پناهندگان لهستانی؛
1942-2024 میلادی؛ واکاوی ورود مهاجران لهستانی به بندر انزلی در آستانه هشتاد دومین سالگرد
گیلان در دویست ساله اخیر میزبان گروههای مهاجر از کشورهایی بوده که تحت تاثیر جنگ، خشونت، ایدئولوژی و موارد غیرانسانی دیگر به این سرزمین وارد شدهاند. اغلب این مهاجران به دلیل سیاستهای جهانی و منطقهای و از روی ناگزیری از خانه و کاشانه خود آواره شده و ناچار به سرزمینی پناهنده شدند که قرنها در تاریخ این سرزمین پناهگاه مخالفان سیاسی حکومتهای ایرانی و غیر ایرانی بوده است. در سده بیستم دو مهاجرت بزرگ به گیلان صورت گرفت. مهاجرت نخست، مهاجرت ارمنیانی بود که در نتیجه کشتار و فشار عثمانیها در بادکوبه در ۱۴ سپتامبر ۱۹۱۸ م. هزاران تن از آنان از مسیر بادکوبه به گیلان وارد شدند. این واقعه هم زمان با جنبش جنگل در گیلان بود. این جمعیت گسترده با ورود به انزلی و دیگر بنادر گیلان با استقبال گسترده گیلانیان و همچنین میرزا کوچک خان روبرو شدند. مهاجرت بزرگ دیگر که در سده بیستم م. به گیلان روی داد، هم زمان با جنگ جهانی دوم در اپریل ۱۹۴۲ م. با ورود لهستانیها به گیلان روی داد.
با وجود کمبود گزارشهای رسمی درباره فعالیت لهستانیها در ایران، روزنامه اطلاعات گزارشهایی از کارکردهای فرهنگی و اجتماعیشان را بازتاب داده است با این وجود محدود بودن گزارشهای مربوط به مهاجران لهستانی در روزنامه اطلاعات بیانگر این موضوع است که سیاست فرهنگی حکومت مرکزی ایران در پی کمرنگ نشان دادن تاثیر ناشی از حضور لهستانیها در رکود اقتصادی و بحران معیشتی آن دوره از تاریخ ایران است و این مساله نیز موجب شد تا سایر فعالیتهای فرهنگیشان تحت شعاع این مساله قرار گیرد
جنگ جهانی دوم علاوه بر این که تاثیر زیادی بر ساختارهای سیاسی و نظامی ایران داشت، بر ساختارهای فرهنگی و اجتماعی ایران نیز پیامدهای زیادی به همراه آورد. در بین رفت و آمدهای اروپاییان به ایران در طول جنگ جهانی دوم، مهاجرت لهستانیها به ایران با توجه به جمعیت گسترده آنان و اقامت چند سالهشان موجب تاثیرات فرهنگی و فکری در محیط پیرامونیشان شده است. پس از قرارداد بین ژنرال سیکورسکی نخست وزیر و فرمانده کل نیروهای لهستان با استالین در مسکو، در بهار ۱۳۲۱خ. گروه زیادی از سربازان و مردم بیدفاع لهستانی که به خاک روسیه پناهنده شده بودند وارد ایران شدند تا از خاک ایران به جبهههای مختلف متفقین اعزام شوند. مسیر ورود لهستانیها به ایران از انزلی آغاز و سپس به اقامت آنان در رشت، تهران، اصفهان و چند شهر دیگر میانجامد و اندکی پس از پایان جنگ جهانی دوم از ایران خارج میشوند. با وجود کمبود گزارشهای رسمی درباره فعالیت لهستانیها در ایران، روزنامه اطلاعات گزارشهایی از کارکردهای فرهنگی و اجتماعیشان را بازتاب داده است با این وجود محدود بودن گزارشهای مربوط به مهاجران لهستانی در روزنامه اطلاعات بیانگر این موضوع است که سیاست فرهنگی حکومت مرکزی ایران در پی کمرنگ نشان دادن تاثیر ناشی از حضور لهستانیها در رکود اقتصادی و بحران معیشتی آن دوره از تاریخ ایران است و این مساله نیز موجب شد تا سایر فعالیتهای فرهنگیشان تحت شعاع این مساله قرار گیرد. همچنین گزارشهای کوتاه و آگهیهای مربوط به کنسرتها، نمایشنامهها و کافهها بیانگر تعاملات ژرف فرهنگی میان ایرانیان و لهستانیها در این دوره نشان دهنده تاثیر گذاری لهستانیها بر جامعه ایرانی هم زمان با جنگ جهانی دوم است. در نوشتار حاضر تلاش می شود تاثیر و تاثر بین ایرانیها و پناهندگان لهستانی طی حضور آنها در بین سالهای ۱۳۲۱ تا ۱۳۲۵ه.ش در ایران مورد بررسی قرار گیرد.
