در تاریخ ۵ مرداد ۱۴۰۴ مقالهای با عنوان «زبالهسوز یا لاشهسوز؟» توسط دوست عزیزمان، آقای سجاد حسینی، مدیر عامل سابق شرکت کود آلی گیلان منتشر شد که بدون هیچ سندی ادعا کردند زبالهسوزها آلودگی را از زمین به هوا منتقل میکند. اشارهی ایشان به یک دستگاه زبالهسوز کوچکمقیاس است که در انتهای زنجیرهی مدیریتِ پسماندِ روستای لسکوکلایه در تاریخ ۲ مرداد ۱۴۰۴ توسط استاندار محترم گیلان و جمع بزرگی از مسؤولین استان و شهرستان افتتاح شد. استقبال از طرح مدیریت پسماند روستایی که این زبالهسوز بخش کوچکی از آن است بسیار گسترده بوده، اما ایشان بدون بررسیهای فنی و بدون ارجاع به هیچ منبعی این طرح را ولو به صورت جزئی زیر سوال بردهاند. ادعاهای فراوان دیگری که ایشان در این زمینه داشتند به ظاهر از منظر یک فرد آگاه به ویژگیها و طراحیهای مختلف برای زبالهسوزها بود. در حالی که واقعیت نمیتوانست بیش از این وارونه جلوه داده شود. در اینجا به عنوان یک عضو کوچک از متولیان این حرکت بزرگ، با یک مقدمه برای امر زبالهسوزی، به بسیاری از ادعاهای مطرح شده پاسخ خواهم داد.
کورهسوزی یا لاشهسوزی؟
کلیدواژه مهم در این مبحث کورهسوزی (Incineration) است. فرآیندی که طی آن موادی قابل تجزیه با اشتعال در دماهای عموما زیر ۱۰۰۰ درجه سانتیگراد به اجزاء تشکیل دهندهی آنها تجزیه شده و با اکسیژن ترکیب میشوند. به عبارت دیگر، در یک محیط اکسیدکننده به ترکیبات پایدار در طبیعت تبدیل میشوند. این محیط اکسیدکننده معمولا هوا و عامل اکسیدکننده گاز اکسیژن است. بنابراین اینکه یک دستگاه را زبالهسوز، لاشهسوز، و یا لجنسوز بنامیم وابسته به کاربرد آن است، یعنی بستگی به پسماندی دارد که وارد کوره میشود. به این ترتیب اگر لاشه در آن قرار داده شود، لاشهسوز نامیده میشود، و اگر پسماند پزشکی در آن سوزانده شود، زبالهسوزِ بیمارستانی نامیده میشود.
در فرآیند کورهسوزی مواد قابل اشتعال در دمای مناسب با اکسیژن واکنش میدهند. در زبالهسوزهای کوچک تلاش بر این است که اکسیژن کافی و معمولا بیش از نیاز (excess air) برای احتراق فراهم باشد تا از احتراق کامل اطمینان حاصل کرد. از این رو دستگاههای زبالهسوز دارای دمنده برای عملیات کورهسوزی هستند.
آیا راهحلی برای آلایندگی هوا وجود دارد؟
در فرآیند کورهسوزی با توجه به اینکه احتراق در فشار محیط انجام میشود، دمای بالای کوره (حدود ۵۰۰-۶۰۰ درجه سانتیگراد) باعث تبخیر سریع مواد آلی میشود. در چنین شرایطی شاید فرصت کافی برای احتراق کامل این گازها وجود نداشته باشد. از این رو لازم است از روشهای کاهش آلایندگی استفاده کرد. در صنعت، ۹ روش عمده برای کاهش آلایندگیها وجود دارد که هر یک برای حل یک یا چند نوع آلایندگی به کار میرود. این روشها شامل دودسوزی، اسیدزدایی، حذف ذرات معلق و از این قبیل هستند که در ذیل خود، به دستهبندیهای کوچکتر تقسیم میشوند. در فرآیند دودسوزی، هدف ایجاد شرایط مناسب برای احتراق ترکیبات آلی میانی است تا در دمایی بالاتر و در حضور اکسیژن فرصت کافی برای تکمیل فرآیند احتراق را داشته باشند. این سه ویژگی را دودسوز از طریق تزریق هوا به گازهای خروجی کورهی زبالهسوز، با اضافه کردن حرارت توسط مشعل دودسوز و ایجاد زمانِ ماند برای گازها به مدت حداقل دو ثانیه، فراهم میکند.
