دنیامالی؛ وزیری با حرکات رونالدینیویی

او می‌تواند ورزش را به مردم بازگرداند؟

127

لیست شگفت‌انگیز پزشکیان برای کابینه آنقدر سورپرایزهای جورواجور دارد که حتی انتخاب یکی از رفیق‌های گرمابه و گلستان رقیب چند هفته پیش رییس جمهور کنونی نیز نمی‌تواند بیشتر از یک مکث کوتاه و برداشتن عینک از چشم و یک تفکر چند ثانیه‌ای ما را متحیر کند!
احمد دنیامالی ۶۴ ساله، به مانند سایر همکاران احتمالی‌اش در کابینه و برخلاف وعده‌های داده شده، جوان که نیست هیچ، در یک دنیای موازی باید از دوران بازنشستگی‌اش لذت می‌برد و استراحت می‌کرد نه اینکه تازه بخواهد بیاید و در وزارتخانه‌ای که نامش، جوان را یدک می‌کشد برای سرنوشت میلیون‌ها جوانی تصمیم بگیرد که بر خلاف او هرگز شانس آن را نداشته‌اند که در دوران

جوانی سمت‌هایی همچون عضو هیأت امنا و هیأت مدیره و معاونت و غیره را تجربه کنند و تا جان در بدن دارند خدمت‌رسانی خود به مردم را کنار نگذارند!
دنیامالی، زاده بندرانزلی و از خانواده مهاجرانی است که در دهه های ۲۰ و ۳۰ خورشیدی از کشور همسایه وارد گیلان شده‌اند و به همین سبب برخلاف گیلک‌ها که به تمام گیلان عرق دارند، وفاداریش بیشتر به هم قومی‌هایش است و روزی هم در مجلس و در دفاع از هم‌میهنان آذری، خود را (گیله مرد آذری!) نامیده بود که این واژه عجیب و نامانوس مورد نقد شدید گیلانی‌ها قرار گرفته بود که آن را بی‌حرمتی به قوم کهن و باستانی گیلک و بدعت‌گذاری نادرست و گویا تفرقه افکنی در میان اقوام دانستند و البته شاید هم آذری زبان بودن او در انتخابش توسط رییس، کم تاثیر نبوده باشد.

کاندیدای پست وزارت ورزش با حرکات رونالدینویی در سیاست بسیار آشناست و بلد است که راهنمای چپ بزند و به راست بپیچد و هم دقیقا می‌تواند برعکس عمل کند! درست مثل شورای شهر چهارم که با قرار گرفتن در لیست اصلاح طلبان وارد شورای شهر تهران شد و برای انتخاب شهردار به جای همسویی با اصلاح طلبان در انتخاب محسن هاشمی، بدون تعارف و رودربایستی از قالیباف حمایت کرد و او را کلیددار شهر کرد و امسال هم که آن طرفی بود و حالا سر از این سمتی در آورده است و اینکه طرفدار خاتمی باشی و حامی قالیباف و مخالف پزشکیان و بعد گزینه وزارت شاید تعجب کرباسچی را برانگیزد اما ما از دوستان سیاست پیشه آنقدر رفتارهای پارادوکسیکال دیده‌ایم که اگر چنین برخوردهایی روی نمی‌داد متعجب‌مان می‌کرد.

دنیامالی روزی در مجلس و در دفاع از هم‌میهنان آذری، خود را (گیله مرد آذری!) نامیده بود که شدیدا مورد نقد گیلانی‌ها قرار گرفت. گیلانی‌ها این حرکت را بی‌حرمتی به قوم کهن و باستانی گیلک و بدعت‌گذاری نادرست و گویا تفرقه‌افکنی در میان اقوام دانستند. با نگاه به اتفاقاتی که این روزها در حال وقوع است هم باید گفت شاید آذری زبان بودن دنیامالی در انتخابش توسط رییس جمهور، کم تاثیر نبوده باشد.

