خانواده های داغدار؛ مقصران اصلی را از یاد نبرید!
یکسال پس از آتشسوزی مرگبار کمپ ترک اعتیاد لنگرود؛
با گذشت حدود ۴۰۰ روز از فاجعهی آتشسوزی کمپ ترک اعتیاد لنگرود که ۳۶ بیمار مقیم کمپ را به کام مرگ کشاند و سوختگی ۱۲ نفر را به دنبال داشت، روند رسیدگی به این پرونده، کماکان در دادگاه رشت جریان دارد. خانوادههایی که در این واقعه، همسر و یا فرزند خود را از دست دادند، بعد از برگزاری سه جلسهی دادگاه علنی و صدور حکم اولیه، میگویند: سهم مسببان اصلی فاجعه، مورد توجه دادگاه قرار نگرفته است.
طی ساخت مستندی به یاد جانباختگان کمپ رهایی لنگرود، برای طرح مسالهی کیفیت درمان اعتیاد در سایر کمپها، با برخی خانوادهها و همچنین افراد مختلف گفتوگویی انجام دادم که باعث شد؛ سهم بهزیستی در این پرونده و اصولا نقش سازمانهای نظارتی در وقوع چنین حوادثی بیشتر برایم آشکار شود. چرا که قبل از همه، صدور مجوز و نظارت بر عملکرد کمپها جزو وظایف بهزیستی و سپس ارگانهای قضایی و انتظامی بوده و امروز نباید در روند قضایی تقصیر آنها نادیده گرفته شود.
خانوادههایی که در این واقعه، همسر و یا فرزند خود را از دست دادند، بعد از برگزاری سه جلسهی دادگاه علنی و صدور حکم اولیه، میگویند: سهم مسببان اصلی فاجعه، مورد توجه دادگاه قرار نگرفته است
متاسفانه این رخداد تلخ که در روزهای نخست، همدلی مردم گیلان و همدردی بهبودیافتگان و حتی معتادان در سراسر کشور را برانگیخته بود، فراموش شده و رسانهها و ارگاهای مسوول از یاد بردند که به صرف بیماری اعتیاد، ۳۶ انسان جانباخته در آتش، نباید از آسیبشناسی فاجعه و دلایل آن غافل شد، چراکه چنین رخدادی اگر در یک مدرسه یا کارخانه و معدن رخ میداد، افکارعمومی و رسانهها تا وصول حقوق قربانیان و بازماندگان دست از همراهی و مطالبهگری برنمیداشتند. اما چرا دربارهی این پرونده، همه چیز تا حدود زیادی به فراموشی سپرده شده است؟
رخدادی که باید موجب پدید آمدن خواست جمعی از طرف گروههای درمانی و بهبودیافتگان و انجمنهای اجتماعی شده و به وضع قوانین نظارتی سختگیرانه دربارهی تاسیس و فعالیت کمپها منجر میشد، اما اکنون نه مانند روزهای نخست از پیگیری و پرس وجوی مسوولان کشوری و استانی خبری است، نه از تحقق وعدههایشان. خانوادهها ماندهاند و جای خالی عزیزانشان…
صاحب و مسوول داخلی کمپ در کنار بهزیستی مقصران اصلی فاجعه
اما بنا به گفتهی خانوادهها، طی یکسال گذشته، حقوق مادی و معنوی آنها پرداخت نشده و چنانکه پیداست حتی بعد از صدور آخرین رای دادگاه، از دیه و اعلام تقصیر بهزیستی و مسوولان کمپ خبری نیست، بلکه فعلا هشتاد درصد تقصیر به نام جوانی نوشته شده که کمپ را آتش زده است، خانوادهی جانباختگان معتقدند؛ «میلاد. ص» خود زخمخوردهی خشونتهای داخل کمپ بوده و در شرایط روانی نامساعد مرتکب خطای بزرگ شده است، بر این اساس «ح. کشاورز» و «م. حیدری» به عنوان صاحب و مسوول داخلی کمپ در کنار بهزیستی مقصران اصلی فاجعه هستند.
