رشتیدوزی، هنری اصیل و پرقدمت از دل فرهنگ و هنر گیلان است که قدمتی چند صد ساله دارد و بهعنوان یکی از شاخصترین نمونههای سوزندوزی ایران شناخته میشود. این هنر ظریف و ارزشمند که بر روی پارچههای مخمل، ابریشم و تافته نقش میبندد، نهتنها نشانگر مهارت و دقت هنرمندان آن است، بلکه بازتابی از تاریخ، فرهنگ و هویت گیلانزمین نیز به شمار میآید.
در رشتیدوزی، نخهای ابریشمی رنگارنگ بهکار گرفته میشوند تا طرحهای سنتی، الهامگرفته از طبیعت، تذهیب و نقوش اسلیمی، جان تازهای بر پارچهها ببخشند. این هنر نهفقط یک مهارت دستی، بلکه پلی است میان گذشته و آینده؛ هنری که در هر گره و هر دوخت آن داستانی نهفته است.
اما این هنر با ارزش امروز با چالشهایی جدی روبهروست؛ در این گفتوگو « خانم عالیه صادقی» زادهی بندرانزلی، هنرمند برجسته و پیشکسوت رشتیدوزی، از تجربهها، چالشها و امیدهای خود برای آینده این هنر سخن میگوید که شرح آن در ادامه میآید.
-چه چیزی در هنر رشتیدوزی شما را شیفته خود کرد و باعث شد آن را بهعنوان مسیر جدید زندگیتان انتخاب کنید؟
ابتدا کارمند بانک بودم، به دلایل شخصی تصمیم گرفتم زودتر از موعد بازنشسته شوم. از آنجا که از قبل با کارهای سوزندوزی آشنایی داشتم و سررشتهای در این هنر داشتم، به دنبال یادگیری یک مهارت جدید رفتم. با ورود به دنیای رشتیدوزی، به شدت شیفته این هنر شدم و هرچه بیشتر یاد میگرفتم، علاقه و اشتیاقم به آن بیشتر میشد.
در ابتدای مسیر، استادی بود که پس از مشاهده علاقه و کنجکاوی من به یادگیری بیشتر، به من گفت: «به هرکسی آموزش میدهم، جز تو؛ چون در آینده رقیب من خواهی شد.» اما این صحبت مانعی برای من نشد و به یادگیری ادامه دادم.
من ابتدا نزد خانم موسوی آموزش دیدم، سپس دوره مقدماتی را نزد خانم گلبندی گذراندم. سپس نزد خانم علیپور یادگیری را ادامه دادم. در نهایت مدرک درجه ۲ هنری را در این حوزه کسب کردم که معادل کارشناسی ارشد است. قبلا در دانشگاه معین نیز تدریس کردهام و در حال حاضر در خانه کار میکنم و آموزشهایم در آموزشگاه “مزون دوستی” است.
-تجربه و نگاه شما به اولین اثرتان در رشتیدوزی چگونه است؟
وقتی برای اولین بار آموزش دیدم، با اشتیاق به هر نمایشگاه و آموزشگاهی که آثار رشتیدوزی را به نمایش میگذاشتند، سر میزدم و کارها را از نزدیک بررسی میکردم. این مشاهده نزدیک برای من بسیار مهم بود؛ چراکه میتوانستم آثار خودم را با آنها مقایسه کنم. بارها از خودم میپرسیدم: “اگر این کار رشتیدوزی است، پس کار من چیست؟” یا “اگر کار من رشتیدوزی است، پس این کار چه چیزی است؟”
این مقایسهها باعث شد متوجه شوم که هنوز ایراداتی در کارم وجود دارد. با اینکه گواهینامه صنایعدستی را داشتم، تصمیم گرفتم از صفر شروع کنم و دوباره آموزش ببینم.
در ابتدای مسیر، استادی بود که پس از مشاهده علاقه و کنجکاوی من به یادگیری بیشتر، به من گفت: «به هرکسی آموزش میدهم، جز تو؛ چون در آینده رقیب من خواهی شد.» اما این صحبت مانعی برای من نشد و به یادگیری ادامه دادم.
