چرا پسرها از دانشگاه گریزان شده‌اند؟

0 155

فرارو-

نگاهی به آمار داوطلبان کنکور سال جاری نشان می‌دهد از مجموع یک میلیون و ۱۵۲ هزار و ۵۱۸ داوطلب که در نوبت اول آزمون سراسری ۱۴۰۳ ثبت‌نام کرده‌اند تنها ۳۷ درصد آنان مرد هستند.

محمد مهدی‌نژاد نوری، معاون پژوهشی اسبق وزارت علوم معتقد است تغییر در نسبت ورودی دختران و پسران به دانشگاه، از اوایل دهه ۹۰ شروع شده است، اما آمار‌های سازمان سنجش چیز دیگری می‌گویند. درواقع اولین جهش نسبت دختران به پسران در دهه ۱۳۷۰ ثبت شد و در دهه ۱۳۸۰ نیز ادامه یافت. عبدالرسول پور عباس، رئیس سازمان سنجش در سال ۱۳۸۶ خبر از تغییرات کاملا محسوس در روند پذیرفته شدگان کنکور داده و گفته بود: «۶۴ درصد پذیرفته شدگان کنکور ۸۶ دختر هستند» در همان دهه هشتاد و در راستای نگرانی در خصوص عدم تعادل جنسیتی فارغ التحصیلان دانشگاهی بود که بحث تنظیم پذیرش مطرح شد.

پورعباس، در این باره گفت: «نوع پذیرش جنسیتی که در کنکور سراسری اعمال می‌شود موجب پذیرش داوطلبان پسر یا دختر با تفاوت علمی بالا نخواهد شد و این نوع پذیرش به هیچ عنوان تبعیض تلقی نمی‌شود. حداقل ورود شامل ۳۰ درصد دختر و ۳۰ درصد پسر می‌شود و بقیه داوطلبان به صورت رقابتی پذیرش می‌شوند. این یعنی ۳۰ درصد دختران با دختران و ۳۰ درصد پسران با پسران رقابت می‌کنند.» هر چند که این طرح با حواشی و اعتراضات گسترده‌ای همراه شد. زمان گذشت و در سال ۱۴۰۰ نیز، تنها ۴۰ درصد از شرکت‌کنندگان کنکور سراسری پسر و بیش از ۶۰ درصد آن‌ها دختر بودند. در همان سال ۱۴۰۰ اطلاعات آماری توزیع کارت ورود به جلسه این آزمون حاکی از آن بود که دختران باز هم پرتعدادترین داوطلبان کنکور بوده اند.

از همان دهه ۱۳۸۰ تا کنون، برخی کارشناسان روی عوامل اقتصادی برای بی علاقگی پسرانه به دانشگاه تاکید دارند، هر چند که برخی دیگر، معتقدند دختران در دوران دبیرستان، نسبت به پسران به درس خواندن علاقه بیشتری نشان می‌دهند و در نتیجه بار علمی بهتری برای قبولی در دانشگاه دارند. با وجود این گمانه زنی‌ها پرسش‌هایی اساسی در جای خود باقیست. برای مثال این پرسش مطرح است که تبعات اجتماعی این تغییر در روند پذیرفته شدگان در کنکور چیست و چرا مردان تمایل خود را نسبت به دانشگاه از دست داده اند؟ سعید معیدفر، جامعه‌شناس و عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران به این پرسش‌ها پاسخ داده است:

در دوران انفجار آموزش عالی قرار داریم

سعید معید فرد گفت: «آموزش عالی در ایران، در طول زمان کارکرد‌های متفاوتی داشته است. به نظر می‌رسد ما در دوره‌هایی که اولین دانشجویان را به فرانسه و سوئیس فرستادیم (در دوران قاجار)، بیشتر به دنبال این بودیم که نیرو‌های متخصصی را در حوزه‌های فنی و پزشکی بر اساس نیاز‌های کشور تربیت کنیم. از دوره پهلوی اول که دانشگاه‌ها در کشور تاسیس شد و سیستم‌های اداری به شکل گسترده ایجاد شدند، هدف آموزش عالی برای تربیت نیروی انسانی در سازمان‌های دولتی و حتی تربیت نیرو‌هایی برای تعلیم و تربیت در واحد‌های آموزشی در نظر گرفته شد و متناسب با همین اهداف نیز موسسات آموزش عالی، یکی پس از دیگری تاسیس شد. کارکرد‌های پیشین آموزش عالی در دهه‌های اخیر در ایران تغییر یافته است. دلیل این تغییر هم این است که سازمان‌ها و نهاد‌های مختلف به اندازه سال‌های گذشته، نیاز به نیروی انسانی ندارند. تا همین اواخر مسائلی مثل موقعیت و جایگاه و منزلت اجتماعی بود که باعث می‌شد افراد به سراغ تحصیلات عالی بروند و از این طریق نیز با سایرین در رقابت باشند. اما به مرور زمان، ظرفیت‌های سیستم اداری و استخدامی کشور، با این حجم از فارغ التحصیلان سازگاری نداشت و به همین دلیل طبیعی بود که فارغ التحصیلان نمی‌توانستند پس از تحصیل به سرعت در سازمان‌ها و نهاد‌ها کار کنند.»

