سه دهه از زلزلهی رودبار میگذرد. زلزلهای مهیب که جان دهها تن را گرفت و بسیاری را بیخانمان کرد. نحوهی اطلاع رسانی و جمع آوری کمکهای امدادی و مردمی مانند امروز نبود، بسیاری زیر آوار زنده زنده جان دادند. برخی آنقدر منتظر ماندند تا عزیزانشان زیر دستشان جان دادند و برخی دیگر کوچ را به ماندن ترجیح دادند.
زلزلهی رودبار که اتفاق افتاد، اکثر شهرهای ما با صددرصد تخریب مواجه شد. اما اینکه چرا مدل شهرسازی یا مکان آن تغییری نکرد، دلیلش این بود که مردم زمینی نداشتند تا جای دیگری بروند.
اگر چه زلزلهی سال ۶۹ گیلان که منشاء آن منجیل بود و گفته میشود تخریب و خسارت بیشتر متوجهی منجیل بود تا رودبار، اما بسیاری دیگر از شهرهای شرق و غرب گیلان و حتی رشت از خسارات آن در امان نماندند. حالا شهر زیبای زیتون آن روزهای تلخ را اگر چه سخت اما از سر گذرانده است و همین موضوع بهانهای شد با یکی از فرزندان این شهر گفت و گو کنیم. «محمداسماعیل حبیبی» را پیش از این شاعر میشناختیم اما چند سالی است که سابقهی مدیریت شهری و عمرانی را در کارنامهی خود دارد. با فراز و فرود توسعه و رنجهای رودبار آشناست و این شهرستان گسترده و کم جمعیت را نیازمند توجه بیشتر میداند. وی اکنون معاون عمرانی فرماندار رودبار است و با ما در این گپ و گفت دربارهی زیرساختهای عمرانی شهرستان رودبار و منجیل پس از زلزله تاکنون میگوید.
* وقتی پس از زلزله سال ۶۹، به شهرهای رودبار و منجیل نگاه می کنیم به نسبت ۳۰ سال گذشته به جهت شکلی و ماهیتی تغییر چندانی نکرده است. آیا نمیشد این شهر به شکل دیگری در نقطهای دیگری بازسازی شود و به صورت یک شهر مدرن امروزی ساخته شود؟
ابتدا باید بگویم ما باید شهرستان رودبار را به شکل کلیت ببینیم. یعنی از سمت جنوب، لوشان- منجیل- رودبار- رستم آباد-توتکابن- بخش خورگام(با مرکزیت شهر بره سر) و بخش انبارلو(با مرکزیت شهر جیرنده) پهنهی شهرستان رودبار را تشکیل میدهند. عرصه شهر رودبار محدود است. امکان اینکه سمت منابع طبیعی یا کوه بروند، مشکل بود. بنابراین هر کس با توجه به تملکی که داشته درجا سازی کرده یعنی اقدام به آوار برداری ساختمان قبلی و ساخت خانه جدید در مکان خانهی قبلی خود کرد. این اولین امکانات در شرایط اضطراری آن زمان بود. ستادهای معینی که توسط وزارت کشور مستقر شده بودند، امور دست آنها بود و برای زمینهای شهری راه و شهرسازی و در زمین های روستاها بنیاد مسکن تصمیم میگرفت مردم چه کار کنند.
ضمن اینکه همه مدلها را ما در این فرآیند داریم. مثلا شهر برهسر که از نقطهی آ کوچ کرده به سمت نقطه ب. آنجا زمینهای ۲۰۰ تا ۲۵۰ متری به مردم دادند و مانند شهرک خانه ساختند. تجمیع هم داشتیم مانند روستای چهارمحل. ضمن اینکه تخلیه هم داشتیم. همهی این موارد در مدت کوتاهی از سوی ستادهای معین، معتمدین محل، فرمانداریها، بخشداریها انجام شد و نتیجه وضع موجود است. اما امکان کوچ نبود زیرا باید زمینهای قانونیاش فراهم میشد. برای همین تحول شهرسازی مدرن در آن نمیبینیم اما تحول سازه را میبینیم. یعنی الان سازهای در رودبار نیست که طبق معیارهای مهندسی ساخته نشده باشد.