صبح یکشنبه ۱۸ آذرماه ۱۴۰۳، خانوادههایی که عزیزان خود را در آتشسوزی کمپ لنگرود از دست دادند، با تجمع آرام جلوی دادگستری رشت و ارائهی نامهای به قاضی، مراتب اعتراضشان را به اطلاع دستگاه قضایی استان رساندند. موضوعی که امیدواریم نتیجه بدهد و مسوولان قضایی، دیه و حق خانوادههایی که نانآور خود را از دست دادهاند را از بانیان چرخهی معیوب فعالیت چنین کمپهایی بازستانند.
قضیه از این قرار است که صبحگاه شوم ۱۲ آبانماه ۱۴۰۲،«میلاد. ص» جوان ۲۶ ساله که خود مبتلا به اعتیاد بوده و به تازگی از کمپ رهایی لنگرود مرخص شده بود، به دلیل شکنجه و فشار روحی ناشی از رفتار مسوولان کمپ، تصمیم میگیرد، بعد از هماهنگی با یکنفر از دوستانش در داخل کمپ، شبانه ساختمان را به آتش کشیده و علاوه بر انتقام از دو نفری که صاحب کمپ بودند، امکان فرار دوستانش را فراهم کند. اما این تصمیم میلاد علیرغم قصد قلبی برای رهایی دوستانش، باعث مرگ ۳۶ بیمار داخل ساختمان شد. بنابراین اگرچه او باید محاکمه شود، اما این واقعه ابعاد دیگری هم دارد که با ریشهیابی پرونده،میتوان گفت از دلایل اصلی وقوع فاجعه هستند.
خانوادههای داغدار؛ بازرسان ادارهی بهزیستی، صاحبان کمپ و حتی یک و دو سازمان دیگر در فرایند صدور مجوز کمپ و مدیریت کمپ در طی چندسال و بازرسی و نظارت پیش از آتشسوزی، اهمالکاری کرده و نبود امکانات ایمنی و خشونت و سوءرفتار مدیران کمپ که از قضا قبلا باعث مرگ یکنفر شده بود، نادیده گرفتهاند!
خانوادههای داغدار معتقدند؛ بازرسان ادارهی بهزیستی، صاحبان کمپ و حتی یک و دو سازمان دیگر در فرایند صدور مجوز کمپ و مدیریت کمپ در طی چندسال و بازرسی و نظارت پیش از آتشسوزی، اهمالکاری کرده و نبود امکانات ایمنی و خشونت و سوءرفتار مدیران کمپ که از قضا قبلا باعث مرگ یکنفر شده بود، نادیده گرفتهاند!
چگونه مدرسه فرسوده به کمپ تبدیل شد؟
به روایت شاهدان عینی و با نگاهی به تصویر لحظات آتشسوزی و همچنین گزارش گروه پنج نفره که اولین روایت قضایی را تنطیم کردهاند، شب آتشسوزی، ۴۸ انسان دردمند در داخل ساختمان حبس شده و جدال طولانی آتشنشانان برای باز کردن دربها، با مانع مواجه شده است. زیرا عصر آن روز صاحب کمپ (م. حیدری) دربها را قفل کرده، کلید را برداشته و خود برای کاری از محل کمپ خارج شده بود، حتی معاون او «ح.کشاورز» هم کلید را نداشته و به این ترتیب احتمال وقوع هرگونه حادثه از قبیل آتشسوزی و یا تشنج و سکته ی بیماران (باتوجه به مشکلاتی که در مسیر ترک اعتیاد تا هفتهها با آن مواجهاند) توسط مسوولان کمپ نادیده گرفته شده و آنها با وجود محافظ آهنی در و پنجرهها و قفل درها، کمترین شانس نجات بیماران را هم از میان برداشته بودند.
ضمن اینکه ساختمان فرسودهی کمپ قبلا مدرسه بوده که به دلیل کیفیت نامناسب، به دستور مسوولان آموزش و پرورش تعطیل شده، اما صاحبان کمپ آن را اجاره کرده و بهزیستی و ادارهی اماکن، مجوز تاسیس کمپ در این مکان را صادر کردهاند. متاسفانه ساختمان کمپ به دلیل سقف و شیروانی چوبی و فرسودگی دیوارها در لحظات آتشسوزی فورا دچار ریزش شده و علت مرگ بیماران را تشدید کرده است.
