ساختار شهری امکانی را در اختیار افراد جامعه می گذارد تا به عنوان مهرهای موثر در گفتمان رایج جامعه خود را بروز دهند. نقش بستر شهری در عاملیت افراد برای پیشبرد جامعه از هر نظری غیرقابل انکار است چرا که فرد حتی اگر در بستر شهرنشینی و در هزارتوهای پر رمز و راز شهری زندگی نکند ناچار است در عصر مدرن و پسامدرن برای پیشبرد نیازهای روزمرهی خود به آن سر بزند.
در زمانی که بستر شهری ناظر طغیان و بهم پیوستگی قطره های سرگردان به دنبال نقشی اجتماعیست که به هر دلیلی در شهر رها شده اند، خود این بستر به عنوان هزار تویی بی پایان به کمک این ناپیوستگی میان قطرهها خواهد آمد.
شهر بار دیگر حتی با وجود عدم خواست مسئولین سیاستگذار روند شهری، بستری برای بهمپیوستگی عناصر درونی خود خواهد شد. اما آیا با وجود اعمال زور نیروی حاکم شهروندهای به دنبال نقش اجتماعی قادر به بازپسگیری بستر شهری با کمترین امکانات هستند؟ این حداقل بازپسگیری فیزیکی بستر شهری برای ایجاد جریان موافق با اجتماع درونی چگونه کشمکشی را شکل میدهد و حاصل این کشمکش چه خواهد بود؟عکاس شهری به عنوان پرسه زن یا flaneur نقش کاربردی خود در پیشبرد اجتماعی را ثبت وقایع رخ داده و یا درحال رخ دادن گوشه و کنار بستر شهری میداند.
پرسهزن شهری به دورترین نقاط شهر گز میکند و رویدادهای زیر پوستهی شهر را که از چشم بسیاری دیگر دور مانده را ثبت کرده به دیگران عرضه میکند. در دنیای پر از تحول و پرسرعت شهرنشینی قرن ۲۱ام چهرهی شهری با سرعتی باورناپذیر در حال تغییر است. ازین رو عکاس نگاه خود را از هر طرف که بچرخاند با نشانههای مختلف روند رشد اجتماعی روبرو خواهد شد.
گرچه مدیریت مسلط شهری همواره در تلاش بوده است تا بستر شهر را به نفع خود مصادره کند اما شهر به عنوان بستری عاملیتساز در روند رشد اجتماعی، همواره در طول تاریخ ثابت کرده است که خود متعین مسیر و عاملان موثر خواهد بود.
نقشپذیری افراد به عنوان عوامل موثر برای رشد اجتماعی در شهر یکی از مهمترین عناصریست که آنان را به بستر شهری پیوند میزند. حس هویتی که اجتماع به اعضای جامعه سپرده است، یکی از مهمترین ویژگیهای اکثر تئوریهای شهروندی است و در عین حال، همین ویژگی از بزرگترین مسائل مهم موجود در جامعه محسوب میشود.(جیسون بی سیموس، ۱۳۹۹:۸۴)
شهروند برای حفظ این نقش میکوشد و برای تبدیل شهر به آنچه که او را در پیشبرد اهدافش یاری میکند از هیچ تلاشی فروگذار نخواهد کرد. نقش اجتماعی فرد در شهر عاملیت وجود او برای شهروندبودگی است که حدف آن موجب بهم ریختگی مناسبات شهری خواهد شد. اگر سیاست گذاران شهری عاملیت اجتماعی و مدنی شهروندان به عنوان عناصر تشکیل دهنده شهر و تعیین کنندهی مسیر رشد اجتماعی شهری نادیده بگیرند، در واقع شهروند را به عنصر مازاد سیستم تبدیل کرده، او را در مقابل خود قرار میدهند. زیرا او در شهر زیست میکند و با توجه به تجربهی زیستهی شهری خود جریان اجتماعی جاری را فهم میکند و برای بازپسگیری بستر هویتساز خود، به پا خواهد خواست. اما برای بازپسگیری شهر توسط شهروندی معترض در زمانی که بالاترین حد سرکوب را تجربه میکند چه راههایی وجود دارد؟ در واقع باید این بازپسگیری را از کجا آغاز کند؟
برای نیل به این هدف نیاز است نگاهی به شهر و بستر شهری و نوع نظارت و قواعد مدیریت شهرسازی نیم قرن گذشته داشته باشیم. آنچه رخ داده است رَد حضور انسان در گوشه و کنار شهر به عنوان عامل شهرساز و همزمان تخریبگر همان محیط زندگی شهریست، تا جاییکه بدون تخریب راهی برای پیشرفت و پیشبرد روند توسعه شهری باقی نمیماند. چه بسا بسیاری از نقشهای مدنی افراد در جامعه در پس همین تخریبها به آنان الحاق شده است. شهرها به هزارتوهایی پر رمز و راز بدل شدند که در هر گوشه و کناری با پذیرش وجود فردی از اجتماع، جریانی را شکل دادهاند. دیوارها و کوچهها و ساختمانها و المانهای شهری در کنار یکدیگر به عنوان سنگبنای ساخت شهر، به عنوان عناصر سازندهی این هزارتوها شناخته میشوند و تجمیع آنها برای شکل دادن چیزی به عنوان بستر شهری پذیرفته شده است و عکاس این تناسبات اجتماعی را در هندسهی کادربندی خود و در تناظر با عاملان انسانی شهری به شکلی که در نظر دارد ثبت میکند.
