خود را وبال گردن مردم نکردهایم، ترجیح دادیم تقاضایمان کنند. این نشخوار فکری طرفداران نظریه بزن در رو در ایران است. دوران بزن در رو در ایران نه تنها تمام نشده بلکه در طلاییترین دوران حیات خود به سر میبرد.
گردن نگیری، یکی از خصوصیات بارز این دوران است که مدیرانش از صدر تا ذیل، منت کار نکرده را بر سر مردم خود میکوبند و انتظار قدردانی دارند.
در دوران بزن در رو، مدیر تراز، دست پیش را میگیرد و برای اینکه مورد مواخذه قرار نگیرد، دیگران را متهم کرده یا از قبول مسئولیت شانه خالی میکند.
“فریاد ما به منزلهی اعتراض نیست، فریاد میکشیم که پیدایمان کنند.” حدود پنج روز از وقوع حادثه معدنی در طبس میگذرد.
صدا و سیما که همچنان و بیوقفه نمیتوان آن را ملی و رسانهای برای همه ایرانیان خواند، طبق عادت همیشگی از ارائه دقیق آمار کشتهشدگان معدن زغالسنگ معدنجوی طبس خودداری میکند.
دولت هم قبول زحمت فرموده در نهایت سخاوت اعلام کرده است خانوادههای معدنچیان کشته شده نگران نباشند؛ مستمری آنان پرداخت خواهد شد.
غافل از اینکه ما به این همه بذل و بخشش و تدبیر امور برای گشایش مشکلات و دردهای مردم عادت نداریم. دولت فعلی که حرجی بر آن نیست و امر شده همان مسیر خدمت! دولت قبل را که ناغافل و به شکلی عجیب به پایان راه خود رسید ادامه دهد.
دولتی که خبر رسید طی سه سال و اندی، تنها یکی از وزیرانش حدود ۲۰۰ مشاور داشته و جمعا ۲ میلیارد و ۷۰۰ میلیون تومان (بطور متوسط هرکدام ۱۳۵ میلیون) حقوق گرفتهاند. در حالیکه ۵۰ نفر از این مشاوران حتی در ساختمانهای وزارتخانه دیده نشدند.
اگر این بود آن تیر غیب، اگر این بود آن عدالت وعده داده شده، پس چرا برای کارگران معدن معدنجوی طبس، یک سنسور گاز متان ناقابل، تعبیه نشد؟ چرا هرگونه اعتراض کارگران در معادن زغالسنگ طبس معادل اخراجشان بود؟
دادستان کل کشور، حالا که رییسی نیست علیه وزیر صنعت، معدن و تجارت او و مابقی همدستانش در امور جاریه، اعلام جرم نمیکند و به اعلام جرم علیه افشاکننده قضیه ۲۰۰ مشاور وزیر مشغول شده است.
حیات و ممات یک کشور با جمعیتی بیشتر از ۹۰ میلیون نفر در طول سه سال و اندی در اختیار دولت خدمت! و وزرای سفارش شده وی بود با این حال وزرا و خدمتگذاران وی توضیح نمیدهند که چرا در زمان ریاست و مسئولیت آنان، معدنهای کشور استانداردسازی نشد.
اصلا چند درصد از معادن به طور واقعی استانداردسازی شدند؟ چقدر کارفرمایان ملزم به استانداردسازی معادن و توجه به حقوق اولیه کارگران شدند؟ چه کسی بر کار مسئول، کارگر و کارفرما نظارت کرد؟
آیا باید قبول کرد که پاسخگو بودن مدیران و گردن گرفتن تمام کوتاهیها، قصورها و افتضاحاتی که در زمان ریاست آنان بسترسازی شده و یا به وقوع پیوسته یکی از هزاران آرزوی هرگز دست نیافتنی مردم ایران است؟
آیا این دهنکجی آشکارا به حقوق مردم نیست؟ آیا واقعا این دهنکجی در روز روشن به حقوق حقه مردم، فرهنگسازی شده، همچنان ادامه دارد و کسی جلودار آن نخواهد بود؟
نظرات بسته شده است.