طی یک سال گذشته اخبار زیادی از ترک شغل و مهاجرت پزشکان و پرستاران به کشورهای اروپایی منتشر میشود که نگرانیهای زیادی در نظام سلامت کشور از حیث کمبود پزشکان عمومی و متخصص در سالهای آینده به همراه داشته، بهطوری که که از همین حالا اخباری از کمبود کادر پزشکی و پرستاری در برخی از شهرهای کوچک و بزرگ به گوش میرسد که منجر به تعطیلی درمانگاه و حتی عدم راهاندازی بیمارستانها شده است.
کارشناسان حوزه درمان و سلامت کشور معتقدند: نبود نظام تعرفهگذاری، میزان ناچیز کارانه پزشکان و پرستاران، نامتناسب بودن دستمزد با ساعات کار و شیفتهای متعدد و سنگین از جمله عوامل ترک شغل و مهاجرت پزشکان است که نیازمند اصلاح قوانین در سطح وزارتخانه و دستمزدها در این حوزه است.
از دکتر مسعود جوزی پزشک و فعال رسانهای استان درباره این موضوع بیشتر پرسیدیم که در زیر میخوانید:
از دید شما که سالهاست به لحاظ فعالیت موازی رسانهای همراه با پزشکی در این عرصه حضور دارید، وضعیت ترک شغل در پزشکان عمومی چگونه است و آیا این مسئله در میان پزشکان عمومی بیشتر است یا متخصص؟
ترک شغل و مهاجرت پزشکان منحصر به پزشکان عمومی نیست و در سالهای اخیر در میان پزشکان متخصص نیز افزایش داشته است.
ترک شغل در پزشکان عمومی به دو شکل اتفاق میافتد: یکی مهاجرت به خارج از کشور است که در سالهای اخیر بهقدری گسترش یافته که عملا دانشجویان پزشکی از همان سال اول با هدف خروج از کشور شروع به تحصیل میکنند؛ اما بخش دیگری از مهاجرت پزشکان نیز پنهان است، یعنی پزشک از کشور خارج نشده اما کلا از روند طبابت خارج شده است؛ یا سراغ کارهای غیرپزشکی رفته یا از بدنه طب پایه خارج شده است و در رشتههایی مثل درمان اعتیاد یا زیبایی فعالیت میکند (و جالب است بدانید هماکنون بسیاری از همکاران متخصص ما در رشتههای داخلی و جراحی و بیهوشی و… هم کار تخصصی خود را ول کردهاند و در رشته زیبایی فعالیت میکنند).
به همه اینها صندلیهای خالی آزمونهای دستیاری را هم اضافه کنید. یعنی ظرفیت اسمی برای تربیت پزشک متخصص هست، اما شرایط بهگونهای است که پزشکان عمومی انگیزهای برای تحصیل تخصصی حتی بدون آزمون دستیاری هم ندارند.
ترک شغل و مهاجرت پزشکان منحصر به پزشکان عمومی نیست و در سالهای اخیر در میان پزشکان متخصص نیز افزایش داشته است.
دلایل ترک شغل در میان پزشکان عمومی چیست؟
بهطور ویژه درباره پزشکان عمومی، مهمترین دلیل مهاجرت و ترک شغل این است که چون نظام سلامت در کشور ما الگوی مشخص علمی ندارد، پزشک عمومی هم در آن جایگاه خاصی ندارد؛ در حالی که در کشورهای پیشرفته با سطحبندی خدمات درمانی و راهاندازی نظام ارجاع و پزشک خانواده، پزشک عمومی که دورههای مهارتی اضافی را گذرانده است، بهعنوان پزشک خانواده رهبری تیم سلامت را بهعهده دارد.
در این کشورها جایگاه پزشک عمومی بههیچوجه از همکاران متخصص و فوقتخصص کمتر نیست، زیرا دروس تحصیلی تا جایی مشابه است و از مقطع خاصی دانشجوی پزشکی انتخاب میکند که میخواهد دوره تخصصی خاصی را بگذراند یا تحصیل خود را در راه تبدیل شدن به یک پزشک خانواده ادامه دهد. گذشته از جایگاه، درآمد پزشکان خانواده هم تفاوت چندانی با همکاران دیگر ندارد و در برخی کشورها حتی بیشتر هم هست.
آیا الگوی موفقی در دنیا در خصوص پزشک خانواده وجود دارد؟
بله ما میتوانستیم یکی از الگوهای موفق نظام سلامت در دنیا را انتخاب کنیم و متناسب با منابع اقتصادی و ویژگیهای فرهنگی کشور خودمان بومیسازی کنیم؛ ولی این کار را نکردهایم و بههمین دلیل، نظام آموزش پزشکی ما هم سالهاست متناسب با نیاز جامعه بهروز نشده است.
میتوانستیم یکی از الگوهای موفق نظام سلامت در دنیا را انتخاب کنیم و متناسب با منابع اقتصادی و ویژگیهای فرهنگی کشور خودمان بومیسازی کنیم؛ ولی این کار را نکردهایم و بههمین دلیل، نظام آموزش پزشکی ما هم سالهاست متناسب با نیاز جامعه بهروز نشده است.
