اصطلاح ایرانشهر امروزه در ادبیات سیاسی- اجتماعی کشور در دو بستر متفاوت و البته مرتبط باهم تعبیر و کاربرد دارد.
دومین تعبیر ایرانشهر اما در یکی دو دهه اخیر به همت و پشتکار ایراندوست فرزانه و دانشور دکتر جواد طباطبائی در قالب یک نظریه ایران محور در عرصه عمومی نیز مطرح و دوستان و دشمنان زیادی برای خود پیدا کرده است.
نخستین تعبیر همان تعبیر تاریخی مستند به شواهد باستانشناسی ؛اساطیری است که بنا به برخی روایات از زمان هخامنشیان و در حداقل برآوردها از زمان ساسانیان قدمت دارد و به طور خلاصه در آن ایرانشهر واحدی جغرافیایی-فرهنگی است با مرزهای مشخص که در آن سرزمین، افرادِ مختلف از ادیانِ مختلف، فراتر از باورهای مذهبی و قومی، خود را در هویتی مشترک به نام شهروند «ایرانشهر» هم سرنوشت و هم وطن دانستهاند.
از ایرانشهر با این تعریف تا همین اواخر جز در محافل علمی و تخصصی نامی و نشانی نبود.
دومین تعبیر ایرانشهر اما در یکی دو دهه اخیر به همت و پشتکار ایراندوست فرزانه و دانشور دکتر جواد طباطبائی در قالب یک نظریه ایران محور در عرصه عمومی نیز مطرح و دوستان و دشمنان زیادی برای خود پیدا کرده است.
این هردو ایرانشهر دشمنان سر سختی داشته و دارند که گرچه خاستگاه و روشهای متفاوتی دارند با اینحال هر دو در حمله به نهاد ایران به مثابه یک هویت مشترک تاریخی هم راستا بوده و همپوشانی دارند.
دشمنان ایرانشهر تاریخی را میتوان در تاریخ ردیابی کرد .از تورانیان اساطیری تا یونانیان و سامیان و مغولان و عثمانیان و حتی روس و انگلیس در دوره تاریخی در این گروه قرار میگیرند. یعنی دشمنانی که در دنیای قدیم گرچه با نقابهای مختلف دینی ؛نژادی اما در نهایت عمدتا با اهداف توسعه سرزمینی و کشور گشایی به مرزهای جغرافیایی ایران و ایرانشهر هجوم آورده و گاه تمام آنرا درنوردیدهاند.
ایرانشهر در بیان طباطبائی سرزمین ِ همه ″ایرانیان″ است. ″ایرانیان″ نامِ عامِ همه ″ما″، یعنی مردمانیاست که به طورِ تاریخی، از کهنترین روزگاران در آن سکونت گُزیده و تقدیرِ تاریخی آن سرزمین و تقدیرِ تاریخی خود را رقم زدهاند.
این مهاجمان را علیرغم تفاوتهای فراوان به اعتبار عملیات نظامی آفندی و آشکاری که داشتهاند میتوان در یک گروه تحت عنوان دشمنان خارجی ایرانشهر گروهبندی کرد. علیرغم اهمیت این دشمنیها ؛ موضوع این نوشته این گروه از دشمنان نیست.
آنچه امروز و در سوگ دکتر جواد طباطبائی به احترام یک عمر تلاش میهن دوستانه وی به آن میپردازیم مفهوم ایرانشهر دراندیشه و بیان آن استاد فقید و مروری بر ریشههای دشمنی سرسختانه برخی با وی واندیشه ایرانشهری وی است.
در ابتدا ایرانشهر را با بیان مرحوم طباطبائی میشناسیم و سپس به مخالفتها با وی واندیشه او میپردازیم.
سیدجواد طباطبایی در تبیین ایرانشهر نوشته: «بنده این اصطلاح را از جایی وام نگرفتهام بلکه این واژه، در تمام منابع ایرانی آمده و در اینجا شهر به معنای دولت و ایرانشهر به معنای کشور و دولت ایران است.»
برای طباطبایی مساله اصلی ایرانی است که کانون آن نه در اکنون و حتی دوره اسلامی، بلکه در گذشته پیشااسلامی قرار دارد. به نظر طباطبایی، همین ناحیه ویژه و قابل توجه کهاندیشه ایرانشهری در مقام ایضاح آن است، چنان اهمیتی دارد که همواره «تأثیر ژرفی نیز در تلقی دینی ایرانیان داشت و تمایزی اساسی میان آن و دیانت دیگر کشورهای اسلامی وارد کرد. دیانتهای ایرانیان، پیوسته، بخشی از فرهنگ «ملّی» آنان بوده است» سید جواد طباطبایی میکوشد اولاً بین فلسفه ایرانی و اسلامی، تفکیک قائل شود و ثانیاً اولویت و اصالت را بهاندیشه ایران داده، بویژه جانب ایران قدیم بایستد.
ایرانشهر در بیان طباطبائی سرزمین ِ همه ″ایرانیان″ است. ″ایرانیان″ نامِ عامِ همه ″ما″، یعنی مردمانیاست که به طورِ تاریخی، از کهنترین روزگاران در آن سکونت گُزیده و تقدیرِ تاریخی آن سرزمین و تقدیرِ تاریخی خود را رقم زدهاند.
