اداره هیأت امنایی پیاده راه رشت در هفتههای اخیر میان منابع خبری دست به دست میشود و موافقان و مخالفان هرکدام نظرات خود را در رسانهها مطرح میکنند. میان این دادهها، خبر دیگری هم هست که تا جایی که نگارنده مطلع است در برخی جلسات و افواه مطرح میشود و آن هم ساخت زیارتگاه برای مزار «ابوجعفر الثومی» است.
اگرچه همواره در ایام مناسبتی تکیههای موقت در پیادهراه برپا شده است، اما احداث مکان مذهبی ثابت در پیادهراه، دیرزمانی است که مطرح میشود. پیش از این که حوزه هنری گیلان در سلسله نشستهای خود، بازگرداندن هویتهای مذهبی مرکز گیلان از جمله ساخت دوباره آرامگاه برای ابوجعفر را مطرح کند، یکی از مدیران فرهنگی شهرداری، ساخت سقاخانه و اجرای حرم تا حرم را مطرح میکرد که با جدی شدن موضوع و طرح آن در اوایل کار شورای ششم شهر رشت، اداره کل میراث فرهنگی گیلان ورود کرده و به استناد به قانونی که نباید در حریم بنای میراثی سازهای جدید ساخته شود، موضوع منتفی شد.
این روزها که پروژه مرمت عمارت بلدیه رشت روزهای پایانی خود را طی میکند، اوقافی بودن گورستانی که این عمارت بر آن ساخته شده، مطرح شده و اداره اوقاف پیگیر است تا حیاط پشت عمارت بلدیه که بخش باقی مانده گورستان قدیمی است- از بنا منفک گردد و ساخت آرامگاه و ایجاد راه دسترسی برای زیارت مزار «ابوجعفرالثومی» از کوچه نشاط هم مطرح میشود.
کافی است یکبار از کوچه نشاط، در جوار هتل اردیبهشت، به سمت پاساژ فاتحی بروید که درب پشتی عمارت بلدیه به همین کوچه باز میشود. کوچه درست شبیه یک دستشویی عمومی است و همواره اهالی این کوچه معترض هستند که چرا سرویس بهداشتی عمومی در این محدوده ساخته نمیشود!
پیش از این که حوزه هنری گیلان، بازگرداندن هویتهای مذهبی مرکز گیلان از جمله ساخت دوباره آرامگاه برای ابوجعفر را مطرح کند، یکی از مدیران فرهنگی شهرداری، ساخت سقاخانه و اجرای حرم تا حرم را مطرح میکرد که با جدی شدن موضوع و طرح آن در اوایل کار شورای ششم شهر رشت، میراث فرهنگی گیلان با استناد به قانون عدم ساخت وساز در حریم بنای میراثی، موضوع را منتفی کرد.
یکی از ساکنان این کوچه که متولد سال 1328 است، میگوید: من در بچگی سنگ قبرهای این کوچه را دیده بودم. آن زمان هتل اردیبهشت هم ساخته نشده بود. خانه پدربزرگم که اکنون من در آن ساکنم، خیلی بزرگ است و به کوچههای انتهای اعلم الهدی راه دارد. چندسال پیش که حیاط را برای بهسازی لوله فاضلاب کندیم، بازهم سنگ قبر دیدم.
به او سنگ قبر ابوجعفر را نشان میدهم، نخستین بار است که درباره او مطالبی میشنود، نگران وضعیت دین و ایمان شهروندانی که به پیاده راه میآیند نیست، تاکیدش وضعیت بهداشتی مرکز شهری است که گردشپذیر است. از بوی تعفن به سرعت از کوچه نشاط عبور میکنم. گورستانی که 100 سال پیش محل معرکهگیران و ریختن زباله و خاکروبه بود، انگار زیاد هم تغییر نکرده، بجز آدمهایش.
