«رضا فرحمند» راهی آسمان شد. او که آدمها را یاد درختان سبزِ سرزمینش میانداخت، مهربان، اندیشمند و فروتن بود. روایت زیستنش بر زمین، آکنده از آوای گامهای استوارش برای ساختن جهانی بهتر بوده؛ جهانی که آبان ماه سال ۱۳۳۳ در سایهسار آسمان رشت بدان چشم گشود و دیری نپایید که ژرفای نگاهش او را روانهی عرصهی فرهنگ و میدان مبارزه ساخت.
با نگاهی به مصاحبهای که سایت «تاریخ ایرانی» با فرحمند داشته در مییابیم که او در سال ۱۳۵۰ خورشیدی، وقتی که ۱۶ ساله بود، حدود هفت ماه روانهی زندان شد. اقدام علیه امنیت کشور و توهین به مقام شامخ سلطنت جرمی بود که بر پروندهی او درج شده بود. گویا فرحمندِ نوجوان بر برگی از دفترش، کاریکاتوری با مضمون انتقاد به دیکتاتوری نقش زده بود.
البته این همهی مدتی نبود که او زیر سقف دهشتناکِ زندان روزگار گذراند، چرا که بار دیگر در سال ۱۳۵۳ محکوم به شش سال زندان شد و در ادامه پس از ۴ سال و ۷ ماه حبس با اعمال فشارهایی که از سوی سازمانهای بینالمللی صورت میگرفت و گسترش فعالیتهای انقلابی مردم همراه با تعداد بسیاری از زندانیان سیاسی آزاد شد. پیشینهی فعالیتهای فرهنگی فرحمند از گروهی با محوریت مطالعات و هنر تئاتر به نام «زمان» نشان دارد که زمانی او و افرادی چون « فرهنگ توحیدی»، «غلامرضا پوررجب» و «حمید باطویی» راهانداخته بودند.
کتابخوانهای رشت فرحمند را در چهاردیواری مهربان کتابفروشیاش به یاد میآورند. جهان او که با نقاشی، مجسمهسازی، گرافیک و تئاتر آمیخته بود از دنیای کتابها جدا نبود، از این رو کتابفروشی کاوه را در محلهی پل عراق رشت بنا نهاد اما روشنای حضورش پرتوی دیگر یافت وقتی در کنار جمعی از اهالی فرهنگ برای تاسیس خانهی فرهنگ گیلان تلاش کرد. در واقع او یکی از فعالان اصلی تاسیس خانه فرهنگ گیلان به شمار میآید.
کوچِ فرحمند، آسمان دل بسیاری از اهالی فرهنگ گیلانزمین را ابری کرده است اما این روزها دوستانش به این میاندیشند که چه خوب به تاریخ سوم بهمن سال ۱۳۹۸ در آیین بزرگداشت او گرد هم آمدند. محفلی که به همت فعالان عرصهی فرهنگ و هنر و موسسان خانهی فرهنگ گیلان برپا شد تا از همشهری «رضا فرحمند» به پاس ۵۰ سال حضور ارجمند اجتماعی و دستاوردهایش در راهاندازی نهادهای مستقل فرهنگی و هنری گیلان تقدیر شود.
مراسمی که وی در حاشیهی برگزاری آن در گفتوگو با ایرنا از کودکیاش سخن گفت که علاقهمند به نقاشی و مجسمهسازی بود و این که چون در نزدیکی رودخانه زندگی میکردند با گل رس مجسمه میساخت. او گفته بود: «یک دورهای آدم انگیزههایش میتواند ریشههای کودکانه داشته باشد، یک موقع وارد مرحلهای میشوی که در یک جنگی افتادی و خواه ناخواه باید یک طرف را انتخاب کنی و من طرف عدالتخواهانهتر را انتخاب کردم که شامل مردم زحمتکشی میشود که باز هم ریشههایش از کودکی من است».
وی همچنین از پشت سر گذاشتنِ هفت سال حبس بعنوان زندانی سیاسی یاد و اظهار کرده بود: «علیرغم این که به شکلهای مختلف در زندان ساواک شکنجه شدم هیچ وقت به فکر انتقام و شکنجهگر شدن نیفتادم. آنچه خوانده و آموختهام و آنهایی که دوست داشتهام همیشه از انتقام دور بودهاند».
رضا فرحمند سرانجام در بیست و ششمین روز از اردیبهشت سال ۱۴۰۰ خورشیدی از جهان خاک رخت بر بست اما عطر حضور پر ثمرش چون بوی خوش عطر خاک بارانخورده تا همیشه با نسیم، حوالیِ حصار آجرچین و حوض آب و ایوان شکوهمند خانهی فرهنگ جاریست. ردِ نگاه او بر در و دیوار این خانه تا همیشه باقیست و ابرهای آسمان رشت، روشنای امیدی که در جان و جهان او جاری بود را هرگز از یاد نخواهند برد.