انبارهای نفت باکو در رشت (بخش دوم)؛

سیاه‌روزی کارگران نفتی و مهاجرت گسترده

0 ۲۳

بخش دوم-

 تا پیش از کشف نفت در جنوب ایران، نفت «باکو»، از طریق کشتی به بندر انزلی ارسال و سپس به‌ وسیله چهارپایان به سراسر ایران توزیع می‌شد. در سال ۱۲۹۰ خورشیدی شرکت نفتی برادران نوبل، با انعقاد قراردادی، نفت را به رشت وارد و به سراسر ایران توزیع می‌کرد. با انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه، شرکت‌های خصوصی نفت به‌دست بالشویک‌ها افتاد و پس از آن ایرانی تبارهایی که به عنوان کارگر نفتی در باکو می‌کردند، اخراج و به رشت و انزلی بازگشتند.

 

***

 

از آسمان «بَغوان» نفت می‌‌بارید. سکوهای نفتی یکی پس از دیگری در باکو سر به آسمان می‌کشید. در سوراخان آتشکده «آتش جاودان» همچنان زرتشتیان ایرانی جدامانده از وطن را گردهم می‌آورد و به آتش جاویدان احترام می‌گذاردند.» (یان‌کولارژ،ص:۵۶)

 

سفره نفت برای تمام مردم باکو پهن بود، اما میزان بهره‌مندی تفاوت داشت. فقرا، شن‌های ساحل را کنار می‌زدند و نفت جمع شده در چاله را با ملاقه و یا پارچه جمع می‌کردند.(همان: ص:۵۷) و سرمایه‌گذاران اروپایی، با احداث سکوهای نفتی، ملاقه بزرگ‌تری برای استخراج به‌کار گرفتند.

 

مراکز نزدیک به توزیع نفت همچون انزلی، رشد شتابنده‌ای را تجربه کرد. در غازیان، پل متحرکی برای حرکت کشتی‌های نفت‌کش احداث و علاوه‌بر ایجاد انبارهای نفت و تصفیه‌خانه، صنایع جانبی همچون حلبی‌سازی برای نقل و انتقال نفت گسترش یافت

 

سکوهای نفتی یکی پس از دیگری در «سوراخانی» و «بالاخانی» احداث می‌شد و نفت با لوله به سمت ساحلی می‌رفت که اختلاف ارتفاع زیادی نسبت به محل سکوها داشت. علاوه برسکوهای نفتی، تأسیسات مرتبط با تصفیه و انتقال نفت به دیگر نقاط در سواحل باکو و  مراکز نزدیک به توزیع دیگر کشورها همچون «بندرانزلی» توسعه یافت. نفت علاوه بر آتش جاویدان، کارخانه‌ها و کشتی‌ها را هم به تحرک وامی‌داشت.

 

انزلی که تا پیش از انتقال نفت باکو، بندری محلی و همپای بنادر حسن‌کیاده و چمخاله بود، رشد شتابنده‌ای را تجربه کرد. نزدیک به روگاهای انزلی، انبارهای نفت و ۵ تصفیه‌خانه احداث شد و صنایع جانبی همچون حلبی‌سازی برای نقل و انتقال نفت به دیگر نقاط ایران گسترش یافت. دیگر خیک‌های دباغی شده بر پشت قاطرهای نفت‌کش پاسخ‌گوی نیاز فزاینده و جمعیت روبه رشد ایران نبود.

 

«غازیان» که تا پیش از این چهره‌ای روستاوار و ناحیه‌ای مجزا از شهر انزلی و در منتهی‌الیه شاه‌راه رشت- انزلی بود، صاحب پل متحرکی شد تا بتواند کشتی‌های باربری را به سهولت عبور دهد.

چاه‌های نفت برادران نوبل در بالاخانه در ۱۸۹۱

کشتی‌های بخار که سوختشان نفت باکو بود. «غازیان بعد از پایان ساختمان موج‌شکن‌های شرقی و غربی و به‌وجود آمدن شرایطی که ورود کشتی‌های تجاری را تا ساحل شهر امکان‌پذیر نمود (۱۲۸۱ش) مجهز به اسکله و انبارهای متعدد کالاهای وارداتی و صادراتی شد.