به استناد منابع تاریخی، «ابوجعفرالثومی» تاجری بود که مردم غرب گیلان را به اسلام دعوت کرد. اما برخلاف آنچه در نشستهای حوزه هنری گفته شده، او نه مروج مکتب تشیع بود و نه شاگرد و یار ناصر کبیر. با احترام به تمام فرق اسلامی، منابع موجود تاکید دارند که ابوجعفر حنبلی مذهب بود و ناصر کبیر مروج مکتب زیدیه. سردمداران این دو مکتب فکری، در روزگاری که گیلان با مرز جغرافیایی سفید رود به شرق و غرب تقسیم میشد، هرکدام تلاش داشتند با ترویج ایدئولوژی فکری متفاوت، استقلال و هویت منطقهای خود را حفظ کنند.
هنوز هم تاثیرات این دو مکتب فکری در لایههای مختلف اجتماعی ساکنان شرق و غرب گیلان مشهود است. ازدیاد تعداد بقاع با تزئینات متعدد در شرق گیلان و چهاردیواریهای ساده و بیآلایش اندک تربههای غرب گیلان، نشانه همین تاثیرات فکری است.
در میان مردم شرق گیلان بویژه اهالی شهرستان لاهیجان- که مرکز فعالیت زیدیه از قرن 6 به بعد بود- ضربالمثلی رایج است که به فردی که وسواس در شستوشو دارند، میگویند فلانی «زیدی» است. و این مثل، ریشه در اجرای شرعیات در طهارت و پاکی بود که زیدیان به افراط اعمال میکردند.
«قدیمیترین سندی که پیرامون مذهب مردم رشت سخن گفته ابوالقاسم کاشانی نویسنده کتاب تاریخ الجایتو است که از قول اصیلالدین زوزنی حدود سال 652 ه. ق- 1254 م نقل کرده است: «رشت در مغرب شمالی کوتم کهدم سنگر کنونی است و تربت استاد ابوجعفر که اکثر قوم گیلان از ارشاد و هدایت او اسلام آوردند… برکنار گور، آبگاه و میدان بزرگ و مسجدی به وی منسوب است.» (نقل از کتاب رشت شهرباران)
در کتاب تاریخ گیلان از سلسله تحقیقات گروه تاریخ ایرانی دانشگاه کمبریج در فصل سلسلههای شمال ایران آمده: «گیلهای مغرب سفیدرود یعنی بخش بزرگترگیلان به وسیله ابوجعفرالثومی که فقیهی حنفی مذهب از مردم آمل بود، در همان ایام مذهب سنت اختیار کرده بود. استاد ابوجعفر چنانکه بعدها بدین نام شهرت یافت در رشت به خاک سپرده شد.» (همان)
به نقل از «محمد علی کاظم بیگی»، «مقارن فعالیت ناصر اطروش(ناصرکبیر رهبر زیدیهی ناصری)، تاجری حنبلی مذهب موسوم به ابوجعفرالثومی موفق شده بود که با معرفی مسالمتآمیز اسلام به گیلهای غرب سفید رود، زمینه ترویج مذهب اهل سنت را در میان ایشان فرآهم آورد.
بنابر نویسنده زیدی پیش گفته، در غرب سفیدرود، اسلام آوردن یکی از سران طوایف گیل به نام گیل بن رستم به دست ابوجعفر الثومی، گسترش اسلام و مذهب تسنن در آن منطقه را در پی آورده بود. به هر روی مقاومت گیلهای پیروابوجعفر الثومی در برابر ناصر اطروش، مانع از گسترش مذهب زیدیه در غرب سفیدرود شد.» (تاریخ گیلان، ص:315)
ناصرعظیمی درباره تفاوت مذهب در شرق و غرب گیلان هم مینویسد: « ساکنان غرب گیلان در پرتو فعالیتهای ابوجعفرالثومی نبود که توانستند با ترویج مذهب اهل تسنن، هویت مستقل غرب سفیدرود را از شرق آن تدوام بخشند، بلکه به نظر میرسد که پیشتر نیز این اختلافات قومی بهویژه در امتداد گسل طبیعی جداکننده، یعنی سفید رود، این جدایی گزینی را بین دو بخش از گیلان پدید آورده و تقابلها بین دو طرف از سابقه دیرین برخوردار بوده است.
