رویای دستیابی گیلان به توسعهی پایدار تا زمانی که رسانهها با روزمرگیها روزگار سپری میکنند، تحقق نمی یابد. بیتردید قدم برداشتن در مسیر توسعه نیازمند تلاشی هدفمند و مشارکتی همهجانبه از سوی همهی عوامل موثر در این حوزه است؛ اما از یاد نباید برد که رسانهها میتوانند در این عرصه نقشی تعیینکننده داشته باشند، نقشی که متاسفانه تاکنون در گیلان چندان جدی گرفته نشده است. جهان امروز با جریان انتقال دادهها چنان درهم آمیخته است که رسانهها از عوامل بسیار موثر بر ابعاد مختلف زندگی بشر به شمار میآیند. این روزها اخبار و اطلاعات در کوتاهترین زمان ممکن مرزها را در مینوردند و متناسب با اهدافی که انتشاردهندگان این اطلاعات دنبال میکنند بر افکار و اندیشهها تاثیر میگذارند. طبق آمار اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی گیلان هم اکنون ۱۵۸ پایگاه خبری و خبرگزاری در گیلان مشغول به فعالیت هستند و این استان دارای ۲۱۳ نشریه مکتوب، شامل ۱۰ روزنامه، ۵۶ هفتهنامه، ۲۲ دوهفتهنامه، ۴۹ ماهنامه، هشت دوماهنامه، ۴۷ فصلنامه، ۱۹ دوفصلنامه و ۲ سالنامه است. واقعیت این است که گیلان همواره در ردیف استانهای برخوردار از رسانههای متعدد قرار داشته اما بسیاری از این رسانهها عملکرد مناسبی در حوزهی دستیابی استان به توسعه نداشتهاند.
اثربخشی کم در توسعه گیلان
تعدد رسانه در گیلان از ظرفیتهای این استان است که تا کنون کارآیی لازم را به ویژه در عرصهی توسعه نداشته است. «محمدکاظم شکوهی راد» مدیر مسئول روزنامهی «گیلان امروز» در گفت و گو با مرور اظهار میکند: رسانههای گیلان از نظر تعداد و تعدد جایگاه خوبی در کشور دارند و فعالان عرصهی رسانه در استان به لحاظ عددی به تعبیری از کل اتحادیهی اروپا نیز بیشتر است! و از نظر عناوین پایگاههای خبری، سایتهای اطلاعرسانی و رسانههای مکتوب هم تعدادش زیاد است. این میتواند یک شرط لازم برای اثربخشی در جامعه تلقی شود اما شرط کافی نیست.
متاسفانه رسانههای گیلان به طور معمول شکل ضعیف شده و ناقصی از رسانههای کشوری را منعکس میسازند و شاید رسانههای دیگر استانها نیز همین گونه باشد. یعنی ما معمولا دنبالهروی رسانههای کشوری و خط و خطوط ارائه شده از سوی آنها هستیم، منتهی رسانههای کشوری با امکانات و تواناییها و کادرهای فنی بسیار قوی که قابل مقایسه با ما نیستند، مشغول به فعالیت هستند.
فعالان عرصهی رسانه در استان به لحاظ عددی به تعبیری از کل اتحادیهی اروپا نیز بیشتر است! در مجموع متاسفانه حاصل کار آن طور که انتظار میرود، پیش نمی رود و رسانهها به عنوان یک فاکتور اساسی و مهم در توسعهی استان اثربخش نیستند.
شکوهی راد با بیان اینکه رسانههای گیلان معمولا از کادر مجرب و کافی برخوردار نیستند، در ادامه میگوید: بسیاری از رسانههای مکتوب یا مجازی ما منحصر به فعالیت یک یا دو نفر نیرو است که چندان هم حرفهای نیستند و صرفا به انگیزهی علاقمندی به این حرفه یا به این دلیل که شغل دیگری در دسترسشان نبوده به این عرصه وارد شدهاند. در مجموع متاسفانه حاصل کار آن طور که انتظار میرود، پیش نمی رود و رسانهها به عنوان یک فاکتور اساسی و مهم در توسعهی استان اثربخش نیستند. البته این بدان معنا نیست که کاملا بی اثر و خنثی بودهاند و به هر حال در حدودی با طرح مسائلی بیشتر در بخش زیستمحیطی، توسعهی شهری، مبلمان شهری، مشکلات تولیدات اساسی استان نظیر چای، زیتون، برنج، بادامزمینی و ابریشم کم و بیش نقش داشته و دارند، اما از این ظرفیت با حجمی که دارد، قطعا انتظار بیشتری میرود و این در صورتی محقق میشود که از این ظرفیت به لحاظ مادی، فنی و معنوی حمایت شود و نیروهای کارآمدی جذب این عرصه شوند تا اثربخشی مورد انتظار حاصل شود.