مرجع تصمیمگیر دربارهی آلایندگی یا عدم آن کیست؟
در بحث آلایندگیِ یک فرآیند به جای فالبینی و طالعبینی باید بر روشهای علمی تکیه کرد. سازمان حفاظت از محیطزیست یک سازوکار نظارتی برای پایش واندازهگیری آلایندگی صنایع دارد. در رابطه با زبالهسوزها نیز معیارهای این سازمان جزو سختگیرانهترینها در صنعت هستند. این سازمان در مراحل مختلف و پیش از راهاندازی تاسیسات، خروجی آلایندگی دستگاه را در بدترین شرایط کاری تست کرده، و خروجی آن را ملاک قرار میدهد. علاوه بر خروجی این دستگاهها، این سازمان ضوابط مشخصی برای استقرار دارند. بنابراین پس از کسب مجوز از این سازمان، اصولا چنین تاسیساتی میتوانند در روستا احداث شوند.
لذا در پاسخ به ادعاهای آقای حسینی باید گفت؛ با توجه به تایید سازمان حفاظت از محیطزیست مبنی بر حد مجاز آلایندگی این دستگاهها، به علاوهی دریافت مجوزهای استقرار از این سازمان، تمام استانداردهای مد نظر سازمان حفاظت از محیطزیست برآورده شدهاست و از نظر این سازمان این دستگاه استاندارد است. مباحث مهندسی و طراحی یک سیستم پیچیدگیها خاص خود را دارد لذا عجیب نیست ایشان از وجود کنترل دمای کورهها و منبع هوای ثانویه، که این دستگاه هر دو ویژگی را داراست، بیاطلاع باشند.
همانطور که در طرح مدیریت پسماند روستایی پیاده شده در روستای لسکوکلایه آمده است، مهمترین ویژگی این طرح جلب حمایت و همدلی مردمی در تفکیک پسماند در مبداء است. بدین معنی که روستاییان با مدیریت پسماندتر در حیاط خانهها، و تفکیک و فروش پسماندهای ارزشمند قابل بازیافت، بخش بزرگی از پسماند را از زنجیرهی انتقال حذف کردهاند. این امر تنها با همکاری مردم روستا میتوانست ممکن شود. لذا زبالهی انتقال یافته به واحد مدیریت پسماند روستایی که محل استقرار دستگاه زبالهسوز است، بخش بسیار کوچکی از پسماند بوده، و تفاوتهای عمدهای با پسماند ترکیبی شهری دارد.
وقتی معیار استاندارد بودن یا نبودن یک کالا کشور تولید کنندهی آن است
برخلاف ادعاهای مطرح شده، زبالهسوزهای دریایی دارای استانداردهای بسیار متفاوتی از زبالهسوزهای شهری و روستایی هستند. چرا که این زبالهسوزها برای فضای داخل کشتی طراحی میشوند و بایستی نکات ایمنی خاصی را رعایت کنند. این استانداردها تحت استاندارد شمارهی MEPC.76 (40) سازمان بینالمللی کشتیرانی به تفصیل آمدهاست. چنانچه به عنوان مثال، خروجی گاز این زبالهسوزها به دودکش اصلی کشتی متصل میشود. با توجه به ناچیز بودن این خروجی نسبت به دود موتور کشتی، استانداردهای آلایندگی برای گازهای خروجی این زبالهسوزها تعریف نمیشود. این بدان معنا نیست که یک سازنده نمیتواند آلایندگی گازهای خروجی را کاهش دهد. بلکه به این دلیل که چنین زبالهسوزهایی در ظرفیتهای بسیار پایین طراحی و تولید میشوند و تنها پاسخگویی به نیاز خدمهی یک کشتی باری مورد نظر است. به علاوه این زبالهسوزها معمولا علاوه بر زبالهی جامد، باید امکانِ امحاء خروجی فاضلاب سیستم بهداشتی کشتی و لجنِ مخازن سوخت (که جزء پسماند مایع است) را دارا باشند. لذا استفاده از این نوع زبالهسوز برای مصارف در خشکی اصلا منطقی نیست.
