زندگی، هزینه های کمرشکن و این رگبار تورم
مصرف ماهانه و سبد هزینه های نسل جوان گیلانی چه فراز و نشیبی دارد
در زمانهی پس از تصویب مجدد تحریمهای آمریکا که ایران را در یک انزوای جهانی قرار داد، زندگی جوانان ایرانی روبهروز بیشتر از آرزو تهی و بیش از گذشته با حسرت آمیخته شد.
سیاست خارجی محدودکننده، انزوای اقتصادی و فساد و فشار داخلی هر روز زنگهای خطر را به صدا در میآورد تا شکستن قامت یک جامعه را در هشدارها، بیانیهها و آمارها متجلی کنند.
از ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۹۷ خورشیدی که رییس جمهور وقت ایالات متحده آمریکا با امضای سندی از برجام خارج شد، بحرانهای اقتصادی یک به یک بر هم سوار شدند تا در نهایت با یک همتوانی نامبارک با افزایش فشار داخلی، روزگار جوانان را بیش از سایر گروههای سنی تیره کنند.
در این میان شاید موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده است، تغییری است که در کیفیت زیست جوانان ایجاد شده و آنها را مجبور به تغییر عادتهای طبیعی زندگیشان کرده. از خرج پولهای کلان برای آموختن زبانهای خارجی گرفته تا تفریحات محدودی که هر روز تحدیدی جدید، بودنشان را تهدید میکند.
در این گزارش زندگی ۱۰ الی ۱۵ جوان اهل گیلان بررسی شده و با ۹ نفر از آنها مصاحبه شده است. وقتی که تورم در مرز ۵۸ درصد قرار دارد جوانان ۲۰ تا ۳۵ سال اهل گیلان چگونه روزگار میگذرانند؟ تفریحات آنها چیست و دغدغههایشان بیشتر معطوف به چه موضوعی است؟
سارا – 25 ساله / میخواهم اما نمیشود!
سارا: دو ماه است که کاری را به صورت جسته و گریخته شروع کردهام اما درآمد ثابتی ندارم. ممکن است مثلا هر دو ماه یک بار ۵ میلیون تومان درآمد داشته باشم اما چیزی نیست که روی آن حساب باز کنم.
سارا ۲۸ ساله است. متولد رشت و فارغالتحصیل رشتهی موسیقی. وقتی از او درباره زندگیاش میپرسم، آه و حسرتش بلند میشود و میگوید: در سالهای اخیر بسیار به دنبال مهاجرت بودم. تلاشهای زیادی برای تامین مالی هزینهی مهاجرتم کردم و به نظرم هرکسی با تلاشی کمتر از این در هر جای دنیا میتوانست به هر کشوری که دوست دارد مهاجرت کند.
او میگوید درحال حاضر درآمد ثابتی ندارد چون نه شرایط تدریس موسیقی را دارد و نه جامعه را برای کار مناسب میبیند. از او میخواهم هزینههای ماهانهاش را برایم تا حد امکان شرح دهد و بگوید بیشترین هزینه را صرف چه کاری میکند.
درآمد ماهانهات چقدر است؟ آیا مستقل از خانواده درآمدی داری؟
ـ دو ماه است که کاری را به صورت جسته و گریخته شروع کردهام اما درآمد ثابتی ندارم. ممکن است مثلا هر دو ماه یک بار ۵ میلیون تومان درآمد داشته باشم اما چیزی نیست که روی آن حساب باز کنم.
گفتی به مهاجرت فکر میکنی و برایش اقدام کردهای، آیا بخشی از هزینههایت برای کلاسهای زبان صرف میشود؟
ـ بله، حدود دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان هزینهی کلاس آلمانی دارم که خانواده آن را پرداخت میکند.
هزینهی تفریح چطور؟ به نظرت چقدر در ماه صرف تفریح کردن شما میشود؟
ـ حدود ۲ میلیون تومان که متاسفانه این را هم خانواده میپردازد. البته تفریح که میگویم چیزهایی مثل کافه رفتن یا هزینههایی که برای خرید لوازم شخصیام میپردازم. غیر از این تفریح دیگری به ذهنم نمیرسد.
هزینهی ورزش چطور؟ آیا برای ورزش کردن مجبور به هزینهای؟
ـ به دلیل شرایط روحیام متاسفانه امکان ورزش کردن ندارم.
هزینهی خورد و خوراکت در چه وضعیتی است؟
ـ شانس این را دارم که با خانواده زندگی کنم و خوشبختانه قاطی همان سفره روزگارم میگذرد.