اولین کاری که دوختم را هنوز دارم؛ مربی آن زمان میگفت این کار خوب است، اما حالا که به آن نگاه میکنم، میبینم چقدر با کارهای امروزم فرق دارد. هر بار به آن نگاه میکنم، به خودم یادآوری میکنم: “فراموش نکن که از کجا شروع کردی و چقدر پیشرفت کردهای. اگر تلاش نمیکردی، همچنان در همان سطح اولیه باقی میماندی.”
-چه کسی بیشترین تأثیر را در مسیر هنری شما گذاشت؟
بدون شک مادرم بیشترین تأثیر را در مسیر هنری من داشت. او خیاط بود و من از همان کودکی به دلیل علاقهای که به کارهای هنری داشتم، همیشه کنار او بودم و با دقت به کارهایش نگاه میکردم و یاد میگرفتم. در واقع، الفبای سوزندوزی را از مادرم آموختم و این تجربه، زمینهساز علاقه من به هنر رشتیدوزی شد. او همیشه از کارهایم لذت میبرد و تشویقهایش انگیزهای بزرگ برای من بود.
بعد از مادرم، پسرم مهمترین نقش را در مسیر هنری من ایفا کرده است. او کارشناس ارشد معماری است و در حال حاضر طراحی بسیاری از کارهایم را بر عهده دارد. من بیشتر به دوخت کارهای جدی و اصیل میپردازم و همواره تلاش میکنم طرحهایم ریشه در اصالت هنر رشتیدوزی داشته باشند.
طراحیهای ما اغلب برگرفته از هنر تذهیب است. پسرم در زمینه طراحی مهارت دارد و من نیز آموزشهای لازم را در این زمینه دیدهام. علاوه بر این، هر دوی ما هنر رنگرزی سنتی و شیمیایی را نیز به صورت تخصصی آموختهایم.
-به نظر شما مهمترین ویژگی که باعث موفقیت شما در این هنر شد، چیست؟
به نظر من مهمترین ویژگی برای موفقیت در هنر رشتیدوزی، صبر و شکیبایی است. این هنر به دقت و حوصله زیادی نیاز دارد تا اثری بینقص و ماندگار خلق شود. بارها پیش آمده که کاری را به پایان رساندهام، اما با نگاه دوباره به آن متوجه ایراداتی شدهام. در چنین مواقعی بدون تردید کار را شکافته و از نو شروع کردهام تا به نتیجهای رضایتبخش برسم. متأسفانه بسیاری از افراد این روحیه را ندارند و بهسادگی از کنار نقصها میگذرند و کار را به همان شکل عرضه میکنند. اما برای من، کیفیت و ظرافت در هر اثر اولویت دارد.
-ثبت آثار شما در یونسکو چه احساسی داشت و چه تأثیری بر مسیر هنری شما گذاشت؟
ثبت اثر در یونسکو برای من تجربهای خاص و فراموشنشدنی بود. ماجرا از جایی آغاز شد که یکی از دوستانم مرا از برگزاری این مسابقه مطلع کرد و دستورالعملهای لازم را در اختیارم قرار داد. طبق این دستورالعملها، پارچه باید دستبافت، رنگها طبیعی و طرحها دارای هویت ایرانی میبودند. برای یافتن پارچه مناسب زمان زیادی صرف کردم تا در نهایت پارچه عبایی را پیدا کردم. این پارچه بافتی با موهای بلند داشت و من با حوصله، یک به یک آن موها را با قیچی کوتاه کردم و سپس دوخت اثر را آغاز کردم.
برای شرکت در این مسابقه، ابتدا اثر باید نشان ملی دریافت میکرد. در سال ۲۰۱۲ که تهران میزبان این رویداد بود، اثر من انتخاب شد. اما متأسفانه آقای صالحیمرام، معاون سازمان میراث فرهنگی وقت، در مصاحبهای با یک خبرگزاری، ارزش کار مرا زیر سؤال برد و گفت که این اثر فقط به درد روکش صندلی ماشین میخورد و بیشتر از سی هزار تومان ارزش ندارد.
