روزگار غار؛ فروپاشی یک نوستالژی جمعی

نشانه عبور و یا دَرهم شکستن فضاهای شهری از محله و در واقع نابودی یک زیست مشترک است.

1 415

مهندس فرانسوی (بُهلر) از آموزگاران و اساتید مدرسه دارالفنون، که از قضا با شهرسازی و معماری مدرن اروپایی آشنایی داشت. به دستور شاه قاجار (ناصرالدین شاه) که در طی سفرها به اروپا و تماشای شهرهای فرنگی ذوق زده شده و تمایل به دگرگونی پایتخت داشت. برای تهران؛ ۱۲ دروازه ساخت، یکی از آنها “دروازه غار” بود. دروازه غار درست در نقطه ای ساخته شد، که اکنون میدان هرندی در این محله نمایان است. چون درب های این دروازه به سمت زمین های بلوک غار بود، آنرا دروازه غار نامگذاری کردند. در دوره پهلوی اول، دروازه غار برچیده و بجای آن میدان غار ساخته شد و در پهلوی دوم، میدان غار، باغ فردوس و گذر قدیمی صابون پز خانه به بخش ۶ پایتخت خوانده شد. این محله در تقسیمات جدید شهری، در منطقه ۱۲ شهرداری تهران قرار گرفته است. این محله از شمال به مولوی، از جنوب به شوش، از شرق به شهر ری و از غرب به خیام منتهی میشود. محله به شمار قهوه خانه ها و زورخانه هایش معروف بود و هنوز هم می توان نشانه هایی از این فضای تاریخی و جمعی محله های ایران را در این محله یافت.

دروازه غار

“روزگار غار” نام مستندی ست، که روایت تازه ای از محله قدیمی و تاریخی تهران به نام دروازه غار میدهد. این مستند به تهیه کنندگی احمد شفیعی و کارگردانی مرتضی منشی ساخته شد. گویا چند سال پیشتر یکی از شبکه های صدا و سیما نیز آنرا پخش کرده. به تازگی مهندس ترانه یلدا، معمار و شهرساز پیشکسوت اهل تهران به مخاطبین خود پیشنهاد تماشای این مستند را داد و نوشت: محلات قدیمی تهران را دریابیم. این محلات روح و جان شهر مایند. در این محلات ساکنین و کسبه هنوز محله را دوست دارند و نباید رانده شوند. اگر مدیران شهری این محلات را قابل نمی دانند، خود ما اصالت تهران را حفظ کنیم و در جهت بهبود رفاه و ایمنی در این محلات به طریقی منطقی و عاقلانه گام برداریم و به پایداری و همبستگی در آنها بیافزاییم.

“درواز غار” نام قدیمی محله ای است که امروزه به آن هرندی می گویند. مستند روزگار غار نیز روایتی متفاوت از محله ی دروازه غار ارایه میدهد. یکی از محلات قدیمی و تاریخی تهران، که سرگذشت پُر پیچ و خمی را گذرانده تا به هرندی کنونی رسیده است. بازار تا عودلاجان، پامنار، هرندی، دروازه غار و شاپور، هویت طهران است و به نوعی شناسنامه طهرانی های اصیل است. هرچند این روزها در پی گذر سالها بر سر و روی این محله همچون دیگر محلات این سرزمین، غبار و اندوهی گرفته، با این حال بخش اصلی هویت و قلب پایتخت از این محله و محلات عبور می کند. اینکه می گوییم؛ این مستند روایتی متفاوت از محله دروازه غار میدهد، از این جهت است، که با به تصویر کشیدن بناهای قدیمی محله، خاطرات مشترک و وجوه مثبت محله توسط راویان که ساکنین قدیم و جدید محله هستند، بازگو می شود. افراد محلی که حتی برخی قدمت سکونت شان به نیم قرن حتی بیشتر میرسد، با همه کاستی های وضع موجود کنونی هرندی، به محله خود علاقه دارند. در این مستند تاریخچه محله به صورت نامحسوس پرداخت و زیست مشترک با تعاملات اجتماعی و فرهنگی آدمها در یک ساختار مشخص شهری و مرز بندی بنام محل نمایش داده شد.

دروازه غار بی شک یک محله منحصر بفرد و تکرار نشدنی در تاریخ شهر تهران است. شکل زندگی مردم این محله به عنوان گود نشین که هنوز هم بخش های بجا مانده این گودها را میتوان در محله جست.

یکی از ساکنین، که امروزه در این محل آتلیه عکاسی کوچکی دارد و از اهالی محل عکس می اندازد، می گوید: وسط گودِ معصومیِ دروازه غار یک زمین فوتبال بود، اینجا یک لیگ کوچک داشتیم، اسم تیم های محله را به ترتیب؛ گود مُحب، گود معصومی، گود بازار، تی بی تی نام می برد. و همچنین اشاره دارد؛ شهرداری در همان موقعیت گودِ معصومی یک زمین چمن مصنوعی فوتبال تاسیس کرده است. راوی دیگر این مستند، مدرسه طاهر تنکابنی با قدمت ۱۰۰ سال که بعدها به شهید قاضی تغییر نام داد را یاد می آورد، و افسوس میخورد که خاطرات دوران کودکی بچه های محله به مخروبه تبدیل شده و قرار است به پارکینگ تغییر کاربری داده شود.