دودی که به چشم میرود و بویی که نامطبوع است
در رابطه با بوی زبالهسوزی، روستاییان گیلان همگی با بوی بد ناشی از سوزاندن زباله آشنا هستند. پدیدهای که برای دههها دود آن به چشم و ریهی همان روستاییان رفته و عامل بسیاری از بیماریها بودهاست. بی عملی مسؤولین سابق استان در ارائهی یک راهحل برای این معضل، آسیبهای فراوانی را به سلامت و اقتصاد روستا وارد کرده است. چرا که نه تنها روستاییان سلامت خود را از دست میدهند، با تمرکز مراکز درمانی در شهرهای بزرگ، امکان درمان برای آنها با صرف هزینههایی بسیار بیشتر از هممیهنان شهری خود فراهم میشود. بوی بد زبالهسوزی روباز و یا در گودالها ناشی از احتراق ناقص و وجود ترکیبات آلی حلقوی است که اتفاقا همان ترکیبات سرطانزایی است که آقای حسینی به آن اشاره دارند. گازهای ناشی از احتراق کامل الزاما باید نه رنگی داشته باشند، نه بویی. ادعای بدون بو بودن گازهای سمی، تنها برای ایجاد ترس از یک تهدید ناشناخته با هدف گروگانگیری عاطفی از خواننده است. در رابطه با فلزات سنگین موجود در گازهای خروجی باید پرسید زمانی که این فلزات در زبالهی ورودی وجود نداشته باشند، چطور ممکن است در گازهای خروجی وجود داشته و به محیط انتشار یابند؟ پرسشی که از ایشان مطرح میشود این است که توضیح دهند، منشاء فلزات سنگین چیست و چگونه میتواند در دمایی نزدیک ۵۰۰ درجه به گاز تبدیل شود و به هوا منتقل شود.
نمایش مدیریت و نه علمی
رهاسازی زباله و زبالهسوزی همان چهرهی زشت پسماند گیلان است که مدیران سابق پسماند استان همواره از کنار آن بیتفاوت عبور کردهاند. پدیدهای که بزرگترین آسیبها را به آب، خاک و هوای گیلان وارد کردهاست. حال همین مدیران بی هیچ مدرکی ادعا میکنند، زبالهسوزها درست است که آب و خاک را آلوده نمیکنند، ولی حتما هوا را آلوده میکنند. گویی تنها حالتی که برای ایشان قابلتصور است، طرح سناریوی یک تراژدی با ضدقهرمانی به اسم زبالهسوز است و از ابتدا هم معلوم است چگونه به پایان خواهد رسید. در حالیکه مدیریت فعلی پسماند روستایی در استان گیلان در حال شکل دادن به سناریویی است که بازیگران اصلی آن مردم این استان هستند. نقشی که تکتک اهالی این روستاها در مشارکت و تعیین سرنوشت خود ایفا میکنند، محل اعتبار و یادگیری است. خودیاری و همیاری روستاییان در بیان آقای حسینی به یک وانت دودزا تشبیه شده، و روش مدیریت خود را که خروجی آن امروز برای همگان قابل مشاهده است به یک سواری استاندارد. همهی اینها در حالی است که اگر از روستاییان سوال شود، هیچگاه حاضر نیستند حتی سوئیچ وانت خود را به یک مدیر سابق شهری که وعدهی یک سواری مبهم استاندارد را در آیندهای نامعلوم میدهد، بسپارند. سفر با این سواری پیشکش.
*سامان محمدی، سازندهی دستگاه ریجکتسوز کیاشهر