روابط تاریخی ایران و لهستان در عصر قاجار و پهلوی
روابط ایران و لهستان از دوره قاجار وارد مرحله جدیدی گشت. افسران و کارشناسان نظامی لهستان فعالیتهای چشمگیری در شکل گیری ارتش نوین ایران در عصر قاجار داشتند. ژنرال باروفسکی، افسر لهستانیالاصل در ارتش ایران بود وی با هدف استقلال لهستان به همکاری با ارتش ایران پرداخت. وی نفوذ زیادی بر عباس میرزا داشت و طرف مشورت فتحعلی شاه و صدر اعظم ایران بود. همچنین از لهستانی های دیگری که آگاهی ارزشمندی در سفرنامه و کتاب های خود درباره گیلان و ایران ارائه کرده است، الکساندر حوچکو[۱] (۱۸۹۱-۱۸۰۴م.) است. این شخصیت لهستانی در خدمت امپراتوری روسیه بوده است. وی به دلیل خدماتی که برای ایران انجام داده بود، موفق به دریافت نشان دوم شیر و خورشید از شاه ایران شد (۱۲۶۸ق./ ۱۸۲۵م.) و لقب میرزا را دریافت کرد. حوچکو آثار ارزشمندی درباره گیلان نگارش کرده است. کتاب دستور زبان فارسی، تئاتر ایرانی (تعزیه)، رهاورد مأموریت سیاسی و نمونههایی از شعر مردمی ایران، از جمله آثار اوست.
نشانههای زیادی درباره حضور لهستانیها در ایران و ادامه روابط فرهنگی با ایرانیان در اسناد متعدد این دوران ثبت است؛ مانند تقاضای طبابت آقای اسکوتیسنکی از اداره معارف ایران (۱۳۰۸ه. ش) و یا درخواست لهستانیها از سفارت ایران در ورشو برای همکاری با ایران جهت افتتاح کلاس تدریس فارسی (۱۳۱۱ه. ش) و نیز درخواست ارسال کتابهای ادبی به لهستان (۱۳۱۴ه. ش). در این سال روزنامهنگار لهستانی، ژوزف راجینسکی به ایران آمد تا به مطالعه اوضاع آن بپردازد و در سال ۱۳۱۷ه. ش صادرکنندگان لهستان برای تبادل کالا با ایران اعلام آمادگی کردند.
هر چند در دوره جنگ جهانی دوم لهستانیها از روی اجبار و به جهت عدم تمایل به ماندن در خاک روسیه به ایران آمدند، اما روابط مستحکم فرهنگی این دو کشور از دوره صفویه و بعدها به ویژه در عصر قاجار و اوایل پهلوی موجب تمایل لهستانیهای تبعیدی در روسیه برای مهاجرت به ایران گشت.
اگرچه به علت جنگها، در کوتاه مدت، روابط سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران و لهستان قطع میشد، اما مجدداً این ارتباطات برقرار میگشت.
در آذر ماه ۱۲۹۹ه. ش/ ۱۹۲۰م. سفارت ایران در ورشو به وسیله اسدخان اسد بهادر تأسیس و متعاقب آن در سال ۱۹۲۵م. سفارت لهستان در تهران فعّال شد. در سال ۱۹۲۷م. قرارداد رسمی تجاری بین دو کشور منعقد شد و مهندسان لهستانی در ایران به توسعه صنعت شیشهگری، چرم و نساجی پرداختند.
هر چند در دوره جنگ جهانی دوم لهستانیها از روی اجبار و به جهت عدم تمایل به ماندن در خاک روسیه به ایران آمدند، اما روابط مستحکم فرهنگی این دو کشور از دوره صفویه و بعدها به ویژه در عصر قاجار و اوایل پهلوی موجب تمایل لهستانیهای تبعیدی در روسیه برای مهاجرت به ایران گشت.