ساکنان این منطقه که در مقابل رواج سریع و برقآسای مذهب زیدیه از شرق به غرب بودند و آن را نوعی هجوم فرهنگی به حساب میآوردند… با مساعدت سران طوایف و اشراف منطقه و برای برافراشتن پرچم ایدئولوژیک متمایز کننده خود به ابوجعفر الثومی میدان عمل دادند.
تاکید الصابی نویسنده زیدی مذهب قرن چهارم هجری بر فعالیتهای ترویجی ابوجعفر«مقارن فعالیت ناصر اطروش» نیز گویای همین واقعیت است که اقدام ساکنان غرب گیلان برای پذیرش مذهب اهل تسنن، کاملا سیاسی و انتخاب نوعی سیستم تدافعی بوده است.
به استناد منابع تاریخی، «ابوجعفرالثومی» تاجری بود که مردم غرب گیلان را به اسلام دعوت کرد. اما برخلاف آنچه در نشستهای حوزه هنری گفته شده، او نه مروج مکتب تشیع بود و نه شاگرد و یار ناصر کبیر.
بهویژه اینکه میدان دادن به ترویج مذهب اهل تسنن در غرب گیلان در راستای منافع اقتصادی و تعامل با مرکز ترویج این مذهب، یعنی اردبیل، به عنوان حامی و پشتیبان سیاسی- مذهبی نیز محسوب میشد. احتمالا خلفای عباسی نیز در این زمینه تمایل به محدود کردن زیدیان در شرق گیلان و قلمرو دیلمیان داشتند.
در هرحال محرک اصلی را باید در توسعه سریع مذهب زیدی در شرق گیلان و تمایل توسعه آن در غرب گیلان دانست. از این طریق بود که ابوجعفرالثومی توانست پیش از آنکه زیدیان در غرب گیلان توفیقی برای ترویج مذهب خود بیابند، مذهب اهلتسنن در این منطقه، از مرزهای اردبیل در نواحی تالش تا رودخانه سفیدرود، رواج یافت.»(همان ص: 316)
«القاشانی نیز بعدها در «تاریخ الجایتو» مینویسد که غرب سفیدرود «یکسر مذهب امام زاهد عابد احمد حنبل دارند و مذهب متابعان استاد بوجعفر است» ناصرعظیمی ادامه میدهد: «پذیرش گیل بنرستم که احتمالا قدرتمندترین شاهک غرب سفید رود(و احتمالا در ناحیه فومنات) بوده، زمینه ترویج مذهب اهل تسنن در غرب سفیدرود در مقابله با ناصر کبیر و مذهب درحال گسترش او فرآهم آمده است.
با این حال نمیدانیم که ابوجعفر الثومی که در اینجا به عنوان تاجر معرفی شده، چگونه و از چه طریقی به این ناحیه رفت و آمد داشته. با توجه به شواهدی که داریم میدانیم که غربیترین شهرهای بیهپس در نواحی دولاب و گسگر (مرز تماس غرب سفیدرود با شمال غربی ایران) … در اثر تجارت(احتمالا بیشتر ابریشم) با نواحی اردبیل و تبریز مراوده داشتند. »(پیشین، ص:317)
میدانیم که در نبردهای طولانی فرمانروایان محلی (کیائیان شرق و آل اسحاق غرب) تا پیش از صفویه، مرزهای جغرافیایی مرتب جابجا میشد نمونه آن «لشت نشا» است که با توسعه نگرانکننده زیدیان تا محدوده مذکور، فرمانروایان غرب سفیدرود، برای ترویج مذهب اهل تسنن تلاش بیشتری کردند.
