واهانیان، رشت‌پژوهی که رشتی نبود؛

رشت به روایت ۵ نقشه‌ی تاریخی

0 ۱۶۷

ارزش کار استاد واهانیان

استاد مهندس روبرت واهانیان با وجود آن که متولد رشت نبوده، اما بیشترِ عمرِ خود را در رشت پژوهی و پژوهش‌های شهرسازی رشت صرف کرده و کتابی بسیار ارزشمند از تفسیر و تبیین پنج نقشه‌ی تاریخی مربوط به شهر رشت که تصویری فضایی شهر را در نزدیک به یک قرن (از ۱۲۴۹ تا ۱۳۴۵ خورشیدی) به دست می‌دهد، تهیه و به دوستداران رشت تقدیم کرده که می‌توان آن را یک اتفاق تاریخی برای این شهر به حساب آورد. صرفنظر از شکلِ پژوهش که می‌تواند در روش‌های مختلف پژوهشی متفاوت باشد، آن‌چه در این کار عرضه شده و مهم است، این است که در تمام برداشت‌های آماری و مکانی از این نقشه‌ها، همان‌طور که از استاد واهانیان انتظار داشتیم، اطلاعات آماری با دقتِ تمام استخراج و ارائه شده است. اکنون به برکتِ کار طاقت‌فرسای مهندس واهانیان و همکارانشان، ما با کتابی در باره‌ی رشتِ تاریخی در صد سال منتهی به سال ۱۳۴۵ خورشیدی یعنی دوران طلایی رشت رو‌به‌رو هستیم که در آن داده‌های منسجم و ارزشمند آماری، مکانی و فضایی  به دست داده شده که هر پژوهنده‌ی شهر رشت و حتا گیلان شناسی نیز نمی‌تواند از آن بی‌نیاز باشد. به ویژه این‌که نشر فرهنگ ایلیا، این نقشه‌های پنجگانه را با رزولوشن(Resolution) بسیار بالا در سایت خود برای استفاده‌ی عموم قرار داده که کاری بسیار ستودنی و نیکوست.

 

نقد یک نظریه در کتاب

با این حال مایلم یک نکته را در باره‌ی این کار پژوهشی بسیار ارزشمند طرح کنم که استاد واهانیان در باره‌ی خاستگاه شهر رشت نوشته و به نظر می‌رسد نیازمند اصلاح است. استاد در صفحه‌ی ۱۱۹ کتاب می نویسند:« … با توجه به مطالب فوق، این نظریه در ذهن نگارنده شکل گرفت که رشتِ اولیه در دوران آغازین شکل‌گیری، ابتدا با کاربری‌های گوناگونِ کشاورزی، در پهنۀ غربی تشکیل شد. اما بعدها، به ویژه پس از خاتمۀ دوران حکومت‌های خانخانی و انتقال مرکزیتِ بیه‌پس از فومن به رشت و آغاز دوران تجارت پر رونق ابریشم در ایران و متعاقبِ آن تغییر ماهوی الگوی عملکردی رشت از کشاورزی به تجاری، به شکل‌گیری شهری کاملا جدید، این بار در پهنۀ شرقی شهر به مرکزیت محلۀ بازار با خانه‌های اعیانی و سراها و کاروان‌سراهای فاخر، متعلق به تجار عمدتاً غیربومی منجر شد. شواهد موجود حاکی از آن است که برخلاف تصور برخی از مردم، روند شکل گیری فضایی رشت، از سمت غربی شهر، یعنی از چمارسرا و کیاب به سمت پهنۀ مرکزی و شرقی شهر صورت گرفته است و نه بالعکس. نگارنده در این مورد به روایت ملگونف[۱۸۵۸م] و نامۀ سرجنگلداری [۱۳۳۵خ] کل منطقۀ رشت به شهرداری و مستندات ترسیمی نقشۀ سال ۱۳۳۲ رشت استناد می‌کند».

 

استاد مهندس روبرت واهانیان با وجود آن که متولد رشت نبوده، اما بیشترِ عمرِ خود را در رشت پژوهی و پژوهش‌های شهرسازی رشت صرف کرده و کتابی بسیار ارزشمند از تفسیر و تبیین پنج نقشه‌ی تاریخی مربوط به شهر رشت که تصویری فضایی شهر را در نزدیک به یک قرن (از ۱۲۴۹ تا ۱۳۴۵ خورشیدی) به دست می‌دهد، تهیه و به دوستداران رشت تقدیم کرده که می‌توان آن را یک اتفاق تاریخی برای این شهر به حساب آورد

 