بزرگنمایی عددی به جای توسعه
ارتقاء کیفیت عملکرد رسانهها در گرو نظارت و توجه بیشتر است. یک روزنامهنگار گیلانی در گفت و گو با مرور اظهار میکند: سالهاست شنوندهی این قبیل جملات هستیم که گیلان در زمینهی تعداد نشریات و سایتهای اینترنتی خبری و تحلیلی در زمرهی سه استان اول ایران است.
اما نگاهی واقع بینانه نشان میدهد که کیفیت اکثر رسانههایی که فقط از جهت بزرگنمایی آمار و ارقام به درد اداره کل فرهنگ و ارشاد میخورند، بسیار پایین است و صرفا منتشر میشوند برای جذب یارانهی دولتی یا تسهیلاتی مانند بیمه خبرنگاران برای خود و اطرافیانشان و رانتهای پیدا و پنهانی که انتشار هر رسانه برای مدیر و اطرافیانش دارد.
«فاطمه صابری» با بیان این که تعداد رسانههای حرفهای در گیلان از انگشتان یک دست هم کمتر است، میگوید: نتیجهی بیش از ۱۰ سال فعالیت خبری در گیلان من را به این نتیجه رسانده که اگر روزنامهنگار حرفهای باشد، مدیر مسئول نیست؛ اگر مدیرمسئول دنبال تولید محتوای خوب باشد از نظر مالی در تنگنا است و اگر به ندرت هر دوی اینها کنار هم قرار گرفته باشند نهادهای عریض و طویل دولتی و خصوصی و ارگانهای پرقدرت نظارتِ شبانه روزی بر کار رسانهها، بعد از مدت کوتاهی مانع ادامه کار حرفهای رسانه مورد نظر میشوند.
جای خالی خبرنگاری حرفهای
بی تردید جذب و انتشار رپرتاژ با تهیه گزارش و خبر دو مقولهی کاملا جداگانه است. چرخش اقتصادی بسیاری از رسانهها در گرو جذب آگهی است اما این موضوع نباید عملکرد و کارکرد اصلی رسانه را تحت شعاع خویش درآورد. صابری بیان میکند: به طرز عجیبی اکثر کسانی که در گیلان هنگام معرفی، خود را خبرنگار میخوانند، در واقع ویزیتورند و اساسا از این شغل و مهارت چیزی بیشتر از دست گرفتن یک واکمن و خودکار و کاغذ نمیدانند و شاید باور کردنی نباشد که تعدادیشان حتی طرز استفادهی صحیح از این ابزار را هم بلد نیستند. چون صرفا به دلیل بیکاری یا استفاده از مزایای هر چند اندک این شغل وارد این حرفه شدهاند. اگر فکر میکنید جملاتم اغراق آمیز است تعدادی از کنفرانسهای خبری مدیران گیلانی یا جلسات شورای شهر و شهرداری با حضور چند دَه خبرنگار را دنبال کنید. ببینید از جمع مثلا ۲۰ خبرنگاری که صندلیهای سالن را اشغال میکنند چند خبر ساده یا گزارش منتشر میشود.
خبرنگاری که سواد کافی در حیطهی کاریاش ندارد بعید است که چیز زیادی در ارتباط با مشکلات استانش هم بداند. اساسا اکثر این خبرنگاران و رسانهها خود بخشی از مشکل گیلان هستند.
تجربه نشان میدهد که ماحصل حضور ۲۰ خبرنگار حاضر در جلسات ۲-۳ ساعته نهایتا ۳ خبرنگار که عمدتا از خبرگزاریهای استانی هستند، گزارش جلسه را منتشر میکنند و مابقی که پرمدعا هم هستند، گاهی با تغییر لید خبر یا چند جمله کم و زیاد کردن، همان را بازنشر میکنند؛ گاهی آنقدر بیشرمند که همان مطالب را به نام خود منتشر میکنند.
نبود رسانه حرفهای بخشی از آسیب به توسعه است
مطالبهگری و تلاش برای رفع معضلات و حرکت به سوی توسعهی پایدار یکی از انتظارات مهمی است که مردم از رسانهها دارند. صابری اما در این باره میگوید: رسانههای گیلان چطور میتوانند در رفع معضلات استان و دستیابی به توسعهی پایدار موثر باشند؟ به نظر شما با وجود رسانههایی که وصفشان رفت میتوان از امری به اهمیت توسعه داد سخن داد؟ خبرنگاری که سواد کافی در حیطهی کاریاش ندارد بعید است که چیز زیادی در ارتباط با مشکلات استانش هم بداند. اساسا اکثر این خبرنگاران و رسانهها خود بخشی از مشکل گیلانند.
نیازی نیست معضلاتی مانند زیرساختهای ضعیف، کشاورزی سنتی، تغییر کاربری زمینهای کشاورزی، رکود شهرکهای صنعتی، مهاجرت بیرویه به گیلان و محیط زیست در آستانهی نابودیاش رایادآوری کنیم. به طور مثال طی یک دهه گذشته تعداد اندکی از خبرنگاران و رسانههای استان فاجعهای که در محل دفن زبالهها در جنگلهای سراوان رشت ایجاد شده را پیگیری کرده و با تهیه گزارش و عکس در صدد حل ریشهای مشکلات ایجاد شده برای اهالی ۴ روستای منطقه برآمدهاند.