زیدیان شرق گیلان بعضا از زیدیان یمن تاسی یافته و علمای یمن نیز به شرق گیلان مهاجرت کرده بودند. «بقعه سید محمد یمنی» در شهر لاهیجان و بقعه دیگری به همین نام در روستای «لیچاه» در لشت نشا، شاهدی براین ادعاست. پس از رسمی شدن دین تشیع توسط شاه صفوی، حاکم زیدی مذهب شرق گیلان برای در قدرت ماندن به سرعت تغییر مذهب داده و او که تا پیش از این مخالفان زیدیه را تعقیب میکرد، حکم بر تنبیه زیدیان میدهد.
با انتخاب رشت به عنوان مرکز استان، به سرعت تشیع جایگزین مذهب اهل تسنن گردید و احتمالا در همین زمان شاهد ساخت مسجد در گورستان مرکز شهر هستیم که مزار ابوجعفر نیز در همان مسجد بوده است.
لوئی رابینو، نایب کنسول انگلیس در رشت در اوایل قرن بیستم مینویسد: «در رشت در حدود 6000 خانه و 30000 نفر جمعیت3300 دکان و 20 کاروانسرا برای تجار، 25 کاروانسرا برای کاروانها، 40 مسجد و 12 بقعه و 36 تکیه، 6 مدرسه علوم دینی و 35 حمام وجود دارد.» (ولایت دارالمرز گیلان، ص:74)
کوچهها و معابر شهری که مرکز استان، دروازه اروپا و مرکز تجارت ابریشم با 25 کاروانسرا در دوره قاجار بود، اصلا خوشایند نیست. وضعیت جادههای خارج از شهر از آن بدتر. در سفرنامهها، از جمله عباس مسعودی و رابینو، معابر عمومی وگورستان مرکز شهر وضع اسفناکی دارد:«در راهروها و کوچهها راه رفتن مشکل است و اکثر باید تا قوزک پا در گل فرو رفت.
یک قبرستان قدیمی در شهر وجود دارد و چون مانع تبدیل آن به باغ میشوند ساکنین مجاور آن ناحیه آنجا را بهصورت زبالهدانی درآوردهاند. شهر تنها یک یا دو مجرای فاضلاب دارد و از هرگونه تشکیلات بهداشتی دیگر عاری است…. خاکروبه و زباله را در فضای باز میریزند و آنها را روی هم توده میکنند.» (ولایتدارالمرز،ص:76)
رابینو از معماری مسجد و مزار ابوجعفر توصیفاتی ارایه داده و از کتیبه برمیآید که بنای مورد اشاره را در دوره صفویه ساخته و برای وی شجره نسبی هم نسبت دادهاند: « مهمترین بقاع متبرک رشت امامزاده آقا سید ابوجعفر نام دارد که نزدیک مقر حکومتی بالای تپهای در محوطه گورستانی که با دیواری محدود شده است.
در یکی از راههای ورودی آن برجی شش گوشه با سقفی مخروطی که روی پایهای قرار گرفته، دیده میشود، تمام آن از کاشی است، نوشتهای که در مدخل آن است، نشان میدهد که این اثر زمان شاه عباس اول به وسیله فرستاده او در گیلان ساخته شده است. در داخل بقعه طبقی چوبی است که روی آن نوشتهای وجود دارد و ضریحی از چوب روی مقبره قرار دادهاند. کتیبه حاکی است که مقبره متعلق به سید ابوجعفر پسرخاله پیغمبر و برادر رضاعی امام حسین بن علی میباشد.
صندوق در زمانی که ملا شمسالدین متولی مقبره بود، به وسیله حسامالدین ساخته شده است و نوشته روی قبر اثر محمد صوفی مورخ 1009 هجری (1601- 1600) است. عبدالفتاح فومنی کسی را که در این مقبره مدفون است، استاد ابوجعفر نامیده و بدون شک این همان کسی است که نامش را به محله استادسرا داده است.» (صص:82 و 83)
رابینو، در «سفرنامه مازندران و استرآباد» دوازده بیت از اشعار کتیبه را که پارهای از کلمات آن از میان رفته آورده و خمامیزاده(مترجم ولایت دارالمرز) در پاورقی آن را نقل کرده است.