هرچقدر انتخاب دنیامالی با توجه به رویکرد سیاسی‌اش تعجب‌آمیز باشد اما در بخش مدیریت ورزشی شاید و شاید خیلی انتخاب دوری و غریبی نخواهد بود. او که ریاست فدراسیون قایقرانی به مدت نزدیک به یک دهه را تجربه کرده است و توانست در کنارش کرسی چند پست جهانی نزدیک به این رشته را کسب نماید و کنار گذاشتن جنجالی و سیاسی‌اش توسط وزیر ورزش وقت احمدی نژاد، فدراسیون قایقرانی را تا تعلیق پیش برد و در نهایت با پادرمیانی خود دنیامالی، ورزشکاران ما توانستند در المپیک لندن شرکت کنند و قائله با بازگشتش به کرسی ریاست پایان یافت.
هرچند که پس از این جنجال بزرگ خیلی زود او سکان قایقرانی را به سودای شورای شهر رها کرد ولی ارتباطش با ورزش به سبب حضورش در هیأت مدیره و هیأت امنای ملوان ادامه‌دار بود و به جرأت می‌توان گفت که در احیای دوباره ملوان در سال‌های اخیر اگر نگوییم نقش اول، یکی از پر رنگ‌ترین نقش‌ها را برعهده داشت.

ملوان پس از سقوط فاجعه بارش در فصل ۹۴-۹۵ که لقب یکی از پر مهره‌ترین ملوان‌های دوران را یدک می‌کشید و بر اثر سوءمدیریت و حضور افراد کارنابلد و عدم ثبات مدیریتی و دخالت سیاسیون رقم خورده بود، سال به سال ضعیف‌تر شد تا جایی که در سال ۹۹ تا آستانه سقوط به لیگ دسته دوم پیش رفت.

 

وضعیت جدول در هفته‌های پایانی جوری رقم خورده بود که مابین ملوان و رقیب دیرینه و هم استانی‌اش سپیدرود، یکی محکوم به سقوط می‌بود و در سال هیولای کرونا اولویت اول همه زنده ماندن بود، دنیامالی که هنوز نماینده نشده بود زنده ماندن ملوان را اولویت می‌دانست و با جذب چندین اسپانسر و کمک‌های فوتبالی و غیرفوتبالی موفق شد تا با چنگ و دندان هم که شده ملوان را نگه دارد تا با سقوط سپیدرود به نماینده‌های به خواب رفته مرکز استان هم درس ورزش بدهد و هم سیاست، چراکه با بقای دراماتیک ملوان در لیگ، مردم انزلی می‌دانستند که ناجی ملوان را باید به مجلس بفرستند تا این حمایت ادامه‌دار باشد.

پس از عضویت در مجلس نه تنها به مانند بسیاری از سیاسیون که نگاهی ابزاری به ورزش دارند، حمایت او از ملوان کمرنگ نشد که اتفاقا با استفاده از قدرت کرسی مجلس توانست کمک‌هایش را به تیم شهرش بیشتر کند و با انتخاب‌های هوشمند در بخش فنی و مدیریتی (پژمان نوری و مازیار زارع به عنوان مدیرعامل و سرمربی)، جذب و شناسایی اسپانسرهای قوی همچون اشکان پوررشید و آرش فهمیده و حمایت کامل از آنها و مهیا کردن امکانات ساختاری مانند بازسازی ورزشگاه بندرانزلی، موفق شد تا تیمی را که روز آخر از سقوط به لیگ دسته دوم نجات پیدا کرده بود در کمتر از سه سال تا آستانه حضور در لیگ قهرمانان آسیا پیش ببرد.

در زمان احمدی‌نژاد فدراسیون قایقرانی در یک قدمی تعلیق قرار گرفت اما در  نهایت با پادرمیانی دنیامالی، ورزشکاران ما توانستند در المپیک لندن شرکت کنند. پس از این جنجال، دنیامالی خیلی زود سکان قایقرانی را به سودای شورای شهر رها کرد ولی ارتباطش با ورزش ادامه‌دار بود. به جرأت می‌توان گفت که دنیامالی در احیای دوباره ملوان در سال‌های اخیر اگر نگوییم نقش اول، بلکه یکی از پر رنگ‌ترین نقش‌ها را برعهده داشت.