 

در کنار این تأسیسات اداره گمرک و دفاتر بازرگانی و حمل و نقل بازارچه به‌وجود آمد. تأسیسات شیلات و ایجاد مراکز مخصوص جهت ذخیره و توزیع نفت وارده به داخل کشور و همچنین ترمیم و تعریض شاه‌راه گیلان و تهران بر رونق غازیان افزود.» (سرتیپ پور، ص:۳۶۲)

 

مهم‌ترین سرمایه‌گذار نفتی در باکو برادران سوئدی بودند. «برادران نوبل»، در سال ۱۲۹۰ خ. موفق شدند امتیاز ورود نفت به ایران را دریافت کرده و با یک خط لوله نفت را از بندر پیربازار مستقیم به رشت برسانند

 

نفت سفید و پلمپ شده در بشکه‌های حلبی در راه شوسه جدید به سرعت به دیگر نقاط ایران می‌رسید. احداث تصفیه‌خانه، خطوط لوله، تلمبه‌خانه و راه‌آهن برای انتقال نفت باکو به دریای سیاه و دریای کاسپین، به سرعت از سوی سرمایه‌گذاران نفتی در حال گسترش بود.

 

 مهم‌ترین سرمایه‌گذار نفتی در باکو برادران سوئدی بودند. «برادران نوبل»، در سال ۱۲۹۰ خ. موفق شدند امتیاز ورود نفت به ایران را دریافت کرده و با یک خط لوله نفت را از بندرپیربازار مستقیم به رشت برسانند.

 

اگرچه اکنون می‌دانیم انبارهای نفت نوبل کجا بوده، ولی مسیر خط لوله از پیربازار به رشت و چگونگی پمپاژ نفت به مخازن نوبل، تاکنون بر نگارنده معلوم نشده است.

 

شاید بتوان با شیوه انتقال نفت در آن سوی دریا مقایسه نمود: «شرکت نوبل در باکو تقاضای ۲۰۰۰۰ پود نفت را به شرکت نفتی در باطوم می‌فرستاد، در باکو دریچه‌های مسیر نوبل را بازمی‌کردند و نفت را به لوله اصلی می‌فرستادند. در باطوم دریچه مسیر نوبل را باز می‌گذاردند و فورا نفت را به مخزن هدایت می‌کردند.

 

پس از نوبل نوبت به «روچیلد» می‌شد و بدین‌گونه ادامه پیدا می‌کرد. پس از ختم جریان نفت خام می‌بایستی لوله‌ها را شست‌وشو می‌دادند. گاهی فواره نفت یا مخزن دچار حریق می‌شد… یک بار نفت زیادی از مخزن به داخل دریا ریخت و تمام آن به یک‌باره آتش گرفت. دریایی از آتش و ابری سیاه با دودی خفه‌کننده منطقه را گرفته بود، تصوری واقعی از جهنم.» (یان کولارژ، ص: ۵۷)

 

شرکت نفتی نوبل در شهریور۱۲۹۰خ. موفق شد امتیاز کشیدن لوله انتقال نفت از انزلی به رشت را اخذ و با ایجاد شبکه کاملی از مؤسسات، به مدت ۱۵ سال اجازه توزیع نفت به سراسر ایران را دریافت کرد

 

اما این جهنم تنها برای کارگران نفتی بود که مستقیم در دل خطر بودند و سرمایه‌گذاران نفتی در باشگاه‌هایی که عمدتا نام خیره داشت، زندگی متفاوتی را تجربه می‌کردند. در کوه‌های قفقاز هنوز زندگی سنتی و نظام ارباب رعیتی جریان داشت، ولی ساحل باکو تماما چهره اروپایی پیدا کرده بود.(همان)

 

«نفت» بر این سوی دریای کاسپین هم تاثیر گذاشت و علاوه‌بر رشد بندر انزلی، ساختار سنتی «پیربازار» را، که پیش از این محل پره صیادان بود، تغییر داد و آب‌راه پیربازار و رشت به عنوان یکی از مخازن اصلی نفت انتقالی از باکو، تغییر چهره داد. علاوه بر انبار، تأسیسات تصفیه خانه و صنایع جانبی حمل نفت نیز گسترش یافت.