چرا این الگوی موفق در کشور برای پزشکان عمومی اجرا نشد؟
اینکه چرا این کار را نکردهایم، یک دلیلش این است که بیشتر غرق سیاسیکاری و کارهای مقطعی و نمایشی هستیم و در هیچ زمینهای عادت به کار و سرمایهگذاری بلندمدت و علمی نداریم؛
دلیل دوم هم این است که در اغلب این سالها بخشی از الیت جامعه پزشکی سکاندار نظام سلامت بودهاند که با وصل شدن به قدرت سیاسی و انواع رانتها و سهمیهها و برخوردار شدن از منافع قدرت و ثروت، از این آشفتهبازار سلامت سود بردهاند و میبرند و نهتنها انگیزهای برای تغییر ندارند، بلکه خودشان مانع اصلی در برابر تغییرات و اصلاحات نظام سلامت هستند.
اینکه الان با این فاجعه مهاجرت و ترک شغل پزشکان روبهرو هستیم که در آینده در رفع نیازهای اولیه درمانی کشور با مشکلات شدید مواجه خواهیم بود، ریشه در همین سیاستگذاریهای غلط سالهای پیش دارد.
شما نمیتوانید از بهترین سرمایههای انسانی کشور انتظار داشته باشید در پایینترین سطوح جایگاه معنوی و رفاه مادی، در مقایسه با هوش و استعداد و سالیان طولانی تحصیل خود، باقی بمانند و به مهاجرت و ترک پزشکی فکر نکنند.
وقتی یک پزشک عمومی میبیند با سطح درآمد فعلی پس از ده یا بیست سال دیگر هم نمیتواند خانه کوچک یا یک اتومبیل معمولی برای خود داشته باشد، حق خود میداند که راهی برای نجات خود پیدا کند.
شما نمیتوانید از بهترین سرمایههای انسانی کشور انتظار داشته باشید در پایینترین سطوح جایگاه معنوی و رفاه مادی، در مقایسه با هوش و استعداد و سالیان طولانی تحصیل خود، باقی بمانند و به مهاجرت و ترک پزشکی فکر نکنند.
سیستم ارجاع چقدر میتوانست در ارتقای پزشک خانواده و جهتدهی به پزشکان عمومی برای حضور در این حوزه کمک کند؟
سطحبندی درمان و نظام ارجاع، بیش از آنکه بهنفع پزشکان عمومی باشد، بهنفع نظام سلامت کشور است.
کشورهایی که بودجه سلامتشان دهها برابر بیش از ماست، با مدیریت صحیح منابع، طوری برنامهریزی کردهاند که بیمار برای برخورداری از پوشش بیمهای، با هر نوع بیماری، الزاما در ابتدا به پزشک عمومی یا پزشک خانواده مراجعه میکند و اگر مشکلش در این خط مقدم حل نشد، توسط او به پزشک متخصص یا بیمارستان یا خدمات آزمایشگاهی یا تصویربرداری ارجاع داده میشود. در واقع سیستم ارجاع برای مدیریت هزینههای نظام درمانی ابداع شده است.
علاوه بر کنترل منابع، کیفیت درمان هم در این سیستم بالا میرود، چون بار مراجعه به پزشکان متخصص و فوقتخصص بسیار کاهش مییابد و این همکاران وقت دارند با اختصاص وقت و توجه استاندارد، خدمات مناسبی به بیماران ارجاعشده ارایه دهند. این وضع ایدهآل را مقایسه کنید با تراکم و غلغلهای که در مطبهای همکاران متخصص و فوقتخصص ما در ایران وجود دارد.
در واقع، ما آنقدر در انتخاب الگوی مناسب برای نظام درمانیمان تاخیر و کوتاهی کردهایم که بر فرهنگ جامعه نیز تاثیر منفی گذاشته است و همه انتظار دارند با اولین عطسه توسط فوقتخصص ریه ویزیت شوند و تا شکمشان درد گرفت به فوقتخصص گوارش مراجعه کنند.
یعنی در این مدت اصلا نظام ارجاع در ایران انجام نشده است؟
البته در این سالها اینطور نبوده که ما بهدنبال نظام ارجاع نباشیم. در واقع دقیقا سه دهه است که درگیر اجرای سیستم ارجاع و پزشک خانواده در کشور خود هستیم و این برنامهها در مقاطعی عمدتا در بخشهای دولتی و در مقاطعی در روستاها یا استانهای خاص در بخش خصوصی هم پیاده شده است، ولی بهدلیل همان نبودن الگوی علمی، تخصیص کم یا نامتناسب منابع مالی و مدیریت ضعیف دولتی، هر بار شکست خورده و نارضایتی هم مردم و هم پزشکان را در پی داشته است.
خلاصه کنم، مشکلاتی که در نظام سلامت کشور دیده میشود، مشابه آن چیزی است که در سایر بخش مثل اقتصاد، صنعت، کشاورزی، آب، برق و… وجود دارد، یعنی مخلوطی از سیاسیکاری و بیبرنامگی و مدیریت ضعیف و دور از شایستهسالاری و… همین شکستهای پیدرپی است که منجر به ناامیدی و ترک شغل و مهاجرت پزشکان عمومی شده است. همینها یکی از دلایل سونامی خودکشی پزشکان در دو سال اخیر هم هست که خودش میتواند موضوع گفتوگوی دیگری باشد.
آینده پزشکی ایران را چگونه میبینید؟
بهعنوان یک پزشک که سالها کار صنفی و روزنامهنگاری پزشکی کرده است، معتقدم با ادامه این وضع حتما روند مهاجرت و ترک شغل در پزشکان عمومی و متخصص رو به افزایش خواهد بود. در واقع نه فقط آینده پزشکی عمومی، بلکه آینده کل پزشکی کشور بسیار تاریک است و فعلا هیچ نقطه امیدی دیده نمیشود.