هوش مصنوعی (AI) به عنوان یکی از پیشرفتهترین دستاوردهای فناوری مدرن، ریشههای عمیقی در فلسفه دارد. از دوران باستان تاکنون، فلاسفه به مسائلی چون ماهیت تفکر، عقلانیت، آگاهی و امکان بازتولید هوش انسانی در ماشینها پرداختهاند.
فلسفه در غرب بهعنوان بنیان فکری و نظری تمدن غربی نقش محوری داشته و از دوران باستان با فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو شکل گرفت.
در قرون وسطی تحتتأثیر مسیحیت قرار گرفت و با اندیشمندانی مانند آگوستین و آکویناس تلفیق شد. در دوران رنسانس و روشنگری، فلسفه غرب با تأکید بر عقلانیت، علم و حقوق بشر، تحولات بزرگی را تجربه کرد و فیلسوفانی مانند دکارت، کانت، هگل و نیچه جریانهای فکری جدیدی را پایهگذاری کردند.
فلسفه در غرب بهعنوان بنیان فکری و نظری تمدن غربی نقش محوری داشته و از دوران باستان با فیلسوفانی مانند سقراط، افلاطون و ارسطو شکل گرفت
در دوره معاصر، فلسفه تحلیلی به بررسی مسائل زبانی، اخلاقی، سیاسی و وجودی پرداخته و همچنان به عنوان چارچوبی برای نقد و تحلیل جامعه، علم و فرهنگ غرب عمل میکند. در بررسی سیر تاریخی تأثیر فلسفه بر شکلگیری هوش مصنوعی نشان میدهیم که چگونه ایدههای فیلسوفانی مانند ارسطو، دکارت، لایبنیتس و دیگران، پایههای نظری این حوزه را بنیان نهادهاند.
ارسطو (۳۸۴–۳۲۲ ق.م) را میتوان از نخستین متفکرانی دانست که به صورت نظاممند به تحلیل فرآیندهای عقلانی پرداخت. او در آثار خود، مبانی منطق صوری را پایهگذاری کرد. او استدلال را در قالب قیاسهای منطقی تعریف کرد. مثالی که درک آن برای ما دشوار نیست: همه انسانها فانیاند (مقدمه اول) سقراط انسان است (مقدمه دوم)، پس سقراط فانی است (نتیجه).
همین ساختار استدلالی، بعدها به پایهای برای سیستمهای استنتاج ماشینی تبدیل شد. در دهههای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰، پژوهشگران هوش مصنوعی مانند آلن نیوِل و هربرت سایمون از منطق ارسطویی برای طراحی برنامههای حل مسئله استفاده کردند. سیستمهای منطقگرا بر همین اساس توسعه یافتند.
این سیستم با دو گزاره ساده، نتیجه را استخراج میکند. مثل ذهن انسان که از مشاهدات نتیجهگیری میکند.
رنه دکارت (۱۵۹۶–۱۶۵۰) با طرح دوگانهانگاری ذهن و بدن، پرسشهای بنیادینی را درباره ماهیت هوش مطرح کرد. دکارت معتقد بود؛ حیوانات مانند ماشینهای پیچیدهای هستند که فاقد روح و آگاهیاند. این ایده بعدها به این پرسش منجر شد که آیا ماشینها میتوانند مانند انسانها فکر کنند؟
آلن تورینگ (۱۹۵۰) با طرح «تست تورینگ»، استدلال کرد که اگر ماشینی بتواند به گونهای رفتار کند که از انسان غیرقابل تشخیص باشد، میتوان آن را هوشمند دانست
آلن تورینگ (۱۹۵۰) با طرح «تست تورینگ»، استدلال کرد که اگر ماشینی بتواند بهگونهای رفتار کند که از انسان غیرقابل تشخیص باشد، میتوان آن را هوشمند دانست.
