پیاده راه مرکزی رشت؛

ضیافتی برای دستفروشان غیربومی

0 12

می‌گویند؛«رشت، پاریس ایران است.» فارغ از آب‌گرفتگی خیابان‌ها، این گزاره‌ای است که گردشگران زیادی را به شهر باران ایران جذب می‌کند. علاوه بر برج ایفل، موزه لوور و ساختمان‌های سنگی قدیمی، نقاش‌ها و هنرمندان دوره‌گرد و دست‌فروش جزو جاذبه‌های توریستی شهر پاریس است و گردشگران زیادی اذعان دارند که علاوه بر طبیعت، فرهنگ و محیط اجتماعی رشت بسیار شبیه پاریس است. ادعایی که کمتر کسی با آن مخالفت کرده است.

 

گذر از جاذبه های گردشگری و توریستی پیاده راه شهرداری رشت، چند سالی است حضور انبوه دستفروشان از اقشار و طبقات مختلف اجتماعی و اقتصادی که متر به متر فضای پیاده روی شهرداری را با هدف کسب روزی و درآمد زایی از آن خود کرده اند موجب تغییر ماهیت پیاده راه از فرهنگی و گردشگری به اقتصادی و ایجاد اختلال در تردد شهروندان شده است.

 

حضور انبوه دستفروشان که به گفته خودشان به اجبار به دست‌فروشی روی آورده‌اند و مشکل اقتصادی و تأمین نیازها مهم‌ترین مسئله آنهاست به طور چشمگیری در حال افزایش است. جالب اینکه از هر قشر و جنسیت و طبقات اجتماعی در میان آنها دیده می‌شود و این سوال را برای شهروندان به وجود آورده که آیا همه این افراد واجد شرایط دستفروشی هستند؟

صدها بساط پهن شده در پیاده راه شهرداری رشت با انواع و اقسام کالاهای تزیینی و خوراکی و پوشاک تا چه اندازه نیاز شهروندان را به این اقلام فراهم می‌کند که پیاده راه فرهنگی برای ساعتهای طولانی از شبانه روز در اشغال دستفروشان قرار می‌گیرد؟

 

این درحالیست طبق مشاهدات میدانی؛ بالغ بر نیمی از این افراد غیر بومی و از شهرها و روستاههای مجاور هستند که پیاده راه شهرداری و معابر منتهی به آن را در اشغال بساط  دستفروشی خود در آورده اند.

خبرنگار «مرور» سری به دست‌فروش‌های میدان شهرداری رشت زد تا از حال و هوای آن‌ها و برخورد شهروندان و ماموران سد معبر شهرداری خبردار شود.

***

در راسته سعدی چه خبر است؟

پنجشنبه‌ شب، میدان شهرداری. مجسمه میرزا کوچک خان جنگلی مثل همیشه با تفنگی ستون شده درست ابتدای راسته خیابان سعدی ایستاده است. میدان مثل همیشه شلوغ است. تشخیص اهالی رشت از مسافرهایی که به میدان آمده‌اند سخت است اما شلوغی میدان شهرداری نشان از هجوم مسافرها دارد.

درست ابتدای راسته خیابان سعدی دختری تقریبا 20 ساله بساط خود را پهن کرده است.

 

او تا به حال با ماموران شهرداری برخورد خاصی نداشته «فقط یک بار که زود آمده بودم بهم تذکر دادند که باید وسایل خودم را جمع کنم و بعد از غروب پهن کنم. از دوست‌ها و همکارها هم تا به حال نشنیدم کسی با مامورهای شهرداری درگیر شود

تابلوهای چاپی از ماه، ستاره، جنگل و خورشید که با نور چراغ ال‌ای‌دی، گوشه‌ای از قاب روشن می‌شود: «هرکدام را انتخاب کردید همینجا برایتان لامپ کار می‌گذارم.» دختر قد متوسطی دارد و گرم پوشیده است. شال‌گردنی قهوه‌ای که دور گردنش پیچیده و هرازگاهی بینی خود را در آن فرو می‌برد: «هر قاب 200 تا 300 هزار تومان.» نامش درسا است. درسا کمتر از یک سال است که برای فروختن کارهای خود به میدان شهرداری می‌آید: «هفته‌ای یک یا دوبار. درآمدش بد نیست.

 

هر شب 4 یا 5 قاب بفروشم کاسبی خود را کرده‌ام.» در سال چندین بار در «همین راسته سعدی جابجا شدم. حق تقدم با کسانی است که مدت بیشتری اینجا بساط کرده‌اند.» او تا به حال با ماموران شهرداری برخورد خاصی نداشته «فقط یک بار که زود آمده بودم بهم تذکر دادند که باید وسایل خودم را جمع کنم و بعد از غروب پهن کنم. از دوست‌ها و همکارها هم تا به حال نشنیدم کسی با مامورهای شهرداری درگیر شود.» او اهل رشت است: «رشت به دنیا آمدم و همینجا بزرگ شدم.»

