یک برگ تاریخی از ناصرالدین شاه

1 1,565

در روزهای اخیر، انتشار یک برگ از دیکسیونر لغات فارسی ـ فرانسوی به قلم زیبا و چشم نواز ناصرالدین شاه قاجار از روی خروجی پایگاه دیجیتال کتابخانه ملی ایران، بازتاب و واکنش هایی را از سوی علاقمندان به تاریخ قاجاریه برانگیخته است. نوشته اند که تاریخ گردآوری این دفترچه  ۱۲۹۶ قمری درج شده که پیش‌تر در مجموعه کتابخانه دولت علیه ایران فهرست شده است.

برای بسیاری از اهالی فرهنگ و  تاریخ معاصر ایران، وجود چنین سندی کمی مایه ابهام و شگفتی بود. چه آنکه، معمولا تصویری که افکار عمومی از ناصرالدین شاه قاجار در اذهان دارد،

شاهی عیاش، لاقید و زن باره که اغلب اوقات به عیش و نوش و سفر مشغول بود و کمتر کسی بر این گمان بود که شاه صاحب قران، گاهی برای یافتن یک لغت ساعت ها زمان صرف می کند.

 به همین جهت، واکنش ها، در بین کاربران فضای مجازی، بیش از آنکه به کنه و رازهای بین سطور و خطوط این برگ معطوف شده باشد اغلب به قلم خوش و زیبایی شناسی ناصرالدین شاه توجه شده بود و کمتر در بین سطور به دنبال مکاشفه تاریخی این سند برآمدند. با اینهمه، چند واکنش، از نظر افکار عمومی نکات درخور و شایسته ای در آن یافته می شد که شاید عبرت آموزتر از  دیگر واکنش ها باشد. یکی از این واکنش ها، به تفاوت کلمات و لغات فرانسوی ـ فارسی مندرج در این برگ پرداخته و معتقد بود طی ۱۴۲ سال اخیر، زبان فارسی بیشتر دچار فرسایش شده تا زبان فرانسه. به تعبیر روشن، از دید او، لغات فارسی ی در این برگ وجود داشته که به بازخوانی و ترجمه امروزی بیشتری نیاز داشته اما در زبان فرانسه همه لغات این برگ به نظر قابل فهم آمده بود.

انحطاط از ناصرالدین‌شاهِ اشرافی تا سلطنت یک سرباز (رضاشاه) چگونه اتفاق افتاده است؟ چگونه جامعه، از پادشاهی که به فراگیری زبان های خارجه و شیفته مظاهر تمدن غرب بود و حتی در ورود برخی از مظاهر آن ها نقش تعیین کننده ای ایفا کرده بود به مرحله ای نزول کرد که همگان بر انتخاب یک سرباز سوادکوهی برای نظم و انتظام بخشیدن جامعه از هم گسسته به اجماع و وفاق رسیده بودند.

در واکنشی دیگر، کاربری در بین همین چند سطر دریافته بود که احتمالا ناصرالدین شاه در حال آمادگی یک چانه زنی قدرت بوده [لابد با کلمات از قول خود برگشتن یا نکول کردن، قرارداد، منازعت، استدلال، منطبق…..] و برای مذاکره مهمی آماده می شده یا سعی می کرده متن قرارداد یا مذاکره ایی را در ذهن خود حل و فصل کند. واکنش مهمتر، به روحیه تجددطلبی و عطش ناصرالدین شاه قاجار به فراگیری زبان خارجه برای مراودات مستقیم با دیپلمات های فرانسوی یا زعمای آن کشور، آنهم هنگام سفرهای خارجه بود.

از بین مشتاقان تاریخ معاصر ایران، یک واکنش استفهامی هم مربوط به یک دانشجوی فلسفه سیاسی بود که جویای آن شده بود که این انحطاط از ناصرالدین‌شاهِ اشرافی تا سلطنت یک سرباز (رضاشاه) چگونه اتفاق افتاده است؟ به تعبیر بهتر، چگونه جامعه، از پادشاهی که به فراگیری زبان های خارجه و شیفته مظاهر تمدن غرب بود و حتی در ورود برخی از مظاهر آن ها نقش تعیین کننده ای ایفا کرده بود به مرحله ای نزول کرد که همگان بر انتخاب یک سرباز سوادکوهی برای نظم و انتظام بخشیدن جامعه از هم گسسته به اجماع و وفاق رسیده بودند.