وضعیت ایران و لهستان در جنگ جهانی دوم
پس از پایان جنگ جهانی اول در سال ۱۹۱۹ بر اساس پیمان ورسای[۲]، بندر آلمانی دانزیگ از آلمان جدا شد و تحت قلمرو مسئولیت جامعه بین الملل قرار داشت، اما لهستان نیز بر آن نظارت داشت. یک منطقه آلمانی نشین که مطابق پیمان ورسای به لهستان داده شد تا لهستان بتواند به دریا دسترسی پیدا کند. این دالان باعث شد که خاک آلمان به دو نیم تقسیم شود و ساکنان دو طرف مجبور شوند برای برقراری ارتباط زمینی از منطقه تحت سلطه لهستان عبور کنند. نزاع در جهت بازپس گیری این مناطق وتغییر حکومت در لهستان از سوی آلمان نازی آغازگر جنگ جهانی دوم بود. ایران، در آغاز جنگ جهانی دوم در اول سپتامبر بیطرفی خود را اعلام کرد، اما مرز مشترک با شوروی و درگیری مستقیم روسها با آلمانیها سبب شد تا آنها در ۳ شهریور ۱۳۲۰ ه.ش به بهانه حضور مستشاران آلمانی در ایران این کشور را اشغال کنند. در پی آن رضا شاه مجبور به استعفا شد و شاهزاده محمدرضا پهلوی به کمک ارتش متفقین به سلطنت رسید. پس از این در ۱۷ شهریور۱۳۲۲ ه.ش ایران جهت پیوستن به اعلامیه ملل متحد و شرکت در کنفرانسهای صلح پس از جنگ، نسبت به آلمان اعلان جنگ داد.
نخستین گروه لهستانی ها در اواخر آوریل ۱۹۴۲ که بیش از سی و یک هزار نظامی و دوازده هزار غیر نظامی را شامل می شدند از مسیر بندر انزلی وارد گیلان شدند. پس از ورود موفقیت آمیز این گروه در پی آنها در ماه اگوست همین سال بیش از چهل و چهار هزار نظامی و حدود بیست و شش هزار غیر نظامی دیگر نیز از مسیر بندر انزلی وارد گیلان شدند، غیر نظامیان مدتی در گیلان و رشت اقامت گزیده و سپس در سایر شهرهای ایران تقسیم شدند.
براساس گزارشهای موجود، در سال ۱۹۳۹، با حمله آلمانیها از غرب و همزمان روسها از شرق به لهستان، میلیونها لهستانی به اسارت روسها درآمدند و به اردوگاههای سیبری منتقل شدند. اما با حمله هیتلر به روسیه، استالین برای نجات از شرایط ایجاد شده به اردوگاه متفقین پیوست. در توافقی که بین استالین و ژنرال سیکورسکی، فرمانده لهستانیها، در مسکو به امضا رسید، مقرر شد که عدهای از لهستانیهایی که در خاک شوروی اقامت دارند به ایران رفته و از آنجا به جبهههای مختلف متفقین در آفریقای جنوبی، هند و شرق آسیا ملحق شوند.
گیلان دروازه ورود لهستانی ها به ایران
پس از انعقاد پیمان «مولوتوف – ریبن تروپ» یا معاهده عدم تعارض بین آلمان و شوروی ـ استالین و هیتلر ـ در سال ۱۹۳۹ م. موجب تقسیم لهستان بین هیتلر و استالین شد، پیامد این پیمان هجوم هم زمان شوروی و آلمان نازی به لهستان و سقوط جمهوری دوم لهستان گشت. در نتیجه نیروهای شوروی علاوه بر نسل کشی در لهستان، میلیون ها لهستانی را به سیبری و دیگر مناطق دور افتاده شوروی تبعید نمودند، تا اینکه با هجوم هیتلر به شوروی و بر اساس منشور اتلانیتک و همسویی شوروی با متفیقن، این بار لهستان در زمره کشورهای دوست قرار گرفت و به پیشنهاد ژنرال های اسیر لهستانی نظیر؛ ژنرال آندرس برای پیوست لهستانی ها اسیر شوروی به جبهه مقابل هیتلر، استالین دستور عبور آنها از خاک شوروی به ایران و سپس به اروپا را صادر کرد. در نتیجه هزاران اسیر زن و مرد لهستانی از بنادر روسی کاسپین به گیلان وارد شدند. نخستین گروه لهستانی ها در اواخر آوریل ۱۹۴۲ که بیش از سی و یک هزار نظامی و دوازده هزار غیر نظامی را شامل می شدند از مسیر بندر انزلی وارد گیلان شدند. پس از ورود موفقیت آمیز این گروه در پی آنها در ماه اگوست همین سال بیش از چهل و چهار هزار نظامی و حدود بیست و شش هزار غیر نظامی دیگر نیز از مسیر بندر انزلی وارد گیلان شدند، غیر نظامیان مدتی در گیلان و رشت اقامت گزیده و سپس در سایر شهرهای ایران تقسیم شدند. نظامیان نیز از طریق بنادر جنوبی ایران به جبهه متفقین در اروپا می پیوستند. درباره آمار تعداد لهستانی هایی که به ایران وارد شدند، آمارهای ضد و نقیضی وجود دارد، برخی سیصد هز ار و برخی گزارشها نیز کمی بیش از یکصد هزار نفر را تخمین زده اند. با این حال با وجود این که بیشتر لهستانیها نخست به گیلان وارد شدند، تدارکات و اسکان موقت این تعداد برای سرزمین گیلان در آن روزگار کار بسیار سخت و دشواری بوده است. با این حال گشاده دستی و تعامل فرهنگی که در بطن فرهنگی این پهنه نهفته است، چنین سختی و دشواری را ممکن نموده است.
