هتل فردوسی؛ یک نشانهی آشنا در حافظهی جمعی شهروندان رشت
"یگانه پنداری هویت مدارانه" از بنای تاریخی پهلوی اول
چند روزی ست، خبر احتمالی تخریب هتل فردوسی رشت که قدمتی ۹۰ ساله دارد، در فضای اخبار رشت دست به دست می شود. از آنجا که آگاهی عمومی، میتواند اولین ضامن بقای بافت تاریخی باشد، نگاهی موشکافانهتر به ضرورت حفظ و عدم تخریب این دست از بناها لازم است. در واقع پرسش اینجاست چرا باید در حفظ بناهای تاریخی کوشید؟ در این یادداشت کوشیده ام با نگاهی انسان محور به مقوله ی تخریب میراث معماری در شهرها بپردازم.
به گفته چارلز جنکس معمار و تاریخنگار امریکایی، “تداوم” یکی از عناصر بنیادین هویت است. حال آنکه گذر زمان، بستر شکلگیری تجربیات و خاطرات متفاوتی را فراهم می کند. در واقع زمان در قالب تاریخ، با تجربهی گذشته ی مشترک و تداوم آن هویتساز می شود.
این روزها در رابطه با میراث شهری واژهی “هویت” بسیار به گوش میخورد که شاید حمل بر کلی گویی شود، اگر دقیقتر بنگریم احتمالا به راحتی نتوانیم پرده از محتوای آن برداریم. از منظر دکتر بهزادفر، متخصص حوزه شهرسازی، هویت یک چیز را میتوان بازتاب و تبلور صفات و مشخصاتی از آن دانست که عمدتا وجه تمایز آن با چیزهای دیگر را فراهم میکند. هویت امری غیرمستقل است که توصیف آن وابسته به شاخصه هایی ست. در جستجوی سرچشمه های هویت سازی، پدیده هایی چون: مکان و فضا، زمان و فرهنگ به عنوان مهمترین دستاویز های این موضوع به چشم میخورند.
مکان و فضا
مهمترین نیازهای هویتی انسان را پاسخ میدهند. مکان و سرزمین با امکان مرزبندی عینی و ویژگی های جغرافیایی و… هویت سازی را ممکن می کند. حال آنکه فضا، امری نامکان است و برعکس تعریف هویت در آن دشوار است. حال اینروزها در فرایند جهانی شدن به دلیل گسترش شگرف فناوری های ارتباطی، زندگی اقشار جامعه در بستر فضا که تجدیدناپذیر است، جریان دارد. این امر خود، هویت سازی را دشوارتر از جوامع سنتی مینماید. این بدین معناست که در کنار فرصت ها و نقاط مثبت این پیشرفت ها، میبایست به تهدیدها که در اینجا، برهم خوردن رابطه مستقیم و سادهی میان مکان و فرهنگ و هویت است، توجه داشت.
زمان
یکی دیگر از عوامل شکل دهندهی هویت زمان است.
به گفته چارلز جنکس معمار و تاریخنگار امریکایی، “تداوم” یکی از عناصر بنیادین هویت است.
حال آنکه گذر زمان، بستر شکلگیری تجربیات و خاطرات متفاوتی را فراهم می کند. در واقع زمان در قالب تاریخ، با تجربهی گذشته ی مشترک و تداوم آن هویتساز می شود.
فرهنگ
عامل دیگر فرهنگ است که میبایست آن را اصلیترین سرچشمه ی هویتسازی انگاشت. فرهنگ در عین تاکید بر تشابهات، با آشکارسازی تفاوت ها، توانایی بینظیری در ساخت هویت دارد. در جهان امروز به سبب قرارگیری فرهنگهای متفاوت در کنار یکدیگر، خلوص فرهنگی کمرنگ می شود که این خود هویت سازی را مختل میکند، بدین ترتیب امکان فراهم شدن تعلقهای گروهی و فرهنگی نیز روزبهروز مشکل تر میشود.
به گفته ی کریستین شولتز، معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانی که در دسترس اوست. در همین نظام آدمی با “ساختن” معناها را آشکار میکند. از همین رو هدف معماری، آشکار کردن معناها در قالب نظام مکان و بعد و عرصه هاست.
پس از بررسی شاخصه های فوق، برای پرداختن به شهر از منظر هویت، باید گفت، شهر چیزی فراتر از محیط انسانساخت، امکانات مادی، سازمان ها و ادارات و مانند اینهاست. شهر علاوه بر موارد فوق، مجموعه ایست گردآمده از سنت ها، آداب و رسوم و نظایر آنها. به منظور تعریف هویت یک شهر، صفات هویتی آن را میبایست در الگویی تعریف شده جای داد. شهرها نیز مشابه انسان ها، شاخص های هویتی مختص به خود را دارا هستند که شامل دو بُعد کالبدی و ذهنی است. در واقع شهرها علاوه بر کالبد در قلمروی ذهنی انسان ها، جان میگیرند. هویت شهر با سه دسته متغیر شامل: مؤلفه های طبیعی، مصنوع و انسانی جستجو می شود. متغیرهای طبیعی شامل اجزایی چون پدیده های طبیعی، کوه، رود و… است. مولفه مصنوع را تک بناها، محلات، خیابان ها و… میسازند. اجزا مولفه انسانی نیز شامل آداب و رسوم، زبان و… است.