 

کمی جلوتر دختر دیگری نقاشی می‌فروشد؛ نقاشی‌هایی که پایین گوشه چپ‌شان با نام ستاره امضا شده است. او هر نقاشی را بین 300 تا 700 هزار تومان به فروش گذاشته است و اهل رشت نیست: «اصالتا خراسانی هستم.» نقاشی‌ها را روی حصیر نازکی پهن کرده است و بزرگ‌ترها را به درخت تکیه داده است.

 

او نقاشی را تجربی یاد گرفته است: «کمتر از یک سال است که به میدان شهرداری می‌آیم. هر بار یک جا بساطم را پهن کرده‌ام. چند بار که هنوز غروب نشده وسایلم را پهن کردم از مامورهای شهرداری تذکر گرفتم که باید پس از تاریک شدن هوا شروع به کار کنم.»

 

به گفته او که اکثر همکارانش رشتی هستند درآمد فروش چند نقاشی برای هر ماه کفایت می‌کند: «هر شب اینجا نیستم. معمولا شب‌هایی که شلوغ است بساطم را همینجا در راسته سعدی پهن می‌کنم. تا به حال نشده برای جا به کسی از بچه‌های اینجا یا به مامورهای شهرداری پولی پرداخت کنم.»

 

همه دوست‌های ستاره که در میدان شهرداری اجناسشان را می‌فروشند اهل رشت نیستند: «مثلا یکی از دوست‌های من اهل خلخال است و به تازگی رشت آمده. او هم در همین راسته وسایلی که می‌سازد را می‌‌فروشد.» به گفته ستاره مامورهای شهرداری تا به حال برخورد بدی با او نداشته‌اند و تنها چند بار به دلیل زمان نامناسب شروع کاسبی به او تذکر داده‌اند.

هرکسی یک جوری با مامورهای شهرداری سر می‌کند. یکی آشنا دارد، یکی آشنا پیدا می‌کند. یا همین بچه‌های هم‌چراغ هوایش را داشته باشند. یکی هم اداره دیگری آشنا دارد و کانال می‌زند به شهرداری، تلفن با چهار صفر روی گوشی هر کسی بیوفتد حساب کار دستش می‌آید، می‌خواهد مامور شهرداری باشد یا شهردار

درست روبه‌روی بساط ستاره، زن و مردی اکسسوری‌های دست‌ساز می‌فروشند. آن‌ها که زن و شوهر هستند اهل رشت‌اند و «مدت زیادی نیست اینجا کسب درآمد می‌کنیم. روزهایی که تعطیل است درآمد خوبی داریم اما در روزهای عادی اصلا اینجا کار نمی‌کنیم. دخل ما با مسافرها می‌چرخد.» آن‌ها هم تا به حال شاهد برخورد بدی از سوی مامورهای شهرداری نبودند.

 

آشنا، کلید مشکلات

درست روبه‌روی این زوج، مرد جوانی با یک قبضه ریش تابلو می‌فروشد، تابلوهای چاپی با عکس‌هایی از طبیعت، ماه، چهره فوتبالیست‌ها و بازیگرهای ایرانی و خارجی. او بساطش را جلوی سینمایی پهن کرده است که دیگر فعال نیست. در ورودی سینما را چند دست‌فروش بند آورده‌اند که یکی‌شان سعید است.

به گفته سعید حرف اول در راسته منتهی به خیابان سعدی را کسانی می‌زنند که «سابقه دست‌فروشی در این راسته را دارند. مامورهای شهرداری بخواهند گیر هم بدهند اگر همه پشت هم باشند نمی‌توانند چیزی بگویند.» سعید هر شب کار می‌کند و درآمدش «بد نیست. خیلی وقته اینجام. هرکسی یک جوری با مامورهای شهرداری سر می‌کند.

 

یکی آشنا دارد، یکی آشنا پیدا می‌کند. یا همین بچه‌های هم‌چراغ هوایش را داشته باشند. یکی هم اداره دیگری آشنا دارد و کانال می‌زند به شهرداری، تلفن با چهار صفر روی گوشی هر کسی بیوفتد حساب کار دستش می‌آید، می‌خواهد مامور شهرداری باشد یا شهردار.» او تا به حال ندیده بساط کسی را مامورهای شهرداری جمع کنند «اما شاهد دعوا و جر و بحث بوده‌ام که بیشترشان هم با پا درمیانی بچه‌ها ختم به خیر می‌شود.» سعید نیز از اهالی رشت است.

 

در همین راسته سعدی، نرسیده به مجسمه میرزا کوچک خان جنگلی دختر دیگر وسایل مکرومه بافی را به نمایش گذاشته است. حدیث همزمان جواب مشتری می‌دهد و همانجا کارهایش را تکمیل می‌کند. او دکتری حقوق دارد «اما با فضای کاری حقوق ارتباط برقرار نکردم. الان هم هر فصل در یک شهر زندگی می‌کنم. مثلا پاییز امسال قشم بودم و یکی دوماه است که رشت آمده‌ام.