«اشعار زیر بر مقبره آقا سید ابوجعفر نوشته شده بود که متاسفانه پارهای از کلمات آن از میان رفتهاست:
… سنه تسع و الف عام/ این چنین صندوق نیکو شد تمام
از برای مرقد پاک کسی/ کو بود سید ابوجعفر بنام
مصطفی را این عم زاده بود/ مجتبی و مرتضی را شد غلام
شیرخورده با حسین بن علی/ از دو پستان بتول نیکنام
نیست شکی در این قول ای عزیز/ آنکه آرد شک جهنم شد مقام
… همه کافر شدند/ جمله را کرد او مسلمان بالتمام
… بس شریف و بس لطیف/ التجاگاه از برای خاص و عام
… این مرد خدا/ در نوشتن راست کی آید تمام
… مرد ملاشمس دین/ قاری قرآن بنا حقی سلام
کرده زیب مسجد مرد سلیم/راحما کن رحم در دارالسلام
ساخت این صندوق را از روی جد/ حضرت استاد حسام الدین تمام
ساخت این اشعار را از روی صدق/پیر ده محمود صفی والسلام»(ص:84)
نخستین انتخابات انجمن های بلدیه 19خرداد 1286 در مسجد صفی رشت، برگزار شد و پس از انتخاب شهردار، بلدیه رشت در یک ساختمان استیجاری در محله آفخرا رسما کار خود را آغاز میکند.
از اقدامات بلدیه در نخستین سالهای فعالیت، رفع آلودگیهای محیطی بود و یکی از آنها ممانعت در دفن اموات در قبرستان های داخل شهر بود. محمود نیکویه در این باره مینویسد: «اداره بلدیه در تعقیب عملیات سابقه خود در قسمت محله صومعه بجار خمیران زاهدان مشغول ساختن طاق جدید و تعمیرات آن است و در قسمت محله اسکندرآباد (اوایل خیابان بیستون) مشغول ساختن پیادهرو و بتونریزی است و تکیه که در مقابل اداره مالیه بوده چون دارای سکویی بوده که مانع از عبور و مرور می بوده، آن را خراب و بر وسعت کوچه افزودهاند و قسمت خیابان ابوجعفر به طرف خانه آقا شریف آقا را هم مشغول تسطیح میباشند.
بر طبق اسناد تاریخی، مردم غرب گیلان توسط ابوجعفرالثومی تاجری حنبلی مذهب به اسلام اهل تسنن میگروند که حمایت فرمانروایان محلی غرب گیلان در پی داشت. این حمایت، برای مقابله با رشد روزافزون مذهب زیدی در حال توسعه در شرق گیلان بود.
در تاریخ 8 برج اسد (مرداد)اعلانی در طی چهار ماده منتشر کردند، که اموات را به خارج شهر برده و دفن نمایند و هم چنین کثافات را در میان بازار و معابر نریزند.»(تاریخچه بلدیه ص:96) برچیده شدن گورستان مرکز رشت، مختص اواخر قاجار و اوایل دوره پهلوی نبود.
«مهدوی لاهیجانی» اشاره دارد که نخستین بار در دوره ناصرالدین شاه مقداری از اراضی مرکز رشت برای احداث ساختمان دارالحکومه تصرف میشود و دومین بار «محمد ولی خان تنکابنی»، والی گیلان، (1225- 1305) مقداری از اراضی گورستان را بردند و« در عوض حصار آجری محکمی به دور بقعه کشیدند و بار سوم بالمره آن را خراب کرده و آثاری از آن باقی نگذاشتند.»(رشت شهر باران، ص: 230)
پس از تخریب گورستان، مرقدی بر مزار ابوجعفر جانمایی میشود. جهانگیر سرتیپ پور- که بین سالهای 1331 تا 1333 شهردار رشت بود- مینویسد: « به سبب ایجاد خیابان پهلوی و احداث بنای شهرداری، مزار مزبور در حیاط شهرداری قرار گرفت.
