مدتی قبل شورانشینان؛ پنجاه و پنجمین شهردار رشت را انتخاب کرده اند. رحیم شوقی توانست با ۱۰ رای از ۱۰ عضو شورای ششم به این جایگاه دست یابد. وی دارای مدرک ارشد عمران و دکترای جغرافیای روستایی است. معاونت مدیرکل فنی استانداری، مدیرکل فنی استانداری در دو دوره و معاونت فنی و عمرانی منطقه آزاد انزلی در سوابق شهردار جدید دیده میشود. آلودگی رودخانه های زرجوب و گوهررود، ساخت و ساز بدون پروانه در زمین های نسقی و پسماند سراوان از جمله چالش های شهر،که شهردارمنتخب به آنها پرداخت.
شورای ششم با احتساب دو سال فعالیت شورایی؛ سومین شهردار خود را در صورتی انتخاب کرده که باید منتظر ماند تا از سوی وزارت کشور این حکم مورد تایید قرار گیرد. شورایی که با شعار ثبات در مدیریت شهری شروع به فعالیت کرده و تا به اینجا نه آنچنان کارنامه ای موفق داشته و موضوعات پیش آمده طی این دو سال؛ این دوره شورایی را نیز به حاشیه کشانده است. عدم ثبات در مدیریت شهری و اختلاف با شهردار و برکناری شهردار منتخب که جز شعارهای ابتدایی این شورا بود تا بازداشت یک عضو شورا و سایر موارد ریز و درشت! همه اینها به انضمام دیگر فعالیت ها را اگر در دو کفه ترازو قرار دهیم؛ نشانگر اینست که شورای ششم فعالیت آنچنانی در حیطه وظایف خود نداشته و با ادامه این روند در پایان این دوره میتوان صراحتا گفت: کفه ترازو به سمت ناکارآمدی شورای شهر سنگینی میکند.
“رولان بارت” شهر را به متن توصیف و میگوید:شهر یک متن است که باید خوانده شود. یک گفتمان است؛که با نوشتار تثبیت و قابل انتقال میشود. بنابر تفسیر بارت میتوان گفت: شهر در فرایند ساخت با نشاندن عناصر و جزییات تثبیت خواهدشد.
در فرایند انتخاب شهردار؛ کاندیداهای (بومی،غیربومی) شناختی از وضع موجود شهر و شهرداری داشتند و سعی میکردند تا با شناخت مسایل کلی که در شهر جز معضل های اساسی ادوار است، برنامه های خود را نزدیک و در حول آن ترتیب اثر دهند. بطور مثال؛ زباله سراوان در شهر رشت یک معضل است که از کودک تا جوان و پیر در این باره میتوانند چند خطی صحبت کنند. حتی اگر شرایط عصر ارتباطی کنونی را در نظر نگیریم، بعید نبود؛ استان های همجوار و حتی دور نیز از سراوان و رودخانه ها چند خط اطلاع دهند.
در علم درمان خوانش پریشی؛گونه ای از زبان پریشی ست که باعث اختلال در یادگیری شده و میتواند باعث مشکلاتی در خواندن و نوشتن شود. سالها پیشتر در دوران کارشناسی با موضوع خوانش پریشی شهر در رسالهای دانشگاهی آشنا شدم. خوانش پریشی در شهر؛ مانند اختلال در یادگیری است که با بروز در شهر اینبار همچون غُددهای سرطانی در ابعاد پیچیده شهر گسترده خواهد شد.
خوانش پریشی شهری
“رولان بارت” شهر را به متن توصیف و میگوید:شهر یک متن است که باید خوانده شود. یک گفتمان است؛که با نوشتار تثبیت و قابل انتقال میشود. بنابر تفسیر بارت میتوان گفت: شهر در فرایند ساخت با نشاندن عناصر و جزییات تثبیت خواهدشد. طراح و برنامه ریز شهری همانند نویسنده در شهرعمل میکند. با این توضیحات میتوان گفت: همانطورکه متن باید طوری به نگارش برسد تا مخاطب بتواند روان بر درک آن فایق آید.شهر نیز نیازمند اینست: تصمیم سازان(طراح و برنامه ریزشهری)وتصمیم گیران(مدیریت شهری)طوری رفتار نمایند که شهروندان در شهر به راحتی بر خوانش شهر تسلط یابند. اما اگر برخلاف این تفاسیر و با بی توجهی تصمیم سازان و تصمیم گیران به شهروندان و عدم اندیشه پیچیدگی شهری؛متنِ شهر ناخوانا باشد،عدم خوانش شهر به خوانش پریشی شهری تبدیل خواهد شد.