اگر فکر می‌کنید انجام این موارد در فوتبال خیلی کار بزرگی نیست باید گذرتان به رشت مرکز استان گیلان بیافتد تا هنرنمایی نمایندگان این شهر را ببینید که با دخالت‌های سیاسی و سنگ‌اندازی و عدم حمایت‌شان کاری کردند تا سپیدرودی که با خون دل لیگ برتری شده بود را خیلی سریع به فراموشخانه لیگ دو تبعید کنند و هنوز که هنوز است نه ککشان برای این عدم حمایت‌ها بگزد و نه به هیچ جای شان بربخورد که چگونه ورزشگاه عضدی در وسط شهر رشت پس از حدود ده سال همچنان مخروبه است و چهار ردیف سکو را کسی نتوانسته بسازد.

اما دنیامالی برای بازسازی ورزشگاه تختی (قایقران) وزیر و مدیرکل وقت ورزش و جوانان را آنقدر برد و آورد تا در ورزشگاه نونوار شده مردم جشن صعود بگیرند و در مرکز استان با تمام زوری که مدیرکل ورزش یک تنه زده تهش چند صد صندلی و یک چمن طبیعی آماده کردند و درهای زنگ زده ورزشگاهی که نیمی از سکوهایش هنوز درست نشده پس از ۸ سال به روی مردم باز شد و بس!

 

این گزارش قرار بود از سوی نگارنده نقد انتخاب شدن فردی به سمت وزارت ورزش و جوانان باشد که هم استانی‌هایش به دلیل عدم همراهی با فرهنگ گیلکی‌شان مورد نقد قرارش داده‌اند و به سبب ذهنیتی که از دوران نمایندگی‌اش برای کشاندن امکانات حداکثری به شهرش دارند می‌ترسند در زمان وزارتش هم اولویت حمایت، نه کل استان که فقط شهرش باشد و در دیدگاه سیاسی آنقدر تغییر موضع داده که کسی درست نمی‌داند بر اصول پایبند است یا اصلاح یا تدبیر یا تجمیع و گاها در انتصاب‌هایش رفیق بازی هم می‌کند (انتخاب دوست دوران تحصیل بدون سابقه کار به عنوان مدیرکل در زمان تصدی ریاست سازمان بنادر و دریانوردی کشور).

حالا هم می‌خواهد با سودای وزیر شدن، شهرش را بدون نماینده کند و همشهریانش را با مشکلات‌شان تنها بگذارد؛ اما باز هم در آخر نشد که کار بزرگش در بقا و ثبات و صعود ملوان را ندید بگیریم و اگر دنیامالی بتواند در سطحی کلان برای ورزش کشور شبیه همین تحول را ایجاد کند کارنامه‌اش از تمام اسلاف خود موفق‌تر خواهد بود.

دنیامالی پس از عضویت در مجلس نه تنها به مانند بسیاری از سیاسیون که نگاهی ابزاری به ورزش دارند، حمایتش از ملوان را کمرنگ نکرد که اتفاقا با استفاده از قدرت کرسی مجلس توانست کمک‌هایش را به تیم شهرش بیشتر کند و با انتخاب‌های هوشمند در بخش فنی و مدیریتی، جذب و شناسایی اسپانسرهای قوی همچون آرش فهمیده و اشکان پوررشید موفق شد تیمی را که روز آخر از سقوط به لیگ دسته دوم نجات پیدا کرده بود را در کمتر از سه سال تا آستانه حضور در لیگ قهرمانان آسیا پیش ببرد.

