مسافران جنگ در شهر مه‌آلود؛

انزلی، میزبانی برای همه فصل‌ها

0 ۵۴

رفته بودیم دور هم منطق‌الطیر بخوانیم اما حواس‌مان نه به طوطی طوبانشین بود و نه به هدهد هادی‌شده.
ما بودیم و سه حرف واژه‌ی جنگ که موشک شده بود و در آسمان ذهن‌مان جولان می‌داد.
یکی گفت خواب دیده هواپیمای جنگی دشمن از کنار پنجره‌ی باز آشپزخانه‌اش می‌گذشت که با خلبان، چشم توی چشم شده.
یکی دیگرمان گفت: تعبیر ندارد. بس که اخبار را دنبال کردی، این‌طور خواب دیدی.

 

ما لب گزیدیم و بعد هم کلمات نقش بسته بر کتاب‌هامان را زمزمه کردیم《چون شدی از وحشت نمرود پاک/ حله پوش، از آتشین طوقت چه باک》

 

هنوز زمان رفتن نشده بود که آن دیگری گفت مهمان دارد باید برود.
و رفت تا رسم میزبانی را برای مسافران روزهای جنگ بجای آورد.

 

کسی نیست که نداند، حکایت مهمان و میزبان در شهرهای گردشگرپذیر مفهومی گسترده دارد و شهر ساحلی انزلی هم از این قاعده مستثنی نیست. تعطیلات شلوغ و پر رفت و آمد، چادرهای برپا شده در پارک‌ها و پیاده‌روها و ترافیک سنگین، مواردی آشنا در ایام نوروز و تابستان است.

 

آدم‌ها در گذر روزها و ماه‌ها به تعطیلات که می‌رسند دلشان می‌خواهد چمدان ببندند و راهی شهرهایی شوند که از همسایگی جنگل و کوه و دریا بهره‌مند هستند. این آمدن‌ها اما وقتی سایه‌ی جنگ بر سر سرزمینی سنگینی کند رنگ دیگری دارد، رنگی که به خاکستری نزدیک است و به دلهره و فکر و خیال بسیار.

 

می‌دانیم، انزلی در طول هشت سال جنگ، میزبان بسیاری از هم‌وطنان اهل جنوب بود. در کنارش میانسالان امروز به یاد دارند که به وقت موشک باران روی نیمکت‌ها مهربان‌تر می‌نشستیم تا مهمانانی از شهرهای دیگر، به جمع‌مان افزوده شود. آن‌ها از موشک‌باران دشمن حرف می‌زدند و ما می‌کوشیدیم تا حرف‌ها و نگاه‌هامان مرهمی بر زخم‌هاشان باشد.

همه‌ی آن‌روزها ما جدا از زبان و لهجه و حد و حدود شهرها و استان‌ها یک تن واحد بودیم، فرزندان یک وطن.‌

و اما از آخرین روزهای بهار امسال وقتی قصه‌ای دیگر از جنگ در ایران کهن قد کشید، خشم و‌اندوه توامان چنگ زد به قلبمان و یک بار دیگر احساسی مشترک در جان‌مان جان گرفت که ایران جانِ ماست.

 

همین است که وقتی عده‌ای از هم‌وطنان هم زمان با حملات اسراییل، راهی شهرهای شمالی شدند، آنها را چون خویشان و نزدیکان خویش دیدیم. ما پشت چهره‌های نگران یکدیگر به انسان‌هایی‌ اندیشیدیم که یک‌باره با جنگ مواجه شدند. انفجارهای مهیب، بناهای ویران، زنان باردار، کودکان وحشت‌زده، سالمندان بیمار و تن‌های رنجوری که دل به جاده زدند تا به سرایی امن پناه ببرند و برای روزهای بعد خویش تصمیم بگیرند.

 

واقعیت این است وقتی در ایام نوروز یا تعطیلات تابستان با دشواری عبور و مرور، شلوغی اماکن عمومی و صف‌های طولانی نانوایی‌ها مواجه می‌شویم، گاهی گلایه می‌کنیم که گردشگران بسیارند و زیرساخت‌های لازم در شهرمان فراهم نیست، اما وقتی حرف جنگ در میان باشد، اوضاع فرق می‌کند. من بانویی را می‌شناسم که آرزو کرد خانه‌اش به‌اندازه‌ی همه‌ آن‌ها که جاده‌ها را درجست‌وجوی مکانی امن، پشت سر گذاشته‌اند، جا داشت.

 

القصه عده‌ای از مسافران در خانه‌های فامیل و آشنایان خویش ماوا گزیدند.‌
بعضی از ایشان هم که در انزلی صاحب ملک هستند، در املاک خویش سکونت یافتند.
در این میان صاحبان برخی اماکن اقامتی شرایطی ویژه برای مسافران در نظر گرفتند تا با هزینه‌ی کمتر و گاه رایگان اسکان یابند.

 

و البته رییس اداره‌ی فرهنگی، اجتماعی، ورزشی شهرداری انزلی نیز درباره‌ی اقدامات صورت گرفته از سوی مسؤولان شهر در راستای کمک به اسکان این مسافران گفت: روز دوشنبه، دوم تیرماه جلسه‌ای بدین منظور برگزار شد و قرار است تا پایان هفته ستادی تشکیل و اعلام شود کدام مساجد و فضاهای موجود در سطح شهر برای اسکان در نظر گرفته شده است.

 

گفتنی است؛ عده‌ای از مسافرانی که در شرایط موجود به دنبال جنگ، راهی شمال کشور شده بوده‌اند، اینک به شهرهای خویش باز گشته‌اند، اما به هر حال آنچه در این مدت شاهد بوده‌ایم، حاکی از این است که بسیاری حواس‌شان بود که این‌بار مسافران، هر یک قصه‌ای از جنگ در دل دارند و نگرانی‌هاشان بسیار است.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.