فوتبال انزلی نه، بلکه جامعه ورزش و بویژه فوتبال کشور، شخصیت بزرگ و ارزشمندی را از دست داد. مردی که تمامی صفات و خصلتهای یک مدیر و مربی ورزشی واقعی در اندیشه و رفتار وی تجلی میکرد.
مدیر و مربی بودن باید در ذات و وجود فرد باشد تا با کسب مهارتها و علوم مربوطه و بکار بستن آنها به سر منزل مقصود رسید.
بهمن خان دارای امتیازات فوق بود. مردی با دانش ورزشی( فوتبالی ) بالا، با نظم و منضبط.
برخوردهای بجا و متناسبش با شاگردان، نشان از حرفهی معلمیاش داشت.
در مورد سختگیریهای صالح نیا نسبت به بازیکنان، جراید دوران گذشته وی را دیکتاتور خوانده بودند که او فرمانروای مطلقی است و بازیکن خاطی خود را در میان چشمان بهت زده تماشاگران، زیر مُشت و لگد میگیرد…
صالح نیا طی مصاحبهای که در بهمن ماه 1356 با مجله کیهان ورزشی انجام داد، به نوشتههای برخی از نشریات ورزشی اینگونه پاسخ داده بود: « من یک پدر دلسوزم که وقتی فرزندانم، حرفم را نمیخواهند به درستی گوش کنند، مجبورم در مقابل آنها قدرت نمایی کنم تا جاییکه آنها را سر جایشان بنشانم… دیکتاتور که نه. بگذارید توضیح بدهم که در یک تیم، مربی باید انضباظ را به هر صورت اعمال کند. ناگفته نماند که هر مربی برای خودش روشی دارد و میخواهد که این روش با قاطعیت هر چه بیشتر از جانب شاگردانش دنبال شود.
…اصولا حرفه من معلمی است و همیشه سعی کردهام که در فاصلهای کوتاه تمام آموختنیها را به شاگردانم یاد بدهم. خود من آنچه را که در درجه نخست از زندگی آموختم، انضباط بود و دریافتهام که بدون انضباط و اطاعت و وقت شناسی در هیچ کاری نمیتوان به توفیق کامل رسید.
…کجا این کار دیکتاتوری است؟ معروف شدهام به اینکه مربی خشن و خودرایی هستم، در حالیکه من بعد از تمرین، دوست خوبی برای آنها بوده ام… من هرگز دستم بالا نمیرود مگر اینکه احساس کنم نظمی که در تیم پایه گذاشتهام در حال تزلزل است.»
راز پیشتاز بودن شهر کوچک انزلی در فوتبال استان و مطرح بودن آن در سطح کشور، مدیون مردانی چون جبار صمدی و شاگرد خلفش بهمن صالح نیا بوده و هست.
کاش هر شهر و دیاری یک بهمن خان در عرصه ورزش (فوتبال) داشت. به درستی که وی پدر فوتبال گیلان بود.
همانگونه که در مقدمه کتاب اولم (ملوان از کلنی تا قوی سپید) ذکر نمودهام، نشر کتاب یاد شده مدیون همراهی و یاری بهمن خان در تهیه هزینهی چاپ آن بوده است.
«یاد. رویش نه چراغیست که خاموش شود»