پناهگاه باستانی از دوره سنگ تا آغول عشایر در عمارلو؛

خَلوَشت

0 ۵

از پایین جاده که تخته سنگ‌های رویهم چیده شده را بر ستبر کوه می‌نگرید، تصور می‌کنید که رفتن تا کنار پناهگاه زیاد هم سخت نیست. اما وقتی از نزدیک به شیب تند کناره پیچ جاده مسیر را بالا بروید، لغزندگی شدید، سادگی را از ذهن پاک می‌کند.

 

اگر راه موافق باشد شرایط جوی مخالف است. آن روز، تندباد شدید ازکوه‌های بخش «عمارلو» درجنوبی‌ترین نقطه گیلان زوزه می‌کشید، به‌حدی که تصور می‌کردم، خسی هستم که ریشه‌هایم در اقلیم خشک و کم‌علف شهرستان لوشان دوامی ندارد.

 

صخره‌های سنگی مشرف به جاده‌ای که از «معدن سنگرود» به سمت روستای «پاکده» کشیده شده، متخلل است. انگار بادهای شدید قرن‌های متمادی، بخش‌های سست را از کوه جدا کرده و صخره‌های محکم‌تر هم‌چون پناهگاهی، فضای توخالی و غار‌مانند ایجاد کرده است.

 

تابلوی خطر در کنار پیچ تند جاده، با عبور هر خودرو، تکانی سخت می‌خورد و با وزش تند باد، به لرزه می‌افتد. از بالای صخره، جاده پیچ در پیچ شهر«لوشان» به سمت «جیرنده»را می‌نگرم و دره مشرف به کوه و بستر رودی که در پایین‌دست خشک شده است.

 

از موقعیت جاده و رودخانه و کوه، می‌توان فهمید که احداث جاده، بخش زیادی از کوهی را که پناهگاه دوره سنگ را در خود دارد، از بین برده است. تخته‌سنگ‌ها، انگار ورقه‌های برش‌خورده هستند که از بستر کوه جدا شده و در حاشیه جاده ریزش کرده‌اند.

 

در حاشیه جاده، فضولات احشام انباشته شده و هرچه بالاتر رفته و به پناهگاه نزدیک می‌شویم، آثار احشام بیشتر و فضای خالی غار مانند وسیع‌تر و مرتفع‌تر می‌شود. راه مال‌رو را تا مسیر پناهگاه ادامه می‌دهیم. در حاشیه‌ی مسیری که معلوم است احشام از آن عبور کرده‌اند، دو تنه قطور تیر برق چوبی را می‌بینم که میانه آن را برای آبخشور احشام برش داده‌اند. استفاده‌ی بهینه از تیربرق‌های فرسوده و چوبی!

 

صخره‌های سنگی مشرف به جاده‌ای که از «معدن سنگرود» به سمت روستای «پاکده» کشیده شده، متخلل است. انگار بادهای شدید قرن‌های متمادی، بخش‌های سست را از کوه جدا کرده و صخره‌های محکم‌تر همچون پناهگاهی، فضای توخالی و غار‌ مانند ایجاد کرده است

 

هرچه به سمت آغول احشام نزدیکتر می‌شویم، آثار فضولات بیشتر و سستی راه افزون می‌شود. از پایین جاده نمی‌شد به خوبی دید، حالا اما می‌توان فهمید که چطور اهالی تخته‌سنگ‌های ورقه‌ای و متخلل کوه را به‌عنوان دیوار سنگ چین استفاده کرده‌اند. پناهگاهی که هزاران سال پیش انسان‌های دوره سنگ را اسکان می‌داد و اکنون آغول اهالی «خلوشت» را.

 

درب چوبی آغول را باز می‌کنم، شکاف عمیق کوه و غاری که با ستون‌های چوبی، سقف سنگی را استوار نگه داشته است. داخل آغول هیچ گوسفندی نیست ولی آثار آن به خوبی پیداست. پایین جاده و درست مشرف به این آغول‌های سنگی، چندین ساختمان دیده می‌شود و مردی که با سگ گله‌اش در محله تردد می‌کند.

