حکایت ما در سرزمینِ نثر فارسی؛

از گلستان او ببریم ورقی

0 20

نخستین روز از اردیبهشت‌ماه جلالی، تاجی زمردنشان، مزین به نام جناب سعدی بر سر دارد. و البته که سر، سرِ مه‌آلودِ آکنده ازفکر و خیال ما نیز می‌تواند هر ازگاهی به روشنای همه‌ی چراغ‌هایی که شیخ اجل و دیگر بزرگان در جهان ادبیات پارسی افروخته‌اند، روی آورد و با‌اندیشه‌ی کلام و کلمه همراه شود. چرا که ما هر دم و دقیقه با رشته‌ای کوتاه یا بلند از کلماتی سر و کار داریم که در ذهن‌ یا زبان و یا قلم‌مان جاری می‌شود. و هر روز چشم می‌چرخانیم بر گستره‌‌ای از کلماتی که بر سپیدناکی کاغذها یا صفحات الکترونیک جان گرفته‌اند. در این میان اما بد نیست یک وقت‌هایی به این بیاندیشیم که در همه‌ی سال‌های عمر خویش با کلمات و خواندن‌ها و نوشتن‌هامان چه مواجهه‌ای داشته‌ایم و نگاه‌مان به نثر عزیز فارسی چگونه بوده است؟

 

وقتی سخن از نثر فارسی به میان می‌آید، افکارمان به شتاب راهی کتاب‌های ارجمندی چون تاریخ بیهقی، گلستان سعدی، اسرار التوحید، تاریخ طبری، فیه مافیه، الهی‌نامه، مناجات‌نامه و دیگر متون کهنی می‌شود که می‌توان خط به خط‌‌شان را به زمزمه خواند و گوش جان سپرد به پژواک شکوهمند ظاهر و باطن کماتی که نویسندگان‌شان با دقت و وسواس از سر شور و عشق نوشته‌اند .جملاتی که خواندن‌شان ما را بسیار محظوظ می‌سازد و موسیقی نهفته در بطن‌شان، نسیمی می‌شود که طراوتی شورانگیز به جان وجهان‌مان می‌بخشد. در واقع این متون ارزشمند ما را به مهمانی حکایات، امثال، فلسفه، الهیات، عرفان، آداب زندگی، تاریخ و … فرا می‌خوانند و دل و فکرمان را جلا می‌بخشند.

بعنوان مثال، جناب سعدی، گلستان را که از تاثیرگذارترین آثار ادبیات ماست با نثر مسجع در سال ۶۵۶ هجری به رشته‌ی تحریر درآورد. این کتاب ارزشمند دربرگیرنده‌ی هشت فصل، شاملِ «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فوائد خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تأثیر تربیت» و «آداب صحبت» است که همنشینی با آن همچنان پس ازگذشت سالهای بسیار دلنشین و پندآموز است و در کنار این، خواندنش غرور وشعفی ناب در دل مخاطبان پدید می‌آورد؛ شعفی که ما را به تفکر در اوضاع و احوال گفتار و نوشتار امروزمان و بهبود وضعیت آن دعوت می‌کند. و چنین است که سخن شیخ اجل از دیباچه‌ی بسیار زیبا و وزین گلستان پر پرواز می‌گشاید و بر اعماق جان می‌نشیند:« به چه کار آیدت ز گل طبقی؟ / از گلستان من ببر ورقی»

 

بی‌تردید امروزه نگاهی کوتاه به نوشته‌هامان حاکی از کیفیت و کمیت تعامل ما با میراث گرانقدری است که بر تارکش «نثر فارسی» نقش بسته است. ما چقدر از گنجینه‌ی متون کهن خویش بهره‌مند می‌شویم و فرزندان‌مان تا چه‌اندازه با این کتابهای ارزشمند آشنا هسند؟ اصلا احوال نوشتارمان چگونه است؟

 

متأسفانه کم نیستند عزیزانی که تحصیل کرده‌اند و به دریافت درجات عالی دانشگاهی نائل آمده‌اند اما از نگارش صحیح و ارائه‌ی شیوای نظر خویش، حتی در حوزه‌ی کاری خود ناتوان هستند.

 

اندوه‌بار است که کم نیستند افرادی که از نوشتن متنی کوتاه و روان و بی‌غلط در راستای بیان نظر خویش معذورند، آن هم در سالهایی که اهمیت تحصیل بر کسی پوشیده نبوده و البته که تب مدرک‌گرایی نیز بسیار داغ بوده است.

 

و این همه حاکی از مغفول ماندنِ جایگاه خوب‌نوشتن و محترم شمردن نثر فارسی است. لابد شما هم در گشت و گذارهای مجازی خود با انبوه غلط‌های املایی و دستوری و یا بکار بردن کلماتی عجیب از سوی برخی نوجوانان مواجه شده‌اید و باز باید گفت حتما با خود‌اندیشیده‌اید که نمی‌شود نسبت به این موضوع مهم بی‌تفاوت بود.

 

بی‌تردید وجود غلط‌‌های واضح و متعدد املایی و دستوری در نوشتار بعضی افراد پس از ۱۲ سال تحصیل در دبستان و دبیرستان، این پرسش را به ذهن متبادر می‌سازد که این عدم موفقیت در آموزشِ اساسی و کاربردی‌ترین مفاد درسی از چه ناشی می‌شود؟

 

به‌نظر می‌رسد یک‌یک ما و البته متولیان آموزش کشور باید در مواجهه با این امر مهم، عملکرد مسؤولانه‌تری داشته باشیم.

 

و اما امروزکه مقارن با روز گرامیداشت حضرت سعدی و تامل در عظمت نثر فارسی است، فرصتی مغتنم برای همه‌ی ماست که برآن شویم تا دست کم در تصحیح نگرش‌مان نسبت به اهمیت درست‌نوشتن و ارتقاء نثر خویش کوشا باشیم و با افزایش مطالعه‌ی متون ارزشمند و اهتمام در یادگیری و آموزش، قدمی هر چند کوچک در این مسیر روشن برداریم.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.