بوی گل میدهد دست مادر، وقتی که دانههای زر را روی زمین میپاشد در حالیکه جای پای پدر، روی مرزهای تر مزرعه باقی مانده است. مزرعهای که حالا نیست و یا دست کم حیاتش روز به روز در خطر نابودی و فراموشی قرار گرفته است.
مزرعهای که بوی خاکش در ریههای ما فرزندان از نسل خاک جا مانده، مزرعهای که بوی علفهای وحشی، عطر خوش خیار و طعم بیادماندنی بادمجان باریک محلی و سبزیهای متنوع و خوشههای زرخیز برنج و یک دنیا رنگ و زیبایی زمین را با خود داشت و حال میرود که خاطره شود.
شاید نباید فقط صحبت از محصول استراتژیک گندم یا برنج باشد. زیرا به طور کلی صنعت کشت و کشاورزی در کشور به سمت رکود و بحران شدید در حرکت است. بویژه در شمال کشور و مخصوصا در گیلان.
این را میتوان با سر زدن به بازارهای خلوت محلی با محصولات اغلب غیرمحلی، علافیها و بنگاههای معاملات ملک و زمین روستایی به خوبی درک کرد. اراضی روستایی اعم از شالیزاری و باغی در اغلب روستاهای نزدیک به رشت که شغل اصلی مردمان آنها کشت برنج و محصولات محلی است، همزمان با کلانشهر شدن رشت و گسترش آن به اطراف، در معرض بلعیده شدن قرار گرفتهاند.
همچنین توجه اندک به کشاورزی این روستاها و لزوم حفظ محیطزیست و مشاغل روستایی، قرار دادن این ساختار در محیط شهری و کمک به حفظ فضای سبز حاشیه شهر و نیز بیتوجهی به کشاورزان به عنوان قشر زحمتکش و تولیدکننده و حافظ امنیت غذایی از دیگر موضوعاتی است که برای اعتلای کشاورزی به تدبیر و دلسوزی بیشتری نیاز دارد.
ایجاد زیرساختها و مشاغل پایدار در روستاها با توجه به محیط، نوع شغل و توان مردم محلی از دیگر موضوعاتی است که با بیتوجهی همراه بوده است. نبود هنرستانهای ویژه کشاورزی و توسعه روستایی برای فرزندان روستاییان و عدم اختصاص بودجه برای این امر، کمبودهای مهمی است که در این بخش احساس میشود.
از طرفی تبلیغات گسترده جهت آب بر بودن ۹۰ درصدی مشاغل کشاورزی بویژه در کشت برنج، ترغیب مردم روستا به تجملات و زرق و برق زندگی مصرفی شهری، فشار اقتصادی زیاد، نبود بیمه مناسب، عدم حمایت از کشاورزان و عدم نظارت بر روند خرید و عرضه محصولات کشاورزی توسط دلالان، تأثیراتی منفی در حوزه کشاورزی و موضوعات کلان حول محور آن بر جای گذاشته و میگذارد.
عدم کمک به افزایش توان مالی و اقتصادی جامعه محلی و خلاء اجرای روشهایی برای نگهداشتن جوانان در روستا سبب از رونق افتادن کشاورزی و ناامیدی جامعه محلی بوِیژه مردان روستا به کشاورزی چند منظوره و تنوع کشت شده است.
کاهش امید به زندگی در روستاییان، مسألهای نیست که بتوان به راحتی از آن گذشت. در واقع مافیای بزرگ برنج و گندم و بویژه مافیای بزرگ بلعیدن و تغییرکاربری زمینهای کشاورزی توسط مردم شهرها و استانهای دیگر و بخصوص کارمندان دولت، گیلان را به شدت تهدید میکند.
حتی بعضا مشاهده میشود که بخشی از جامعه پزشکان و اقشار متوسط به بالا، به گیلان سرازیر شده و اراضی روستایی با مساحت بسیار بالا را از مردم با قیمت پایین خریداری میکنند.
بنیاد مسکن و یا جهادکشاورزی، نقش مهمی در اعطای مجوزهای ساخت و ساز در روستاها دارند. اجرای ناقص طرحهای هادی و شورا و دهیارهایی که در روستا خود نیز مشاور املاک دارند بخشی دیگر از چالشهای بزرگ جامعه و اقتصاد کشاورزی در گیلان است.
در روزهای اخیر نیز خبرهای منتشر شده که از وجود این مافیا و بیبرنامگیها در بخش کشاورزی خبر میدهد. اما سوال اینجاست چطور ممکن است یک روز پس از اعلام اشباع شدن انبارهای کشور از گندم و برنج توسط مجریان طرح گندم و برنج وزارت جهاد کشاورزی، معاونت صمت برای ورود واردات برنج اعلام نیاز کند!؟
تولید سالانه محصول برنج کشور بیش از ۲ میلیون و ۷۰۰ هزار تن برنج است. با توجه به جمعیت کشور گفته شده تنها حدود ۳۰ درصد نیاز بازار باید از طریق واردات جبران شود.
قیمت خرید تضمینی برنج با هزینههای کاشت، داشت و برداشت همخوانی ندارد. با توجه به شرایط سخت اقتصادی این قیمت نه برای کشاورزان به صرفه است و نه در حد توان خرید مردم است.
بنابراین در اینجا نیاز است شرکتهای خصوصی وارد کار شوند و برنج را با قیمت مناسب کلی و نقدی خریداری کرده و به صورت جزیی در فروشگاهها به فروش برسانند.
از طرفی به جای ورود برنج از خارج از کشور احیاء و کاشت انواع رقمهای قدیمی برنج که هم خوش پخت و هم ارزانتر بوده و در برخی نقاط استان بهتر کشت میشوند و در حال حاضر از رونق افتادهاند میتواند به جبران گرانی برنج کمک کند.
دولت یا بخش خصوصی و حتی دانشکدههای کشاورزی میتوانند در سطح گسترده اقدام به کشت رقمهایی مانند حسنی، چندپا، خزر، بینام، قریب و … کرده و ضمن ایجاد تنوع کشت و احیاء این ارقام بومی که کم آببر بوده و تقریبا از بین رفته به حفظ تعادل بازار کمک کنند.
نظرات بسته شده است.