بندر انزلی به عنوان نخستین مقصد ورود لهستانیها اولین اردوگاه اسکان موقت بود. در مسیر انزلی به تهران برخی از لهستانیها در قزوین ماندگار شدند و برخی به سمت همدان به قصد کرمانشاه و عراق حرکت کردند و در نهایت بخش اعظم آنها به تهران عزیمت نمودند. تهران، مقصد اصلی اسکان آنان بود. دوشان تپه، محوطه دانشکده فنی هواپیمایی، یوسف آباد به عنوان محل نگهداری کودکان، سرخ حصار به عنوان محل نگهداری پیرزنان و پیرمردان از جمله سکونتگاههای موقتی بود که برای حضورشان در نظر گرفته شد.
مهاجرت تاریخی لهستانیها از جهنم سرد سیبری به گیلان چندان به آسانی صورت نگرفت. آنها به دلیل اینکه به عنوان اسیر جنگی در روسیه نگهداری میشدند، علاوه بر تحمل سرما و یخبندان، همواره در گرسنگی به سر برده و علاوه بر این سختیها، باید برای روسها بیگاری نیز می کردند. با تاملی در تصاویر بر جای مانده از مردان، زنان و کودکان لهستانی که تازه از کشتی به خاک گیلان پای نهاده بودند و مقایسه تصاویر آنها در ماههای بعد هنگامی که در ایران اسکان یافته بودند نشان دهنده وضعیت جسمی و سلامتی آنهاست. بیماری مشخصه جسمی و مشترک اغلب این مهاجران بود. اغلب آنها مبتلا به بیماریهای تیفوس، تیفوئید و سل بودند. به طوری که یک هیئت پزشکی برای قرنطینه بیماران و عدم سرایت آن به مردم بومی منطقه به بندر انزلی فرستاده شد. براساس آمارهای موجود در گورستان لهستانی های انزلی تعداد ۶۳۹ نفر از آنان پس از ورود به این شهر به جهت شدت بیماری که متحمل شده بودند، تاب نیاورده و در همین شهر جان سپردند.
جغرافیای حرکت لهستانیها از روسیه به ایران
پس از توافق بین استالین و سیکورسکی «در مارس ۱۹۴۲/فروردین ۱۳۲۱، بیش ار ۱۶۰ هزار لهستانی از اردوگاههای سیبری وارد بندرانزلی و از آنجا به داخل ایران به خصوص تهران وارد شدند. عدهای نیز از شهر عشقآباد به مشهد وارد شدند»(روزنامه اطلاعات، همان). این عده عمدتا زنان و کودکان بودند که در عمارت بزرگی که استاندار خراسان در اختیار آنان گذاشته بود ساکن شدند. اما چون تعداد افرادی که از این مرز وارد شدند بسیار بود به گزارش روزنامه اطلاعات؛ «روز ۱۶ فروردین هفت کامیون حامل زنان و اطفال لهستانی از مشهد به تربت حیدری و اردو پس از صرف ناهار به زاهدان عزیمت نموده اند». هدف از این عزیمت گسترده عبور سربازان لهستانی از خاک ایران و پیوستن به جبهههای متفقین بود. تعداد بسیاری از مردم عادی که بیشتر آنها را زنان و کودکان بیپناه تشکیل میدادند تا پایان جنگ جهانی دوم در ایران ماندند. ایران پایگاه ابدی تعداد زیادی از این جمعیت عظیم شد و گورستانهای لهستانیها در شهرهای تهران، انزلی، قزوین، اصفهان، مشهد، خرمشهر و اهواز تایید کننده همزیستی لهستانیها با ایرانیها در این برهه از تاریخ است.
بعدها روزنامهای استکهلمی در مقالهای نوشت: هنرمندان لهستانی به نمایش تئاتر و بازی فیلم های لهستانی از جمله فیلم عشق در تهران مشغول شدهاند. رادیوی ایران هفتهای دوبار برنامه لهستانی دارد. خیاط و مدیست های لهستانی کارهای زیادی پیدا کردهاند. به این جهت تهران امروز به تهران لهستانیها معروف است. صورت کشورهایی که به لهستان کمک میکنند زیاد است اما آنچه ایران میکند سرآمد کار دیگران و آداب و رسوم باستانی و صفت مهمان نوازی این کشور اسلامی را به عالمیان نشان می دهد.