در علم درمان خوانش پریشی؛گونه ای از زبان پریشی ست که باعث اختلال در یادگیری شده و میتواند باعث مشکلاتی در خواندن و نوشتن شود. سالها پیشتر در دوران کارشناسی با موضوع خوانش پریشی شهر در رسالهای دانشگاهی آشنا شدم. خوانش پریشی در شهر؛ مانند اختلال در یادگیری است که با بروز در شهر اینبار همچون غُددهای سرطانی در ابعاد پیچیده شهر گسترده خواهد شد.
امواج در فیزیک یکدیگر را تشدید میکنند. اگر این موضوع را به داخل محدوده های شهری گسترش دهیم. در شهر نیز پدیده های مختلفی وجود دارند که در تشدید یکدیگر دخل و تصرف دارند.با این تفاوت که در بُعد پیچیده شهر اثرات منفی یکدیگر را تشدید میکنند که به نابسامانی شهری تبدیل خواهند شد. در این مکانیزم؛ شهروندان درتشدید اثرات منفی نقش دارند. اگر این موضوع را در مورد زباله(بُعد منفی شهری)واکاوی کنیم، این مکانیزم مشهود است. بطور مثال: در نقطه ای از شهر انبوهی از زباله ریخته شده! چگونه این عامل منفی تشدید خواهد شد؟ زمانیکه سایر شهروندان نیز این عمل منفی را تکرار و به حجم زباله ها میافزایند. تشدید اثر منفی در خیابان های شهری نیز قابل مشاهده است! شهروندی خودروی خود را در جایی نامناسب پارک کرده، همین عامل منفی باز هم باعث تشدید اثر منفی دیگری میشود. سایر شهروندان نیز بدون در نظرگرفتن نامناسب بودن مکان(پارک خودروی اولی)؛ خودروی خود را نیز در همان مکان نامناسب پارک میکنند. سرجمع این آثار منفیِ تشدید پذیر در ابعاد پیچیده شهری تکرار میشوند که نابسامانی شهرها را به ارمغان میآورند.
شاید بارها در مواجهه با شهرهای سایر کشورها به نوعی با لفاظی های مختلفی برخورده باشیم. یا همان تعریف و تمجید های آب و تاب دار از فلان شهر و بیسار شهر! بهتر است بجای این لفاظی ها به این بیاندیشیم که چگونه همان شهر که مورد ستایش قرار گرفته، به آن خوانش خوانا رسیده است. فرضا آمستردام که پایتخت یک کشور توسعه یافته اروپایی است چگونه توانسته فرهنگ استفاده از حمل و نقل عمومی پاک را در میان شهروندان شهر جا بیندازد؟که شهروندان به تبعیت از یکدیگر در تمامی سنین سعی بر انجام آن دارند.
پاریس مرکز فرانسه؛ که به عنوان پایتخت فرهنگ و هنر اروپا زبانزد است پس از دوره ای که مهاجرت ها به این شهر افزایش یافت. در گزارش ها به اُفت فرهنگی این شهر؛ پس از مهاجرت های بوقوع پیوسته که اغلب از سوی مهاجران کشورهای توسعه نیافته بود، اشاره میشد. تخطی مهاجران از قانونهای شهری از جمله(راهنمایی و رانندگی و..)از نکات بارز گزارشها بود. جالب اینجاست: شهروندان پاریس از مهاجران یاد گرفته بودند که میشود از چراغ قرمز رد شد. آدمهایی(از جای دیگر)آمدند و خوانش های دیگر(متفاوت) را به این شهر انتقال دادند که حتی با شُهرت پاریس و شهروندان اش به کلی متفاوت بود اما خوانش مهاجران در بوجود آوردن خوانشی جدید پاریسی ها (هرچند غلط) تاثیر داشت.
خوانش پریشی یا همان عدم خوانایی در شهرهای کشور؛ چه بخواهیم چه نخواهیم وجود دارد. اما برای گریز از آن به چه نیاز است؟ آیا فقط این عدم خوانایی مرتبط با شهروند است، پاسخ معلوم است: خیر! شهروند همچون کالای مصرفی از شهر بهره میبرد. با آغاز به کار شهرداری ها و اخذ مالیات های مختلف از سوی این سازمان باعث شد تا استفاده کالایی از شهر در گستره عموم مردم ناگزیر شود.
تصمیم سازی و تصمیم گیری در حُکمرانی شهری باید طوری رفتار نمایدکه خوراک نهایی تهیه شده برای شهروند؛ حس تعلق را در شهروندان زنده نماید. الگوی بومی مناسب این رهنمون سکونتگاه های روستایی هستند که در آنها طی یک فرایند تاریخی؛خوانشی خوانا و مشترک وجود دارد. زیست مشترک در روستا قرن ها ادامه دار است. درروستا؛ دعوا، عروسی و… درکنارهم صورت میگیرد. نه از دادگاه و کلانتری که از اَرکان زیست شهری بوده، خبری است ونه از دیگر مصائب شهری!
