عکاس: افشین میرزایی
دبیر بخش عکس و مستند: الوند رضازاده/
در میان تمام مشاغل، شاید گیلانیها از قدیم در سه شغل حرف اول را میزدند؛ خیاطی، آرایشگری و کفاشی. هنوز هم اگر در کوچهپسکوچههای مرکز شهر رشت قدم بزنید، میتوانید مغازههایی را ببینید که حالا دیگر سن صاحبانشان از ۶۰ یا ۷۰ گذشته است و در مغازهای کوچک با اندک مشتریان قدیمی خود روزی میگذرانند. در تمامی این شغلها به جز آرایشگری که قشر جوان هنوز روی خوش به آن نشان میدهد و نیروی جدید وارد بازار کار آن میشود، مابقی به دلیل صنعتی شدن اجناس و عدم توازن اقتصادی، دیگر شاهد تزریق نیروی جدید به بازار کار و یادگیری آن حرفه توسط نیروهای جدید نیستیم.
برای رسیدن به مغازه کفش و چرمی که صاحب آن سعید زرینباش است کافی است از کوچههای اطراف خیابان امام شهر رشت عبور کنید؛ مغازههای کفاشی که صاحبان پیر آن زیر نوری به ساخت کفشهای دستدوز میپردازند. با یک نگاه اجمالی میتوان دریافت که این حرفه با عدم ورود نیروی تازهکار در آستانه کمرنگ شدن و فراموشی است. سعید زرینباش صاحب مغازهای است که حدود ۶۲ سال قدمت دارد. او این کار را از پدر خود آموخته و راه پدر را در همین مغازه ادامه داده است. آقای زرینباش حدود ۶۰ سال دارد و حالا شاید در شهر رشت از اندک کسانی باشد که به ساخت کفش چرم دستدوز همراه با همکاران خودش در کارگاه کوچکی ادامه میدهد.
این کفاش قدیمی نه دل خوشی از این صنعت دارد و نه دل خوشی از وضعیت اقتصادی آن؛ برای او که روزهای شکوفایی این صنعت و حضور شرکتهای خارجی در ایران را دیده است، وضعیت محجور کنونی، او را دلسرد کرده است. او وضعیت بد معیشتی مردم و همچنین تغییر سلیقه پوشش مردم را از دلایل عمده وضعیت راکت اقتصادی این صنعت و مهمتر از همه وضعیت مغازه خود میداند. از طرفی دیگر حمایتهای دولتی از صنعت چرم در داخل کشور به پایینتر حد خود رسیده است. اگرچه در تولید و صادرات چرم سبک یا همان سالامبور از کشورهای پیشتاز در جهان هستیم اما به دلیل قدیمی بودن دستگاههای موجود در کارخانهها تنها پنج صدم از سهم ۲۱ میلیارد دلاری بازار در چرم سنگین را در اختیار دارد.
چرم گیلان جایگاهی ندارد
در چند سال اخیر در خیابانهای رشت شاهد گشایش مغازههایی با عنوان چرم تبریز و چرم مشهد بودهایم. از او درباره جایگاه فعلی چرم استان گیلان میپرسم. او میگوید: چرم گیلان جایگاهی ندارد. زمانی میتوان صحبت از چرم در یک استان کرد که در آن کارخانهای فعالیت کند. در گیلان پس از تعطیلی چرم گنجه دیگر هیچ کارخانهای فعالیت نکرد. در داخل کشور، صنعت چرم در دست تبریز، مشهد و تهران است. چرم خوب تولیدی در استان تهران، مدیون وجود دستگاههای صنعتی بهتر در این استان نسبت به سایر استانهای کشور است.
از ترکیه تا چین؛ تاجرانی که سیاسی شدهاند
همانطور که در بالا به آن اشاره کردیم به دلیل عدم وجود دستگاههای پیشرفته برای پرداختِ چرم سبک در کشور ناچار به واردات چرم سنگین هستیم. نکته قابل توجه در خصوص چرم سنگین وارداتی از ترکیه این است که حجم قابل توجهی از این چرمها در اصل همان سالامبور ایرانی است که از طرق مختلف به ترکیه میرود. او در خصوص وضعیت واردات چرم سنگین به کشور چنین میگوید: چرم ترکیه از کیفیت بسیار خوبی برخوردار است. بدترین چرم خام را به کارخانههای ترکیه بدهید، جنس با کیفیتی تحویل میدهند. من چرم کارگاه خود را از ترکیه و تبریز وارد میکنم.. کیفیت جنس را چرم خام تعیین نمیکند؛ ممکن است تاثیرگزار باشد اما کیفیت آن را مدیون کیفیت دستگاههای کارخانهای، مواد خوب، مهندسین و… هستیم.