استاد واهانیان همان طور که در بالا اشاره کرده، دو شاهد برای نظریه‌ی خود آورده‌اند، اولی از سفرنامه‌ی «ملگونف» است. بنا به نوشته‌ی استاد، ملگونف روسی گفته است:« اهالی شهر[رشت] می‌گویند در محل و نقطه‌ای که ویرانه‌های دژ قرار دارد، سابقاً روستایی وجود داشته است که بر اثر طغیان رودخانۀ «گورگه‌ور(گوهر‌رود کنونی)، ویران شده است و سپس در سمت دیگر رودخانه، روستا بنا نهاده‌اند که هستۀ اولیۀ شهر رشت شده است»(همان: ۱۱۹). مهندس واهانیان ارجاع دقیقی به منبع خود نداده است. اما نویسنده به ترجمه‌ی امیرهوشنگ امینی از نوشته‌ی ملگونف مراجعه کرد که در سال ۱۳۷۶ انتشار یافته و عین همین متن را در صفحه‌ی ۲۷۷ آورده است و البته ملگونف در پایان این نقل قول، اضافه کرده است که :« [اهالی شهر]، وقوع این طغیان [رودخانه‌ی گوهررود] را در سال ۹۰۰[ه.ق] می‌دانند»(ملگونف۱۳۷۶: ۲۷۷). بنابراین بر اساس این گفته‌ی ملگونف، شهر کنونی رشت که مرکز آن در میدان شهرداری کنونی( محله‌ی استاد سرا) و  محله‌ی بازار بعدی قرار دارد، از سال ۹۰۰ هجری قمری به بعد از جابجایی ناشی از طغیان رودخانه‌ی گوهرود در سال ۹۰۰ هجری قمری بنا شده است!. این گفته‌ی ملگونف به هیچ‌وجه درست نیست. یکی از دلایل خیلی پیش پا فتاده این که «ابوجعفر ثومی» در قرن سوم هجری قمری در مرکز قصبه یا شهرِآن زمان رشت یعنی در همین جایی که در پشت ساختمان شهرداری کنونی قرار دارد ، دفن شده بود که با نوشته‌ی ملگونف و گفته‌های به قول ملگونف اهالی شهر در سال ۱۸۵۸ میلادی(۱۲۳۷ خورشیدی) تناقض دارد. گویا ملگونف هر چه مردم محلی به او گفته‌اند بدون بررسی اسناد دیگر نقل کرده است. ما می‌دانیم که «الصابی» نویسنده‌ی زیدی‌مذهب در قرن چهارم هجری قمری در سال۳۸۱  ه. ق برای عضدالدوله دیلمی کتابی به نام «التاجی» نوشته و در آن آورده است که: «… پیش از او [پیش از ناصر کبیر رهبر زیدیه در قرن سوم هجری قمری] مردی ابوجعفر نام که مذهب حنبل داشت در میان گیلیان[غرب گیلان] به دعوت برخاسته و یکی از روسای گیل[در غرب سفیدرود] به نام گیل پسر رستم را مسلمان کرده بود…» ( عظیمی ۱۴۰۳:  ۳۰۰). بنابراین می توانیم بگوییم که ابوجعفر در قرن سوم می زیسته و پس از مرگ در همین نقطه ی امروزی که در مرکز رشت قرار دارد دفن شده است. به طور دقیق از زمان مرگ ابوجعفر ثومی چیزی نمی دانیم اما به احتمال زیاد در اواخر قرن سوم هجری قمری و به احتمال کم در آغاز قرن چهارم فوت کرده و در همین نقطه‌ای که امروز دفن است یعنی در پشت ساختمان شهرداری رشت دفن شده است که بی تردید در آن زمان گورستانی در قلب قصبه‌ی رشت قرار داشت. بر طبق الگویی که در مورد شهرهای اسلامی داریم به طور عموم  می دانیم که سکونتگاه های این دوره به طور معمول در اطراف یک مکان مذهبی  مهم شکل می‌گرفت و بعد مقر حکومتی و بازار و مناطق مسکونی در اطراف آن به وجود می‌آمد. بنابراین از قرن سوم هجری گورستانی در مرکز قصبه‌ی رشت یعنی در همین جایی که اکنون میدان شهرداری رشت واقع شده، وجود داشت که مهمترین شخصیت این زمان یعنی ابوجعفر ثومی در آن دفن شده بود.

 

تصویر ۱ . مکانیابی موقعیت اولیه ی قصبۀرشت در کتاب رشت به روایت پنج نقشه پیش از جابجایی و بعد از جابجایی (همچنین برای همین موقعیت، نگاه کنید به نقشه‌ی ۱ در نقشه‌ی امروزی)

 

مضاف براین، بعد از این تاریخ تا سال ۹۰۰ هجری قمری که ملگونف سال جابجایی قصبه‌ی رشت از غرب شهر به شرق آن گفته، در منابع دیگر نیز از مکان‌های مرکزی کنونی شهر رشت در همین نقطه نام برده شده است و از این رو تردیدی باقی نمی‌گذارد که گزارش ملگونف نمی‌تواند در مورد مکان اولیه‌ی شهر رشت در غرب رودخانه ی گوهررود صحیح باشد.