شخص دیگری از مدرسه جُندی به مدیریت و تاسیس زهرا کشکولی، بانوی نیکوکار محله اشاره دارد، وی میگوید: خانم کشکولی زمانی مدرسه را دایر کرد، که پدران اجازه نمی دادند، دخترانشان به مدرسه بروند، و خیلی از

دخترهای محل در مدرسه جُندی درس خوانده و معلم شدند. یکی دیگر از ساکنین این محله که هنوز در خانه قدیمی پدری اش زندگی می کند، روایت میکند: قدمت خانه ما به یک قرن میرسد. در همین خانه ما کلی عروسی گرفتیم. نه تنها خواهر و برادران من بلکه بستگان ما هم عروسی می گرفتند. در قدیم رسم بود در عروسی برنامه های سیاه بازی اجرا می شد و روی حوض رو می پوشاندیم تا اینجا اجرا کنند. یکی دیگر از کاسبین این محل که سالها پیشتر به پایتخت مهاجرت داشته می گوید: سابقا در خانه ای سکونت داشتیم، که حدود ۱۰ خانواده باهم در آنجا زندگی می کردیم. از بافت این محل و ارتباط مردم و ساکنین محله با هم خوشمان آمد و اصلا در اینجا احساس غربت نداشتیم.

محله دروازه غار ۱۳۵۷

یک چیزی که باعث شد، این سال ها در این محل بمانم و اینجا کاسبی کنم، هم نحوه سکونت مردم بود هم نحوه معاشرت و تعامل شان. یک مهر و محبت خاصی بین ساکنین محل برقرار بود. راوی دیگری از پاتوق های دسته جمعی اهالی محل میگوید: چندین قهوه خانه اینجا بود، پاتوق ما قهوه خانه نزدیک به کاروانسرای شیشه بُرها، معروف بود به قهوه خونه احمد نجار. در این قهوه خانه یک تلویزیون قدیمی بود، آن زمان همه تلویزیون نداشتند، شبهایی که بوکسور معروف محمد علی کِلی بازی داشت، کلید مغازه را می داد به بچه های محل، ما چند ساعت قبل تر از صبح قهوه خانه را باز می کردیم، سماور روشن می کردیم، تا در آنجا مسابقه بوکس را ببینیم. قهوه خانه حاجی تقی با ۸۰ سال قدمت هنوز در این محل باز است و پاتوق ساکنین آنجا، قدیمی ها نقالی و پرده خوانی اجرا می شد. آن زمان که تلویزیون نبود، مردم با تماشای نقالی و پرده خوانی شب های ماه رمضان را تا سحر طی می کردند، بعد انقلاب هم در زورخانه محله پاتوق می کردیم. امروزه قهوه خانه حاج تقی که هنوز دایر است، مکانی شده برای پاتوق انگشتر فروشان و نقره فروشان.

عکاس: احمد آقاسیان

صحبت های راویان این مستند که ساکنین قدیمی محله بودند، بیانگر اینست؛ این محله زیستگاه تیپ‌های اجتماعی و اقوام خاص از جمله لوطی‌ها و غربتی‌ها بوده است. این مستند ریشه‌های تاریخی شکل‌گیری محله قدیمی دروازه غار و علت شهرت آن را به تصویر کشیده و برای اولین بار برخی نکات برجسته و تاریخی این محله بیان شده است.

هرچند امروزه بخش هایی از محله هرندی، دروازه غار سابق، به یکی از نقاط ناهنجار و جرم خیز پایتخت از حیث؛ فقر، مواد مخدر و اعتیاد، کودکان کار و سایر معضلات شهری بدل گردیده، اما این هرندی کنونی زمانی ماهیتی از روابط اجتماعی، فرهنگی و زیست خاصی را به نمایش می گذاشت که از ساختار محله ای کل جغرافیای ایران تبعیت می کرد. وقتی یک ساختار کلی از مقیاس کوچک محله را به کل کشور تعمیم می دهیم، این یعنی یک اشتراک اجتماعی، فرهنگی و زیستی را نظاره گر هستیم، این وجه اشتراک را در شمار زیادی از فیلم ها و سریال های مختلف دهه های گذشته به وضوح به تماشا می نشستیم، هرچقدر زمان گذشت، در آثار سینمایی این تصاویر مشترک کمرنگ تر شد، که این نشانه عبور و یا دَرهم شکستن فضاهای شهری از محله و در واقع نابودی یک زیست مشترک است. اینجاست؛ که میتوان گفت: مدیریت شهری با تصمیم های عجولانه و اقدامات ضربتی نه تنها بافت و ساختار را دستکاری می کند، بلکه در سبک زندگی و وجوهِ مشترک زیست اجتماعی و فرهنگی تاثیر گذار است. مسایلی همچون محله هرندی کنونی که با انواع و اقسام ناهنجاری در گیرودار است، حاصل یک درهم تنیدگی و برهم کُنشِ نیروها در مقیاس های بزرگ و کوچک است. که همزمان هم سیاسی ست هم اقتصادی، هم اجتماعی و هم کالبدی. نگاه صرفا کالبدی و فیزیکی کار ساز نخواهد بود.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.