 

راه رفته را باز می‌گردم و نزدیک مرد چوپان می‌روم و از او درباره چند و چون محله و عشایر عمارلو می‌پرسم. می‌گوید: اشتباه کردید آن بالا رفتید، پر از کک است به خانه رفتید، حتما لباس‌هایتان را با آب جوش بشویید.

 

ولی هیچ گوسفندی در آغول نبود، کک کجا بود!

«گله که باشد، کک از خون حیوان تغذیه می‌کند. نباشد، حیوان نباشد، در منبع جدید جاخوش می‌کند.» پژمان سلیمی ادامه می‌دهد:« گله را فرستادیم ییلاق. خودم هم تا غروب همراه پدرم می‌روم ییلاق کفترچاک. بالای جیرنده است.» و به مردی که موهای سفید و چروک صورتش عمیق شده، اشاره می‌کند. سگ گله با منگوله‌های دورگردنش که با کامواهای رنگی بافته شده، مراقب محله است و از نگاه مراقبش، جرات رفتن به نزدیک پیرمرد را ندارم.

 

از چه زمانی از آن پناهگاه برای آغول استفاده می‌کنید؟ تخته سنگ‌ها را خودتان جلوی دهانه پناهگاه چیده‌اید؟

«نمی‌دانم، ۷۰سال، ۱۰۰سال. از وقتی یادم هست، آن بالا آغول بود. پدرم ۷۰سال سن دارد و به یاد دارد که اجدادش هم از شکاف کوه به‌عنوان آغول استفاده می‌کردند.»

 

پناهگاه خلوشت، که سده‌هاست به عنوان آغول دام استفاده می‌شود، در فهرست آثار ملی ثبت شده و آثار دوره سنگ و انسان عصر شکار را در خود نهفته داشته است. اگر از اهالی عمارلو درباره پناهگاه سنگی «خلوشت» بپرسید، حتی نام آن را هم نشنیده‌اند

 

گوسفندها را چطوری بالا می‌فرستید؟ چطور علوفه‌ی دام‌ها را بالا می‌برید؟ شیب کوه خیلی تند است!

«گوسفندها را در آغول‌های پایین و در همین محله نگه می‌داریم. آن بالا مخصوص بزهاست. بز هم که به‌راحتی از کوه بالا می‌رود. بزها خودشان بیرون می‌آیند و می‌چرند. وقتی هم در سرمای زمستان علوفه نباشد، برایشان جو می‌ریزیم. از نیمه خرداد و در فصل کوچ، گله را می‌فرستیم ییلاق. ۴۰۰راس گوسفند داریم، گله را چندروز پیش فرستادیم.»

 

تلفن همراهش زنگ می‌خورد. از مکالمه‌اش می‌فهمم به «زبان تاتی» حرف می‌زند. او ساکن قزوین است، اما در ایام تعطیلات و زمان کار به کمک پدرش می‌آید. «ما اصالتا کرمانجی هستیم ولی این محدوده اکثرا تات زبان هستند. آغول بالای کوه و پایین تپه، در مالکیت اهالی روستای پاکده هست. آنها هم تات هستند و ما چراگاه این محدوده و آغول‌ها را از اهالی پاکده اجاره می‌کنیم.»

 

پایین محله، ردی از رودخانه می‌بینم که دیواره‌های آن سنگ چین شده است. از او می‌پرسم این رودخانه از چه زمانی خشک شده و پاسخ می‌دهد: «رودخانه نیست. مال زمانی است که معدن سنگرود فعال بود. زغال سنگ را که در بالا دست می‌شستند، آب آن از همین آبراه به دره هدایت می‌شد. کمی پایین‌تر رودخانه هست.»

 

پژمان سلیمی نمی‌داند که پناهگاه خلوشت، که سده‌هاست به عنوان آغول دام استفاده می‌شود، در فهرست آثار ملی ثبت شده و آثار دوره سنگ و انسان عصر شکار را در خود نهفته داشته است. برای او هیمن‌قدر مهم است که ناخوشی جدید به گله‌اش آسیب نزند.