این نگاه، در تقابل با دیدگاه دکارتی قرار میگیرد که هوش را منحصر به موجودات دارای روح میدانست. به پرسش و پاسخ زیر توجه کنید:
– فکر میکنی امروز هوا چطوره؟
– ابرهای پراکنده دیده میشود، اما احتمال بارش کم است. بهتر است، چتر همراه داشته باشید!
اگر نتوانیم بگوییم این پاسخ از یک انسان است یا ماشین، در این صورت ماشین تست تورینگ را گذرانده است.
لایبنیتس (۱۷۱۶–۱۶۴۶) از نخستین کسانی بود که به امکان صوریسازی ریاضیِ تفکر اشاره کرد.
لایبنیتس معتقد بود که همه استدلالها را میتوان به محاسبات نمادین تقلیل داد. او طرحی برای یک ماشین محاسباتی ارائه داد که میتوانست عملیات منطقی را انجام دهد. این ایده بعدها به توسعه ماشینهای تورینگ و کامپیوترهای دیجیتال منجر شد. لایبنیتس پیشبینی کرد که روزی میتوان تمام استدلالها را به محاسبات مکانیکی تبدیل کرد، ایدهای که امروزه در یادگیری ماشین و شبکههای عصبی متجلی شده است.
ایمانوئل کانت (۱۸۰۴–۱۷۲۴) در «نقد عقل محض» به بررسی ساختارهای پیشینی ذهن پرداخت. کانت معتقد بود ذهن انسان، جهان را از طریق قوانینی (مانند زمان و مکان) نظم میدهد. امروزه در هوش مصنوعی شناختی، از ایدههای کانت برای طراحی سیستمهایی استفاده میشود که دادهها را در چارچوبهای ازپیشتعریفشده پردازش میکنند، بهعبارتی دادههای بصری را درک کند. مانند شبکههای عصبی کانولوشنال که از ابتدا برای انجام کارهایی نظیر تشخیص ارقام دستنویس مورد استفاده قرار میگرفت.
از ارسطو تا تورینگ، فلسفه همواره به پرسشهای بنیادین درباره ماهیت هوش پرداخته است. امروزه نیز مباحثی مانند اخلاق هوش مصنوعی، آگاهی مصنوعی و حدود محاسبات تحت تأثیر اندیشههای فلسفی هستند
آلن تورینگ (۱۹۵۴–۱۹۱۲) با معرفی ماشین تورینگ، بنیانهای نظری محاسبات مدرن را بنا نهاد. تورینگ نشان داد که هر مسئلهای که قابلمحاسبه باشد، میتواند توسط یک ماشین تورینگ حل شود. تورینگ با طرح تست تورینگ، معیاری برای سنجش هوش ماشینی ارائه داد. کارهای تورینگ راه را برای توسعه الگوریتمهای هوش مصنوعی، مانند یادگیری عمیق و پردازش زبان طبیعی(NLP) هموار کرد.
جان سرل(۲۰۲۳-۱۹۳۲) با طرح «آزمون اتاق چینی»، ادعای هوش مصنوعی قوی را به چالش کشید. این آزمون در واقع یک آزمایش فکری است. در سال ۱۹۸۰ سرل نشان داد که حتی اگر ماشینی بتواند به زبان چینی پاسخ دهد، لزوما معنای کلمات را درک نمیکند. در واقع بحث «شبیهسازی هوش» و «هوش واقعی» همچنان در فلسفه هوش مصنوعی مطرح است و پرسشهایی درباره آگاهی ماشینی ایجاد کرده است.
از ارسطو تا تورینگ، فلسفه همواره به پرسشهای بنیادین درباره ماهیت هوش پرداخته است. امروزه نیز مباحثی مانند اخلاق هوش مصنوعی، آگاهی مصنوعی و حدود محاسبات تحت تأثیراندیشههای فلسفی هستند. هوش مصنوعی نهتنها یک دستاورد فنی، بلکه ادامه جستوجوی بشر برای درک خرد و شناخت است.
هوش مصنوعی فرزند فلسفه است و بدون درک ریشههای فلسفی آن، نمیتوان امروز و آینده این فناوری را به درستی تصویر کرد.