تجارت ابریشم؛ چگونه به خطای تاریخی گیلانی ها منتهی شد
سهم تجار و ملاکین وطنی از درآمد افسانه ای ابریشم در قرون 18ـ20
یکی از خطاهای تاریخی که در تحولات تمدنی جوامع روی می دهد تأثیر عوامل بیرونی همچون مهاجرت یا استعدادهای ذاتی یک سرزمین همچون تأثیر جغرافیا بر سرنوشت یک قوم که اغلب آن را با پتانسیل های ذاتی و دائمی آن جامعه یکی می انگارند. از جمله زمینه ها و استعدادهایی که در دوره ای از تاریخ حادث شده و پس از مدتی آثار، استعداد و حتی ضرورت خود را از دست می دهد. این خطا محدود به جوامع خاصی نیست در همه جوامع امکان چنین خطایی وجود دارد. در ایران، اغلب شهرهایی که چنین استعدادی داشته اند یا در معرض منابع سرشار زیرزمینی بوده اند شهروندان آن دچار این خطای تاریخی شده اند. مردمان آبادان و مسجد سلیمان بیش از همه جوامع دیگر در ایران مبتلابه این خطا بوده اند. بسیاری از ساکنان این شهرها از حیث اینکه روزگاری در آن نقطه، منشا و منبع ماده حیاتی نفت بوده است خود را موجد شایستگی های بزرگی می دانند و غالباً مفتخر به اولین ها بوده اند. بخش عمده ای از نهادهای تمدنی همچون تأسیس اولین فرودگاه خاورمیانه، اولین نظام متشکل اداری در مسجد سلیمان، اولین ایستگاه تلویزیون، نخستین شبکه فاضلاب، خطوط اتوبوسرانی، سینمای روباز و اتومبیل بانک در آبادان، اولین چاپخانه، رستوران، سینمای عمومی، قرائتخانه و تراموای شهری در آبادان، اولین بهداری، اداره نظمیه و شیلات و اداره گمرگ در بندر انزلی، مهمترین و شکوفاترین بندر ایران در خرمشهر، اولین داروخانه شبانه روزی و اولین کتابخانه عمومی، سالن های نمایش و اجرای تئاتر در رشت و … بخشی از این افتخارات است که ساکنان این شهرها طی صد سال گذشته مدام به رخ دیگر هموطنان خود آورده اند. این در حالی است که اساساً چنین افتخاراتی امتیاز مهمی برای شهروندان آن جامعه محسوب نمی شود، چون اغلب این امتیازات حاصل تلاش و استعداد شهروندان آن سرزمین نبوده بلکه آنان تنها در مسیر این افتخارات قرار گرفته اند و از مواهب آن سود برده اند و به هر دلیلی حتی نتوانسته اند از این امتیازات در جهت تداوم آن بهره ببرند و یا آنکه در جهت زیرساخت های اقتصادی و فرهنگی اقدام مؤثری بنمایند. بنابراین همه این امتیازات دارای تاریخ مصرف بوده و پس از مدتی از حیز انتفاع ساقط شده است.
شهروندان شهرهای گیلان به خصوص شهر رشت و بندر انزلی، شاید از حیث چنین خطای سهمگینی نقش بسیار بارزتری نسبت به دیگر اقوام و گروه ها در ایران داشته اند. شهرهایی که بسیاری از این القاب و مزیت ها را پس از قرن ها باز هم با خود به یدک می کشند و خود را متمایز از دیگر اقوام و زبان ها می دانند. در نوشتار گذشته، به بخش کلی این خطای تاریخی اشاراتی کرده ایم، در این مقال، به کالبدشکافی یکی از مهمترین دلایل آن خواهم پرداخت که چرا و چگونه ما استعداد و جایگاه رفیعی در دویست سال اخیر نداشته ایم و همه امتیازها و افتخارات مربوط به شرایطی در گذشته دور بوده که بنا به ضرورت های تاریخی شکل گرفته و باز هم بنا به ضرورت های تاریخی دیگر پس از قرن ها رو به افول گذاشته است. در هیچکدام از این تحولاتی که به ما جایگاه و اعتبار تاریخی بخشیده تقش تعیین کننده ای نداشته ایم و سهم ما همچون دیگر مناطق کشور بسیار معمولی و طبیعی و شاید حتی پایین تر از استانداردهای ملی بوده است.