وی افزود: «بر خلاف سال‌های گذشته اکنون برای بسیاری از تحصیلکرده ها، پیدا کردن شغل اصلا ساده نیست. در دهه‌های گذشته نه تنها پیدا کردن شغل سخت نبود، بلکه به علت تنوع مشاغل به راحتی می‌شد دست به انتخاب زد. در آن دوران تعداد دانشگاه‌ها و فارغ التحصیلان دانشگاهی محدودتر بود. چند دانشگاه در تهران و مراکز استان‌های مهم وجود داشت و این تعداد به راحتی فارغ التحصیلان خود را به ادارات، سازمان‌ها و به ویژه آموزش و پرورش می‌فرستادند. اما اکنون با یک «دوران انفجار آموزش عالی» مواجه شده ایم. درواقع سیستم دانشگاه‌های آزاد، غیرانتفاعی، پیام نور و امثالهم در شهرستان‌های مختلف شروع به جذب دانشجو و اعطای مدرک کردند. طبیعیست که سازمان‌ها و نهاد‌های دولتی، عمومی و خصوصی، قدرت جذب این تعداد فارغ التحصیل را نداشتند و در نهایت با پدیده ناترازی بین فارغ التحصیلان آموزش عالی و اشتغال مواجه شدیم. نخستین تاثیر این ناترازی روی جنس مردان دیده شد. حقیقت این است که هنوز بخش عمده از بار تکفل در جامعه ما روی دوش مردان است و درصد اشتغال زنان پایین است، گرچه با توجه به وضعیت موجود احتمال می‌رود وضعیت اشتغال زنان، همطراز با مردان شود.»

بازار کار فارغ التحصیلان را پس می‌زند

این جامعه شناس در ادامه گفت: «با توجه به این که در گذر زمان، حجم اشتغال برای انبوه فارغ التحصیلان وجود ندارد، کم کم گرایش به آموزش عالی کاهش پیدا کرد و این موضوع نیز همزمان شد با این که انگیزه‌های اجتماعی و منزلتی آموزش عالی نیز فروکش کرد. این روز‌ها در هر خانواده‌ای حداقل یکی دو نفر تحصیلات دانشگاهی دارند و دکتر و مهندس بودن بسیار عادی شده است و انگیزه زیادی در افراد ایجاد نمی‌کند، ضمن این که برای مردان، صرف حداقل ۴ سال وقت در سیستم آموزش عالی باعث می‌شود که آنان عملا از دایره اشتغال دورتر بیفتند و امکان اشتغالشان دورتر و دورتر بیفتد. این نکته را نیز فراموش نکنیم که به جز تعداد محدودی از رشته‌های دانشگاهی، بقیه رشته‌های دانشگاهی، فنی و حرفه‌ای نیستند. درواقع صرفا «آموزش برای آموزش» هستند و نه آموزش برای اشتغال. افرادی که در این رشته‌ها آموزش میبینند، صرفا می‌توانند در سال‌های بعدی، همان رشته‌هایی را که خوانده اند، آموزش دهند و خروجی‌های مقاطع بالاتر از کارشناسی نیز نهایتا باید جذب سیستم آموزش عالی شوند، در حالی که همین سیستم آموزش عالی نیز به علت اشباع فارغ التحصیلان مقطع دکتری، چندان جایی برای افراد جدید ندارد.»

وی افزود: «با توجه به چنین وضعیتی در ادامه این روند، ابتدا مردان هستند که از سیستم آموزش عالی فاصله می‌گیرند و دیگر این سیستم، جذابیت قبل را چه به لحاظ مادی و چه به لحاظ معنوی ندارد و در نتیجه مردان ترجیح می‌دهند حداکثر وارد سیستم آموزش فنی و حرفه‌ای شوند که از خلال آن کاری پیدا کنند. به لحاظ صرفه اقتصادی این موضوع برای مردان بهتر نتیجه می‌دهد. این موج می‌تواند به زودی بین زنان نیز به راه افتاده و آنان نیز انگیزه‌های ادامه تحصیل را از دست بدهند، گرچه در حال حاضر، هنوز تحصیلات دانشگاهی، برای زنان که با برخی محدودیت‌های عرفی و قانونی در جامعه رو به رو هستند، جذابیت دارد، اما بدیهی است که وقتی بار تکفل خانواده برای مرد بیش از حد سنگین شود و زنان نیز چاره‌ای به جز جذب سریعتر به بازار کار نداشته باشند، دانشگاه برای زنان نیز معنای خود را از دست بدهد.»

عضو انجمن جامعه‌شناسی ایران در ادامه اظهار کرد: «مسئله فعلی صرفا زنانه یا مردانه نیست، بلکه بخشی از مشکل موجود در بازار اشتغال فارغ التحصیلان دانشگاهی این است که مهارت‌های مهم و اساسی به آنان آموخته نشده است. مشکل دیگر این است که هر چه زمان می‌گذرد، از یک سو، سطح تحصیلات بانوان افزایش پیدا می‌کند و از سوی دیگر، محدودیت‌های قانونی، عرفی و سقف شیشه‌ای در اشتغال زنان مانع تراشی می‌کند. اما این موضوع یک وجه مثبت هم دارد، خوشبختانه افزایش تحصیل بانوان می‌تواند در آینده‌ای نزدیک، موانع علیه زنان را به چالش بکشد. هر اندازه نرخ دانش و آموزش بانوان بالا برود با کاستی‌های اجتماعی بهتر آشنا شده و با این کاستی‌ها مبارزه کنند. هم اکنون میبینیم که زنان در مطالبات اجتماعی پیشرو هستند و حتی چند گام جلوتر از مردان قرار دارند؛ بنابراین اگرچه آموزش عالی نه جایگاه و منزلت می‌دهد و نه اشتغال، اما می‌تواند کارکرد‌هایی مثل تربیت نسل جدید و افزایش اعتماد به نفس بانوان برای مبارزه با مردسالاری اجتماعی را داشته باشد.»

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.