بندر انزلی به عنوان نخستین مقصد ورود لهستانیها اولین اردوگاه اسکان موقت بود. در مسیر انزلی به تهران برخی از لهستانیها در قزوین ماندگار شدند و برخی به سمت همدان به قصد کرمانشاه و عراق حرکت کردند و در نهایت بخش اعظم آنها به تهران عزیمت نمودند. تهران، مقصد اصلی اسکان آنان بود. دوشان تپه، محوطه دانشکده فنی هواپیمایی، یوسف آباد به عنوان محل نگهداری کودکان، سرخ حصار به عنوان محل نگهداری پیرزنان و پیرمردان از جمله سکونتگاههای موقتی بود که برای حضورشان در نظر گرفته شد. به نقل از روزنامه اطلاعات صلیب سرخ آمریکا در خیابان فردوسی تهران شعبهای دایر نمود. روزنامه اطلاعات می نویسد؛ «کارهای این شعبه که عبارت از کمک رسانیدن دوا و پوشاک و خواربار به لهستانیهایی است که در ایران و در روسیه بخصوص کودکان لهستانی که اخیرا به تهران و اصفهان و مشهد وارد شدهاند رسیدگی میکند». در این تاریخ روزنامه اطلاعات به نقل از موریس باربر، معاون صلیب سرخ آمریکا در خاورمیانه به کارهای این مرکز رسیدگی مینماید، اذهان میدارد «مخارج زندگانی و خاروبار آن ها را صلیب سرخ تامین نمینماید بلکه تمام مخارج آنها با انگلیسیها است و فقط صلیب سرخ آمریکا برای اداره امور آن ها بخصوص بیماران و اطفال لهستانی کمک مینماید» (روزنامه اطلاعات، همان). در بدو ورود پناهندگان به تهران عواملی چون: ۱- ازدحام جمعیت۲- بیماری تیفوس، کمبود خوراک سبب شد تا تعداد بسیاری به اردوگاههای کرج و اراک منتقل شوند.
مسیر عبور سربازان لهستانی که به ارتش متفقین پیوسته بودند به اهواز و خرمشهر و بندر شاپور (بندر امام خمینی فعلی) ختم میشد تا از آنجا با کشتی به آفریقای جنوبی و هند رهسپار شوند. به همین سبب اهواز و خرمشهر آخرین مقصد لهستانیها و آخرین اردوگاه حضور آنان در جغرافیای ایران بود.
بنابر گزارشهای به دست آمده، مسیر حرکت آنها را میتوان بر نقشه ترسیم نمود، بیتردید این مسیر حرکت تعاملات فرهنگی بسیاری در برخورد اجتماعی میان دو ملت پدید آمده است که نیاز به مطالعه میدانی گسترده در جغرافیای ایران دارد.
جغرافیای مسیر حرکت پناهندگان لهستانی در ایران
تاثیرات فرهنگی و اجتماعی حضور لهستانیها در ایران
جغرافیای ایران به لحاظ استراتژیکی در طول تاریخ حد واسط بین غرب و شرق بود به همین سبب ایرانیان از دیرباز دارای فرهنگی واگرا بودند و فرهنگپذیری از خصایص روحی آنان بوده است. بنابراین با ورود لهستانیها به ایران و حضورشان در بین اقشار مختلف مردم تعاملات فرهنگی بسیاری میان آنان ایجاد شده است. در این بازه زمانی ایرانیانِ نوگرا پذیرنده و ارائه دهنده فرهنگ بودهاند.
مهمترین پارامتر اشاعه فرهنگ لهستانیها در میان ایرانیان انتخاب مشاغل بود. آنها با توانمندیهای گوناگون خود وارد بازارکار ایران شدند. هرچند تعداد زیادی از آنان برای کار در مزارع و منازل اشراف برگزیده شدند. اما دلایلی چون: ۱- آشنایی به چندین زبان ۲- حامل فرهنگ غربی بودن؛ به عنوان پارامتر در وارد شدن آنها در مشاغل تاثیرگذار بود.«لهستانیها، برای اینکه بتوانند از این امر بهره کافی ببرند اقدام به افتتاح کلاسهای زبان لهستانی نمودند که در کوچه شروانی واقع در خیابان نادری (جمهوری فعلی) واقع شده بود و در آنجا زبان لهستانی به ایرانیان آموزش داده میشد».گستردگی آموزش لهستانیها در منازل اشراف تا به حدی رسیده بود که «نوازنده هنرمند لهستانی کاپوشینسکی بنابر خبر مندرج در نشریه لهستانی زبان ” لهستانی در ایران” به دو خواهر پادشاه ایران اشرف و شمس پهلوی درس پیانو میداد».