پرسش اینکه چرا ساختمانی که برای هشت ساعت فعالیت آموزشی (مدرسه) مناسب نبود، برای زندگی شبانهروزی بیماران مناسب تشخیص داده شده است؟ آیا بازرسان ادارهی بهزیستی و سایر ارگانها نسبت به چنین خطراتی آگاهی نداشتهاند!؟ یا با چشمپوشی بر اصول و استاندارد مکان، زمینهی بروز مرگ ۳۶ انسان را باعث شدهاند؟
قبلا سوءرفتار و خشونت صاحبان کمپ رهایی لنگرود در یک ویدیو از دوربین مداربسته، لو رفته و حتی گفتهمیشود یکنفر در این کمپ فوت کرده بود، اما سازمانهای مسوول بهجای لغو مجوز، فعالیت کمپ را تمدید کردهاند.
نکتهی مهم دیگر اینکه مدیران کمپ هنگام پذیرش بیماران، مبلغی را جهت بیمه دریافت میکردند که برای خانوادهها، ضمانت حفظ ایمنی و سلامت عزیزانشان در طی چند هفته یا ماه به حساب میآمد، اما اکنون سند بیمهی کمپ، تفسیر به مطلوب شده و مدیر کمپ مدعی شده منظورش از بیمه، پرداخت دیهی سه فوتی در طول یکسال بوده، نه مرگ ۳۶ انسان در یک شب!
و اما نکتهی مهم دیگر اینکه مدیران کمپ هنگام پذیرش بیماران، مبلغی را جهت بیمه دریافت میکردند که برای خانوادهها، ضمانت حفظ ایمنی و سلامت عزیزانشان در طی چند هفته یا ماه به حساب میآمد، اما اکنون سند بیمهی کمپ، تفسیر به مطلوب شده و مدیر کمپ مدعی شده منظورش از بیمه، پرداخت دیهی سه فوتی در طول یکسال بوده، نه مرگ ۳۶ انسان در یک شب!
«م.حیدری» صاحب امتیاز کمپ چند هفته بعد از دستگیری در زندان سکته کرده و دیگر همکار او به قید وثیقه آزاد است. طبق آخرین حکم، جوانی که کمپ را آتش زده، ۸۰درصد و «م.حیدری» ۲۰درصد مقصر هستند، اما آیا بازرسان بهزیستی و سایر ارگانها در این فاجعه بیتقصیرند؟ چه کسی باید بر سلامت عقل صاحب کمپ و ایمنی ساختمان نظارت میکرد؟
تصویب قوانین سختگیرانه برای نظارت بر تمامی کمپها
چرا با وجود اینکه مسوولان بلندپایه همچون: وزیرکشور وقت در روزهای نخست بعد از آتشسوزی در بیمارستان سوانح رشت حضور یافته و دستور اکید رئیس قوه قضائیه نیز رسیدگی صحیح پرونده بوده، اما تاکنون سیر پرونده نتوانسته قلب سوختهی خانوادهها را آرام کند؟
چرا این فاجعهی بیسابقه از طرف مجلس، منجر به تصویب قوانین سختگیرانه برای نظارت بر تمامی کمپهای کشور نشد؟
کاش روز وقوع این فاجعه یعنی ۱۲ آبان به عنوان روز بهبودیافتگان بیماری اعتیاد نامگذاری شود. روزی که هزاران نفر در کمپهای ایران برای آرامش روح ۳۶ جانباخته کمپ لنگرود دست به دعا برده و نشان دادند بیماری اعتیاد، نه با تنبیه و تحمیل درد و رنج گرسنگی در کمپهای فاقد اصول عقلانی و درمانی و نه با آسیب به روح و جسم معتادان، بلکه با محبت و صبر و متدهای علمی درمان میشود.
فرد معتاد نیازمند توجه و باور دوباره است و جامعه، خانواده و دولت وظیفه دارند برای نجات فرد فرد این افراد، زمینهی درمان و بهبودی با معیارهای اخلاقی و تخصصی را فراهم کنند.
امید که روزی تمام کمپهای غیراستاندارد تعطیل و دست سوداگرانی که همچون فروشندگان مواد مخدر برای کسب درآمد کمپها را تاسیس میکنند، قطع شود.