دیوارنویسی به عنوان حرکتی مستقیم، کوبنده و با صراحت یکی از موثرترین راههای بازپسگیری عاملیت اجتماعی و بلندکردن صدای فردی در اجتماع مدنی تلقی میگردد. تفکر عنصر محذوف اجتماعی با حداقل امکانات و به دور از چشم دیگر عناصر شهری ردی از خود را بر دیوارهای شهر باقی گذاشته و از حضور خود خبر میدهد و نه تنها وجود خود را فریاد میزند بلکه نظام بصری بستر شهری را نیز برهم میزند.
عاملیت انسانی محذوف اجتماعی، برای بازپسگیری شهر بیکار نخواهد نشست. او دیوارها ساختمانها و المانهای شهری را دستمایهی بلندکردن صدای خاموش شدهی خود خواهد کرد و ردپای خود را در جایجای این هزارتو باقی خواهد گذاشت. انسان شهری برای پیشبرد هدفهای متضاد با نیات مدیریت شهری تا جاییکه امکان دارد از قانونها و روابط شبه قانونی خود برای حفظ نقش خود استفاده میبرد اما زمانی که شهر به عنوان بستر اجتماعی آبستن یک طغیان باشد، به نقشی نیمبند رضایت نخواهد داد.
دیوارنویسی به عنوان حرکتی مستقیم، کوبنده و با صراحت یکی از موثرترین راههای بازپسگیری عاملیت اجتماعی و بلندکردن صدای فردی در اجتماع مدنی تلقی میگردد. تفکر عنصر محذوف اجتماعی با حداقل امکانات و به دور از چشم دیگر عناصر شهری ردی از خود را بر دیوارهای شهر باقی گذاشته و از حضور خود خبر میدهد و نه تنها وجود خود را فریاد میزند بلکه نظام بصری بستر شهری را نیز برهم میزند.
“فضای شهری، چیزی نیست جز فضای زندگی روزمره شهروندان که هر روز به صورت آگاهانه یا نا آگاهانه در طول راه، از منزل تا محل کار ادراک می شود”.(پاکزاد، ۱۳۷۶: ۳۲).
دیوار نوشتهها به عنوان المان شهری جدید روی دیوارهای شکل دندهی فضای شهری توسط افراد ناشناس نقش میبندد و حرفهای قابل تاملی را به خورد رهگذران روزمرهی هزارتوی شهری میدهند.
انسانی که کارکرد اجتماعی خود در بستر شهری را از دست داده بود با حرکتی اعتراضی در زیباییشناسی شهری دست برده و در آن تغییر ایجاد میکند؛ و عموما با دیوارنویسیهایی با کارکرد ایدئولوژیک بر تاثیر این تغییر می افزاید. او جامعه ای که حضور او را نادیده گرفته است وادار میکند تا خلاف آنچه به او اطلاق شده بیاندیشد و برخلاف آنچه تا کنون بوده از کنار دیواری لخت در کوچهای تنگ و نمور رد نشوند و اینگونه تناسبات شهری را برهم میزند و حتی به سرعت و جهت دید آدمها در شهر نیز جهت دیگری میدهد.
شاید بیراه نباشد که دیوار نویسیها را نوعی هنر محیطی در ابعاد بزرگ طلقی کنیم که در فضایی غیرمنتظره در بستر شهر شکل گرفتهاند تا هویت دموکراتیک شهری را پس بگیرند.
