ترک کردن در خانواده ما موروثی است. یعنی در مردان خانواده. پشت به پشت و پدر در پدر پیش میآید. برای پدرم پیش آمد برای برادرم هم. انگار پیشانی نوشت خانواده باشد.
این جمله سرآغاز رمان پاسار، دومین کتاب داستانی مریم اسحاقی، پزشک، نویسنده و شاعر است که با حضور دکتر نیکویی، استاد ادبیات و نقد ادبی دانشگاه گیلان، و جمعی از نویسندگان و اهالی فرهنگ در «گالری او» شهر رشت مورد نقد و بررسی قرار گرفت.
دکتر نیکویی درباره این رمان گفت: پاسار «داستان فقدان» است و از زوایای مختلف قابلیت بررسی دارد؛ داستان عشق و سیاست و زن به ماهُوَ زن. پارههایی از وجود زن را در آن میبینیم؛ دردها و زخمهایی که با خود میکشاند، رنجهایی که همه ما در آن شریکیم.
پاسار رمانی پیچیده و چندوجهی است؛ چه از نظر شکلگیری داستان و چه از نظر نوع مخاطب. نقاط عزیمت متعددی میتوان برای آن فرض کرد.
وی با اشاره به اینکه خط روایی داستان تعمداً بههمریخته است، خاطرنشان کرد: طرح روایی از دل کنار هم قرار گرفتن قطعات پازلگونه بیرون میآید.
نیکویی: پاسار «داستان فقدان» است و از زوایای مختلف قابلیت بررسی دارد؛ داستان عشق و سیاست و زن به ماهُوَ زن. پارههایی از وجود زن را در آن میبینیم، دردها و زخمهایی که با خود میکشاند، رنجهایی که همه ما در آن شریکیم
این استاد نقد ادبی، نقاط عطف و عزیمت داستان را رنج و سختی ناشی از فقدان برادر و فروپاشی انسان عنوان و اضافه کرد: بعد از ترومای هولناک عشق و سیاست قرار است کسی از دل این رنج ها ویرانی و بحران دوباره خود را بسازد. وی تصریح کرد: نویسنده دارد با نوشتن جبران مافات میکند همان طور که راوی در داستان می گوید “نوشتن نجاتم میدهد”.
دکتر نیکویی خاطرنشان کرد: توصیفات زنده و تپنده قدرت این داستان است. نویسنده بسیار خوب تصویر میکند و توصیف میسازد.
او با اشاره به وجه شاعرانگی و بیان شاعرانه رمان متذکر شد: حجم زیاد توصیف میتواند به ضد خود تبدیل شود و حوصله خواننده را سر ببرد؛ التهاب رمان گاهی تبدیل به التذاذ شاعرانه میشود.
همچنین به گفته وی مسئله زمان در رمان بسیار مهم است و بارها به آن اشاره میشود.حرفه پزشکی نویسنده در داستان منعکس شده و شخصیت زن، بهگونههای مختلف ظاهر میشود، یک بار زن، یک بار مادر، یک بار پزشک، یک بار نویسنده و شاعر.
ریزهکاریهای رمان قابل توجه است و تراکم نشانهای بالایی ایجاد میکند که به غنای اثر میانجامد. وی در خصوص عنوان رمان گفت: کلمه پاساررا در شعر ناصر خسرو هم داریم که به معنی لگدمال کردن و تیپاخوردن است.
لاله فقیهی: در رمان پاسار با دو نوع حضور و تعریف بدن مواجهیم؛ یکی کاملاً عینی و ناتورالیستی است و از طریق نظم نمادین، ساختار قدرت و انتظارات خانواده و جامعه بازتاب مییابد. نوع دوم، نگاهی است که از درون میجوشد؛ یعنی بدن بهعنوان مرکز ادراک جهان، بهخصوص بدن زنانه همانطور که در چارچوب فکری ژولیا کریستوا مطرح میشود
روایت زنانه
«لاله فقیهی» نویسنده و ویراستار، درباره رمان پاسار گفت: این دومین کتاب داستانی مریم اسحاقی پس از مجموعه داستان «زنهای کاغذی» است.
بهگفته او در رمان پاسار با دو نوع حضور و تعریف بدن مواجهیم؛ یکی کاملاً عینی و ناتورالیستی است و از طریق نظم نمادین، ساختار قدرت و انتظارات خانواده و جامعه بازتاب مییابد. زمانی که شخصیت اصلی، روجا، خودش را از نگاه مردان داستان میبیند و درکش از خود و ظاهرش بر اساس انتظار دیگری است.
نوع دوم، نگاهی است که از درون میجوشد؛ یعنی بدن بهعنوان مرکز ادراک جهان، بهخصوص بدن زنانه همانطور که در چارچوب فکری ژولیا کریستوا مطرح میشود. در این رویکرد، زن با حواس پنجگانه و با گوشت و پوست خود به ادراک جهان میرسد و معنا تولید میکند.
نقطه اوج نگاه بیرونی زمانی دیده میشود که روجا برای جمع کردن وسایلش و ترک کردن بهراد، به خانه او میرود و در آنجا حتی اشیای خانه نیز انگار با آن نگاه مردانه همدست شدهاند. روجا میرود سراغ عینک بهراد و آن را زیر پا لگد و پاسار میکند و ما برای اولینبار با عنوان رمان مواجه میشویم. اینجا شروع آگاهی و ایستادگی روجا در برابر ساختار مردانه است.
این بانوی داستان نویس افزود: دو زاویه دید اولشخص و تخاطبی هم در اثر حضور دارند. زاویه تخاطبی در ایمیلهایی به برادر گمشده ظهور میکند و مخاطب را برای درکی همدلانه از وضعیت روجا فرا میخواند.
روجا میان این دو بدن و این دو زاویه دید، به سوی سوژه شدن پیش میرود و تمام رمان، تاریخ چگونگی سوژه شدن اوست. در پایان با چرخشی ساختاری به آغاز رمان برمیگردد و معلوم میشود که کل رمان درواقع نوشته خود روجاست. نویسنده با این چرخش، روجای نویسنده را تعریف میکند و پیشنهادی برای به دست گرفتن روایت از طریق نظم نشانهای زنانه ارائه میدهد.
بخش دیگری از اثر و جهان زنانه رمان پاسار را میشود از این بخش داستان که پشت جلد آمده دریافت:
” حس میکنم زیباییاش هوای آسانسور را خفه کننده کرده و لبهای زنانه و پذیرندهاش هم. یعنی بهراد میتوانست از این زیبایی مسحور کننده فرار کند؟ نگاه خطوط چهرهاش میکنم .
خطوطی مبهم و ناخوانا. رنجی نافذ از خطوط چهره اش ساطع میشود. انگار در خاکسپاری تمام مردگان شرکت کرده، معشوقهی تمام خدایان بوده، تمام جنینهای جهان را سقط کرده ، انگار تمام مردگان زلزله را از زیر آوار کشیده باشد بیرون، نمی توانم فکر کنم کداممان شکنندهتریم، همهی تصویرها و صداها در ذهنم ملغمه شدهاند.”
گفتنی است: پاسار توسط نشر ثالث منتشر شده است.