چاه‌های نفت برادران نوبل در بالاخانه در ۱۸۹۱

 

بزرگ‌ترین سرمایه‌گذار نفتی باکو، برادران نوبل، در آستانه انقلاب مشروطیت توانست با انعقاد قراردادی، بر دیگر رقبای واردکننده نفت در ایران برتری جوید. (تاریخ گیلان، ص: ۳۴۶)

 

 شرکت مذکور در۲۸ شهریور۱۲۹۰خورشیدی، موفق شد امتیاز کشیدن لوله انتقال نفت از انزلی به رشت را اخذ و با ایجاد شبکه کاملی از مؤسسات، به مدت ۱۵سال اجازه توزیع نفت به سراسر ایران را دریافت کرد.

انبار اصلی نفت نوبل در خیابان رسالت فعلی و انبار توزیع نفت محلی، در محله باقرآباد رشت قرار داشت

متن قرارداد نفتی برادران نوبل در سایت مرکز پژوهش‌های مجلس، موجود است. برخی از مفاد قرارداد، بدین شرح است:

«مصوب لیله۲۶ رمضان۱۳۲۹ قمری
از طرف دولت علیه به برادران نوبل اجازه داده می‌شود که از کنار بندر بیجارخاله لوله آهنی برای جریان نفت به طول یک فرسخ مستقیما تا راه شوسه پیربازار و رشت کشیده در محل موسوم به (کوماکو) به راه شوسه مزبوره داخل نموده و از کوماکو تا کنار شهر رشت لوله را متوازی با راه و از کنار راه عبور داده به انبار اداره نوبل کنار شهر رشت وارد نمایند.

 

مدت این اجازه پانزده سال خواهد بود و پس از انقضای مدت برادران نوبل باید تمام لوله ممتده و اشیاء منقوله خود را برداشته و فقط پل و عمارتی را که برای محافظت لوله بنا نموده‌اند به صاحبان املاک بلاعوض واگذار کنند مگر در موردی که به اجازه دولت به دیگری انتقال یابد.

 

در هر هفته اداره نوبل باید ربع آن مقدار نفتی را که ممکن است از لوله جاری شود برای تجار نفت‌فروش اتباع داخله جریان دهد و ترتیب تقسیم جریان این مقدار نفت را تجار داخله با کمپانی نوبل به اطلاع کارگذاری گیلان خواهند داد مشروط بر این که تجار مزبور نفت خودشان را با کرجی در بیجارخاله حاضر نموده و از اداره نوبل در رشت به وسیله بشکه مخصوص خود و یا به واسطه لوله که از انبار نوبل به انبارهای شخصی خود خواهند ساخت تحویل بگیرند.»

 

در شهر رشت، دو مکان به نام «نفت انبار» هنوز بر سر زبان‌هاست؛ در محله باقرآباد و رسالت فعلی (پورداود سابق). «علی‌اکبر مرادیان گروسی» (متولد۱۳۰۷خ)، ضمن گفت‌وگو و بازدید حضوری از محله باقرآباد، محدوده سه‌راهی نفت انبار را نشان داد که اکنون بخشی از آن آپارتمان شده است. به گفته او، «نفت انبار محله باقرآباد، دقیقا مغازه آقای «خباز» بود. چهارراهی که آقای زعیمیان – کاتوزیان چوب فروشی داشتند.» در جوار این مکان، یک کاروان‌سرای محصور هنوز وجود دارد که شاید بتوان ردی از انبار نفتی نوبل را در آن یافت.

