این مقاله دربارهی گزارشی است که چندی پیش در سایت مرور با عنوان «زنان اثرگذار؛ زندگی روشن، مرگ مبهم» به قلم مجید یوسفی منتشر شد. نگاشته اینجانب دو بخش دارد. بخش اول در گفت و شنود با نگاشته آقای مجید یوسفی عزیز است که در ابتدا باید بیان کرد بحث اصلی پاسخ یا نقد نگاشته یا نگارنده نیست و هدف بررسی موضوع و گفت و گو و بحث پیرامون موضوعات اجتماعی برای روش شدن و بررسی چندباره آنهاست. بخش دوم هم بطور کلی دربرگیرنده چند موضوع در رابطه با زنان و نوع برخورد جامعه با زنان و یا برعکس است.
موضوعات اجتماعی از عملکرد و کارکردهای فردی و گروهی سرچشمه میگیرند به همین دلیل واکاوی موضوعات و دلایل آن در کنار شخصیتهای درگیر مهم است. در گزارش یاد شده نویسنده با این مقدمه که، “به فاصله سه ماه پایانی سال ۱۳۹۹ و آغاز نخستین روزهای قرن ۱۴۰۰، جامعه فرهنگی ـ اجتماعی ایران سه چهره اثرگذار و به یادماندنی خود را از دست داد. چهرههایی که هر کدام در نقش، منزلت و قلمرو حرفهایی خود در بین دهها شخصیت از همتایان خود، به رغم همه ناکاستیها و کژتابی ها، آثار و عملکرد ماندگاری از خود برجای نهاده بودند.” و در جایی از مقاله هم ذکر کردند که هدف مقایسه نیست. برای گفت و گو که میتواند به بحث بیشتر و همچنین پیشرفت مفاهیم کمک کند مطلبی بیان میکنم.
لازمه پیشرفت جامعه، درک پدیدههای اجتماعی است. برای تبیین علتی آن نیز مبادرت ورزیده و برای آن نیز عامل یا عواملی را مورد شناسایی قرار داد. که این تبیین در جامعهشناسی در کنار نظریههای اجتماعی و همچنین مفهوم نقش و مفاهیم کلمهها بسیار مهم است. چون یکی ازدریچههایی که موضوعات و رخدادهای اجتماعی از منظر آن دیده میشود نقشها و مفاهیم است. مفاهیم زیادی تولید میشوند و یا به صورتهای مختلفی معنی میشوند. در ابتدا میتواند مساله مهم میتواند این باشد که مفاهیم چه هستند؟، چگونه شکل میگیرند؟ و چه کارکردهایی برای مفاهیم قائل هستیم؟ و یا بر اساس چه کارکردیهایی مفاهیم بوجود میآید.
در مقاله مورد بحث چند مفهوم بیان شده است. زنان، کنشگران، مبتکر، پیشرو، تاب آوری و… هر کدام از این کلمات بارمعنایی خاص خود را دارد که براساس آن نیز افراد درون طبقهای خاص قرار میگیرند. میتوان این کلمات را به هر شکلی و به نفع هر موضوعی یا گروهی تفسیر کرد. مقاله در چند بخش قابل نقد و بررسی است. از جایگاه قرار گیری افراد، مفاهیم بیان شده و همچنین بستر فعالیت و از همه مهمتر خود وجودی افراد.
ابتدا اینکه صحبت از نیمی از جامعه است که بستر نیمی از رخدادها فارغ از مثبت و منفی است. به همین دلیل مهم است که نیمه جامعه دیده شود و شناخته شود. علایق، سلایق، کنشها و واکنشها مهم است. حال با شناخت این بخش وجودی جامعه است که میتوان موضوعات اطراف آن را بررسی کرد. سوژهها را دید و کارکرد ابژهها را بررسی کرد. افرادی کنار یکدیگر قرار میگیرند همانند سه نفر از زنانی که در برههای تاثیر گذار بودهاند و سرانجام به دلایل مختلف مسیر زندگیشان به سمت و سویی دیگر کشیده شده است و در انتها مرگی مبهم. حال فارغ از احساسات، این نوع کنار یکدیگر قرار گرفتن، خودآگاه یا ناخودآگاه مقایسه را در ذهن شکل میدهد که آیا زنانی که نام برده شد پیشرو بودهاند؟ کدام یک در بطن جامعه بوده است و کدام یک بر بستر سیاست حاکمه مسیر پیشرفت را طی کرده است و بر روی پاراپاگاندای رسانهای و فرهنگی رشد کرده است و در چه طبقه اجتماعی قرار گرفته و کدام طبقه یا طبقات را تحت تاثیر قرار میدهد. فارغ از اتفاق و سرنوشتی که رقم خورده است بررسی کنیم که تاثیر گذاری شخصی در دنیای آکادمیک بیشتر است یا فضای صدا و سیما و یا روزنامه نگاری؟. اگر از لحاظ علمی و برپایه بنیانهای علمی نگاه کنیم دنیای آکادمیک و روزنامه نگاری اما از نظر فضایی کمتر علمی فضای رسانه تصویری( صدا و سیمای ایران). از چه نظر عنوان کمتر