ایرانیها در پس دوره نوگراییِ اواخر قاجار و مدرنیزاسیونِ ابتدای پهلوی، عطش بسیاری برای جذب فرهنگ غربی داشت. حضور لهستانیها در ایران که طیف گستردهای از فرهنگ غربی را با خود همراه داشتند برای ایرانیان فرصت فراگیری را فراهم آورده بود. عمق این اثرگذاری از فرهنگ عامه و تغییر در ابزارهای زندگی تا شکلگیری هنر و شیوه تعلیم غربی امتداد داشت. به نحوی که ظهور کافههای غربی با حضور زنان به طور گستردهای در روزنامه اطلاعات و دیگر روزنگارهای آن روز تبلیغ شده است. مدرسههای چند زبانه، استخدام معلمهای زن برای آموزش زبان به کودکان اشراف در منزل، تاسیس آرایشگاههای زنانه به شکل سالنهای آرایش، تاسیس مزونهای طراحی و دوخت لباس با متد فرنگی، ساخت ابزارهای زندگی از جمله هنر ورشو سازی، صندلی لهستانی و صدها مورد دیگر که در جریدههای آن محدوده زمانی یافت میشود حاصل تعامل فرهنگی است که برآیند حضور لهستانیها در ایران بود. در واقع هنر، بخشی از ذائقه فرهنگی ایرانیان جهت ایجاد تعامل با فرهنگهای متعدد است. ایرانیها از دیرباز در هر برخورد فرهنگی در ابتدا به تبادل هنر پرداختند. دیری نمیپایید که هنر وارداتی در جغرافیای ایران و با قریحه استعداد ذاتی و خلاقیت ایرانیان تبدیل به هنری بومی میشد. ورشو سازی یکی از این هنرهاست که بر اساس تعامل فرهنگی میان ایرانیها و لهستانیها تبلور یافت و امروزه به هنری بومی در بروجرد مبدل شده است.
روزنامهای استکهلمی[۳] در مقالهای به نام سرتیپ مینویسد: برای اینکه زنهای این پناهندگان بتوانند کارکرده و برای ارتش و لهستانیها لباس بدوزند ماشینهای خیاطی در اختیار آنها گذارده شده است. یک کنت لهستانی که در لهستان کارخانه اتومبیلرانی برقرار نموده است. به علاوه حرفه پیشگان لهستانی از قبیل سلمانیها و خدمتکاران در تهران پستهای خوبی پیدا کردهاند. از وقتی که هتل فردوسی آشپز استخدام کرده است به خوبی دیده میشود که وضعیت آنها بهتر شده است. هنرمندان لهستانی به نمایش تئاتر و بازی فیلم های لهستانی از جمله فیلم عشق در تهران مشغول گردیدهاند. رادیوی ایران هفتهای دوبار برنامه لهستانی دارد. خیاط و مدیستهای لهستانی کارهای زیادی پیدا کردهاند. به این جهت تهران امروز به تهران لهستانیها معروف است. صورت کشورهایی که به لهستان کمک میکنند زیاد است ولی آنچه ایران میکند سرآمد کار دیگران و آداب و رسوم باستانی و صفت مهمان نوازی این کشور اسلامی را به عالمیان نشان خواهد داد.
مهمترین مشاغلی که صفحات روزنامه اطلاعات و دیگر جراید آن سالها به تکرار دیده میشود مربوط به اجرای نمایشها است. حضور زنان در اجرای نمایشها و پرفورمنسها از پارامترهای نوگرایی در ذهن ایرانیان بود. در روزنامه اطلاعات در شماره دهم اردیبهشت ۱۳۲ درباره این نشستها و نمایشها مینویسد؛ بنا به دعوتی که شده است شب یکشنبه ۱۳ اردیبهشت مجلس شب نشینی و نمایش آرتیست های لهستانی در تماشاخانه تهران دائر خواهد بود. وزیر مختار لهستان و فرمانده کل قوای لهستان در تهران از عده ای رجال و محترمین دعوت نموده اند که امشب در تماشاخانه تهران حضور یافته و در این تئاتر و شب نشینی شرکت نمایند.