 

معمولا هم خرج زندگی‌ام را از فروش هم مکرومه‌ها درمیاورم ولی درآمد اصلی روی سفارش‌هایی است که تحویل می‌دهم نه دست‌فروشی.» به گفته حدیث درآمد دست‌فروشی اندک است «برای مثال امشب خیلی فروش داشته باشم 300 یا 400 هزار تومان است که بیشترش هزینه تاکسی و مواد اولیه می‌شود. چهار قرونی که می‌ماند هزینه غذای گربه‌هام می‌شود.» او که از اهالی رشت نیست، این سبک زندگی را خودخواسته انتخاب کرده است «چون بیشتر احساس راحتی و آزادی می‌کنم. از کار اداری خوشم نمی‌آید و کار در رشته حقوق هم با شرایط و روحیات فکری‌ام سازگار نیست.»

رده سنی دست‌فروش‌ها بین 20 تا 40 است و حدود 70 درصد از درآمد خود راضی نیستند. از 6 دست‌فروشی که «مرور» با آن‌ها گفتگو کرده است تنها دو نفر از اهالی رشت نبوده‌اند و به بیان دیگر زیر 20 درصد از دست‌فروش‌ها از مهاجرین هستند

قوانین متفاوت در راسته‌ای مجزا

در راسته‌ای که به سبزه‌ میدان می‌رسد دخترکی اکسسوری می‌فروشد که از درآمدش راضی نیست «اما چاره دیگری ندارم.» نامش مریم است و چهره‌اش نشان می‌دهد در دهه سی زندگی باشد. به گفته او در این راسته «حرف اول را کسانی می‌زنند که قدمت بیشتری در دست‌فروشی دارند و هرکس که بخواهد اینجا بساط پهن کند باید از آنها اجازه بگیرد. تازه‌کارها معمولا در راسته سعدی بساط پهن می‌کنند و در این راسته اکثر دست‌فروش‌ها قدیمی هستند.»

 

مریم که رشتی است هر شب وسایل اکسسوری که خودش درست می‌کند را به فروش می‌گذارد و «از درآمدش راضی که نیستم اما فعلا چاره‌ای دیگری هم ندارم. چندتا مشتری ثابت دارم که دخلم روی آن‌ها می‌چرخد اما در روزهای تعطیل که مسافر زیاد است درآمدم بیشتر می‌شود.» او هم تا به حال با مامورهای شهرداری برخورد بدی نداشته است و تنها برای زمان شروع به کار تذکر کرده است.

 

طرح ساماندهی شهرداری برای گاری‌ها

اما شرایط برای گاری‌ها متفاوت است. به گفته یک گاری فلافل‌فروش که زن و مردی جوان آن را مدیریت می‌کنند مامورهای شهرداری نظارت بیشتری روی گاری‌های غذا دارند. برعکس دست‌فروش‌ها، به گفته این زن و مرد مامورهای شهرداری از بعضی از گاری‌های غذا باج می‌گیرند: «هر زمان یک جوری پولشان را وصول می‌کنند.

یک وقتی نقد حساب می‌کنند، یک وقتی مواد اولیه می‌برند و وقت‌هایی هم غذا می‌گیرند.» آن‌ها درباره طرح ساماندهی شهرداری نگران بودند: «ظاهرا شهرداری قرار است طرح ساماندهی در میدان شهرداری را اجرا کند و از حضور گاری‌های غذا جلوگیری کند.» گزاره‌ای که «مرور» به صورت مستقل نمی‌تواند آن را تایید کند. این زن و مرد هم از اهالی رشت هستند.

***

نتیجه مشاهدات

براساس مشاهدات میدانی خبرنگار «مرور» اکثر دست‌فروش‌ها، برخورد بدی با مامورهای شهرداری نداشته‌اند و تنها زمانیکه زودتر از موعد مقرر کارخود را شروع کرده‌اند تذکر دریافت کرده‌اند.

 

همچنین از 6 دست‌فروشی که «مرور» با آن‌ها گفتگو کرده است تنها دو نفر از اهالی رشت نبوده‌اند و به بیان دیگر زیر 20درصد از دست‌فروش‌ها از مهاجرین هستند. همینطور رده سنی دست‌فروش‌ها بین 20 تا 40 است و حدود 70 درصد از درآمد خود راضی نیستند؛ البته این گزاره به تعداد دفعاتی که میدان شهرداری فعالیت دارند و نوع کالایی که می‌فروشند ارتباط مستقیم دارد.

سوال اصلی این است که اگر دست‌فروش‌ها و گاری‌چی‌های میدان شهرداری جمع‌آوری شوند آیا اصالت واقعی میدان شهرداری رشت که هسته اصلی توریست‌پذیری این شهر است دچار آسیب

نمی‌شود؟

 

منبع عکس: خبرگزاری مهر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.