علمی برای آن خطاب میکنم چون با کمی کنکاش متوجه خواهید شد که صدا و سیما سیستماتیک واقعیت را نمیگوید، دوست ندارد واقعیت آنگونه که هست بیان شود و برای آن نقاب یا پوششی میسازد اما در دنیای آکادمیک و روزنامه نگاری متعهد و مستقل اینگونه نیست. علم به چالش میکشد نه از جایگاه از بین بردن بلکه از جایگاه شفاف سازی و تولید محتوا و در انتها پیشرفت. پس نمیتوان افرادی از دو جنس دیدگاه را در یک کفته ترازو گذاشت و لقب کنشگر و تاثیر گذار بر آنها گذاشت. موضوع مهم در خصوص کنشگر این بحث است که کنش و کنشگر تا چهاندازه خود انگیخته و آزاد هستند تا چه حد تحت تاثیر و در قید و بند الزامات اجتماعی، سیاسی شکل میگیرند. موضوع دوم در بحث اخیر عنوان عاملیت است که منظور از آن میزان آزادی و قابلیت کنشگر اجتماعی به انجام کنش ها، فراتر از الزامهای ساختاری و نهادی است. حال باید سنجید که کنشگری بر روی کدام بستر و با چه میزان عاملیت بوده است. مهم است سنجیده شود که جامعه اطلاعاتی براساس مدرنیته، فرهنگ، ارزش و همچنین هنجار چه معنایی پیدا میکند و چه میزان سرمایه اجتماعی و فرهنگی تولید میکند؟
در خصوص تاب آوری و رخدادهایی که موجب عزلت نشینی خانمها لالمی، لاجوردی و نامداری شده است در مقابل مردانی هستند که رفتارهایی باب میل سیستم نداشتهاند اما هنوز مشغول فعالیت هستند و یا با عذرخواهی و یا به نوعی توبه از دیدگاه سیستم به عرصه فعالیت مورد دلخواه برگشتند.
بر چه اساس ساخت شکل میگیرد و کارکردها با عقلانیت و یا هژمونی نقش و یا نقشها را در نهادها شکل میدهند که این کنشها به ساختیابی و تحرک اجتماعی در قالب قشربندی اجتماعی ختم میشود که از دید برخی بیگانگی و یا بازنمایی طبقهای خاص است، بر اساس همین عاملیت کژکارکردها و کردارها( پراکتیس)شکل میگیرد، حال برخی این نوع کارکرد را چیزوارگی از هر نوع آن تعرف کنند. و با ادبیاتی خاص طرف مقابل خطاب قرار گرفته و قضاوت میشود همانند قضاوت پوشش افراد از نگاه خانم نامداری که با برچسبهایی همراه بود و بعد در مقابل این نوع خطابهها فیلم حضور در سوئیس پخش شد. موضوعی که در جامعه سر و صدا و موضع گیریهایی بوجود آورد که چرا شخصی از دایره سیاسی کشوری دور میشود اقدام به عملی میکند در کشور خود دیگران را به واسطه همان عمل مورد مؤاخذه قرار میدهد.
بپذیریم یا نپذیریم زنان هنوز در ایران جایگاه برابر در موضوعات اجتماعی ندارند و متأسفانه هنوز دیگری یا جنس دوم محسوب میشوند، حال از این گروه تصور تاب آوری باید داشته باشیم. قبل از هر موضوعی باید یک سوال از خود منظور از تاب آوری چیست؟ مجموعهای از کلمات خلق شدهاند که هر کدام ادبیات رو به رشدی را در سالهای اخیر داشتهاند. تاب آوری نیز یکی از این واژه هاست، که باید در مورد مفهوم و فرم آن استدلال کرد و اینکه باید اذعان کرد، تاب آوری اجتماعی توانایی قرار گرفتن در یک چارچوب تحلیلی منسجم را دارد، که البته از حوصله بحث پیش رو خارج است و در این نگاشته به صورت کلی به آن میپردازیم، تاب آوری در مورد افراد و گروههای اجتماعی را میتوان به طور کلی میتوان اینگونه تعریف کرد که؛ تاب آوری تواناییها یا ظرفیتهای آنها برای تحمل، جذب، مقابله و تطبیق با موضوعات اجتماعی و زیست محیطی است. حال در موضوع مورد بحث، کیفیت و ظرفیتهای مقابلهای یا توانایی کنشگران اجتماعی برای مقابله با انواع سختیها و غلبه بر آنها در جامعه ما مطرح است؛ و اینکه این ظرفیتهای سازگاری یا توانایی آنها در یادگیری از تجارب گذشته بوده است میتوانند و با افزایش ظرفیت و توانایی در خصوص چالشهای آینده در زندگی روزمره شان خود را وفق دهند و این افزایش ظرفیت منجر به بالارفتن ظرفیتهای تحول، توانایی فردی و یا ایجاد مجموعهای از نهادها که رفاه فردی و پایداری اجتماعی در برابر بحرانهای آینده میشود و یا وضعیت موجود را تقویت میکند.