این ″ما″ هیچ قیدی و تخصیصی ندارد و هیچ قیدی و تخصیصی نباید به هیچ نامی و به هیچ بهانهای بر آن وارد شود. این ″ما″ بر همه مردمِ ایران شمولِ عام دارد و هیچ ایرانی را نمیتوان به هیچ نامی و هیچ بهانهای از شمولِ عامِ آن خارج کرد. این ″ما″ فرآورده وحدتِ کلمه سیاسی نیست، به طورِ تاریخی نیز چنین نبودهاست، بلکه، مانندِ خودِ ایرانزمین، به طورِ خودجوش، وحدتی در کثرت است. این ″ما″ کثرتِ همه ایرانیانیاست که از هزارههای پیشین، در زمانهایی و از مکانهای گوناگون، مهاجرت کرده و این سرزمینِ بزرگ را برای سکونتِ خود برگزیدهاند، سهمی در نیک و بدِ آن دارند و تاریخ، تمدن و فرهنگِ آن را آفریدهاند.
ایرانشهردر نگاه وی بیش از آنکه مفهومی جغرافیایی باشد مقولهای فرهنگی است .از نظر وی تاریخِ ایرانِ جغرافیای سیاسیِ کنونی، تاریخِ مرزهای سیاسیِ کنونیاست، اما تاریخِ ادب و فرهنگِ ایرانی، ایرانشهریاست، یعنی تاریخِ ایرانِ بزرگِ فرهنگیاست. به هر حال، مرزهای سیاسیِ ایران آنهایی هستند که اینک هستند، اما مرزهای فرهنگیِ ایرانزمین آنهایی هستند که از آغاز بودهاند.
با این تعاریف و توصیفات منطقی و قابل دفاع از ایرانشهر؛ جای تعجب است که افرادی با طباطبائی با بدترین الفاظ و عبارات ستیزه داشته و دارند. تا جاییکه یکی از ویژگیهای مرحوم طباطبائی طیف متنوع مخالفان و حتی دشمنان وی است. این ویژگی به طور خاص در برخورد با نظریه ایرانشهر وی مشهود است به گونهای که کمتر صاحب نظری در دهههای اخیر کشور بوده که در زمان حیات از سوی مخالفانی چنین متفاوت و متنوع مورد مخالفت و دشمنی قرار گرفته باشد.نظریه ایرانشهری صرف نظر از زمینهها و استدلالات تاریخی و اجتماعی که در تدوین آن بکار رفته و در جای خود توسط اندیشمندان و صاحب نظران موافق و مخالف مورد بررسی قرار گرفته است ؛در عرصه عمومی سیاست و اجتماع امروز کشور مورد تهاجم گروههای متنوع با زمینهها و انگیزههای متفاوت قرار گرفته و همین امر این نظریه را شاخص و دفاع از آنرا هم سخت و هم لازم ساخته است.
در خصوص مخالفتهای بعضا عداوت آمیز با ایشان آنچه اجمالا میتوان گفت اینکه این مخالفتها گرچه بیشتر شخص وی را نشانه رفته ولی در اصل همان نطریه ایرانشهری وی است که موجب این حجم وسیع از مخالفت و دشمنی گردیده است. مروری اجمالی بر مخالفتهای منتشره هم نشان میدهد بخش زیادی از مخالفان در فضای عمومی شناخت کافی از این نطریه نداشته و صرفا بر اساس شنیدهها و یا مطالعه بریدههایی از نقطه نظرات ایشان به وی و نظریه ایرانشهر وی تاختهاند. عدم تفاهم متقابل از عبارات وفقدان ترمینولوژی مشترک از دیگر عواملی است که موجب گردیده مخالفان برداشت مناسبی از نقطه نظرات ایشان بویژه در موضوعات مرتبط با ایرانشهر نداشته باشتد.
برای مثال مخالقت وی با فدرالیسم با توجه به ابهام در تعریف آن به مخالفت با حقوق اقوام مختلف کشور و تأکید وی بر اهمیت زبان فارسی به مخالفت با زبانهای محلی و قومی تعبیر شده در حالی که وی مطلقا چنین نظری نداشته و بر عکس هویت ایرانی را در ترکیب همگن اجزا و اقوام آن دانسته و توجه به زبان فارسی را در مغایرت با زبانها و لهجههای محلی و قومی نمیداند.
با توجه به نکات فوق به نظر میرسد گذشته از مخالفان علمی و نظری گروهی که عامیانه و عامدانه با ایرانشهر دکتر طباطبائی ستیزه دارند را میتوان در دو گروه دسته بندی کرد:
الف)صاحبان ایدئولوژیهای جهان وطنی از قبیل وابستگان به اردوگاه چپ و معتقدان به اصالت امت به جای ملت که هویت ملی را مخالف نظرات به ظاهر فراملی و جهانی خود میدانند..
ب)قوم گرایان افراطی و پان ایستهای مختلف که منافقانه و با اسامی به ظاهر موجه برطبل تفرقه ملی میکوبند و نظریه ملی ایرانشهر را در تعارض با اهداف قومیت محور خود میدانند.
شوربختانه در حال حاضر این هر دو گروه از سوی قدرتهای رقیب منطقهای به شدت تقویت و پشتیبانی میشوند و این همان گروه دوم دشمنان ایرانشهر هستند که میتوان آنها را دشمنان داخلی و دشمنی آنان را دشمنی خانگی دانست.