* طی زلزله خرداد ۶۹ منجیل و رودبار به کلی ویران شدند. به نظر شما اگر زلزلهای رخ نمیداد، وضعیت کنونی رودبار و منجیل چگونه بود؟
در این خصوص صحبت کردن کمی سخت است. اما چون تحول اولین ارمغان دنیای مدرن است مطمئنا این آگاهی و تبادل اطلاعات در فاصلهی زمانی کوتاهی به همه میرسد. قطعا اگر زلزله نمیآمد در جایی مثل رشت از این موهبت بیبهره نمیشدند. اگر چه در رشت قطعا در سالهای آینده سمت تراکم و بازسازی و بهسازی ابنیههای خود میرفتند، ولی ممکن بود به این شتاب نباشد. مثلا اگر سیاهکل را در نظر بگیریم یا قزوین یا رشت که شهرهای نزدیک به رودبار هستند قطعا این تبادل رفت و آمد (و اینکه الان خیلی از اهالی رودبار ساکن رشت هستند) انجام نمیشد.
کمک دولت به مناطق زلزله زده هم محدود بود و چالش عاطفی و مادی هنوز هم در بخش آسیبهای تروما و نقص عضو افراد ما اول هستیم. هنوز هم خیلیها نتوانستند خود را پس از زلزله جمع و جور کنند.
اکنون جنوب رشت از شمال رشت خیلی زودتر طبقهسازی و تراکم را شروع کردند. اما سمت توشیبا و سازمان آب و برق بعد از اینهمه سال تازه شروع شد یا محلات حاشیهای مانند جماران، حمیدیان، نیروی دریایی و… . ممکن بود روند توسعه در رودبار هم خیلی دیر بیافتد اما زلزله روند را سرعت بخشید. به عنوان نمونه در بخش رستم آباد ما که پل درست شد و بخش بلوکات و رحمت آباد و خورگام امکان اتصال به رستم آباد را پیدا کردند (رستم آباد جزو شهرهای نوظهور رودبار است که ۱۳ هزار نفر جمعیت دارد) این اتفاق افتاده اما باز شکل سنتی خود را دارد. یعنی عرصهها کوچک هستند، مدل سازه خاصی تعریف نشده، زیرا آن زمان شهرداری در طرح تفصیلیاش و طرح جامع خود آنقدر پیشرفت نکرده بود که مدل خاصی برای شهرسازی داشته باشد. در شهر رشت هم همین موضوع وجود دارد و ما اکنون با انواع سازهها و معماریها روبرو هستیم.
* تا چه اندازه زیرساختهای کنونی رودبار مرهون زلزله ۶۹ است؟ یعنی اگر زلزله رخ نمیداد ضرورتی بر این زیر ساختها بود یا خیر؟
از لحاظ کمی ما شاخصهای بالایی داریم. مثلا از نظر کمی شاخص بهرهبرداری آب شهری ما ۱۰۰ درصد است. اما از نظر اصلاح و توسعه ما ضعف داریم. دلیلش هم این است که در زمان کوتاه و با عجله آمدند زیرساختها را درست کردند و یکسری لولهها را جاگذاری کردند که الان پاسخگوی جمعیت کنونی نیست. ضمن اینکه آن زیرساختها همه فرسوده شدند. برای اصلاح آنها هزینه زیادی میخواهیم. ضمن اینکه منبع آبهایی که باید بزنند و توسعهای که باید بدهند هزینه بر است.
* جز تهدید و ویرانی که زلزله به همراه داشته، آیا فرصتی هم برای مردم این دو شهر فراهم شده است؟ درواقع پس از زلزله موقعیتی فراهم شده که در شرایط عادی ممکن نبوده باشد؟
نمیتوانیم این را بگوییم. بزرگترین خسارت ما در زلزله خسارت عاطفی بود . یعنی خسارتی اتفاق افتاد که خیلیها روال عادی زندگیشان به هم ریخت. خیلیها اندک سرمایهای که داشتند با خاک یکسان شد امکان جبران این نبود. کمک دولت به مناطق زلزله زده هم محدود بود و چالش عاطفی و مادی هنوز هم در بخش آسیبهای تروما و نقص عضو افراد ما اول هستیم. هنوز هم خیلیها نتوانستند خود را پس از زلزله جمع و جور کنند.