از میان دهها القاب و افتخار بزرگ قوم گیلک یکی هم به دروازه ای در کشور اشاره دارند که به عنوان دروازه تمدن غرب و محل آمد و رفت دهها ملیت و زبان از سراسر دنیا شناخته شده است که تجار، بازرگانان، امرا و سفرا از این دروازه عبور کرده و به نقطه دیگری از جهان می رفته اند. افتخاری که کمتر ملتی در آسیا و خاورمیانه از آن برخوردار بوده و اساسا تصوری از آن داشته اند. از همین حیث، سالیان سال است که این مردم به دادوستد، مبادلات و تعاملاتی اشاره می کنند که روزگاری مایه فخر آنان بوده است.
شاید مهمترین دلیل چنین جایگاهی، همجواری با دریای خزر بوده است. عبور و مرور از طریق دریای خزر و آمد و رفت از شهرهای بندر انزلی و رشت، یکی از مهمترین مجاری اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این منطقه در قرون ۱۷ ـ ۱۹ بوده است. از همین دروازه بود که بسیاری از شهروندان ملل دنیا به این ناحیه سفر کرده و بنا به پاره ای از امور، مدتی در شهرهای شمالی سکنا گزیده و یا داد وستدی انجام می داده اند.
اسناد و مستندات تاریخی به ما می گوید آن زمان که گیلان در مرکز روابط اقتصادی و تجاری منطقه بوده و سهم قابل توجه ای از درآمدهای ملی را کسب می کرده و جایگاه متعالی در مناسبات ملی بدست آورده بود مربوط به دوره ای از تاریخ اقتصادی گیلان بود که تجار و بازرگانان خارجی بر صادرات آن نقش مستقیم داشته و بازار بزرگی برای آن تهیه کرده بودند والا از معدود تجار ایرانی مستقر در گیلان چنین داد و ستدی بسیار دشوار بود.
بخش عمده ای از این روابط بواسطه نیازها و تقاضای خرید و فروش محصولات نوغان، پیله و ابریشم در این منطقه شکل می گرفته است. این کالا از چهار قرن پیش بنا به نیاز ملل دنیا خرید و فروش می شده و حتی زمانی صادرات آن بیشتر از بشکه های نفتی بود که ایران در صد سال گذشته با ملل جهان داد و ستد داشته است. این محصول زمانی متغیر تعیین کننده ای برای روابط این منطقه با کشورهای عثمانی، روسیه، اروپای شمالی، مرکزی و دیگر ملل جهان بوده است. اما از ابتدای حاکمیت پهلوی ها و به خصوص پس از جنگ جهانی اول، بنا به سیاست های رضاشاه، عبور و مرور از طریق دریای خزر رو به افول نهاد و به تدریج اهمیت خود را از دست داد. اما چرا آوازه آن همچنان دستاویزی برای اهمیت و اعتبار این قوم بوده است؟ چه چیزی ما را وادار می سازد آن شکوفایی و رونق را از آن خود بدانیم؟ ما در کجای آن تحولات و داد و ستدها قرار گرفته ایم.
رابینو و لافن محققان فرانسوی در گزارش خود در اواخر قرن نوزدهم نوشته اند: «در قرن های عدیده ابریشم عمده ترین مواد صادرات ایران بوده است و قسمت اعظم تاریخ تجارت ایران تاریخ تجارت این مال التجاره می باشد. ابریشم بواسطه قیمت زیاد و وزن کم به آسانی تمام برای معاوضه به مصنوعات وارده اروپا صرف می شده است.» (۱)
در بخش دیگری از این گزارش، رابینو و لافن ضمن آنکه مدیریت این تجارت را در گیلان، یک تاجر اروپایی قلمداد کرده است با اشاره به حجم واقعی صنعت ابریشم در ایران، سهم گیلان را نسبتا ۸۰ درصد از کل این تجارت دانسته است. او نوشته است: «جناس هانوی Jonas Howay مدیر تجارت ابریشم در گیلان اشعار می دارد که در ۱۷۷۴ میلادی محصول آنجا دویست و چهل هزار لیور (تقریبا ۱۱۰ هزار کیلو) بوده و بواسطه رغبت زیادی که به این مال التجاره پیدا شد قیمت آن ۱۵ درصد ترقی نمود. اگر اظهاراتی را که دقت در تعیین صحت آن مشکل باشد مأخد قرار دهند اوج زراعت ابریشم ایران به نظر می آید که در سنه ۱۶۶۹ باشد که محصول آن سالیانه یک میلیون و نهصد هزار کیلو ابریشم بوده است. در همان زمان تنها ایالت گیلان یک میلیون و دویست و شصت و نه هزار کیلو ابریشم حاصل بر داشته است و بعد تنزل عمده روی داده و محصول تا دویست هزار کیلو (در سنه ۱۷۵۰) نازل شده است.» (۲)
