«هنوز آنجا ماندهام» عنوان داستانی بلند از «بابک مهدیزاده» نویسنده و روزنامهنگار گیلانی است که اخیرا از سوی نشر فرهنگ ایلیا منتشر شده است.
«هنوز آنجا ماندهام» داستانی با درونمایهی اجتماعی و عاشقانه است که به فراز و نشیب زندگی یک زوج و ارتباطشان با یکدیگر، دیگران و جامعه میپردازد. بستر زمانی این داستان بلند دههی ۱۳۶۰ است و نویسنده در امتداد روایت داستان، مخاطبانش را با اوضاع و احوال آن سالها همراه میسازد.
گفتنی است که چاپ نخست «هنوز آنجا ماندهام» در ۱۱۰ صفحه و با بهای ۱۲۰ هزار تومان در بهار ۱۴۰۴ منتشر شده است. کتابی که پشت جلدش، بخشی از داستان چنین نقش بسته است:
«نمیدانم چه ساعتی از روز است. زمان از دستم دررفته. احساس میکنم چشمانم از شدت بیخوابی گود رفته و زیرش چال افتاده. حال انسان خستهای را دارم که به مرض بیخوابی مبتلاست. به آینهی اتاقم نگاه میکنم. موهای سرم ژولیده است و کثیف. لباس یقهدار سفیدی به تن کردهام و شلواری به همین رنگ. مدام سیگار میکشم. دودش حالم را به هم میزند. به سیسالگیام فکر میکنم، به روزهای تولدم. شاید هم به چیزهای دیگر. به دخترهایی که باهاشان آشنا بودم. به رویاهایی که در سر داشتم. به خانوادهی از هم متلاشیشدهام. به پدر افسون که بهاندازهی سلولهای بدنم ازش متنفرم و شاید هم به مادر بختبرگشتهاش که در کل زندگیاش لام تا کام به اعتراض لب باز نکرد و حالا دارد از سرطان که چه عرض کنم، از حناق میمیرد.»