رسانهها در حوزهی اطلاعرسانی میتوانند بسیاری از فرصتها را معرفی کنند و به طرح و پیگیری اموری بپردازند که یاریگر جذب سرمایهگذاری و انجام اقداماتی در جهت توسعهی استان است. نقش دیگر که نظارت است نیز متوجه پیگیری این موضوع است که بخش اجرایی چگونه به وظایفی که در عرصهی توسعه بر عهده دارد، عمل میکند و اصلا آیا کاری صورت میگیرد یا خیر.
نتیجه این قبیل پیگیریهای موردی چه بوده؟ همراهی شهرداری و شورای شهر و نهادهای نظارتی مربوطه یا تهدید ساکنان منطقه برای گفت وگو نکردن با رسانهها؟ اینکه ۴۰ سال است سراوان همچنان محل دفن «موقت» زباله باقی مانده نشان میدهد که توسعهی پایدار در شهری که میانگین عمر مدیریتی شهردارانش یک سال است و اکثر اعضای شورای شهرش با استاندارهای مدیریتی در ایران هم رفتارهای خجالت آوری دارند، عجیب نیست.
البته که گیلان پارهای از ایران است و مگر جایی از ایران را میتوان مثال زد که شعار «مطبوعات، رکن چهارم دموکراسی» در آن امکان ظهور و بروز پیدا کرده باشد؟ شعاری که اگر به واقعیت بپیوندد یعنی شفافیت و مطالبهگری. گزینههایی که مسیر آغاز نشدهی عصرتوسعه در ایران را هموار میکنند.
رسانهها را زیر مجموعه خود میدانند
رسانهها میتوانند در مسیر دستیابی به توسعهی پایدار نقشآفرین باشند. سردبیر هفتهنامهی پگاه در گفت و گو با مرور اظهار میکند: رسانه ها درعرصهی توسعه، دارای دو نقش مهم اطلاعرسانی و نظارت هستند. رسانهها در حوزهی اطلاعرسانی میتوانند بسیاری از فرصتها را معرفی کنند و به طرح و پیگیری اموری بپردازند که یاریگر جذب سرمایهگذاری و انجام اقداماتی در جهت توسعهی استان است. نقش دیگر که نظارت است نیز متوجه پیگیری این موضوع است که بخش اجرایی چگونه به وظایفی که در عرصهی توسعه بر عهده دارد، عمل میکند و اصلا آیا کاری صورت میگیرد یا خیر.
«آرمین تحویلداری» در ادامه به بررسی این دو نقش پرداخته و میافزاید: یک نگاه کلی به رسانهها در کشور به خصوص در ۱۵ سال اخیر نشاندهندهی وجود فضای رسانهای بسیار بسته بوده و نگاه حاکمیتی به رسانه به گونهای بوده که رسانهها را زیر مجموعهی خویش دانستهاند، بنابراین میتوان گفت رسانهای که وظیفهی اصلی خویش را انجام دهد یا نداریم و یا اگر داریم بسیار محدود بوده و چندان تاثیرگذار نبوده است. اما در این میان اگر بخواهیم قصور و کوتاهی را تنها متوجه رسانهها بدانیم، تا حدودی بیانصافی است؛ چرا که متعاقب روشی که برای ادارهی رسانهها از سوی سیاستهای موجود در پیش گرفته شده، افرادی در رسانهها مشغول به کار شدهاند که سنخیتی با این حرفه ندارند و بدین ترتیب رسانهها هم از نیروی انسانی لازم برخوردار نیستند. از سوی دیگر وقتی این نگاه حاکمیتی مبنی بر زیرمجموعه دانستن رسانهها وجود داشته باشد موجب میشود تا آنها به کاری که باید نپردازند.
وی ادامه میدهد: در حوزهی نقش نظارتی رسانه در توسعه هم باید گفت که هم اکنون حرفهای کلی و زیبایی در مورد توسعه بیان میشود اما این سخنان کلیشه شده است و زمانی که به مرحلهی اجرا میرسیم با بحران اقتصادی در کشور مواجه هستیم و فرصت برای انجام کار کم است و مجالی برای سرمایهگذاریهای خارجی هم نداریم. در سطوح پایینتر مسئولیتی هم در مییابیم که در هر دوره کارهایی انجام میشود بی آن که نگاه موثر و بلند مدت برای توسعه وجود داشته باشد. نقش نظارتی رسانههای ما بسیار ضعیف است چرا که نه توانش را دارند و نه فضای مناسبی برای ورود به این بخش برایشان فراهم است. واقعیت این است که رسانهها نه این که نمیتوانند موثرباشند، اما درحال حاضر عزم و ارادهای در این زمینه نمیبینم. در واقع رسانهها به سمتی سوق داده شدهاند که کارکرد اصلی خویش را فراموش کردهاند.