رابینو و لافن در همین گزارش دلایل افول این تجارت را تشریح کرده و آن را حاصل یک نوع بیماری دانسته اند. «چون از ابتدای قرن نوزدهم مصرف و قیمت ابریشم در اروپا ترقی نموده زارعین به زراعت خود بیشتر اهمیت داده و همین باعث ترقی فوق العاده آن گشت. در ۱۸۵۰ میلادی ایران ۱.۰۲۰.۰۰۰ کیلو ابریشم حاصل برداشته که ۶۱۰ هزار کیلو آن بخارج رفته است. متاسفانه مرض “پی بریم” پس از آنکه تدریجا تمام ممالک نوغانی اروپا و مشرق زمین را احاطه نموده بود در سال ۱۸۶۰ میلادی وارد ایران شد و این مرض چنان خسارت وارد آورد که در سال ۱۸۷۷ محصول ایران فقط صد هزار کیلو ابریشم بوده است. گیلان در ۱۸۸۵ فقط ۸۶۰/۴۱ کیلو ابریشم حاصل نموده بود. بر طبق راپرت های قنسول های انگلیس مقیم رشت بحران نوغانی ایران در نیمه دوم قرن نوزدهم بواسطه شیوع مرض پیرین بوده است.» (۳)
این بیماری ابتدا در اروپا گسترش یافت و صنعت ابریشم را به کلی نابود کرد. پس از آن به مشرق زمین رسید و تاروپود تجارت ابریشم را در ایران به قهقرا برد. رابینو در گزارش خود این دوره تاریخی را به خوبی تشریح کرده است. «وقتی که نواحی نوغانی اروپا نوبه به نوبه دچار حمله این مرض گشتند و بجایی رسید که دیگر نتوانستند در ممالک خود تخم نوغان سالم بعمل آورند مجبور شدند از ممالک مختلفه مشرق تخم نوغان بخواهند و مخصوصا ایران مقدار مهمی از این مال التجاره برای آنها فرستاد. برای اینکه فقط دو رقم اثبات این معنی اشعار شود فقط فرانسه در سال ۱۸۵۸ و ۱۸۵۹میلادی ۲.۴۰۰.۰۰۰ هزار انس Once تخم نوغان از ممالک مشرق (عثمانی، ایران، قفقاز، بلغارستان و غیره) وارد نمود.» او اضافه می کند که چگونه سیاست گذاری نادرست ایرانی ها و عدم مراقبت درست از نوغان این محصول نیز مبتلابه همان بیماری شد که در اروپا متداول شده بود.
«فقط در ۱۸۵۸ میلادی بود که اولین اروپایی ها ـ یعنی ایتالیایی ها ـ برای گرفتن تخم نوغان سالم وارد گیلان شدند. در سال ۱۸۵۹ میلادی دولت ایران با قید شکنجه های سخت صدور تخم نوغان را ممنوع نمود. به امید اینکه اروپا بواسطه فقدان تخم خراج گذار (مالیات دهنده) ابریشم ایران خواهد شد ولی این امتناع که از افکار اشخاص بی اطلاع تراوش نموده بود سال بعد مرتفع گشت. در سال ۱۸۶۳ میلادی چند نفر تاجر فرانسوی و ایتالیایی که برای گرفتن تخم نوغان به گیلان رفته بودند مشاهده نمودند این مرض از آن وقت در این مملکت شایع بوده و احتمال می رود که از سال ۱۸۵۸ میلادی شیوع یافته باشد. هر سال زراعت ابریشم گیلان بیش از پیش رو به انحطاط رفت و مجبور شدند از تخم نوغان ایالات مجاور استعانت جویند.»(۵)
در گزارش رابینو و لافون می خوانیم که انحصار این محصول در رشت عمدتاً در اختیار چند شرکت خارجی بود و نقش یونانی ها و ایرانی ها بسیار محدود بوده است. این روایت به روشنی ترسیم می کند که تجار و بازرگانان گیلانی بیش از آنکه خود تعیین کننده این مناسبات بوده باشند بیشتر متأثر از تحولاتی بودند که در خارج از ایران آن هم توسط کارتل های اروپایی رقم زده می شد:
«فقط چند سالی است که بعضی تجارتخانه های بزرگ از قبیل کلمان بونه و پسران CL. Bonnt et Fils در شهر لیون Lyon ترایل پاین و شرکا Terrrail – Payen et Cie در مارسیل Marseille و لیون بزرگترین عملیات خرید و صدور پیله های ایرانی را به عهده گرفتند. امروز این تجارت مخصوصاً توسط عده زیادی از تجار یونانی، ارمنی و ایرانی صورت می گیرد که تقاضای آن ها کمتر است و با سرمایه خیلی کم بوسیله مسابقه «عمال جمع آوری» خود می توانند عملیات تا درجه مهمی انجام دهند. این عمال جمع آوری در مقابل ربح معهود مساعده هایی داده و بجای شیئی مرهون پیله هایی را که طرف قرض به آن ها می فروشد دریافت می دارند؛ به محض اینکه پیله خشک فروخته شد مبالغ مساعده را به توسط برواتی که در فرانسه تأدیه می شوند دریافت می دارند.
