چه شد که بجای داشت، در گذر زمان تمرکز ما بر کاشت شد، هیچ به یاد ندارم، اما سالهاست که بدین منوال میگذرد.
با طرح کاشت ۱ میلیارد نهال در سراسر کشور هر چیزی که در سازمان منابع طبیعی در سراسر ایران میشنوید، تولید نهال و کاشت است، بیآنکه مطمئن باشیم که چند درصد از این نهالها باقی میمانند.
هر ساله به این روزها که نزدیک میشویم، شور و حرارتی در همه برای کاشت نهال ایجاد میشود، هر چند در سرزمینی مانند گیلان که نگهداشت نهال سادهتر از بسیاری از مناطق دیگر کشور است بقی ماندگاری نهال پایین است، اما در مناطق خشک چه روی میدهد و اصولا چه آبی صرف میشود، سوالی است بیپایان.
بنابر مشاهدات و مستندات، سالانه دهها و شاید صدها میلیونها درخت طبیعی کشور بر اثر دخالت در منابع آبی، پروژههای عمرانی شهری و بین شهری (بخصوص جادهسازی)، تغییر کاربری اراضی، شهرسازی، زمینخواری، جنگلتراشی، آتشسوزی، آفات و سموم ناشی از رفتار غیرمسئولانه مردم و دولتیها، نابود شده اند. حتی اجرای درختکاریهای غیرعلمی گاهی خود عامل تخریب سرزمین و نابودی جنگلهای طبیعی بوده اند.
مثال بارز آن هجوم دهشتناک درخت کهور امریکایی (سمر) در جنوب یا درخت عرعر در شمال است که با سرعت در حال نابودی گونههای بومی کشور است و متاسفانه سازمان مسئول و هیچ نهاد دیگری نه تنها هیچ اقدامی برای کنترل این درختان سریعالرشد خطرناک انجام نداده بلکه همچنان همان مسیر نادرست را در بسیاری نقاط ادامه میدهد.
از سوی دیگر روشن است که کاشت نهال صنوبر و زراعت چوب، به اصطلاح جنگلکاری نیست و مشارکت مردم در زراعت چوب را نمیتوان به معنای مشارکت مردم در مدیریت و احیای جنگل دانست، پس بهتر است تفکیکی بین جنگلکاری و نیز زراعت چوب داشته باشیم و در آماردهی ادغامی در این دو نکنیم و واقعبینانه بدانیم که برای احیای جنگل و کاشت گونههای بومی کمکاری میکنیم و باید مسیر جدیدی بسازیم تا اکوسیستم زیبای هیرکانی را احیا کنیم.
وقتی به مشارکت در سازمان منابع طبیعی کشور نگاه میکنیم نیز بنظر میرسد نیاز به باز تعریف مجدد و بررسی نقش واقعی جامعه محلی دارد. مدیریت مشارکتی جنگل، به منزله الگویی برای توسعه پایدار جنگل، مردم محلی را برای داشتن نقشی موثر در سرنوشتشان آماده کرده و کمک میکند که آنها در فرآیند توسعه پایدار جنگل مشارکت کنند. اگر به این اشل نگاه کنیم، هزاران راه نرفته داریم و هزاران کار نکرده.
کاشت درخت در هر جایی و با هر گیاهی نشانه خدمت به طبیعت نیست. اگر اکوسیستمی به دلیل فقدان آب لازم یا نداشتن عمق مناسب یا کیفیت خاک، مستعد درختکاری نیست، کاشت درخت جز تخریب زیستگاه و لگد مال کردن و ناپایداری زمین، بخصوص در شیبهای تند، نتیجهای ندارد.
لذا ابتدا باید با تغییر نام درختکاری به روز درختداری یا «روز درخت» به مردم و مسئولان یادآوری کرد که حفظ درختان، بخصوص درختان خودرو در اولویت است و دوما در کشوری که بخش عمده آن فاقد پوشش درختی است، باید با نگاه جامع به طبیعت هر آنچه نشانه رویش و سرسبزی است مورد احترام و توجه قرار گیرد.
اگر نگاه مدیریتی کشور به حفظ طبیعت متمرکز شود نیازی به هزینههای سنگین برای ایجاد پوشش درختی دست کاشت نیست. دخالتهای مهندسی در طبیعت از هر نوعی که باشد، هرگز با مهندسی خالق قابل جایگزینی نخواهد بود.
تغییر اقلیم از راه رسیده و تغییراتی شگرفی در جهان پدیدار شده که بر جنگلهای ما نیز اثر گذاشته است، پژوهشهای جهانی نشان میدهد که جنگلها در حال کوتاهتر و جوانتر شدن هستند و گونههای غالب درحال تغییر است، ارتفاع رویشی بسیاری از گونهها تغییر کرده، درختان نیز با این شرایط درحال تغییرند.
اگر چه جنگلکاری و احیای فضای سبز بسیار مهم است اما واقعیت این است که درختان جوان به اندازه درختان کهنسال کارایی ندارند و باید از درختان سالمند محافظت شود، نتیجه یک تحقیق علمی نشان داده که درختان باستانی زیستگاههای منحصر به فردی برای حفاظت از گونههای در معرض تهدیدند، چراکه میتوانند در برابر گرم شدن آب و هوا مقاومت و از آن جلوگیری کنند؛ پس بیایید امسال شعارمان حفظ درختان باستانی و سالمند باشد.