 

شاهد دوم نظریه‌ی استاد واهانیان، مربوط به سیل در ناحیه‌ی عینک است و استاد در این مورد به نامه‌ی سرجنگلداری کل منطقۀ رشت که در تاریخ ۳۱ بهمن ماه ۱۳۳۵به شهرداری شهرستان[!] رشت ارسال شده، استناد کرده که خطر سیل ممکن است موجب این جابجایی قصبه‌ی اولیه رشت شده باشد. بر پایه‌ی این سند گفته می‌شود که در غرب  چمارسرا، خطر سیلاب وجود داشته و این خطر سبب جابجایی اولیه‌ی شهر یا  قصبۀ آغازین رشت به شرق رودخانه و سپس به ناحیه ی مرکزی بعدی رشت  یعنی همین مرکز شهر امروزی شده است. یادآوری کنیم که در صفحه‌ی ۱۲۰ و در تصویر ۱ که جابجایی قصبه‌ی رشت مدل سازی شده، قصبۀ رشت درست در جایی که در نقشه‌ها‌ی امروزی رشت، «کوی سرجنگلداری» می‌ نامند، مکان‌یابی شده است . تصویر ۱ در کتاب برای نشان دادن موقعیت اولیه‌ ی قصبه‌ی رشت روشن کننده است.

 

بر طبق الگویی که در مورد شهرهای اسلامی داریم به طور عموم می‌دانیم که سکونتگاه‌های این دوره به طور معمول در اطراف یک مکان مذهبی مهم شکل می‌گرفت و بعد مقر حکومتی و بازار و مناطق مسکونی در اطراف آن به وجود می‌آمد

 

در نامه‌ی سرجنگلداری به شهرداری رشت در سال ۱۳۳۵که مورد استناد قرار گرفته، آمده است:« موضوع: تعمیر سیل بند استخر عینک،  همانطوریکه استحضار دارند بر اثر بارندگی‌های شدید ماههای گذشته، قسمتی از دیوارۀ استخر عینک واقع در منتهی‌الیه جادۀ کمربندی شهر و متصل به جادۀ فومن – رشت(روبروی باغ سالار مشکوه) خراب شده. در نتیجه آب استخر با طغیان زیاد بسمت ساختمان‌های مسکونی کارمندان و انبار وسایل دولتی واقع در باغ منابع طبیعی چمارسرا سرازیر شده و خسارات زیادی وارد آورده است. روی این اصل خواهشمند است مقرر فرمایید قبل از شروع  بارندگی‌های شدید بهاره و جریان یافتن سیلاب‌های دیگر و تخریب کامل ساختمان‌های دولتی و جلوگیری از تلفات جانی و مالی نسبت به تعمیر استخر مورد بحث و ایجاد سیل‌گیر از تلفات جانی و مالی نسبت به تعمیر دیوار استخر مورد بجث و ایجاد سیل بند در نقطۀ مورد نظر اقدام فوری معمول…» (واهانیان: ۱۲۳). در نقشه ی ۱ موقعیت استخر عینک و باغ سالار و محله‌ی چمارسرای امروز نشان داده شده که برای درک موضوع نامه‌ی سرجنگلداری رشت، روشن کننده است.

نقشه‌ی۱. موقعیت استخر عینک(مرداب عینک)، باغ سالار، کوی سرجنگلداری، رودخانه‌ی گوهرود و موقعیت فرضی مکانیابی شده‌‌ی قصبۀ رشت پیش از جابجایی (با استفاده از نقشه‌ی شهر رشت- گیتاشناسی)

 

چنان که پیداست و در نامه‌ی سرجنگلداری آمده، موضوع اساسن از طغیان رودخانه‌ی گوهرود که ملگونف از آن یاد کرده و گویا سبب جابجایی قصبه‌ی اولیه‌ی رشت شده نیست بلکه چون دیواره‌ی بخش شرقی استخر یا مرداب عینک در نزدیکی ادارۀ منابع طبیعی و آن هم در غرب رودخانه‌ی گوهررود  بر اثر تخریب سیل بند موجب خساراتی شده، این تذکر به شهرداری داده شده و خواسته است که آن دیواره را ترمیم کنند. بنابراین صحبت از طغیان رودخانه‌ی گوهررود در این سند نیست. از این‌رو، به نظر نمی‌رسد که این نظریه با شواهدی که در کتاب  ارائه شده بتواند خاستگاه اولیه‌ی شهر رشت و جابجایی آن را توضیح دهد.

 

لازم است به تاکید یادآوری کنم که کار پژوهشی استاد واهانیان در مورد رشت ارزش خواندن چندباره دارد و پیداست که کتاب بعد از این، مورد ارجاع بسیار خواهد بود و از همین‌رو در اینجا به ایشان و همکارانشان تبریک عرض می‌کنم که کار بزرگی برای رشت انجام داده‌اند و این اشکال نویسنده اگر حتا وارد باشد، شائبه‌ی کم و کاستی بر کار بزرگ استاد و همکارانش ایجاد نمی‌کند.

با ارادت و مهر به استاد واهانیان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.