*عدم توسعه یافتگی رودبار و منجیل بیشتر معطوف به سیاست های کلان کشور است یا آنکه مدیران عالی استان نسبت به کم و کیف توسعه واقعی این دو شهر کوتاهی داشتهاند؟
شاخص توزیع اعتبارات جمعیت هر شهرستان است. به خاطر زلزله خیلیها از رودبار کوچ کردند. رودبار ۲۰ درصد مساحت استان را تشکیل میدهد. ما اولین شهرستان بزرگ استان هستیم، یعنی پراکندگی و وسعت ما حرف اول را میزند. اما ما با مساحت زیاد و جمعیت کم مواجهیم. دولت شاخص اعتبار را به جمعیت میدهد. به این خاطر ما اعتبار کمی میگیریم. رودبار جغرافیای متنوعی دارد. مثلا خورگام ۱۳۸۰ متر از سطح دریا بالاتر است. آنجا خنکترین نقطه است. ۷ قوم در رودبار زندگی میکنند.
همچنین اگر بخواهید از رودبار به دورترین نقطه عمارلو یا زکابر بروید سه ساعت طول می کشد. گستردگی رودبار خیلی زیاد است و با استان قزوین، زنجان و سیاهکل هم مرز است. بنابراین، گستردگی مساحت و کم بودن جمعیت و تنوع قومی و صعب العبور بودن برخی مناطق، باعث عدم توسعه یافتگی رودبار نسبت به دیگر شهرهای گیلان شده است.
* در این سه دهه چه بخش هایی از صنعت، کشاورزی، دامپروری، گردشگری یا … بیشتر از بخشهای دیگر شهر توسعه یافته است؟ و همینطور چه بخش هایی به حاشیه رانده شده است؟
شاید خیلیها این را ندانند اما در حاشیه رودخانه سپیدرود بهترین نوع برنج کشت میشود. همچنین با توجه به رجوع بسیاری از افراد به بخش کشاورزی، در بخش عمارلو و خورگام بیشترین استعداد برای کشت دیم را دارد. الان مردم کلزا میکارند، در زمینه باغداری هم علاوه بر اینکه رودبار بازار زیتون کشور است، در بخش ترویج و اصلاح و کاشت زیتون هم خیلی مد نظر و مورد تاکید ماست. ممکن است این تحولات با توجه به نیاز به اعتبارات دولتی، باشتاب نباشد اما مورد انجام هست. در بخش گردشگری هم وضعیت رودبار خیلی بهتر شده است. روستاهای ما الان بالاترین میزان گردشگر را دارد اما باید زیرساخت های آن برای بومگردی فراهم شود. مثلا در بخش بومگردی و احداث متقاضیان فراوانی داریم. در ۲ سال گذشته ۳۲ موافقت اصولی بومگردی صادر کردیم. ۸ تا موفق به دریافت پروانه ساخت شدند و ۳ واحد هم ساختند که دو هزار متر مربع بنا ساحته شد. برخی هم خانههای قدیمی خود را بازسازی کردند و با وام دولتی حدود ۲۰۰ مورد از این خانهها مرمت شد.
ظرفیت دیگر ما آثار کیارستمی مثل فیلم زیردرختان زیتون و… است این به سلیقهی مدیران شهری برمیگردد. یعنی مدیر میتواند آن جادهای که محمدرضا نعمت زاده در فیلم «خانهی دوست کجاست؟» میدویده را تبدیل به پیاده راه فرهنگی کند. اما به خاطر اینکه کارهای عمرانی کردن یک نوع شاخصه اعتباری نیاز دارد ممکن است شهر رستم آباد توان بازسازی آن را نداشته باشد.