هزینهی پوشاک چطور است؟ میتوانی لباسهایی که نیاز داری را بخری؟
ـ به طور میانگین بین ۵۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان در ماه خریدهای ضروری دارم. مگر در مواردی که نیاز به تهیه پوشاک خاصی باشد که اغلب خانواده پرداخت میکند.
هزینهی اینترنت چطور؟
ـ حدود ۲۰۰هزار تومان صرف خرید بستههای اینترنت و فیلترشکن میشود.
محمد ۲۶ ساله / درآمدم خوب است اما فایدهای ندارد
محمد ۲۶ ساله است و اهل رشت. از نوجوانی کار کرده و بیش از ۱۰ سال است که روی پای خودش ایستاده. او صاحب یک کافه رستوران در شهر رشت است. به مهاجرت فکر میکند و دغدغهاش زنده ماندن است. به شعر و ادبیات علاقه دارد اما کارش ارتباط چندانی با علاقهاش ندارد. وقتی از او میخواهم این لیست را تکمیل کند، او چند دقیقه بعد ریز هزینههای ماهانهاش را برایم میفرستد:
۱ـ هزینهی آموزش: سه میلیون تومان خرج کلاس زبان و دانشگاه
۲ـ هزینهی تفریح: دو میلیون تومان هزینهی بیرون غذا خوردن، دورهمی با دوستان و خرجهایی که برای دل خودم دارم.
۳ـ هزینه ورزش: ورزش نمیکنم و هزینهای هم ندارم.
۴ـ هزینهی خوراک: چون با خانواده زندگی میکنم هزینهای ندارم. مگر اینکه خودم بخواهم از جیب خودم چیزی که میخواهم را بخورم.
۵ـ. هزینهی پوشاک: معمولا سالی یک بار به بازارهای تاناکورا میروم و خرید یکسالم را از آنجام انجام میدهم. سالانه حدود ۵ میلیون تومان که میشود ماهی حدود ۵۰۰ هزار تومان.
۶ـ هزینهی اینترنت: ۱۵۰ هزار تومان شامل بستهی اینترنت و فیلترشکن.
۷ـ درآمد ماهانه: میانگین ده میلیون تومان.
تارا ۲۹ ساله – پر از شور اما ایستادهام
تارا کارشناس زبان انگلیسی است و مدتی بهطور رایگان به کودکان کمبرخوردار انگلیسی تدریس میکرده اما بعد از آنکه مدرک کارشناسی ارشد عکاسیاش را دریافت کرده وارد عکاسی برندینگ شده است. خودش میگوید بدون کمک خانواده که از قبل چیزی داشتهاند هیچ کاری نمیتوانسته انجام دهد. لیست را برای او هم میفرستم و پاسخهایش را چند دقیقه بعد میفرستد. از سرعتش میفهمم دلِ پُری دارد.
۱ـ آموزش: ندارم. دوست دارم هزینه کنم اما پولش را ندارم. هرچند به زبان انگلیسی مسلطم اما برای زبان سوم پولی ندارم.
۲ـ تفریح: دو میلیون و ۲۰۰ هزار تومان شامل چند بار کافه و دو بار رستوران رفتن در ماه.
۳ـ ورزش: دو صبحگاهی میروم معمولا. چون هزینهی باشگاه بیش از ۵۰۰ تومان در ماه است و از عهده آن بر نمیآیم.
۴ـ هزینهی خوراک: هزینهای ندارم چون با خانواده زندگی میکنم.
۵ـ هزینهی پوشاک: حداقل خرید پوشاکم به طور متوسط ماهی دو میلیون تومان است اما قاعدتا هر ماه امکان خرید ندارم.
۶ـ هزینهی اینترنت: ۱۶۰ هزار تومان در ماه. قبلا فقط اینترنت بود اما حالا مجبورم فیلترشکن هم بخرم.
۷ـ میانگین درآمد ماهانهات: بین چهار تا پنج میلیون تومان.
محمدرضا ۲۶ ساله / میگذرد
محمدرضا مدرک کارشناسی ارشد معماری دارد و بیش از دو سال است که در یک دفتر معماری که با دوستانش تاسیس کرده کار میکند. او از ۲۰ سالگی جدا از خانواده زندگی کرده و هرچند خانواده بعضی از هزینههای الزامیاش را میپردازند اما معمولا خرج ماهانهاش را خودش پرداخت میکند.
برای او هم لیست را ایمیل میکنم و پاسخش اینطور است:
۱ـ آموزش: ندارم. چون اهل مهاجرت نیستم هزینهای هم نمیکنم. هرچند زبان انگلیسی را در حد راه افتادن کارم بلدم.