تداوم مهمانیها و شب نشینی ها سبب شکلگیری کافههایی به سبک اروپایی در تهران و سایر شهرهای ایران شد. به وضوح در روزنامه اطلاعات در خصوص افتتاح کافه پولونیا در دهم اردیبهشت ۱۳۲۱ مطالبی درج شده است و در ادامه آمده است «برای کلیه مدعوین پروانه عبور در نظر گرفته میشود» این کافه در خیابان لاله زار نو، پاساژ چلچله در زیر زمینی به مساحت هزار و هشتصد متر مربع افتتاح گردید درباره این افتتاحیه در کتاب «سفرکردهها» هم یاد شده است: آن شب باغچه منزل را تزئین کرده بودند. وقتی ریاحی به حیاط بزرگ خانه قدیمیساز وارد شد، شعار بزرگی روی چلوار سفید توجهاش را جلب کرد. در دو طرف آن پرچمهای رنگی ایران و لهستان نقش شده بود. بیست و پنج کارگر لهستانی طوری کنار هم ایستاده بودند که از آن جمله «منوچهر خوش آمدی» به فارسی خوانده میشد. “روزی” جوانترین دختر لهستانی در این جمع شعری را به فرانسه برای ریاحی خواند با این مضمون که: ما دلباختگان توایم! تو را دوست داریم و دست در دست پولونیا را بلندآوازه خواهیم کرد. “زنده باد ایران، زنده باد لهستان” در شب افتتاح پولونیا ارکستر “جالی بویز” متشکل از پنج نوازنده مجارستانی که به دعوت هتل پالاس به تهران آمده بودند، برنامه اجرا کرد. به فاصله چند ساعت پنجاه و دو میز چهار نفری کافه رستوران پولونیا به بهای هر میز چهار صد تومان فروش رفت.
در این بین برخی از مشاغل نیز در فرهنگ ایرانی غیر متعارف بود؛ در واقع سوءاستفاده از علاقمندی زنان ایرانی به خرافات سبب شد تا برخی از زنان لهستانی شغل رمالی را برای امرار معاش خود برگزینند. هرچند این علاقمندی زنان ایرانی به رمالی، پیش گویی و فالگیری ریشه در فرهنگ برجای مانده از دوره قاجار و برگرفته از رسومی چون قهوه قجری داشت اما در آن برهه توانست ممر معاش بسیاری از زنان لهستانی گردد. در روزنامه اطلاعات در تاریخ ۲۵/۱/۱۳۲۱ در یک آگهی به وضوح به تبلیغ این حرفه پرداخته است: یک خانم لهستانی که زبانهای فرانسه، روسی و آلمانی را میداند گذشته و آینده شما را شرح میدهد. یک آزمایش صدق این ادعا را ثابت میکند. چنانچه خودتان با این زبان ها آشنا نیستید یکی از دوستانتان را که یکی از این زبانها را بداند برای ترجمه همراه بیاورید. آدرس: خیابان نادری، کوچه فردوسی (پشت سفارت انگلیس) خانه شماره ۵۴، هر روز ساعت ۱۱ تا ۶ بعد از ظهر ، غیر از یکشنبه ها.
حضور پناهندگان لهستانی در ایران سبب پدید آمدن مهمترین پیامد اثرگذار در مطالعات ایرانشناسی گردید. «در سال ۱۹۴۲ انجمنی به نام “انجمن لهستانی مطالعات ایرانی” با عضویت چند تن از محققان معروف لهستانی تشکیل شد که هدف آن آشنایی لهستانیها با ایران و ایرانیها با لهستان بود. این انجمن در مطالعات ایرانی در لهستان پس از جنگ تاثیر بسیار داشت». اعضای انجمن«بیشترشان استادان دانشگاههای لوو و ویلنا بودند». البته از جمله روشنفکران ایرانی که با این انجمن همکاری داشتند«نویسنده معروف سعید نفیسی در خور ذکر است». این انجمن با هدف تعامل فرهنگی دو ملت تشکیل شد. برآیند سه سال فعالیت آنان نشر سه شماره نشریه دو زبانه فرانسوی – لهستانی “مطالعات ایران شناسی”[۴] تا سال ۱۹۴۵میلادی بود. «این نشریه شامل مقالاتی درباره تاریخ و جغرافیا و سیاست و اقتصاد و قوانین ایران و نیز مقالاتی درباره هنر ایرانی و ترجمه اشعار فارسی بود. از جمله پناهندگان لهستانی فرانچیسک ماخالسکی[۵] ایران شناس لهستانی بود. براساس تلاشهای این ایرانشناس که صاحب کرسی ایرانشناسی در دانشگاه کراکو[۶] بود ایرانشناسی از زیر شاخه هندشناسی و اسلامشناسی خارج و به عنوان یک شاخه مجزا در علوم شرقشناسی مورد توجه قرار گرفت. از تالیفات وی میتوان به اثر سه جلدی ادبیات ایران معاصر اشاره کرد که به حوزه شعر معاصر ایران میپردازد. البته پیشینه این تعامل فراتر از این برهه است چنانچه نخستین ترجمه از گلستان به یک زبان اروپایی ترجمه لهستانی آن کتاب است که توسط ساموئل اوتووینوسکی[۷] در سال ۱۶۱۰ منتشر شد و این نخستین ترجمه[۸] از یک اثر فارسی به یک زبان اروپایی بود و بدین طریق ادبیات فارسی به اروپا وارد شد. آدام میسکویچ شاعر خوش قریحه لهستانی که به زبان و ادبیات فارسی آشنایی کامل داشت و بدان به خوبی تکلم می کرد، به تعلیم و آموزش زبان و ادبیات فارسی به دانش پژوهان لهستانی پرداخت و سرانجام توانست یکی از آثار ارزنده خود با عنوان ” اهریمن و اهورامزدا” به رشته تحریر درآورد. الکساندر حوچکو نیز جز پناهندگان لهستانی بود. وی در دوره قاجار موفق به دریافت نشان شیرو خورشید شده بود. او در زمینه تعزیه ایرانی مطالعاتی انجام داده و مجموعهای از نسخ تعزیه را به زبان فرانسوی ترجمه کرده است. پس از جنگ جهانی دوم جمع کثیری از لهستانیهایی که در ایران تشکیل خانواده داده بودند در ایران ماندند.