اما از بخشهایی که به حاشیه رفتند صنعت ما است. مثل تعطیل شدن صنعت چرم کفش گنجه و کاشی گیلانه تعطیل شد. البته گزینههای جایگزین آنها است که میتواند فعالیت کنند. یا معدن سنگرود ما بود که ظرفیت اشتغال بالایی داشت که تعطیل شده است. رودبار قبلا معروف به خیلی چیزها بود که الان متاسفانه آن صنایع نیستند. واحدهای بزرگ ما به محاق رفتند اما به هر حال شهرک های صنعتی ما در حال فعالیتند اما شاید به آن رونق و اعتبار گذشته نرسیدهاند.
* چنانچه رودبار و منجیل بخواهند روی مدل اقتصادی، رشد و توسعه پایداری داشته باشند باید منبع اصلی درآمد متکی بر چه نوع سرمایههایی بوده باشد؟
قریب به ۷۰ درصد معادن گیلان در رودبار فعال هستند. برای تمام پروژههای استانی و ساختمانی گیلان و صادر کردن استفاده میشود. ظرفیت سیمان خزر لوشان یکی از واحدهای فعال و تاثیرگذار پروژه های عمرانی مسکن است. اینها ظرفیتهای بالفعل و بالقوه شهرستان رودبار است اما نمیتوان یک مدل اقتصادی ثابت برای توسعه پیشنهاد بدهیم. هر شهر با توجه به امکانات محیطی و ظرفیتهای خود میتوانند با حمایت دولت رشد پیدا کنند. مثلا ظرفیتی که شهر لوشان در خصوص کارخانه سیمان دارد، آن را منجیل نداشته باشد، یا ظرفیتی که منجیل به خاطر سد سفید رود دارد رستم آباد نداشته باشد و… این مطالعات در آمایش سرزمینی و کمیتههای برنامه ریزی هر شهر وجود دارد، اما گاهی به دلیل عدم تحقق اعتبارات نشود آن حرکتهای بزرگ را انجام داد. اما اگر بخواهیم در بخش تولید زیتون، گردشگری، یا در بخش معادن یا در بخش شالیکاری یا حتی دامپروری (که در تولید مرغ اول هستیم) اینها ظرفیتهای موجود رودبار هستند که با اصلاح روشهای سنتی هم رونق تولید داشته باشیم هم مدل اقتصادی که دولت دنبال آن است میتوان آن ها را اجرا کرد تا به توسعه متوازن برسیم.
* با توجه به سابقهی فرهنگی شما، چرا از ظرفیتهای تپههای تاریخی و فرهنگی رودبار مثل مناطق ساخته شدن فیلم سینمایی عباس کیارستمی برای رونق گردشگری این شهرستان استفاده نمیشود؟
یکی از پیش نیازهای تمام حرکتهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و.. پیش نیاز فرهنگی است. سایت جازم کول که جام مارلیک و همه دنیا آن را میشناسند از آنجا درآمده مال رودبار است. این ظرفیت تاریخی ماست و ظرفیت دیگر ما آثار کیارستمی مثل فیلم زیردرختان زیتون و… است این به سلیقهی مدیران شهری برمیگردد. یعنی مدیر میتواند آن جادهای که محمدرضا نعمت زاده در فیلم «خانهی دوست کجاست؟» میدویده را تبدیل به پیاده راه فرهنگی کند. اما به خاطر اینکه کارهای عمرانی کردن یک نوع شاخصه اعتباری نیاز دارد ممکن است شهر رستم آباد توان بازسازی آن را نداشته باشد این مبنی بر این نیست میل نداشته باشند، بارها در نشست ها این مسایل گفته شده است. اما کمبود اعتبارات اجازه نداده است این شکوفایی اتفاق بیافتد، امیدوارم به این باور برسیم که برای کارهای فرهنگی هم کار جدی کنیم. ما بهترین اماکن مذهبی تاریخی و فرهنگی را داریم که میتوانیم از آنان استفاده کنیم که اعتبار شهرستانی برای آنان کافی نیست.