ساختمان فرسوده آن برچیده و بر مرقد، گنبدی با چهارپایه بتونی احداث شد که آن نیز بعدا خراب شد و روی مرقد را گل کاری کرده، باغچهای بهوجود آوردند که هنوز باقی است، بدون آنکه مدفن معلوم و نمایان باشد، ولی فاصله مدفن تا دیوار اصلی بنای شهرداری مقابل صفه و ایوان غربی حدود 25 در 17 متر میباشد.». (نام ها و نامدارها ص:18)
رضا کریمی خبرنگار روزنامه کیهان در رشت، طی گزارشی که از بنای ساختمان شهرداری ارائه داده(2/2/1355)، وضعیت گورستان مرکز شهر را تشریح کرده است. گورستانی که اکنون بخش اعظم آن به منازل مسکونی و تجاری تبدیل شده و تنها عمارت بلدیه نیست که از آن سربرآورده است:« در سال 1300 شمسی محوطه شهرداری فعلی رشت گورستانی بیش نبود.
این گورستان در گذشته دارای دو دروازه کوچک و بزرگ بود که یک دروازه آن به سمت بازارچه سبزه میدان باز میشد و دروازه دیگر آن که نسبت به دروازه اول کمی بزرگتر بود، به طرف (درخانه) محل فعلی پست و تلگراف و تلفن باز میشد.
این گورستان دارای یک برج دیدهبانی نیز بود که بر روی آن یک دیدهبان به نام عباس داروغه کشیک میداد. در محوطه گورستان داروغهها به قزاقان تعلیمات میدادند. در وسط گورستان مسجدی بود که بقعه سید ابوجعفر در وسط آن مسجد قرار داشت و این محل زیارتگاه مردم آن روزگار بهشمار میرفت، در محل گورستان و مسجد نیز عصرها دراویش معرکه میگرفتند و زنان و مردان برای تماشا به این محل میآمدند.
نقارهخانهای هم در بالای برج وجود داشت و مردمی که نذوراتشان برآورده میشد با پرداخت یک ریال نقاره را به صدا درمیآوردند. این وضع ادامه داشت تا در زمان رئیس الوزرایی سردار سپه، سرتیپ محمد حسین خان آیرم به فرماندهی تیپ مختلط و مستقل شمال منصوب شد.
آیرم … در کوی آفخرا ساختمان کوچکی را برای دایر کردن بلدیه اجاره کرد و سرگرد یاور اسماعیل خان دیهیم را به سمت رئیس بلدیه تعیین کرد و اولین قدم رئیس بلدیه احداث خیابان پهلوی و ساختمان بلدیه رشت بود که بعدها شهرداری نام گرفت.
در نتیجه گورستان و مسجد بقعه هم تخریب شد و فقط درخت توتی که علامت مشخصه بقعه بود پابرجا ماند و بقیه ساختمان و مسجد و گورستان را تخریب کرده و ساختمان فعلی شهرداری رشت را بر روی آن بنا نهادند.» (تاریخچه بلدیه، ص:120)
نکته جالب در این گزارش این است که محوطه گورستان مرکز شهر، همان زمان نیز محل تعاملات اجتماعی بوده، هم جنبه مذهبی داشت، هم تفریح. کارکردی که اکنون هم کم و بیش در مرکز شهر شاهدیم.
ساخت دوباره آرامگاهی برای ابوجعفر الثومی هم سابقه حدود 90 ساله دارد و بارها در مطبوعات رشت برای جمعآوری کمکهای خیرانه برای ساخت آرامگاه ابوجعفر فراخوان منتشر شد. این اقدام پس از شایعه «نفرین امامزاده» قوت بیشتری گرفت.
«احمد خجسته»، اوایل سال 1311 خورشیدی رئیس بلدیه میشود، چند ماه پس از تصدی پست شهرداری، یک روز بیاطلاع نگهبان تصمیم میگیرد از برج بلدیه بالا رفته و شهر را رصد نماید. اما از بالای برج سقوط میکند و تا او را به مریضخانه بلدیه برسانند، جان میسپارد.