 

اگر از اهالی عمارلو درباره پناهگاه سنگی «خلوشت» بپرسید، حتی نام آن را هم نشنیده‌اند. به گفته؛«رضا سمیع‌پور» یکی از منابع محلی منطقه روستای سنگرود، خلوشتی‌ها، دامداران پراکنده‌ای هستندکه جمعیت آن‌ها با حاشیه‌نشینان روستای هم‌جوار به ۳۰خانوار هم نمی‌رسد.

 

تعداد ۱۵ خانوار در بخش «وَنان» و تعدادی نیز در ضلع شمالی روستای «چفته بر» در مجاورت معدن سنگرود هستند. چندخانوار هم پایین صخره خلوشت گذران می‌کنند. حدود صدسال است که این پناهگاه ابتدا توسط دامداران پاکده و از حدود سی یا چهل سال قبل توسط اهالی خلوشت به‌عنوان آغول استفاده می‌شود. اهالی، جلوی دیواره سنگی را با تخته سنگ مسدود کرده و از پناهگاه به عنوان آغول استفاده می‌کنند.

 

کاوش‌های باستان‌شناسی، آثاری را از دل این غار صخره‌ای استخراج کرد که باستان‌شناسی دوره سنگ در گیلان را روایت می‌کرد. در کاوش‌های حریم خلوشت همچنین آثار دوران هخامنشیان، پارتیان و دوره قاجار هم کشف شد

 

در کتاب «باستان‌شناسی گیلان از آستارا تا هوسم»، می‌خوانیم: «پناهگاه صخره‌ای خلوشت: این پناهگاه در ارتفاع ۱۱۳۷ متری نسبت به سطح آب‌های آزاد و در بالای جاده اصلی لوشان به جیرنده و در شیب صخره‌ای کوه و در روستایی به همین نام در بخش عمارلوی شهرستان رودبار قرار دارد.

 

بهترین مسیر دسترسی به این پناهگاه مسیر جاده لوشان به جیرنده است، بعد از گذر از کارخانه سیمان و معدن زغال سنگ و با طی حدود ۲۳ کیلومتر به پناهگاه‌ صخره‌ای خلوشت خواهیم رسید. از میان تمام غارها و پناهگاه‌های بررسی شده استان گیلان، خلوشت سهل الوصل‌ترین آنها به شمار می‌رود.

 

این پناهگاه در سال ۱۳۸۲ بررسی شده و به شماره ۱۱۷۶ به عنوان اولین مکان نوسنگی در گیلان در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده است.»(ولی جهانی: ص۲۸۴)

 

البته در پرونده ثبتی خلوشت تاریخ ثبت ملی این پناهگاه ۲۴/۱۲/۱۳۸۳ درج شده و بین باستان‌شناسان اختلاف نظر هست که ابزارهای سنگی یافت شده در کاوش‌های خلوشت مربوط به دوره پارینه‌سنگی است و یا نوسنگی. ولی جهانی(مدیرکل میراث فرهنگی گیلان) که آن زمان با تیم باستان شناس ایرانی حضور داشته، معتقد است؛ ابزارهای یافت شده مربوط به دوره نوسنگی است.

 

نخستین بار درسال ۱۳۷۹ «حسین عبدی»، دانشجوی باستان‌شناسی، متوجه پناهگاهی صخره‌ای در خلوشت می‌شود. کاوش‌های بعدی باستان‌شناسی آثاری را از دل این غار صخره‌ای استخراج کرد که باستان‌شناسی دوره سنگ درگیلان را روایت می‌کرد. در کاوش‌های حریم خلوشت همچنین آثار دوران هخامنشیان، پارتیان و دوره قاجار هم کشف شد.

 

در نخستین فصل کاوش، هیات باستان‌شناسی ایران و ژاپن، این محدوده را بررسی و نتیجه‌ی گزارش در «مجله باستان‌شناسی و تاریخ» (شماره ۱ و ۲، ۱۳۸۰-۱۳۷۹) منتشر می‌شود.