کاسیوپو، زاترا و ریِس از محققین تاب آوری معتقدند که تاب آوری اجتماعی یک ساختار چند سطحی است که خود را به صورت ظرفیت افراد و گروهها برای پرورش، تعامل، حفظ ارتباطات اجتماعی مثبت، بردباری و بهبودی از عوامل استرس زا و انزوای اجتماعی نشان میدهد. دوباره باید بر نقش بی مانند زنان در تربیت جوامع اذعان داشت و این اثر برهمگان روشن است. اما در عین حال مشخص است که تاب آوری اجتماعی و توسعه سلامت و بهداشت روانی هم راستا با عدالت اجتماعی است و فقط با استقرار همهجانبه عدالت بدست خواهد آمد. تأکید و نام گذاری سازمان بهداشت جهانی هم از این لحاظ است. این نکته را نیز باید به یاد داشت برای ایجاد تاب آوری نیاز به یک سری دسترسیها و منابع همانند منابع انسانی و منابع طبیعی پایدار، دسترسی به منابع اقتصادی و تخصیص عادلانه آن، ساختارها و فرآیندهای نظارتی و حاکمیتی فراگیر، محیط با میزان سازگاری و استحکام بالا مورد نظر است. در موضوع مورد بحث آیا زنان مورد نظر و یا دیگر زنان بحث عدالتی و دسترسی به منظور ایجاد فرصت، توانایی، پرورش و تطبیق تاب آوری را ایجاد کرده است؟ و جامعه اجازه کسب آن را میدهد.
در خصوص تاب آوری و رخدادهایی که موجب عزلت نشینی خانمها لالمی، لاجوردی و نامداری شده است در مقابل مردانی هستند که رفتارهایی باب میل سیستم نداشتهاند اما هنوز مشغول فعالیت هستند و یا با عذرخواهی و یا به نوعی توبه از دیدگاه سیستم به عرصه فعالیت مورد دلخواه برگشتند. اما این سوال مهم پیش میآید که زنان نیز جایگاهی همانند مردان دارند یا همان دیگری هستند؟ و سیستم و جامعه نیز این طبقه بندی را هرچند لفظی رد میکند اما در باطن قبول داشته و نهادینه میکند و عدالت مورد نظر در پاراگراف قبل در خصوص دسترسی و تخصیص منابع خود را نشان میدهد.
جامعه ایرانی و چه بخش از آن به این موضوعات واکنش نشان میدهد و وجدان جمعی چگونه قضاوت میکند. زنان میتوانند جسورانه طرحهای مبتکرانه و انتقادی خلق کنند و سیستم و جامعه نیز به یک چشم به آنها نگاه کنند و در ادامه این حرکت زنان با هر نوع نگرش و طبقه اجتماعی میتواند به بلوغ اجتماعی برسد؟ آنکه، حوادث تاثرآور چند ماهه اخیر، اگرچه به سرعت و ناباوری گذشت اما جامعه، مآلاندیشانه مترصد آن است بداند که آیا چه نوع سیاست و پیامدی، حیات اجتماعی زنان پیشرو، مبتکر و جسور را پیش از آنکه به بلوغ اجتماعی و تاب آوری برسند، این چنان تار و مار کرد.
در انتها اقای یوسفی در یادداشت خود میگویند”تاسف بار آنکه، زنان و کنشگرانی که در حیات خود، بخشی از مسؤولیت روشنگری را در قبال جامعه بردوش کشیده بودند خود به سرنوشتی دچار شدند که جامعه کمتر مجال آن را یافت که به چند و چون آن بپردازد و اعتنایی به آن داشته باشد”. اما موضوع مهم که شاید فراموش شده باشد این است که آیا روشنگری صورت گرفته است؟ براساس همان کنار یکدیگر قرار گرفتن که موجب مقایسه میشود مدنظر است که در روشنگری میبایست حرف با عمل یکی باشد وگرنه تناقض بوجود میآید و در موضوع خانم نامداری دقیقا این مساله رخ داده است که این خود موجب میشود راه دیگر زنان در ایران سختتر شود چون براساس هژمونی پیش آمده و براساس عاملیت، وانموده و گفتمانها سنجیده میشوند و به خاطر بی عدالتی مورد بحث این روند کندتر میشود و شاید متأسفانه با رخدادهایی از این دست خاتمهها مواجه شویم.