اما مسأله اصلی و مهم امروز ورزش ما کسب چند مدال بیشتر در المپیک بعدی و بازسازی چند ورزشگاه و ساخت چند ورزشگاه دیگر و حل مشکلات همیشگی دو باشگاه پرطرفدار و حتی ورود و عدم ورود بانوان به ورزشگاه‌ها نیست، نه که اینها مهم نباشد که هست اما مهم‌ترین موضوع ورزش کشور چیز دیگری است.

دنیامالی که از شهری کوچک اما ورزشی و با ورزشکارانی نامدار می‌آید باید بداند که مردم کشورش چند مدتی است که با ورزش و ورزشکاران‌شان قهر کرده‌اند و دیگر نه با باخت‌های‌شان اشک می‌ریزند و نه از پبروزی‌های‌شان به خیابان می‌آیند. حتی گاهی از سر لج و عصبانیت از شکست‌ها شادی هم می کنند و اتفاقا شاخص‌ترینش در شهر خود او با کشته شدن یک جوان به خاطر شادی از باخت تیم ملی روی داده و او که آدم رفیق بازی است باید بداند که رفاقت بخش بزرگی از مردم کشورش با ورزشکاران‌شان قطع شده و این جدایی هر روز بیشتر می‌شود و به همین دلیل است که می‌گوییم مهم‌ترین و ملموس‌ترین کاری که او می‌تواند انجام بدهد این است که ورزشکاران را به دل جامعه بازگرداند و سیاسیون را از دخالت در ورزش باز دارد.

دنیامالی که از شهری کوچک اما ورزشی و با ورزشکارانی نامدار می‌آید باید بداند که مردم کشورش چند مدتی است که با ورزش و ورزشکاران‌شان قهر کرده‌اند و دیگر نه با باخت‌های‌شان اشک می‌ریزند و نه از پبروزی‌های‌شان به خیابان می‌آیند. مهم‌ترین و ملموس‌ترین کاری که او می‌تواند انجام بدهد این است که ورزشکاران را به دل جامعه بازگرداند و سیاسیون را از دخالت در ورزش باز دارد.

مردم دوست دارند ورزشکاران و قهرمانان‌شان از جنس تختی و نامجو و قایقران و برادران خادم و حجازی و دایی باشند نه از مدل دبیر و پروین و رضازاده که رفتارهای پوپولیستی و منفعت طلبانه‌شان نه تنها محبوبیت و خاطرات خوش روزهای قهرمانی را از بین برده که از آنها چهره‌هایی منفی ساخته که هر سمتی آنها باشند مردم سمت دیگری هستند و هر حرفی می‌زنند و کاری می‌کنند همه یقین دارند که نه از روی حسن نیت و خیرخواهی که از روی نفع‌شان است.

یک مدیر سیاسی مثل او که جغرافیا و فرهنگ ورزش را می‌فهمد خوب می‌داند که دلیل این سقوط این قهرمانان و جدایی بین مردم و آنها به دلیل سوءاستفاده سیاسیون در مقاطع مختلف از ورزش و ورزشکاران است.

 

دنیامالی از شهری آمده که به یاد دارد میزبان خاص‌ترین تشیع جنازه تاریخ ورزش بوده و یک گیلان سیاه‌پوش عازم انزلی شد و شعاع حرکتی رسید به صفر و به جای تشیع کننده این پیکر قایقران بود که از بالای سر مردمش دست به دست راه می‌رفت و هنوز که هنوز است مردمش رخت عزا را از دل‌شان بیرون نکرده‌اند ولی امروز مردم همان شهری که زمانی با پیروزی‌های ملی سیروس و رفقا جشن می‌گرفتند حالا با شکست‌های سعید عزت و دوستانش به خیابان می‌آیند.

ورزش همیشه عامل اتحاد ملی بوده و ضربان قلبش وصل به رگ‌های مردم بوده اما وقتی نبض ورزش و روح مردم از هم فاصله می‌گیرد یعنی یک جای بزرگی دارد لنگ می‌زند و کدام کالبد است که روح اش جدا شود و نبض‌اش همچنان بزند و قلبش بتپد.

نظرات بسته شده است.