بی‌اعتنایی به اکوسیستم، بلای جان انسان‌ها می‌شود؛

حیوان‌دوستی؛ نافرمانی یا بازی پنهان سیاسی

0 ۱۴

در سال‌‌های اخیر، صحنه‌‌ای آشنا در بسیاری از شهرهای ما شکل گرفته: گروه‌‌هایی که با نیت خیر، برای سگ‌‌ها و گربه‌‌های شهری غذا می‌‌برند. این کنش در ظاهر انسانی و مهربان است، اما در عمق خود، پرسش‌های جدی درباره پیامدهای اکولوژیک، سازوکارهای رسانه‌‌ای، و حتی کارکرد نمادین سیاسی برمی‌‌انگیزد. در بستری که برخی رویکردهای رسمی، بدون نگاه به جایگاه سگ‌ها در تکامل بشر و همزیستی آن با انسان در طی ادوار و تفحص در روایات اسلامی مبنی بر ضرورت مهربانی با حیوانات، صرفا سگ را نجس می‌دانند و طرح‌هایی برای محدودسازی نگهداری حیوانات خانگی مطرح می‌کند، غذا دادن در خیابان برای بخشی از جامعه به نوعی نافرمانی مدنی نرم تبدیل شده؛ حرکتی که می‌گوید: من سبک زندگی انسانی و دلسوزانه را انتخاب می‌کنم. اما همین‌جاست که باید مکث کرد.

 

۱- محیط‌زیست شهری:

غذارسانی بی‌برنامه به حیوانات شهری، چرخه طبیعی را دگرگون می‌کند؛ وابستگی رفتاری ایجاد می‌شود، نرخ زاد و ولد بالا می‌رود و این چرخه معیوب گسترده و گسترده‌تر می‌شود تا جایی که طبق برخی آمارها تعداد سگ‌های بلاصاحب در کشور به بیش از چهار میلیون می‌رسد، رقابت با گونه‌های وحشی افزایش می‌یابد، و این رقابت منجر به حذف گونه‌هایی می‌شود که از دست رفتن آن‌ها را باید فاجعه دانست، خطر بیماری‌های مشترک بالا و بالاتر می‌رود، رتبه سوم ابتلا و مرگ و میر ناشی از بیماری هاری را بعد از هند و پاکستان بدست می‌آوریم و بالاترین هزینه‌ها را برای واکسیناسیون و درمان هاری می‌پردازیم.

 

این پیامدها در نبودِ برنامه منسجم و پایش و سکوت معنادار در هزینه برای تحقیقات در این‌خصوص می‌تواند هم به زیست‌بوم شهری ضربه بزند و هم مخاطرات بهداشتی ایجاد کند.

 

۲- حکمرانی شهری:

 شهرداری‌ها متولی ساماندهی جانوران بلاصاحب از جمله سگ‌ها و گربه‌‌های خیابانی هستند؛ اما در عمل، شفافیت کمی درباره هزینه‌کرد، پیمان‌‌کاران، روش‌های کنترل جمعیت، و شاخص‌های بهداشتی دیده می‌شود. چون این موضوع عمدتا هزینه‌زا است و مثل ساخت‌ و ساز درآمد مستقیمی ندارد، بخشی از مدیریت شهری در آن منفعل عمل می‌کند؛ گاه صورت‌مسئله پاک می‌شود و گاه لایه‌هایی غیرپاسخ‌گو شکل می‌گیرد، که خود به مسئله دامن می‌زنند. بدون انتشار عمومی داده‌ها شامل تعداد عقیم‌سازی، واکسیناسیون، کانون‌های غذارسانی مجاز، نقشه‌ی نقاط تعارض انسان و حیوان و…

 

 

۳-رسانه، اقتصاد و احساسات:

جریان‌هایی در بیرون از کشور، به اتکای روایت‌های احساسی از عشق به حیوانات، سبک زندگی‌ای را ترویج می‌کنند که می‌تواند ناخودآگاه با بازار پرگردش پت اعم از غذای آماده، خدمات درمان خصوصی، لوازم جانبی و … گره بخورد؛ بازاری که الزاما به رفاه حیوانات یا سلامت شهر منجر نمی‌شود، اما مصرف را افزایش می‌دهد.

 

در این میان، نافرمانی نمادین شهروندان با مصرف‌گرایی پیوند می‌خورد و نتیجه‌اش می‌تواند بار مضاعف بر محیط‌زیست و خدمات شهری باشد.