این صحبتها مرا بسیار آزرده کرد، اما دست نکشیدم. با آن خبرگزاری تماس گرفتم و از آنها خواستم که صدای من را هم بشنوند. سپس CD حاوی مراحل کامل ساخت اثر، که برای دریافت نشان یونسکو تهیه و ارسال کرده بودیم، را برایشان ارسال کردم و در نهایت، این مستندات در همان خبرگزاری و نیز خبر ۲۰:۳۰ منتشر شد و بعد از آن مسئول از کار برکنار شد.
در حال حاضر، پنج نشان ملی و یک اثر ثبتشده در یونسکو دارم ولی اکنون دیگر به دلیل نوع و کیفیت داوری این مسابقات دیگر شرکت نمیکنم.
-آیا شاگردی داشتید که به عنوان هنرمند برجسته در این عرصه شناختهشده باشد؟
در طول سالها شاگردان زیادی را آموزش دادهام، اما یکی از شاگردانم به نام خانم مهذبه جعفری واقعاً عالی است. کیفیت کارهای او به حدی بالاست که وقتی آثارش را میبینید، بهسختی میتوان تفاوتی میان کار او و آثار من که استادش هستم پیدا کرد.
ما در این هنر رسالتی بر عهده داریم؛ رسالتی که فراتر از یادگیری و آموزش ساده است. وظیفه ما این است که این هنر را بهدرستی اجرا کنیم و آن را به نسل بعد منتقل کنیم. حتی پس از پایان دورههای آموزشی و اتمام تعهداتم به شاگردان، اگر به نکته یا تکنیک جدیدی بر بخورم، حتما آن را به شاگردانم منتقل میکنم. این کار را از صمیم قلب انجام میدهم، چون دوست دارم همیشه بهروز باشند و از پیشرفتهای این هنر جا نمانند. من میخواهم که این هنر بماند و رشد کند.
-در مسیر حرفهای خود با چه چالشهایی روبهرو شدید؟ آیا از حمایتهای دولتی و فرهنگی در این حوزه رضایت دارید؟
تا امروز یک وام خود اشتغالی دریافت کردهام. یکی از مهمترین چالشهایی که در این مسیر با آن مواجه هستیم، قیمت بالای متریال مصرفی، بهویژه نخ ابریشم است. متأسفانه حمایتی در زمینه تأمین این مواد وجود ندارد و ما سهمیهای هم دریافت نمیکنیم. علاوه بر قیمت بالا، تهیه این مواد نیز بسیار دشوار است؛ زیرا در بازار به ندرت یافت میشوند.
ما در این هنر رسالتی بر عهده داریم؛ رسالتی که فراتر از یادگیری و آموزش ساده است. وظیفه ما این است که این هنر را بهدرستی اجرا کنیم و آن را به نسل بعد منتقل کنیم
امروزه بیشتر نخهای موجود در بازار نخهای مصنوعی یا نایلونی هستند که کیفیت لازم برای رشتیدوزی اصیل را ندارند. در گذشته کارخانهای به نام شرکت صنایع ابریشم گیلان به مدیریت آقای جواهری در لنگرود فعالیت میکرد و حتی به میزان کم هم که شده، ابریشم طبیعی تولید میکرد. اما متأسفانه الان این کارخانه تعطیل شده و دیگر تولیدی ندارد.
در حال حاضر، ابریشم مصرفیام را از کاشان تهیه میکنم که همچنان تولید داخلی دارد. نبود دسترسی آسان و قیمت بالای مواد اولیه همچنان یکی از دغدغههای اساسی این حوزه است.