در فرایند انتخاب شهرداررشت موضوعی مورد غفلت قرارگرفت. نه تنها شهردار منتخب بومی بلکه سایر کاندیداهای غیربومی تصدی این جایگاه که در گام نخست پتانسیل های خود را برای این مسند قابل قبول دانسته. اما در اینباره تجزیه و تحلیلی مناسب و همچنین برنامه ای برای ایجاد خوانش خوانا و مشترک در شهر نداشتهاند. میتوان این موضوع را به سایر شهرداران فعلی و ادوارگذشته شهرهای کشور نیز نسبت داد. زمانیکه”پیروز حناچی” شهردار تهران بود وی تیمی از دانشجویان دانشگاه تهران ساخت که در دوره مدیریتی اش در جایگاه شهردار با آنها تعامل، گفتگو و مشاوره داشته باشد. اما پس از آن کارشناسان باور داشتند: که حتی با وجود شکل گیری یک تیم تخصصی در کنار شهردار؛خوانشی خوانا و مشترک در تهران صورت نگرفته است.
خوانش پریشی مختص سکونتگاه های شهری است. این را میتوان از انقلاب صنعتی تعریف کرد تا به امروز! سکونتگاه های شهری در قالب کلانشهرها، مادرشهرها تراکمی بیش از حد را دچار شده اند.اگر همین حالا بخواهیم با یک جست و جوی ساده از تهران یک آمار جمعیتی دقیق داشته باشیم،امکان پذیر نیست!آمارهای جمعیتی این شهر رسمی،غیر رسمی و مبتنی بر ساعات شبانه روز متفاوت است.کلانشهر رشت نیز مبتنی بر ساعات اداری دو نرخ جمعیتی را داراست.
یک ارکستر را در نظر بگیریم با تعداد زیادی از نوازندگان که هر کدام سازی مینوازند.اگر هر یک از نوازندگان این گروه یک ضرب آهنگی را بدون توجه به سرپرست بنوازند. شنونده چیزی جز صدایی وحشتناک و گوشخراش نخواهد شنید. در شهر نیز خوانش های متفاوت وجود دارد و در ابعاد پیچیده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و زیست محیطی شهر نفوذ خوانش های مشترک به خوانش پریشی مضمحل بدل میگردد.
مرکز ثقل برنامه کاندیداهای شهرداری معضلات اساسی در شهر بود و بدون توجه به خوانشهای متفاوت در شهر که در بوجودآمدن نابسامانی ها دخالت دارند، فقط به معضلات اساسی اکتفا کرده. این در صورتی است که در دهههای متوالی هیچ برنامهای برای خوانش مشترک و خوانا در شهر از سوی مدیریت شهری میسر نشده است.
نقش تصمیم ساز و تصمیم گیر در این مرحله شهری که خوانش پریشی در آن به سر حد اعلا رسیده بسیار تاثیر گذار است. در شرایط کنونی مدیریت شهری رشت با این انتخاب چیزی که بازتاب میدهد. اینست؛ شورای ششم در میان کاندیداهایی متوسط، فردی بومی را انتخاب نموده و با استناد به رزومه و برنامه ای که در ابتدا ذکر شد، برای یک دوره کوتاه مدت بدنه اجرایی را به وی میسپارد. قبل از هر چیز این انتخاب از سوی شورا میتواند فشار این مدت و حواشی های ایجاد شده را بکاهد که برای زمان مبادا اعضای شورای شهر اظهار کند با همهی اتفاقات شورا سعی داشت تا ثبات را حفظ نماید. در طی سالهای گذشته اگر نگاهی به انتخاب شهردار کنیم، شورای شهر؛ شهرداری را انتخاب میکند که بتواند بر بدنه اجرایی مدیریت شهری نفوذ داشته باشد که اختلافهای بوجود آمده ادوار نیز بر این موضوع دلالت دارد. این خوانش شهری در مورد انتخاب شهردار در عمومیت شهر نیز وجود دارد و بر این باورند: این شهردار نیز آنچنان نمیتواند با اعضای شورا تعامل داشته باشد و استیضاح ابتدایی پس از شش ماه نخست آغاز بکار شهردار اتفاق میافتد.
مرکز ثقل برنامه کاندیداهای شهرداری معضلات اساسی در شهر بود و بدون توجه به خوانشهای متفاوت در شهر که در بوجودآمدن نابسامانی ها دخالت دارند، فقط به معضلات اساسی اکتفا کرده. این در صورتی است که در دهههای متوالی هیچ برنامهای برای خوانش مشترک و خوانا در شهر از سوی مدیریت شهری میسر نشده است.