ما همواره طی یک خطای شناختی، تغییرات و تخریب محیطزیست خودمان را در قیاس با دوران کودکی به سنجش میگذاریم و شاخص ملاک یک محیطزیست سالم را آنچه در گذشته ایام عمر خود دیدهایم در نظر میگیریم که این اشتباه زمانی شناسایی میشود که بدانیم شرایط محیطزیست کودکی ما تخریب شده از کودکی نسل قبلی و نیاکانمان است و وضعیت تخریب آن بسیار بیشتر از معیارهای ماست، در این بین اگر با اخباری همچون قطع درختان دیرزی و کهنسال مواجه شوم حتی بدون در نظر گرفتن این خطای شناختی و یادآوری قطع یکپارچه جنگلهای روستای دوران کودکی در دهه اول زندگیام توسط شرکتهای اصطلاحاً بهرهبرداری از جنگل، با تنشی در جسم و روان مواجه میشوم، که شنیدن خبر قطع درخت کهنسال آقا رکابدار از آن جمله اخبار است. اما آنچه در ذهن خود میگذرانم همزاد پنداری با مسئولی است که شاید به اکراه و حسب ترس از قرارگیری در موقعیت و شرایط بدتر، انتخاب قطع درخت مذکور را تایید کرده است. وجود تندبادهای فصلی و توفانهای پرسرعت در سابقه هوا و اقلیمشناسی جلگه و محدوده هیرکانی از یک سو و از سوی دیگر اقلیم تاثیر گرفته از پدیدههای جهانی و بزرگنمایی غیرمنتظره و غیرقابل پیشبینی ترس هر تصمیم گیرنده را در مواجهه با شرایط و پدیدهها بیشتر و بیشتر میکند و تصمیمسازان را به سوی راحتترین و سریعترین راه حل سوق میدهد.
از جمله مصادیق این تغییرات غیر قابل پیشبینی که گاه و بیگاه شاهد آن هستیم و از نظر علم آماری وقوع آن دارای احتمال اندک است، سیل در امارات و تصاویر آخرالزمانی از فرودگاه دبی و سیل اخیر در مشهد با آن حجم از زیرساختهای شهری است که در سطح کشور در درجات بالا قرار دارد. همه ما به مخرب بودن برداشت مصالح از رودخانهها به عنوان بستر زیست آبزیان و تنوع زیستی رودخانهها اذعان داریم ولیکن آیا پاسخ لازم در قبال هجمه ناشی از قصور در تصمیم در زمان وقوع حوادثی مانند طغیان رودخانهها، تشدید سیل و خطرات آن در اثر انباشت رسوبات و عدم صدور مجوز برای برداشتکنندگان مصالح که در این بین ذی نفعاند در اختیار داریم؟!… خیر!
آنچه مسلم است صدور اجازه قطع یک درخت که میتواند پتانسیل آسیب به اشخاص و افراد را به همراه داشته باشد، حتی با وجود حساسیتهای اجتماعی، شخص تصمیمگیرنده را بسیار کمتر از زمانی که آسیب به افراد و شهروندان عملا وارد آید به درسر میاندازد. دردسرهایی مانند پرداخت دیه ناشی از قصور و مجازاتهای کیفری مانند ممانعت از احقاق حق!!! در محاسبات مدیران امروزی تصمیم به قطع، تبعات بسیار کمتری را که عمدتاً شامل انتقادهای رسانهای و نهایتا خلع از مدیریت باشد در قبال پاسخگویی به مرجع قضایی به عنوان مقصر یک حادثه به همراه دارد و این شرایط فارغ از وجود پروتکلهای به روزرسانی نشدهای است که به عنوان ابزار قانونی در دفاع از عملکرد مدیران در اختیارشان است مانند پروتکلهای صدور دستور اجازه قطع درختان خطرآفرین. لذا نگاه و تمرکز تصمیم گیرندگان بر موضوعات از این حیث کاملا توجیهپذیر و منطقی است از سوی دیگر ارزش نامحسوسی مانند ارزش زیستی و ژنتیکی گونه با آن قابلیت سازشپذیری که توانسته است از پس ناملایمات طبیعی بربیاید و حسب خطای شناختی گفته شده در ابتدای این گفتار به چشم ما نیاید مانند سالهای خشکسالی، آتشسوزی، آذرخش، آفات، آلودگی و … با قطع آن به یکباره نابود میشود و فرای از ارزش زیبایی شناسی، اکولوژیکی، اقلیمی درخت ما را از یک ژنتیک منحصر به فرد با قابلیت دیر زیستی محروم کند. سخن کوتاه کنم و به عنوان شخصی که سالها با ضد و نقیضهای ناشی از صدور اجازه و امکان اجرای پروژهها در تقابل با طبیعت درگیر بودهام، سوای منطقی دانستن تصمیم تصمیمسازان، به روزرسانی فوری پروتکلها را در مواجهه با اینگونه موارد ضروری میدانم. ضرورتی که با وجود دانش کافی در ایمنسازی درختان دارای پتانسیل، خطر مسیر بسیار کوتاهی را تا حصول نتیجه خواهد پیمود.
نظرات بسته شده است.