۲ـ تفریح: دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان که شامل حدود ۱۵ بار کافه رفتن و یکی دو بار رستوران در ماه میشود.
۳ـ هزینهی ورزش: ورزش نمیکنم و پولی هم نمیپردازم.
۴ـ هزینهی خوراک: چون تمام وقت سر کارم اغلب وعدههای غذایی را بیرون صرف میکنم. روزانه صد هزار تومان و ماهانه بین دو میلیون و ۵۰۰ تا سه میلیون تومان.
۵ـ هزینهی پوشاک: بهصورت نامنظم هر شش ماه دو میلیون تومان.
۶ـ هزینهی اینترنت: ۱۲۰ هزار تومان.
۷ـ میانگین درآمد ماهانه: بین هفت تا هشت میلیون تومان.
بهزاد – 31 ساله / با کمترینها زندهام
بهزاد دانشگاه را در اوایل جوانی ترک کرده و دیگر تحصیلات آکادمیک را ادامه نداده. بیشتر روزگارش با خواندن ادبیات و شعر میگذرد و اهل بازیهای کامپیوتری است. او را حضوری میبینم و سوالاتم را میپرسم:
درآمد ماهانهات چقدر است؟ آیا مستقل از خانواده درآمدی داری؟
ـ درحال حاضر سه الی چهار میلیون تومان درآمد دارم اما منظم و همیشگی نیست.
به مهاجرت فکر میکنی و آیا بخشی از هزینههایت برای کلاسهای زبان صرف میشود؟
ـ خیر پولی برای کلاس رفتن خرج نمیکنم. برنامهای هم برایش ندارم.
بهزاد: مدتی تنها زندگی میکردم. بین سه تا پنج میلیون تومان فقط هزینهی خوراکم میشد اما از عهده آن بر نیامدم و حالا برگشتهام پیش خانوادهام. ورزش نمی کنم. مدت هاست لباسی نمی خرم.
هزینهی تفریح چطور؟ به نظرت چقدر در ماه صرف تفریح کردنت میشود؟
تفریح زیادی ندارم. نهایتا ماهی یکی دو بار به رستوران بروم که آن هم سر جمع میشود نزدیک یک میلیون تومان.
هزینهی ورزش چطور؟ آیا برای ورزش کردن مجبور به هزینهای؟
ـ خیر، ورزش نمیکنم.
هزینهی خورد و خوراکت در چه وضعیتی است؟
ـ مدتی تنها زندگی میکردم و بین سه تا پنج میلیون تومان فقط هزینهی خوراکم میشد اما از پسش بر نیامدم و حالا برگشتهام پیش خانوادهام.
هزینهی پوشاک چطور است؟ میتوانی لباسهایی که نیاز داری را بخری؟
ـ مدتهاست لباسی برای خودم نخریدهام. اگر هم لباس جدیدی دارم کادوی تولدم بوده.
هزینهی اینترنت چطور؟
ـ حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار تومان در ماه. چون اهل بازی کامپیوتری هستم مصرفم اینترنتم بالاست.
نیلوفر ۲۶ ساله – فکر کردن به وضعیت افسردهام میکند
نیلوفر مصاحبهشوندهی دیگری است که سوالات را برایش میفرستم. او کارشناسی شیمی دارد و درحال حاضر بیشتر وقتش را ورزش میکند.
پاسخهای او به لیست هزینهها هم جالب است:
۱ـ هزینهی آموزش: حدود سه میلیون تومان
۲ـ هزینهی تفریح: ماهی ۱ میلیون تومان
۳ـ هزینهی ورزش: ماهی ۵۰۰ هزار تومان
۴ـ هزینهی خوراک: ندارم با خانواده زندگی میکنم.
۵ـ هزینهی پوشاک: بستگی دارد بین ۲تا ۴ میلیون تومان در ماه اما گاهی هم ماهیانه پوشاکی نمیخرم.
۶ـ هزینهی اینترنت: ۱۶۰ هزار تومان در ماه.
۷ـ میانگین درآمد در ماه: ۳ میلیون
نیلوفر بعد از ارسال لیست هزینههای خود در یکی از شبکههای اجتماعی برایم پیامی میگذارد و میگوید: خیلی وقت بود اینطور حساب نکرده بودم. از هزینههای خودم افسرده شدم.