او در خصوص چرم چینی معتقد است: چرم چینی مورد تایید تاجران ایرانی نیست. تاجرها به درآمد مردم نگاه میکنند و جنسهایی را وارد بازار میکنند که ارزانتر هستند و کیفیت پایینتری دارند. از طرفی، چون تاجران ما سیاسی شدهاند، اگر به سمت واردات از چین برویم دیگر دولت اجازه واردات جنس از اروپا را نمیدهد. زمانی در ایران بهترین چرم ایتالیایی و اسپانیایی وارد میشد و مردم چرمهای کمکیفیت را قبول نمیکردند. واردات از چین، وابستگی به بار میآورد و از طرفی دیگر، چین جنس خوبی به ما نمیدهد. هر چند بیشتر وابسته به تاجرها است.
نیروی کار پیر و معضلات مالی
دیگر کسی علاقهمند به ادامه این شغل نیست. یا بسیار قدیمی و پیر شدند و دیگر توان کار ندارند و یا از دنیا رفتهاند. کارگرهای این شغل همه بالای شصت سالاند. در گذشته از جمله پدر من با کارگری وارد این شغل شدند اما حالا شایط متفاوت است. سطح سواد و انتظارات بالاتر رفته است. هیچ نیروی جدیدی وارد این عرصه نمیشود. این شغل از نظر مالی کسی را تامین نمیکند. درآمد این شغل بسیار کم است. حقوق کارگر کفاشی از یک کارگر عادی بسیار کمتر است.
جای خالی برندهای خارجی
چرم تولیدی در کشور توان رفع نیاز صنعت چرم در کشور را دارد. در ایران با مشکل تکنولوژی پایین در دباغی پوست حیوانات مختلف روبهرو هستیم. از طرفی نبود امکانات پیشرفته، امکان صادرات چرم را از ما گرفته است. ما در صادرات چرم وضعیتمان از کشوری مثل پاکستان نیز بدتر است. از ایران هر چه صادر میشود سالامبور و یا همان چرم خام است.
در حال حاضر هیچ رقابتی در صنعت چرم وجود ندارد و این موجب کاهش کیفیت اجناس تولیدی شده است. ما در این صنعت درها را به سوی کشورهای خارجی بستهایم و هیچ چیز جدیدی به این صنعت در داخل کشور تزریق نمیشود. در گذشته کفشسازان به کارگاههای دیگر میرفتند و اطلاعات جدیدی وارد کارگاه میشد؛ اما این روزها در کشور شاهد چنین چیزی نیستیم. در سالهای گذشته بهترین برندهای کفش و چرم نظیر اکو و کلارک وارد کشور میشد. بهترین کفشهای اکو دانمارک حالا در ویتنام ساخته میشود.
وضعیت بد و خوب؛ از تولیدکنندگان تا دلالان
شرایط اقتصادی در صنعت چرم پیچیده است. از طرفی رقیبهای خارجی حضور ندارند و از طرفی دیگر به دلیل کاهش قدرت خرید مردم، محصولات چرمی در داخل کشور همچنان گرانقیمت است. کفش تمامچرم در ایران حدود ۱۰۰ دلار است؛ آن هم دستدوز. این قیمت در خارج از کشور بسیار ارزان و در داخل کشور برای عمده مردم بسیار گران است.
صنعت چرم و کارخانههای این صنعت از رونق افتاده است. در گذشته وقتی وارد کارخانهها میشدید، مثل این خیابان کارگران در حال کار بودند اما حالا نه. در حال حاضر همه به فروش سالامبور میپردازند. وضعیت دلالان در این صنعت بسیار خوب است. در استان گیلان به دلیل کشتار، سالامبور تولید میشود و چون کارخانهای در گیلان وجود ندارد دلالها آن را به تبریز میبرند. دلالها بهتر از کارخانهها و تولیدکنندگان کار میکنند.