یکی از مهمترین مشکلات دستیابی به اهداف توسعهای در شاخصها و نسلهای مختلف مفهوم توسعه در کشورمان و استان گیلان، به نارسایی شناخت از مفهوم توسعه است. متأسفانه شاخص توسعه، توسعهی صنعتی است. توسعه هدف یا دست یابی به نقطه یا جایگاهی تلقی شده و در عین حال توسعه صنعتی نیز منوط به تخریب و یا ناسازگاری با الزامات زیست محیطی تعبیر میشود. این در حالی است که بالاترین استانداردهای توسعه در کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی است که از نظر شرایط جغرافیایی و آب و هوایی، چندان با گیلان مغایرت ندارند.
از سوی دیگر در مباحث مترتب بر آمایش سرزمینی در ایران، اکثر نقاط مرزی کشور در مقایسه با مناطق و شهرهای داخلی فلات داخلی ایران از ضریب توسعه یافتگی کمتری برخوردارند! موضوعی که ناشی از ناسیهی تاریخی ایرانیان که مشحون از حملات اقوام و یا دولت های مهاجم به نقاط مرزی بوده و به همین دلیل غالب صنایع بزرگ ایران در نقاطی دور از چهارسوی مرزی ایران راه اندازی شده است. البته در این میان نمیتوان از نقش تمرکز قدرت نخبگان سیاسی این مناطق در روابط قدرت ایران در چند قرن اخیر، به راحتی عبور کرد.
در نتیجه شناخت غیرکارشناسی از مفهوم توسعه و اجرای غلط طرحهای آمایش سرزمینی دو پیش فرض در عدم موفقیت توسعه اقتصادی و صنعتی در استان گیلان است. از سوی دیگر در اولویت قرار گرفتن ادبیات و برنامه های توسعه گردشگری و کشاورزی باعث تنزیل جایگاه تولیدات صنعتی در برنامه ریزیهای کلان و استانی ظرف دهههای گذشته شده است.(گرچه در عمل نیز موفق نبودهایم)
در این میان سردرگمی در اجرای برنامههای تدوین شده و عدم تحقق راهبردهای مورد نظر در حوزههای گردشگری، کشاورزی و حتی عملیاتی سازی فرصتهای استان در حوزههای ترانزیت و حمل و نقل؛ زمینه عدم بهره برداری کافی از تمام ظرفیتهای استان در حوزه صنعتی شده است.
نمونههای ناموفق از واگذاریهای غلط و خصولتی سازی شرکت های تولیدی بخش دولتی و یا حتی خصوصی ظرف بیش از دو دهه اخیر توانمندیهای نحیف صنعتی استان را بیش از پیش تضعیف ساخته؛ مؤلفههایی که باعث شده در جایگاه گیلان زمین در تحقق شاخصها و اهداف برنامه های توسعه ای ملی طی شده در قیاس با سایر استان های کشور، تغییر چندانی ایجاد نشود
با نگاه به تجربه روسیه و به طور مشخص استان آستراخان که از روابط خوبی با گیلان برخوردار است، متوجه تمرکز این استان بر صنایع کشتی سازی و تعمیر کشتی، تولید فلزات، صنایع مرتبط با ماشین سازی، صنایع سبک و غذایی مرتبط با دریا در این استان میشویم. از سوی دیگر این استان جنوبی روسیه در حوزه صنایع پتروشیمی، پوشاک و پارچه نیز از ظرفیت و توانمندی خوبی بهره مند است.
با نگاهی به عملکرد جمهوری فدراتیو روسیه در دو دهه اخیر، به روند رو به رشد جایگاه دریای خزر در معادلات ملی و بین المللی آن کشور پی میبریم. در واقع در قرن بیست و یکم این کشور با انعقاد قرارداد ایجاد کریدور شمال جنوب و تلاش به منظور توسعه روابط با کشورهای جنوب آسیا، ایجاد اتحادیه اقتصادی اوراسیا، توسعه مراودات و مناسبات خود با جمهوری اسلامی ایران و ایجاد مناطق آزاد و ویژه اقتصادی در دریای خزر، افزایش بهره برداری از ظرفیت های موجود را در دستور کار قرار داده است.
در تحلیل دلایل ناکامی های صنعتی گیلان علاوه بر عوامل فوق و مشکلات ناشی از تحریم های بین المللی؛ تغییر سبک و تکنولوژی تولید، تغییر مسیرها و علایق بازار مصرف داخلی و کشورهای همسایه، پیشی گرفتن رقبای داخلی و خارجی گیلانی ها در عرصه تولید، و اصرار بر ایستادگی بر روندهای ذهنی و مدیریتی پیشین که براساسِ روابط گذشته شکل گرفته پاشنه آشیل تکرار دور باطل است.
راهبردهای جایگزین و راه حل، را باید در فهم صحیح مفهوم توسعه که فرآیند محور است نه هدف محور، امری است ذهنی که لزوماً محصول آن کالای فیزیکی و قابل لمس نیست و تغییر مناسبات و روابط میان بخش خصوصی و میان بخش خصوصی و دولتی، دولتمردان و نمایندگان مجلس از پیش فرضهای رسیدن به نقطه صفر حرکت در مسیر بهرهبرداری از ظرفیت های موجود است.
در پایان میتوان به این مهم تأکید داشت که محدودیت زمین در استان، در کنار کیفیت بالای نیروی انسانی، ظرفیتهای متنوع منطقه آزاد انزلی، فرصتهای بی نظیر ترانزیتی – حمل و نقلی استان و توانمندیهای گردشگری و فرآوری محصولات کشاورزی-شیلاتی گیلان زمین میتواند فرصتی برای این تغییر فراهم کند که شاخص موفقیت در توسعه صنعتی ایجاد کارخانجات بزرگ صنعتی، واحدهای پتروشیمی و…. نیست، تولیداتی است که در فضایی اندک با تکیه بر نیروی انسانی، منطقه آزاد و قرار گرفتن استان در مسیرهای ترانزیت بین المللی کالا میان قارههای آسیا و اروپا به درآمدزایی، اشتغال و نگاه داشت صنعتی با برند گیلان ختم میشود.