مجتبی لشکربلوکی- اگر ۳۰۰ سال پیش زندگی میکردیم آنگاه کل اطلاعاتی که در کل دوران زندگی مان کسب میکردیم چقدر بود؟ به مراتب کمتر از اطلاعاتی بود که امروزه ظرف مدت یک ماه از طریق یک روزنامه و یک شبکه اجتماعی بدست میآوردیم.
بگذارید بر اساس آمار نگاه کنیم: در سال ۲۰۱۰، دو زتابایت اطلاعات در جهان تولید شده. پانزده سال بعد در ۲۰۲۵، تولید دادهها به بیش از ۱۸۰ زتابایت رسیده. یعنی در طول مدتی کوتاه ۹۰ برابر شده! برای درک بهتر این حجم، هر زتابایت برابر است با هزار میلیارد گیگابایت (۱,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰,۰۰۰ گیگابایت).
در گذشته به خصوص قبل از اختراع تلگراف، رادیو، تلویزیون و اینترنت، اطلاعات بسیار آهسته خلق و منتقل میشد. اخبار و دانش عمدتا از طریق ارتباطات شفاهی رو در رو، نامهها و کتابهای کمیاب منتقل میشدند. منابع اطلاعاتی محدود بودند و اطلاعات عمدتا تکراری، مرتبط با زندگی روزمره و محدود به محیط جغرافیایی نزدیک فرد بودند.
اما اکنون چه شده است؟ ما در دنیای مدرن با مفهومی روبرو هستیم به نام اضافه بار اطلاعاتی و همچنین ذهنپریشی (Mental Clutter)
آشغالهای ذهنی چه شکلی هستند؟
۱) خبرهایی که هیچ تاثیری بر زندگیما ندارند: فلان بازیگر برای بار سوم از همسرش جدا شد!
۲) مقایسه خود با دیگران در شبکههای اجتماعی: چرا من مانند فلانی به سفر نمیروم، سوار اسب نمیشوم و با جت اسکی عکس ندارم.
۳) مطالب آرشیو شده: دهها فایلی که دانلود کردهایم اما نخواندهایم
۴) محتواهای ناتمام: فیلمهای یوتوبی که تا انتها نگاه نکردهایم، کتابهایی که تا آخر نخواندهایم، پادکستهایی که تا آخر گوش ندادهایم.
۵) تکهتکههای اطلاعات بیربط: دنبال کردن کانالهای متعدد با موضوعات مختلف بدون جهتگیری مشخص.
این آشغالهای ذهنی منجر به این میشوند که بار شناختی (Cognitive Load) فراتر از ظرفیت ذهنی ما ایجاد شود. بار شناختی یعنی میزان تلاش ذهنی لازم برای انجام یک کار. آشغالهای ذهنی (اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام) باعث افزایش بار شناختی میشوند. زیرا بخش زیادی از ظرفیت ذهنی صرف مدیریت و فیلتر کردن اطلاعات نامرتبط، نامنظم و ناتمام میشود.
آشغالهای ذهنی شاید توضیح دهنده این پدیده باشند که قدیمیها دانش کمتری نسبت به ما داشتند اما خرد و حکمت عمیق تری نسبت به ما داشتند. ما چیزهای بیشتری میدانیم اما لزوما خردمندتر نیستیم!
تجویز راهبردی: چه باید کرد؟
۱. همانگونه که رژیم غذایی دارید رژیم رسانهای داشته باشید. هر آشغالی را نخورید. به جای اینکه منفعلانه در معرض سیلی از اطلاعات قرار بگیرید، فعالانه انتخاب کنید چه اطلاعاتی را از چه منابعی دریافت کنید. کانالهای تلگرامی یا صفحات شبکههای اجتماعی که برایتان مفید یا الهامبخش نیستند را رها کنید.
2. برای آنکه بیشتر بدانید کمتر بخوانید/بشنوید. اینکه شما در طول سال ۱۰۰ ساعت پادکست فاخر گوش دادهاید هنر نیست. بلکه باید از خودتان بپرسید که چند درصد از آنان را عمیقا درک کردهاید و آن ورودیها نگاه شما را تغییر دادهاند؟ پس پادکستهای خوب را چند بار گوش کنید، کتابهای خوب یا نوشتههای خوب را چند بار بخوانید.
3. تقویت تفکر انتقادی (موشکافانه/سنجش گرانه) که قبلا در موردش نوشتهام و گفتهام.
4. در هشتاد درصد موارد با سوال بروید سراغ محتوا و نه بر اساس توصیه دیگران و محبوبیت و جوگیر شدن و دمدست بودن و وایرال شدن و … مطالبی که بر اساس سوال خوانده میشوند بیشتر در ذهن نقش میبنندند.
5. جمعبندی و خلاصهسازی کنید. این دو مفهوم چه تفاوتی دارند؟ مثلا فرض کنید که ده تعریف از فرهنگ یا جامعه یا اضطراب خوانده اید. یا ده تئوری در مورد موفقیت فردی از ده کتاب خواندهاید، اگر این تعاریف یا تئوریها را جمع بندی نکنید، با ذهن پراکنده به جای خاصی نمیرسید در نهایت باید یک بار بنشینید و با خود جمعبندی کنید که بالاخره فرهنگ از نظر من یعنی چه؟ یا جمعبندی من از راههای موفقیت چیست؟ کسی که ده تعریف از فرهنگ در ذهنش دارد یا ده مسیر مختلف و گاه متضاد در مورد موفقیت ممکن است در عرصه نظر با کلاس به نظر برسد اما در زندگی عملی هیچ منفعتی نمیبرد. اما خلاصهسازی یعنی اینکه سعی کنیم به زبان خودمان جان کلام چیزهایی که خواندهایم، شنیدهایم، تجربه کردهایم و دیدهایم را بنویسم و هر از چند گاهی مرور کنیم.
انبار کردن اطلاعات نامنظم یا نامرتبط یا ناتمام در ذهن یعنی اینکه ما ذهن خود را تبدیل کرده ایم به یک آشغالدونی و آن را با خود حمل میکنیم. همین باعث میشود که راجع به هر موضوعی حرف میزنیم ولی راجع به هیچ موضوعی حرف درست و حسابی نمیزنیم!