امیرمحمد ۲۴ ساله / بسیار میدوم در زندگی
امیرمحمد در حوزهی دیجیتال مارکتینگ کار میکند. البته کار نیمه وقت. دانشجوی ادبیات انگلیسی است و آنطور که خودش میگوید تفریحش ماهی ۳۰ بار کافه رفتن و خوردن ۳۰ فنجان چای است. البته سیگار را هم بخش مهمی از هزینههایش حساب میکند. او لیست را برایم میفرستد و بامزگی پاسخهایش به خندهام میاندازد. هرچند که میدانم دلیلی برای خندیدن وجود ندارد.
۱ـ هزینهی آموزش خصوصی: ندارم.
۲ـ هزینهی تفریح: دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان شامل هر روز کافهنشینی و ۳ بار رستوران در ماه
۳ـ هزینهی ورزش: ندارم.
۴ـ هزینهی خوراک: خانواده جورم را میکشند.
۵ـ هزینهی پوشاک: خانواده جور این را هم میکشد.
۶ـ هزینهی اینترنت: ۱۵۰ هزار تومان در ماه که خوشبختانه این را خودم میپردازم.
۷ـ میانگین درآمد: سه میلیون و پانصد هزار تومان.
مائده ۲۹ ساله / همیشه با کارفرماهام دعوا دارم
مائده فارغالتحصیل کارشناسی ادبیات فارسی است. او گاهی زبان تدریس میکند و اغلب در شرکتهای دیجیتال مارکتینگ محتوا تولید میکند. خودش میگوید به خاطر شرایط بد اقتصادی و رفاهی دائما با کارفرماهایی که حقم را میخورند دعوا دارم. او به تازگی مستقل شده و جدا از خانواده زندگی میکند. لیست هزینههای او هم جالب توجه است:
۱ـ هزینهی آموزش خصوصی: دو میلیون تومان خرج کلاس زبان میکنم.
۲ـ هزینهی تفریح: سه میلیون تومان. عمدتا با دوستانم به کافه میروم.
۳ـ هزینهی ورزش: ماهانه یک میلیون تومان برای باشگاه میپردازم.
۴ـ هزینهی خوراک: ۴ الی ۵ میلیون تومان برای غذا هزینه میکنم که عمدتا خرج خرید مواد اولیه میشود و کمتر از بیرون غذا میگیرم.
۵ـ هزینهی پوشاک: اصولا چیزی نمی خرم.
۶ـ هزینهی اینترنت: حدود ۴۰۰ هزار تومان در ماه.
۷ـ میانگین درآمد: ۵ الی شش میلیون تومان بهطور میانگین.
میرحسین ۲۵ ساله / خستهام
امیرحسین در کار ویراستاری و نشر است. او میگوید اگرچه حقوقش از سایر همسن و سالانش بالاتر است اما ماهانه تمام بودجهاش را خرج ضروریات میکند و پولی برای خودش باقی نمیماند.
زندگی اگرچه جریان دارد، اما برای این جوانان غیر از تلاش برای فرار از این وضعیت معنای دیگری ندارد. اغلب آنها به فکر مهاجرتند اگرچه برخی نمیخواهند ترک دیار کنند، اما شور و اشتیاقی برای زندگی هم ندارند.
با او حضوری دیدار میکنم تا از ریز هزینههای خود بگوید. او توضیح میدهد که ماهانه سه میلیون تومان از درآمد ده میلیون تومانیاش را اجارهی خانه پرداخت میکند.
حدود دو میلیون تا دو میلیون و ۵۰۰ هزار تومان را صرف خرید مایحتاج منزل میکند و حدود دو میلیون تومان هم صرف تفریحش میشود که شامل کافه رفتن و بیرون غذا خوردن است.
او هم به فکر رفتن است و ماهانه یک میلیون تومان هزینهی کلاس زبانش را میپردازد و تا پیش از این هر سه ماه یک بار سه میلیون تومان برای دانشگاهش میپرداخته اما حالا فارغالتحصیل شده است.
امیرحسین ماهی ۸۰۰ هزار تا یک میلیون تومان قسط پرداخت میکند و عملا در پایان ماه پساندازی ندارد.
زیر رگبار تورم
زندگی اگرچه جریان دارد، اما برای این جوانان غیر از تلاش برای فرار از این وضعیت معنای دیگری ندارد. اغلب آنها به فکر مهاجرتند اگرچه برخی نمیخواهند ترک دیار کنند، اما شور و اشتیاقی برای زندگی هم ندارند.
ما اگرچه زیر انواع مختلفی از رگبارها روزگار میگذرانیم، اما انگار گاهی یادمان میرود شلیکهای ممتد تورم و اوضاع اقتصادی نابسامان چه بلایی بر سر زندگیهایمان آورده است.