-کارهایتان را چگونه عرضه میکنید؟
کارهای من معمولاً از طریق نمایشگاهها عرضه میشود یا در کارگاههایی مانند کارگاه توشکه در رشت به نمایش گذاشته میشود. در سال ۱۳۹۸ نیز یک نمایشگاه در این زمینه برگزار کردهام. علاوه بر عرضه در داخل استان، افرادی از دیگر استانها نیز آثارم را خریداری کردهاند و حتی برخی از کارها به خارج از کشور ارسال شده است.
-آینده هنر رشتیدوزی را چگونه میبینید؟ و الان در چه مرحلهای است؟
متأسفانه امروزه برخی افراد پس از گذراندن دورههای کوتاهمدت آموزش، حتی بدون اینکه تسلط کافی بر کار داشته باشند، شروع به آموزش دیگران میکنند. این افراد هنوز زیر و بم کار را بهطور کامل یاد نگرفتهاند، تجربه لازم را کسب نکردهاند و قادر به شناسایی ایرادات در کارهای خود نیستند. این افراد آموزش میدهند و شاگردانی که از اینها یادگرفتهاند هم به افراد دیگر آموزش میدهند و همین روند باعث میشود که با گذشت زمان، کیفیت هنر رشتیدوزی کاهش پیدا کند و در نهایت چیزی از اصالت این هنر باقی نخواهد ماند.
امروزه برخی افراد پس از گذراندن دورههای کوتاهمدت آموزش، حتی بدون اینکه تسلط کافی بر کار داشته باشند، شروع به آموزش دیگران میکنند. این افراد هنوز زیر و بم کار را بهطور کامل یاد نگرفتهاند، تجربه لازم را کسب نکردهاند و قادر به شناسایی ایرادات در کارهای خود نیستند
اولین و مهمترین مسأله، آموزش صحیح است. متأسفانه صنایعدستی به این موضوع توجهی ندارد و کارهای بیکیفیت بهطور نادرست عرضه و معرفی میشوند. جای تأسف است که برخی از آثار با نخهای مصنوعی مانند نایلون بهجای ابریشم معرفی و با قیمت ابریشم فروخته میشوند، بدون اینکه مشتری از حقیقت مطلع باشد و بعد از خرید متوجه شود که کلاه سرش رفته است. متأسفانه در این حوزه نظارت جدی وجود ندارد.
همچنین، در برخی موارد، هنگام دریافت گواهی برای وقتی فردی که آموزش دیده است به او میگویند یک کار با ابریشم به ما بدهید، در حالیکه که فرد ثبت نام کرده و پول داده، آن کار را از او میگیرند و این کار کجا میرود؟ یا مثلا عدهای از بازار، کاری را میخرند و به جای کار خودشان میدهند و سپس در امتحان نمادین شرکت میکنند تا بیمه شوند. کسی که گواهی رشتیدوزی میگیرد و کارت صنعتگری میگیرد، بیمه میشود. در این موارد نظارتی برای کیفیت کار فرد وجود ندارند.
-به نظر شما چه باید کرد تا هنر رشتیدوزی بماند؟
یکی از کارهایی که باید انجام شود این است که هنر رشتیدوزی از خانهها بیرون بیاید و مردم آن را ببینند و بشناسند. گاهی وقتی مردم کار رشتیدوزی من را روی کیف میبینند، میپرسند که این کار چیست، آیا گلدوزی است؟ برای مثال، دوخت و سوزندوزی بلوچ در دنیا شناخته شده است، اما متاسفانه مردم ما هنوز هنر خودمان را به درستی نمیشناسند. این هنر باید بهدرستی معرفی شود.
من خودم گاهی به موزه رشتیدوزی میروم و وقتی مردم سوال میکنند، در مورد رشتیدوزی توضیح میدهم. این هنر میتواند روی انواع مختلفی از محصولات مانند لباسها، روسریها، ساکهای خرید، زیورآلات، کفش، صندل، روفرشی و… نیز اجرا شود تا بیشتر دیده شود. برای مثال، در ساکهای پارچهای به دلیل نوع استفاده، میتوان از نخ نایلون یا ویسکوز استفاده کرد، ولی دوخت آن باید بهطور خاص رشتیدوزی باشد. من خودم این کار را روی ساک پارچهای خودم انجام دادهام.