در این بین افراد تاثیرگذاری چون هلن استلماخ از پناهجویانی بود که با پذیرش دین اسلام با محمد علی نیک پور ازدواج کرد و زندگینامه خود را در اثر ارزندهای تحت عنوان” از ورشو تا تهران” منتشر نمود.
برای مطالعه بیشتر می توانید به منابع زیر رجوع کنید؛
- بیات، نصرالله(۱۳۸۱)، لهستان، تهران: انتشارات وزارت امور خارجه.
- بهشتی سرشت، محسن، محمد محمد پور، غلامرضا یوسفی(۱۳۹۲)،«تتبعات اجتماعی اسکان مهاجران لهستانی در ایران، طی جنگ جهانی دوم برپایه اسناد»، فصلنامه گنجینه اسناد، سال بیست و سوم.
- پناهی،شادمحمدی و رحمانی نژاد،عباس،مریم و فرشته، درآمدی بر حوزه ها و دپارتمان های ایران شناسی در اروپا،امریکای شمالی و ژاپن،رشت،انتشارات دانشگاه گیلان،۱۳۹۶.
- تارنمای حقایق تاریخی، سخنرانی هیتلر در ۱ سپتامبر۱۹۳۹،ترجمه: نیکبخش،حمیدرضا(۲۰۱۱). ns-library.com
- دولتشاهی،علیرضا( ۱۳۸۶ )، لهستانی ها و ایران، تهران:بال.
- رستمی، محمد، ایران شناسان و ادبیات فارسی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۹۰.
- روزنامه اطلاعات، سال شانزدهم،شماره ۴۸۴۰، سه شنبه ۱۸/۱/۱۳۲۱.
- روزنامه اطلاعات، سال شانزدهم، شماره ۴۸۴۷، سه شنبه ۲۵/۱/۱۳۲۱.
- روزنامه اطلاعات، سال شانزدهم، شماره ۴۸۴۹، پنج شنبه ۲۷/۱/۱۳۲۱.
۱۰-روزنامه اطلاعات، سال شانزدهم، شماره ۴۸۶۳، پنج شنبه ۱۰/۲/۱۳۲۱.
۱۱-روزنامه اطلاعات، سال شانزدهم، شماره ۴۸۶۵، شنبه ۱۲/۲/۱۳۲۱.
۱۲-رفیعی جیردهی، علی،عبدالله اکباتان(۱۳۹۴)، گفتارهایی درباره ی مطالعات ایران شناسی در اروپا،رشت:بلور.
۱۳-زرشناس، زهره(۱۳۹۱)، درآمدی بر ایران شناسی،تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
۱۴- شاملویی ، حبیب الله( ۱۳۶۳ )، جغرافیای کامل جهان، تهران: انتشارات بنیاد.
۱۵- لنچافسکی ، ژرژ ( ۱۳۵۱ )، غرب و شوروی در ایران، ترجمه: حورا یاوری،تهران:ابن سینا.
۱۶- علی اصغر، فاطمه(۱۳۹۲)،« در جستوجوی ردپای زندگی لهستانیها در ایران/ پولونیا؛ کافهای که جنگ آن را زایید»، گزارش بر اساس تاریخ شفاهی، http://tarikhirani.ir.
۱۷- مرکز پژوهش و اسناد ریاست جمهوری(۱۳۸۹)، «اسنادی از اشغال ایران در جنگ جهانی دوم»، بر اساس تاریخ شفاهی.
[۱]. Aleksander Chodzko
[۲] بر اساس پیمان ورسای آلمان ۱۳ درصد از خاک خود را از دست داده بود.
[۳] aftontidningen
[۴] Studia Iranski(tudes Iranienne)
[۵] F.Machalski
[۶] Cracow کراکوف
[۷] منشی سفارت لهستان در عثمانی
[۸] Giulistan to jest ogrod rozani
بسیار مفید و تاسیر گزار بود