«عباس حاتمی» که جای خجسته آمد، تصمیم گرفت بنای آرامگاه را بازسازی کند. بدین منظور اطلاعیهای منتشر کرد تا از تُجّار و خیرین برای بازسازی کمک بگیرد. (روزنامه پرورش، سال 9، شماره 1059، سه شنبه 18مرداد 1311) اما حاتمی هم نتوانست راه به جایی ببرد.
بار دیگر در روزنامه فکر جوان(30شماره 47/7/1321) گروهی از تجار رشت به سرپرستی صدرالموسوی (صدرالشریعه) تصمیم میگیرند، آرامگاه را تعمیرکنند: « دعوت برای امر ملی و مذهبی- جهت تجدید و عمران آثار محو شده بقعه متبرکه حضرت سید ابوجعفر.
مزار ابوجعفر در گورستان مرکزی شهر بود که در اواخر دوره قاجار تخریب و عمارت بلدیه بر آن ساخته میشود. بعدها در دهه 50، سنگ قبری نمادین در حیاط پشت عمارت بلدیه به یاد ابوجعفر جانمایی میشود.
تصمیم راسخ گرفته شده و به همین نظر پیشنهادی که به حضور فرماندار محبوب و معظم گیلان گردید و با ابراز موافقت کامل کتبا اجازه و امر فرمودند که در انجام این آمال و آرزوی ملی و مذهبی اقدام سریع معمول گردد.
چون برای اکمال تعمیر آن احتیاج به هزینه دارد، لذا به عموم بانوان و آقایان و عامه شیعیان اثنی عشری اعلام میشود که در چهار محل زیر: 1- شهرداری دفتر بازرس نظارت هزینه، 2- سرای محتشم حجره آقای حاج شیخ حسن ساجدی. 3- سرای حاج میرزا احمد بزرگ حجره آقایان حاج یوسف و حاج غلامعلی اخوان. 4-در خارج از شهر توسط دفتر بخشداری و شهرداری محل تعیین گردید.»
ظاهرا هیچکدام از این فراخوانها نتیجه بخش نبود. زیرا وقتی «عبدالله شیرخانی» شهردار میشود(در دو مقطع زمانی1351 تا 1352 و 1356 تا 1357) سنگ مزاری نمادین در حیاط پشتی بلدیه جانمایی میشود که اکنون نیز موجود است. (نک، تاریخچه بلدیه، حوادث فصل پنجم)
«محله استادسرا»، بهعنوان یکی از محلات قدیمی، نام خود را از مزار ابوجعفر گرفته که مردم رشت به تلخیص «استابجعفر» میخواندند. محلهای که اتفاقا ارامنه در آن ساکن بودند و در این تقابل دینی شاهد ساخته شدن مسجد چینیچیان بر زمین خریداری شده از ارامنه و درست روبروی مدرسه و کلیسای ارامنه هستیم.
اسلام آوردن مردم غرب گیلان اگر توسط ابوجعفرالثومی صورت گرفته باشد، با هدف هویتسازی و مقابله با مکتب فکری زیدیان شرق گیلان بود. همچون دین رسمی تشیع صفویه که پس از شکست از ترکان عثمانی با هدف هویتسازی در مقابله عثمانیان اهل تسنن رخ داد.
فراتر از این مباحث، مرکز شهر، چه گورستان بوده باشد، چه پیاده راه، از قرنها پیش مرکز تعاملات اجتماعی بوده و هست و هویتسازیهای جدید و یا بازگرداندن هویتهای قبلی مستلزم خواست اجتماعی است و اگر قدرتی خواست خود را در شهری- که به مثابه موجود زنده است- تحمیل کند، هویت سازی جدید در جامعه ماندگار نخواهد شد.
آن هم در روزگاری که نسل جدید ترجیح میدهد بی واسطه با خدای خویش راز و نیاز کند و بهقول مولانا در عبادت هیچ ترتیب و آدابی نمیجوید.