در میان عمال جمع آوری شهر رشت و در بین آنهایی که مهمتر از همه می باشند عمال ذیل را می توان اسم برد: ترایل پاین و کمپانی، مادام بیوه گرن و شرکا Mme vouve Guerin et Cite در لیون، شابریر Chabrierors مورل و شرکاmorel et Cite در لیون و سیمئون میرزائیسان Simeon Mirzayantz در مارسیل.
* * *
اسناد و مستندات تاریخی به ما می گوید آن زمان که گیلان در مرکز روابط اقتصادی و تجاری منطقه بوده و سهم قابل توجه ای از درآمدهای ملی را کسب می کرده و جایگاه متعالی در مناسبات ملی بدست آورده بود مربوط به دوره ای از تاریخ اقتصادی گیلان بود که تجار و بازرگانان خارجی بر صادرات آن نقش مستقیم داشته و بازار بزرگی برای آن تهیه کرده بودند والا از معدود تجار ایرانی مستقر در گیلان چنین داد و ستدی بسیار دشوار بود. در ثانی تجارت ابریشم حرف نخست اقتصاد کشور را رقم می زد و آخر آنکه سهم کمپانی های خارجی بیش از ۸۰ درصد تجارت ابریشم را در بر می گرفت. در نتیجه، این داد و ستد و تجارت ابریشم بود که پای بسیاری از تجار و بازرگانان اروپایی و آسیایی را به این منطقه کشاند و باعث شکوفایی و رونق منطقه شد.
مهمتر از آن، سهم شهروندان این منطقه از مجموع داد و ستدهای تجاری و بازرگانی شاید کمتر از ۲۰ درصد بوده و آنچه که این نقطه از جغرافیای کشور را ممتاز می کرده تجارتی بود که کمپانی های خارجی در این منطقه رقم می زده اند.
در سلسله اسناد و مستندات تاریخی، برگ هایی از اسناد مربوط به انبارهای تجاری در شهرهای رشت و انزلی، خریداران پیله تازه، مالکان کارخانجات خشک کردن پیله، فهرستی از صادرکنندگان پیله و مراکز تهیه پیله در گیلان گویای آن است سهم گیلانی ها در این تجارت جز نیروی کار ارزان و یکی دو خرده فروش در این تجارت، آثار قابل توجه ای از اینان به چشم نمی خورد.
[metaslider id=”3814″]
از میان دهها شخصیت حقیقی و کمپانی های تجاری فهرست برخی از افراد حقیقی و حقوقی این تجارت بدین شرح است:
ترایل پاین و کمپانی، شابریر مرل و شرکاء، سیمون میرزائیانس، برادران پاسکالیدیس، مادام گرن بیوه در لیون، بلارت لانتر، تیگران ظفریان، د. یواش اوغلو، آ. ساریبلاسی، شنشمانیان، گرینگو ژرژیادس، برادران پاپادوپولوس، کوسیس و تئو فیلکتس، غفار اف، ز. دیمیتریادس، ماوروپولوس، برادران رضایوف برادران و شرکاء، آواک………
منابع:
۱ـ رابینو و لافن، تاریخ صنعت تخم نوغان ایرانی، مجله فلاحت و تجارت، سال دوم، شماره اول، ص ۱۶
2ـ رابینو و لافن، تاریخ صنعت تخم نوغان ایرانی، مجله فلاحت و تجارت، سال دوم، شماره اول، ص ۱۵
3ـ همانجا
4ـ رابینو و لافن، تاریخ صنعت تخم نوغان ایرانی، مجله فلاحت و تجارت، سال دوم، شماره دوم، ص ۱۵
5ـ همانجا، ص۴۵
6ـ مجله تجارت و فلاحت، دوره دوم، شماره دوازدهم، ۱۲۹۸ (اسناد منتشر شده)
بررسی ارزشمندی بود
ولی چرا تصویر کناره گیری کشتی های بخار در رودخانه می سی سی پی سال ۱۸۰۰ میلادی را بعنوان تزیین انتخاب کردید؟
تصاویر قدیمی از بندرانزلی مناسب تر نبود؟
چون هدف و قصد نویسنده مقاله این بود که بنادر و تجار اروپایی و امریکایی باعث رونق و شکوفایی اقتصاد گیلان شده بودند نه الزاما بنادر انزلی و آستارا. غیر از این، حرف شما درست بود.