 

کشف دو محوطه مربوط به دوره پارینه‌سنگی جدید در ناحیه عمارلو گیلان توسط باستان شناسان ایرانی-ژاپنی، از نخستین تلاش‌ها در زمینه کشف استقرارهای انسان عصر سنگ در گیلان محسوب می‌شود

 

باستان‌شناسان، زیست و حضور انسان عصر سنگ را در ۴ نقطه تایید کرده‌اند. دکتر ناصرعظیمی در جلد اول تاریخ گیلان، دو محوطه نزدیک به هم «خلوشت و اسکابن» را ذیل «انسان عمارلو» معرفی می‌کند:« کشف دو محوطه مربوط به دوره پارینه‌سنگی جدید در ناحیه عمارلو گیلان توسط باستان‌شناسان ایرانی- ژاپنی، از نخستین تلاش‌ها در زمینه کشف استقرارهای انسان عصر سنگ در گیلان محسوب می‌شود… کشف دو محوطه متعلق به دوره سنگ در ناحیه عمارلو توانست نقطه آغازین پژوهش دوره سنگ در این بخش از البرز باشد.

 

این دو پناهگاه انسان اولیه که دست‌افزارهای سنگی آن در نزدیکی روستاهای خلوشت و اسکابن پیدا شده از نظر تقسیمات کشوری در محدوده گیلان امروزی واقع شده اما ازنظر اقلیمی و جغرافیایی وجه مشترکی با گیلانی که با پوشش انبوه جنگل بارانی شناخته شده، ندارد.»

 

وی، با اشاره به کشف حسین عبدی و گزارش هیات ژاپنی، می‌نویسد:«طول این پناهگاه حدود ۱۸۰ متر و روبه طرف جنوب قرار گرفته است. یک چشمه در حدود ۳۰متری جنوب غربی آن واقع شده است… . در بازدید نخست ما، ۹ قطعه سنگ دست‌ساز از این محوطه جمع آوری شد.

 

در مرحله دوم که همراه گروه باستان شناسان ایرانی در شهریور ۱۳۸۱ به نقطه بازگشتیم، مجموعا ۱۸ قطعه سنگ دست‌ساز در انتهای شیب دره رودخانه جمع‌آوری کردیم … . باتوجه به ویژگی‌های پناهگاه خلوشت و شمار اندک مصنوعات سنگی که اغلب وازده‌های تولید ابزارند، می‌توان احتمال داد این مکان، پناهگاه موقت گروه‌های شکارچی و گردآورنده‌ای بوده که در مسیر حرکت خود از دره‌ی شاهرود به ارتفاعات بالاتر و بالعکس در این محل ارتزاق می‌کردند.

 

موقعیت آفتاب‌گیر پناهگاه، وجود یک چشمه در نزدیکی آن و وجود منابع سنگ مناسب جهت ابزار‌سازی از امتیازاتی است که می‌توانسته باعث جلب توجه گروه‌های مذکور به این محل شود.» ( تاریخ گیلان، صص:۵۹ تا۶۱)

 

پناهگاه دوره نوسنگی خلوشت ۲۰سال است که در فهرست آثار ملی ثبت شده اما برخلاف غارهای دربند رشی در رودبار (که محل اتراق گروه‌های شکار بود) شناخته شده نیست. اگر غارهای رشی، مقصد بسیاری از طبیعت‌گردان و گردشگران است، پناهگاه خلوشت، محل اسکان احشام عشایر عمارلوست.

 

اصلا هم مهم نیست که اداره‌ی میراث فرهنگی گیلان، تابلوی معرفی و ثبت اثر تاریخی را نزدیک به پناهگاه و در مسیر جاده نصب کند تا به حفاظت آن کمک شود. گله‌داران منطقه قرن‌هاست به شیوه خود از این پناهگاه حفاظت کرده‌اند و این شیوه استفاده هم کنجکاوی کسی را برنمی‌انگیزد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.