 

برای سنجش راه درست، بد نیست تجربه‌های سایر کشورها را ببینیم از حذف الگوی ناموفق عقیم‌سازی، واکسیناسیون و بازگردانی به محل در ترکیه به عنوان یکی از سگ‌دوستترین کشورهای جهان به‌دلیل هزینه‌های زیاد تحمیلی به شهرداری‌ها و استفاده از اتانازی در سال ۲۰۲۴ که اعتراضات زیادی را برانگیخت و هنوز هم محل مناقشه است.

 

تا اسپانیا با رویکردها شهری و مبتنی بر مجوز که شهرداری شهرهایی مانند مادرید کلونی‌های گربه‌ها را شناسنامه‌دار می‌کند و فقط تغذیه‌ی سازمان‌‌یافته توسط داوطلبان مجاز را می‌پذیرد؛ تغذیه‌ی بی‌مجوز در برخی شهرها ممنوع و مشمول جریمه است. یعنی اصل،ساماندهی و مسؤولیت‌پذیری است، نه هیجان زودگذر.

 

ایتالیا و برخی شهرهای اروپایی سراغ ممنوعیت‌ها رفته‌اند و تا جایی که من می‌دانم مثل ونیز، غذا دادن به کبوترها در میادین تاریخی را سال‌هاست ممنوع و قابل جریمه نموده‌اند؛ در مواردی در رم نیز دستورات قضایی برای منع تغذیه حیات‌ وحش شهری وجود دارد.

 

فلسفه‌ی این ممنوعیت‌ها نه «بی‌مهری»، بلکه حفاظت از بهداشت عمومی و میراث شهری است.

 

این نمونه‌ها چند پیام روشن دارند:

 

۱- غذارسانی بی‌برنامه، حتی با نیت خیر، می‌تواند ممنوع یا محدود شود.

۲- هر جا تغذیه مجاز است، ثبت، مجوز، آموزش و پایش شرط است.

۳- مسؤولیت شهرداری‌ها در کنترل علمی عقیم‌سازی، واکسیناسیون، درمان و مدیریت تعارض غیرقابل واگذاری است و اگر شفافیت نباشد، افکار عمومی به سمت راه‌حل‌های احساسی یا تنش‌آفرین می‌رود.

 

پس چه باید کرد؟

۱-تأمین مالی یک برنامه منظم

۲- انتشار منظم داده‌های شهرداری درباره بودجه، پیمان‌‌کاران، شمار عقیم‌‌سازی، واکسیناسیون، اتانازی و…

۳-  تعریف کولونی‌های مجاز برای گربه‌ها و نقاط محدود تغذیه برای سگ‌ها، فقط با کارت داوطلبان آموزش‌دیده، همراه با الزام جمع‌آوری پسماند و ثبت گزارش

 

۴-  ممنوعیت تغذیه‌ی پراکنده در معابر و فضاهای حساس اعم از مدارس، مراکز درمانی، سطل‌های زباله و… با ضمانت اجرای مؤثر

۵- اولویت‌دادن به غربالگری شامل تفکیک کیس‌های مناسب برای واگذاری و غیرقابل بازگشت برای اتانازی، عقیم‌سازی و بازگشت کنترل‌شده و واکسیناسیون، همراه با برنامه‌های حمایتی دامپزشکی کم‌هزینه برای کسانی که قبول مسؤولیت می‌کنند در خصوص کیس‌های غیربیمار و غیرپرخاشگر

۶- تولید محتوای آموزشی محلی برای جدا کردن مهربانی مؤثر از هیجان بی‌ثمر.

 

و سرانجام، باید مراقب باشیم که محیط‌زیست، ابزار کشاکش سیاسی و رسانه‌ای نشود. نه سخت‌گیری‌های غیر علمی و برخورد هیجانی و اعتقادی و نه موج‌سواری احساسی بی‌پشتوانه.

 

شهر سالم زمانی شکل می‌گیرد که شهرداری پاسخ‌گو و شفاف باشد، کنشگران مدنی آموزش ببینند، و سیاست‌گذاری‌ها بر داده و ارزیابی متکی شود.

 

در چنین چارچوبی، مهربانی نه به هزینه‌ی طبیعت، که به نفع آن تمام می‌شود و حیوانات شهری از نشانه‌ نزاع به موضوع مسؤولیت مشترک بدل می‌گردند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.