“هرکسی حتی با کمترین حساسیت زیباییشناسی، ناگزیر میشود در همان دم نخست مواجه با این آثار،به کمترین شکل ممکن،واکنش نشان دهد، زیرا این آثار محرک و چالشانگیزند.” ( زیباییشناسی محیطی، مارتین درنتن ۱۳۹۹۹)
دیوارنویسیهایی که عمدتا کارکردی ایدئولوژیک دارند و از سوی معترضین و یا مبلغین به نظام زیبایی شناسی شهر اضافه شده اند و با نظام ایدئولوژیک از پیشتعیینشدهی شهری مغایرت دارند؛ از این رو غالباً، توسط سازمانهای مدیریت شهری پاک شده یا از بین خواهند رفت. عکاس ناظر بر این دیالکتیک بین عامل معترض شهری و عامل ایدئولوژیک مدیریت شهری، رَد روند آمد و شد نظرات و تلاشهای هریک از این دو طرف را برای در برد در کشاکش نبرد نظاره میکند و با ثبت و انتشار آن، این جنگ نرم را به منصهی قضاوت عموم شهروندان میگذارد.
عکاس با ثبت دیوارنویسیها نه تنها به عاملیت عناصر محذوف شهری سندیت میبخشد بلکه وجود آنها را به عنوان عنصری تاثیرگذار در شهر به دیگران گوشزد میکند. او دیوار نویسی ها را در بستر روزمرهی افراد و در خلال دیگر عناصر شهری ثبت میکند و اینگونه به دیوارنویس، به عنوان نقشی تاثیرگذار در جامعهی مدنی هویت دائم میدهد.
عکاس با فراگیرکردن تلاش شهروند معترض و قرار دادن تلاش او در کنار المانهای معناشناسانه، هویتی مَثَلی به نگارندهی دیوارنویسی میدهد و بیننده را بر آن میدارد که با او همذات پنداری کند.
او علاوه بر فریاد زدن حضور نادیده گرفته شدهی نقش شهروندِ نگارندهی دیوارنویسی، تلویحاً، قاطبه ی مردم را به بازاندیشی در مورد جایگاه خود در نقش اطلاقی از سوی نظام حاکم به عنوان شهروند دعوت میکند. او از ناظرین میخواهد تا به گذشته و آیندهی او فکر کنند و حتی به عنوان همشهری نگران او شوند. بینندهی عکس دیوارنویسی، با مرور چندبارهی دیالکتیک میان نگارندهی دیوارنویسی و افرادی که به طرقی دیوارنویسی را پاک میکنند، به نوع گفتمانی که دیوارنویس در آن برای احقاق حق خود میکوشد التفاتی کلی پیدا میکند. او با یادگرفتن نشانههای نظام سلطه به دنبال نوع نقش خود در ساختار شهری خواهد گشت و اینگونه به اصلاح ساختار بستر شهری در جهت رشد اجتماعی که خود زیسته و اندیشیده است گام خواهد برداشت.
عکاس با نظارت و ثبت روند کشمکش بین نگارنده و نیروی اعمال زور یک مستند گام به گام از تمام و کمال هویتخواهی شهروندی را بازنمایی میکند. عکاس، شهروندی که حقوق مدنی خود را زایل شده میبیند را ثبت میکند. او را لابلای حرفهایش میشناسد. آنچه از او شناخته را در کادربندی زیرکانه در ساختار مدنی شهر و در کنار دیگر المانهای پذیرفته شدهی شهری میگنجاند. جبری که توسط ماموران کنترل مدیریت شهری به او اعمال میشود را در تغییر یا حذف نوشتههایش ثبت و بازنمایی میکند؛ و با قرار دادن این مسیر در عکسها ردی از هویت شهروندی فردی در اجتماع را به رسمیت شناخته و به دیگران عرضه میکند. عکاس پرسه زن شهری با ثبت گذرای تلاشهای افراد جامعه که در نقشههای مدیریت شهری نمیگنجیدند به آنها در بازپسگیری شهر به مثابه بستری برای بروز هویت مدنی و اجتماعیشان کمک میکند. تلاش او مسبب این امر است که حتی اگر دیوارهای پوشیده از دیوارنویسیها نیز تماما تخریب شوند و یا نگارندگان به هر عنوانی حذف شوند نوع تلاش آنها برای بازپسگیری محیط زندگیشان به عنوان هویتی حق طلب حفظ شود. در واقع او رَد تلاش برای بازیابی هویت مدنی و احقاق حق را بازنمایی میکند.
اهمیت تاثیر رسانه زمانی بهتر روشن میشود که بدانی برداشتها، نگرشها، قرائتها و گفتمانهایی که ناظر به مفهوم جامعهی مدنی و شهروندی هستند بر فرآیند، سرشت و شرنوشت شکل گیری و شکل دهی به پروژهی جامعهی مدنی و شهروندی در یک جامعه تاثیر بسزایی دارند ( نجاتی حسینی، ۱۸:۱۳۸۰)
👌👌