 

کارگران نفتی باکو، بی‌سواد و با دستمزد ناچیز در دیگ انقلاب روسیه به سختی می‌زیستند و با پیروزی بالشویک‌ها، به‌جای بهره‌مندی از منافع نفت، دوباره ناچار به مهاجرت شدند

در میان سالخوردگان بلوار رسالت، این محدوده هنوز به « نفت انبار» معروف است. یکی از اهالی روایت می‌کرد، موقع نوسازی خانه‌اش مخزن نفتی پیدا کرده که در زمین دفن شده بود.

 

به‌گفته‌ی «روبرت واهانیان»، «انبار نفت در محله باقرآباد، نفت تصفیه شده و مورد نیاز چراغ‌های نفتی در سطح رشت را تامین می‌کرد، ولی انبار نفت نوبل(در محل کنونی اداره کل محیط زیست) انبار بزرگ پخش نفت خام و فرآورده‌های آن به دیگر نقاط کشور بود.» (مصاحبه با نگارنده)

 

«نفت تولیدی در بادکوبه، ابتدا توسط کشتی‌های بخار به انزلی حمل و سپس با بارکاس از انزلی به پیربازار جابه‌جا می‌شد. از پیربازار تا محل انبار نفت نوبل، محموله‌های نفتی توسط خط لوله‌ی نفتی و با تلمبه‌های دستی انتقال می‌یافت. از این‌جا به بعد، مواد نفتی وارداتی در پیت‌های فلزی دست‌ساز، پر شده و توسط کاروان‌های شتر به داخله ایران و حتی تا سوریه و عربستان حمل می‌گردید.» (واهانیان، ۱۳۷۸)

 

جاده قدیم رشت به قزوین، از شاقاجی – امام‌زاده هاشم عبور می‌کرد، طبیعتا نزدیکی انبار اصلی توزیع نفت می‌باید در همین محدوده باشد. قاطرهای نفت‌کش که پیش‌تر، از کوه‌های دیلمان- عمارلو به‌سمت تهران و قزوین می‌رفتند، با احداث جاده جدید از منجیل به‌سمت قزوین و تهران حرکت می‌کردند. و نفت مورد نیاز کوه‌نشینان جنوب گیلان نیز از راه منجیل به دیلمان می‌رفت.

 

« ادریس بهزادی»، یکی از اهالی روستای آسیابر، در چگونگی حمل نفت به آسیابر (از توابع دیلمان) یادآور می‌شود: «نفت سفید در چلیت‌های حلبی سفید و پلمپ شده با قاطر از منجیل- توتکابن به شعبه نفت آسیابر می‌رسید. بعدها که وسیل نقلیه موتوری جای قاطر را گرفت، نفت سفید پلمپ شده با تراکتور به آسیابر می‌رسید. این نفت فقط برای روشنایی لمپا و فانوس کفاف می‌داد و پخت و پز عموما با هیزم صورت می‌گرفت.»

 

گاهی فواره نفت یا مخزن دچار حریق می‌شد… یک بار نفت زیادی از مخزن به داخل دریا ریخت و تمام آن به یک‌باره آتش گرفت. دریایی از آتش و ابری سیاه با دودی خفه‌کننده منطقه را گرفته بود، تصوری واقعی از جهنم

 

در آستانه سقوط روسیه تزاری، شکاف عمیق طبقاتی و عقیدتی همچون چاه‌های نفت در باکو در حال جوشیدن بود و به تعبیر یان‌کولارژ «باکو دیگی بود که در آن احساسات و دردهای شرقی همراه با اندیشه غرب در حال جوشیدن بود.» (ص:۵۸) اما تزار، جوری در آذربایجان سقوط می‌کند که بر سرمایه‌داران نفتی اثری ندراد.«سقط تزار از باکو و تمام آذربایجان بدون هیچ‌گونه اثری گذشت فقط ادارت عوض شدند.