-چه آرزویی برای آینده هنر رشتیدوزی دارید؟
آرزوی من این است که افرادی که تازه وارد این هنر شدهاند و هنوز اطلاعات کافی ندارند، به درجهای برسند که ایراد کارشان را بپذیرند و برای یادگیری بیشتر تلاش کنند. به عبارت دیگر، “منم” را کنار بگذارند و به دنبال بهبود و رفع نقصهای خود باشند. همچنین باید نظارت بیشتری بر روی کارها وجود داشته باشد، چرا که بدون آن این هنر از بین میرود و آبروی خودمان را میبریم. این هنر با چنین قدمتی نباید نابود شود. باید ایدههای جدید را بپذیریم و در گذشته نمانیم، تا از پسرفت جلوگیری کنیم و این هنر را حفظ و گسترش دهیم.
-چه توصیهای برای نسل جوانی دارید که میخواهند وارد این عرصه شوند؟
باید به طور درست فکر کنند و به دنبال این باشند که چگونه میتوانند کارشان را به سطح بالاتری برسانند. اگر میخواهید به درستی یاد بگیرید، باید تمام آموختههای قبلیتان را کنار بگذارید! به هنرجویانی که نزد من میآیند میگویم: “ببینید، من تا اینجا این کار را بلدم و هر چه که بلدم به شما میگویم، شما باید از من بهتر شوید!” یکی از هنرجویان من (خانم مهذبه جعفری) کارهایی انجام میدهد که تفاوت آن با کارهای من قابل تشخیص نیست و از دیدن کارهایش لذت میبرم. این برای من یعنی که من کارم را به درستی انجام دادهام.
حتی اگر طرحی را به شاگردانم بدهم، از آنها میخواهم که خلاقیت به خرج دهند و رنگبندی یا تزئینات کار را تغییر دهند. هدف من این است که آنها را به چالش بکشم نه اینکه بخواهم آنها کار من را کپی کنند.
-اگر بخواهید یکی از آثار خود را بهعنوان میراث برای نسلهای آینده به یادگار بگذارید، کدام اثر را انتخاب میکنید و چرا؟
هر کاری که میدوزم، ویژگی خاص خود را دارد و هیچ کدام از کارهای من مشابه دیگری نیست. من نمیتوانم یک کار شاخص را انتخاب کنم، چون هر بار در حین کار، چیزی را میبینم که به نظر من ایراد دارد و در طرح جدید آن را اصلاح میکنم. به این ترتیب، کارهایم به مرور زمان پختهتر میشوند. من هر کار را به طور منحصر به فرد میدوزم و هرگز تکرار نمیکنم. حتی اگر طرحی را به شاگردانم بدهم، از آنها میخواهم که خلاقیت به خرج دهند و رنگبندی یا تزئینات کار را تغییر دهند. هدف من این است که آنها را به چالش بکشم نه اینکه بخواهم آنها کار من را کپی کنند.
-کدام لحظه در مسیر هنریتان برای شما ماندگارتر است؟
هیجان شرکت در یک مسابقه برای ثبت نشان یونسکو هنوز برایم شیرین و لذتبخش است.
-اگر دوباره به گذشته بازگردید، باز هم رشتیدوزی را انتخاب میکنید؟
بله، اما افسوس میخورم که دیر شروع کردم. اکنون دوست دارم چیزهای جدید خلق کنم، هنوز بسیاری از ایدهها و طرحها در ذهنم است که به واقعیت نرسیدهاند. متاسفانه بسیاری از آنها از بین رفتهاند و باید چیزی برای آینده باقی بگذاریم. هنوز موارد زیادی وجود دارد که نمیدانم و احساس میکنم زمان کافی برای یادگیری همه آنها ندارم. به همین دلیل، نمیخواهم کارهای تکراری انجام دهم.
عکاس: محدثه کریمینژاد