حال هتل فردوسی رشت، تک بنای شاخصی ست در یک شریان اصلی که خود منتهی به مرکز تاریخی شهر است و جزو مولفه های مصنوع هویتساز شهر قرار میگیرد. از آن جا که مولفه های مصنوع هویت هر شهر، به صورت ساختاری-کالبدی در لایه های مختلف زمان بر فضای شهر تبلور مییابد، اهمیت حفظ نمودهای این مؤلفه که بناهای تاریخی هستند، مشخص میگردد.
از سویی دیگر به گفته ی شولتز، معنا نیاز بنیادی انسان است و انسان چیزی نیست جز معانی که در دسترس اوست. در همین نظام آدمی با “ساختن” معناها را آشکار میکند. از همین رو هدف معماری، آشکار کردن معناها در قالب نظام مکان و بعد و عرصه هاست. حال اینکه چگونه یک ساختمان میتواند حامل معنا باشد، وابسته به سازوکار ادراکی ست که منجر به شکلگیری آن میشود. بناهای تاریخی، حاوی معانی خاص خود هستند که شهروندان از طریق آنها با محیط پیرامون خود ارتباط برقرار میکنند. تخریب این بناها و توسعه های مخرب شهری، منجر به ایجاد شکاف و بیگانگی شهروندان با محیط شهر خود و از دست رفتن حس تعلق به شهر در مردم میشود. به خصوص در جوامع در حال توسعه که فنون و فناوری روز را تنها از جوامع توسعه یافته دریافت میکنند و با از میان رفتن آخرین بارقه های امید برای توصیف خود و هویت خویش، احساس عدم رضایت از خود و آنچه هستند و به تبع آن احساس یأس، ناتوانی و انفعال را تجربه خواهند نمود.
به گفتهی مرحوم محسن حبیبی (شهرساز)، خاطره، ابزار تفحص گذشته نیست. بلکه صحنهای برای به حال آمدن گذشته است.
گذشته ای که تداوم حضور آن، نه تنها در قالب معماری و شهرسازی که از منظر روانشناختی و جامعهشناسی، برای بقای جامعه ای سالم ضروری ست.
بناها از طریق عناصر معنادار به وجود آورندهشان، در طول زمان تصاویر ذهنی در انسان به وجود میآورند که توسط همان تصاویر ذهنی برای شهروندان هویتمند میگردند. همهی ما بدون آنکه بخواهیم و یا حواسمان معطوف به این موضوع باشد، در طی سالیان با هر بار عبور از خیابان شریعتی رشت، تصاویری در ذهنمان نقش بسته که گوشه ای از پازل خاطرات ما در شهر رشت را شکل میدهد.
بنابراین فضا زمانی برای ما دارای هویت است که بتوانیم تصاویر ذهنی ناشی از ادراک آن را با ذهنیات خود تطبیق دهیم. در نتیجه ذهنیت فرد از خود تجاوز کرده و بخشی از هویت فرد دانسته میشود. این موضوع مانند احساسی ست که یک فرد در برابر خانه مادربزرگ یا محیط های آشنای این چنینی دارد. زیرا شناخت و تسلط ذهنی فضا و ادراک کاملی که در طی سالیان در ذهن فرد شکل گرفته، مجالی برای بروز احساس امنیت، آسودگی و راحتی خواهد بود. دقیقا این اتفاقی ست که در مقیاس شهر هم میتواند رخ دهند. با حفظ و نگهداری بناها و بافت تاریخی، شهروندان در شهر تجربه ای از حضور رضایتمندانه خواهد داشت و هویت شهر بخشی از هویت شهروندان آن میشود و با ارتباطی دو سویه، تقویت یکی موجب تقویت دیگری میگردد.
به گفتهی مرحوم محسن حبیبی (شهرساز)، خاطره، ابزار تفحص گذشته نیست. بلکه صحنهای برای به حال آمدن گذشته است.
گذشته ای که تداوم حضور آن، نه تنها در قالب معماری و شهرسازی که از منظر روانشناختی و جامعهشناسی، برای بقای جامعه ای سالم ضروری ست. بنابراین بنای هتل فردوسی که حائز کیفیات بصری و ملاحظات زیبایی شناسی ست و در طول زمان در خاطره جمعی شهروندانش ثبت شده است، به راحتی میتواند برانگیزاننده ی تجربهی زیبای “یگانه پنداری” در بازدیدکنندگانش باشد. تجربه ای که با حضور در مکانی که حاوی نشانههای آشناست، حس امنیت و آسایش و راحتی را در راستای ارضای نیاز هویتی شهروندان رشت، بدست میدهد. درست مانند حس خانهی مادربزرگ ها! در واقع هتل فردوسی ها، همان خانههای مادربزرگهای اهالی رشت هستند که میتوانند آغوششان را به روی همهی شهروندان باز کنند تا همه از تجربه لذت بخش حضور در فضای هویتمند بهره مند شوند.