 

سرمایه‌داران نفتی مراقب بودند آتش انقلاب به سکوهای نفتی کشیده نشود. اما احزاب به شدت در همین منطقه فعال بودند. کارگران مناطق نفتی از همه ملیت‌ها بودند، بی‌خبر، بی‌سواد، با دستمزد ناچیز (چنان‌چه کینه بین ترک‌ها و ارامنه را… هم به آن اضافه کنیم) زمینه‌ای عالی برای فعالیت احزاب بود.»(همان:۵۷)

 

از دیگ انقلاب خون می‌جوشید. با پیروزی بالشویک‌ها و تئوری بهره‌مندی اشتراکی از منافع، سکوهای نفتی مصادره شد. ولی کارگران نفتی بازهم بهره‌ای از نفت نبردند و اگر توانستند از خشم انقلاب جان سالم به‌در برند، سیه‌روزتر از قبل، مهاجرت کردند.

 

بعد از کشتار وسیع ارامنه، زنده مانده‌ها در ساحل انزلی پناه گرفتند و خیل عظیمی از کارگران نفتی و صنعتگرانی که تبار ایرانی داشتند، در محله باقرآباد رشت ساکن شدند. شاخص‌ترین سرمایه‌دار نفتی مهاجر در محله باقرآباد، «حاج صمدخان شیروانی» است.

 

 با کشف نفت در جنوب ایران و تاسیس شرکت ایران و انگلیس، این بار دیگ نفت و سیه‌روزی از شمال به جنوب ایران منتقل شد.

 

*پی نوشت:

«باگوان» یا «باگاوان» نام شهر و سرزمینی است که امروز باکو (بادکوبه) می‌نامند. این نام در فارسی میانه و باستان «بغوان» سرزمین خدایان آمده است. بغ به معنی خدا و «وان» به معنی محل و سرزمین است. پس از سلطه عرب‌ها این نام تبدیل به باکویه و سپس باکو گردید. (نک، فراسوی دریای خزر، ص:۴۸)

 

منابع مکتوب:

-یان کولارژ «بیگانه ای در کنار کوچک‌خان»، ترجمه رضا میرچی، تهران: فرزان، چاپ اول: ۱۳۸۴.

-سرتیپ‌پور، جهانگیر «نام‌ها و نامداران گیلان»، رشت: گیلکان، چاپ اول: ۱۳۷۱.

-رابینو، یاسنت لوئی«ولایت دارالمرز گیلان»، ترجمه جعفر خمامی‌زاده، رشت: طاعتی، چاپ سوم:۱۳۶۶.

-عظیمی، ناصر«تاریخ گیلان»، جلد سوم، رشت: فرهنگ ایلیا، چاپ اول:۱۳۹۶.

-طالبی، فرامرز «تاریخ ارمنیان گیلان»، رشت: فرهنگ ایلیا، چاپ دوم:۱۳۸۵.

-آمیده، ژوبر«مسافرت در ایران و ارمنستان»، ترجمه علیقلی اعتمادزاده، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران: ۱۳۴۷.

-کریستین سن، آرتور امانوئل «فراسوی دریای خزر»، ترجمه منیژه احدزادگان و علی آلوفونه، چاپ اول: زمستان ۱۳۸۵، انتشارات رضوی.

-واهانیان تبریز، روبرت، «آلفرد نوبل در رشت»، دوماهنامه گیله‌وا، شماره۴۰ و ۴۱ تاریخ ۱۳۷۸)

-عباسی، بیژن «خوشتاریا و امتیاز بهره‌برداری از جنگل‌ها و نفت شمال ایران»، فصلنامه گیله‌وا، شماره ۱۸۱، سال سی و سوم، زمستان ۱۴۰۳.

-سایت مرکز پژوهش‌های مجلس

-پرتال رسمی شرکت نفت خزر

 

مصاحبه‌ها:

-گفت‌وگو با علی‌اکبر مرادیان گروسی (آبان و آذر۱۳۹۹)

-مصاحبه با روبرت واهانیان (اردیبهشت۱۴۰۱)

-مصاحبه با محمدمحمدی بندری، (شهریورماه۱۴۰۴)

-مصاحبه با محمود عباسیان امین (مهرماه ۱۴۰۴)

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.