چهارشنبه، ۲۰ آذر، ساعت ۱۷، نقد و بررسی مجموعه داستان «آمیخته به بوی ادویه ها»، اثر «مریم منوچهری» با حضور «سیامک واعظی»، منتقد ادبی در کتابفروشی اردیبهشت رشت همراه با جمعی از ادب دوستان برگزار شد. این نویسنده در ابتدای برنامه بیان کرد که این دومین کتاب و اولین مجموعه داستان او است و بعضی از آنها در همشهری داستان سابق منتشر شده است.
خواندن این مجموعه هم به صورت منفک امکان پذیر است به هم صورت اپیزودیک. یعنی با شروعی از یک نقطه در داستان اول و پایانی در داستان هشتم که باعث می شود سیکل متلاطمی را برای ما روایت کند.
کتاب اولش به نام «بعضی ها برنمی گردند» را نشر روزنه منتشر کرد و ۹۰ درصد مضمون کتاب دوم او، فرهنگ جنوب است. بعد از تمام سخنان او از منتقد برنامه دعوت شد تا درباره ی کتاب برای شنوندگان صحبت کند.
جدایی موضوع در عین پیوستگی معنا
این منتقد در ابتدای سخن خود گفت که اگرچه در این رمان با اول شخص مواجهیم، ولی اول شخص ناظر است، نه اول شخص کلاسیک. «همه ی داستان ها با شروع برهم زننده ی تعادل جهان متن آغاز می شوند. خواندن این مجموعه هم به صورت منفک امکان پذیر است و هم به صورت اپیزودیک. یعنی با شروعی از یک نقطه در داستان اول و پایانی در داستان هشتم که باعث می شود سیکل متلاطمی را برای ما روایت کند. اگر این کتاب را داستانی واحد در نظر بگیریم، با ۹۰ دقیقه بازی تغزلی- حماسی مواجهیم که در پایان دوباره آغاز می شود.
داستان دوم (آمیخته به بوی ادویه ها) در پاراگراف اول و با یک نامه ی آخر شروع می شود. در یک جایی از این داستان می خوانیم که تو از قاهره حرف می زنی و من انگار تهران را در حرف های تو می بینم. این به نوعی آمیزه ای از فرهنگ و دو جغرافی متفاوت است که در هم تنیده شده اند.
ساختار داستان در عین جدایی موضوع، چه از نظر جغرافیایی و چه از حیث مهاجرت و تغزل، پیوستگی معنا دارد.» این منتقد در ادامه با اشاره به مطالعه ی داستان ها بدون لحاظ پیش زمینه ی نویسنده افزود: «این داستان ها باید فارغ از آن کسی که آنها را نوشته است، خوانده شوند. جهان ساخته شده در داستان ها مابه ازای بیرونی دارند ولی در حین ورود به داستان دچار ترجمانی منحصر به ذهن نویسنده شده اند.»
روایت عشقی منکوب شده
این منتقد در ادامه ی سخنان خود گفت که داستان اول کتاب به نام «دقیقه ی هشتاد و یک»، داستانی واحد و مستقل با شروع، میانه و پایانی که منفک از جهان اپیزودیک هفت داستان است. شروعش روایت عشقی منکوب شده در جنوب و بازخوانی اش در جام جهانی ۹۰ ایتالیا است. این اتفاقات گزارشی و ساختگی ذهن راوی، بسیار درهم تنیدگی و چیدمان معماری شده ای دارند که هر ازگاهی که با ذهنی پالایش شده به داستان ها برمی گردیم، به چیزی جدید برمی خوریم. بستر روایت جغرافیا تهران است و شبیه پیش درآمدی برای سمفونی ای است که می خواهیم در دیگر داستان ها بشنویم. در داستان های بعدی، موومان هایی می شنویم که نقبی به دیگر داستان ها می زند.
این منتقد با اشاره به داستان دوم کتاب گفت: «داستان دوم (آمیخته به بوی ادویه ها) در پاراگراف اول و با یک نامه ی آخر شروع می شود. در یک جایی از این داستان می خوانیم که تو از قاهره حرف می زنی و من انگار تهران را در حرف های تو می بینم. این به نوعی آمیزه ای از فرهنگ و دو جغرافی متفاوت است که در هم تنیده شده اند. در پایان راوی می گوید که باید بروم به جنوب، بروم اهواز. بروم روی پل های زیاد شهر بایستم و به کارون نگاه کنم و یک دل سیر به صدای حرف زدن عابرهای عرب زبانش گوش دهم. این چاره جویی، به نوعی شکل چاره جویی پر سیمرغ و یا افیون درمانگر است و در یک زایش دوباره به سمت زندگی ای دوباره برای شروع می رود.»
این منتقد ادبی با اشاره به داستان سوم و چهارم (ننه مملکت و این شط کوسه دارد) گفت که داستان حول شط می گذرد و وقتی بافتی دراماتیک و تغزلی- احساسی حتی در قالب خاطره شکل می گیرد، نشان دهنده ی نوعی تضاد و بازنمایی دو معنای مختلف از شط می شود: شطی که نگهدارنده است و آبادان را نجات می دهد و شطی که انسان را طعمه ی کوسه می کند.
این منتقد در اشاره به رئالیسم جادویی و در پایان سخن خود افزود: «در داستان های بعدی هم با اتمسفری سیال و رئالیسم جادویی لطیفی مواجه هستیم که تنه به تنه ی آن می زند و در عین حال مشخصه ی منحصر به فرد خودش را حفظ می کند. داستان هشتم تتمه و پایان بندی هشت اپیزودی است که می خوانیم. روایت در خلال فوتبال آلمان و برزیل و مرگ پدربزرگ اتفاق می افتد.»