کمیت و کیفیت این نوع اسناد  گویای این واقعیت است، آنچه که امروز از تاریخ و سرنوشت قاجار می دانیم الزاما همه واقعیت های تاریخ ۱۳۰ ساله پادشاهان قجری ایران نیست. بخش عمده ای از تیره روزی ها، بدقلقی ها، کژتابی ها و البته نافرجامی های مخصوصا دوره ۵۰ ساله ناصری، الزاما محدود به سیاست ها و رویه های نامیمون و ناکارآمدی نبوده، بلکه تنگناها و نقصان های زمانه ایی بود که پادشاهان وارث و مبتلابه آن شده بودند و نتوانسته شرایطی را فراهم کنند تا ممالک محروسه ایران را به خوبی اداره کنند.

ناصرالدین شاه  پس از سفر اول به اروپا دستور ساخت راه‌ آهن تهران ـ شهر ری را داد که در میان مردم عامه، به ماشین دودی معروف ‌شد. بعدها همو بود که راه آهن آمل ـ محمودآباد و همچنین جلفا ـ تبریز نیز به ریل قطار مجهز کرد. صنعت عکاسی و سینماتوگراف در دوره او به فضای اجتماعی ایران راه یافت.

یکی از آنان، ناصرالدین شاه، چهارمین پادشاه قاجار بود که به وسع و توان خود در ورود و شتاب مظاهر مدرنیته به ایران جهد و کوشش قابل اتکایی از خود نشان داده و همچنین نخستین پادشاه ایران بود که به خاطره نویسی و سفرنامه نویسی روی آورد و وزیری ـ اعتماد الدوله ـ اختیار کرد که عبرت آموزترین خاطرات سیاسی ۲۰۰ ساله اخیر را از تاج و تخت و زندگی روزانه خود و دربار شاهی به قلم آورد.  نگفته پیداست ناصرالدین‌شاه اولین پادشاه ایران بود که در رأس هیئت حاکمه برای بازدید از تمدن و تکنولوژی غرب عازم اروپای نوین شد و در آنجا بود که به عینه با تمدن غرب آشنایی پیدا کرد. از همین منظر، وقتی به ایران بازگشت به تدریج زمینه ظهور دنیای متجدد را فراهم کرد.

او پس از سفر اول به اروپا دستور ساخت راه‌ آهن تهران ـ شهر ری را داد که در میان مردم عامه، به ماشین دودی معروف ‌شد. بعدها همو بود که راه آهن آمل ـ محمودآباد و همچنین جلفا ـ تبریز نیز به ریل قطار مجهز کرد. صنعت عکاسی و سینماتوگراف در دوره او به فضای اجتماعی ایران راه یافت. سازوکار نهادهایی چون ضرابخانه، پست و تلگراف در همین سال ها تأسیس شد. هنر نقاشی در دوره او اهمیت یافت و کمال الملک در همین سال ها بود که به فرنگ رفت و در آنجا دوره نقاشی را گذراند. از بعد فرهنگ و آموزشی رسمی، چهار مدرسه بزرگ دارالفنون، نظام ناصری تهران، مدرسه ظل السلطان در اصفهان و مدرسه تبریز در این دوره احداث شد که سنگ بنای محکمی برای آموزش های بعدی در دوره های مظفری و عصر مشروطه شد.

با اینهمه، ناکارآمدی و ناتوانی او در سیاست خارجه و همچنین بده بستان های روسیه و انگلیسی و مطامع اقتصادی که در ایران دنبال می کردند دستخوش ناآرامی ها و ناکامی هایی شد که ناشی از ضعف و سستی او در دیپلماسی خارجی و ناتوانی در اداره صحیح کشور بود. قراردادهای رویترز و امتیاز انحصاری توتون و تنباکو به انگلیس و همچنین امتیاز تاسیس بانک شاهنشاهی و نیز امتیاز بهره برداری از شیلات شمال به روسیه، بخشی از وادادگی او به دنیای غرب و شرق در آن زمان بود.

1 نظر
  1. طاها عبدالهی می گوید

    دولتهای ایران تا پیش از مشروطه بوسیله ایلات و عشایر تعیین شده بود و میراث همین شیوه به رضا شاه رسید. به طور کلی بیسوادی عامه و خواص عامل عقب ماندگی کشور در دوره تاریخ دویست ساله کشور بوده و هست

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.