شب چله، بلندترین شب سال، در فرهنگ ایرانی تنها یک رویداد تقویمی نیست؛ بلکه آیینی کهن و نمادین است که با مفهوم زایش خورشید، پیروزی روشنایی بر تاریکی و زندهماندن امید در دل سرمای زمستان معنا پیدا میکند. این شب فرصتی برای گردهمآمدن خانوادهها، بازگویی خاطرهها و پاسداشت سنتهایی است که قرنها در حافظه جمعی ایرانیان باقی ماندهاند.
در هر گوشه از ایران فرهنگی، شب چله با آیینها و باورهایی ویژه برگزار میشود؛ آیینهایی که در عین تفاوتهای محلی، ریشهای مشترک دارند. در گیلان نیز این شب با رسمها و باورهای خاص خود، از خوراکیها و بازیهای سنتی گرفته تا فالها و دورهمیهای خانوادگی، جایگاهی ویژه در فرهنگ مردم دارد و روایتگر پیوند عمیق انسان با طبیعت و چرخه زمان است.
در آخرین پنجشنبه آذرماه ۱۴۰۴، در دورهمی تحریریه پایگاه خبری مرور به مناسبت شب چله، میزبان میثم نواییان، کارشناس اداره کل میراث فرهنگی استان گیلان و مسؤول موزه مردم شناسی و باستان شناسی رشت، بودیم و در خصوص این شب و تاریخ و رسم و رسومات آن با ایشان گفتوگو کردیم.

برای این مناسبت از واژه «یلدا» استفاده میکنیم یا «شب چله»؟ کدامیک درستتر است؟
واژه «شب چله» برای ما ایرانیتر است. «یلدا» واژهای با ریشهی سُریانی و بهمعنای زایش یا تولد خورشید است، در حالیکه شب چله نامی بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی است.
درباره شب چله در فرهنگ گیلان توضیح میدهید؟
شب اول ماه دی را «خورروز» مینامند؛ یعنی شب تولد خورشید. در تقسیمبندی زمستان در فرهنگ گیلانی، زمستان به دو بخش «پیلهچله» و «کوچهچله» تقسیم میشود. پیلهچله تا دهم بهمن ادامه دارد و پس از آن کوچهچله آغاز میشود که تا بیست روز مانده به پایان سال ادامه دارد. با پایان کوچهچله، یعنی دهم اسفند، جشن سده آغاز میشود.
پیلهچله و کوچهچله چه تفاوتی با یکدیگر دارند؟ آیا این دو در مناطق مختلف گیلان متفاوت روایت میشوند؟
در فولکلور گیلان، این دو بهصورت دو برادر تصویر میشوند. برادر بزرگتر، یعنی پیلهچله، فردی معقولتر و منطقیتر است و سرمای آن نیز معتدلتر توصیف میشود. اما برادر کوچکتر، کوچهچله، تندخو و سختگیر است و طبق باورها و تجربههای محلی، سنگینترین برفهای گیلان در دوره کوچهچله رخ میدهد. در روایتها آمده است که کوچهچله به طعنه به پیلهچله میگوید: «اگر جای تو بودم، کودک در گهواره هم یخ میبست.» کلیت آن در مناطق مختلف گیلان باهم تفاوتی ندارند و شبیه به هم دیگر است.
واژه «شب چله» برای ما ایرانیتر است. «یلدا» واژهای با ریشهی سُریانی و بهمعنای زایش یا تولد خورشید است، در حالیکه شب چله نامی بومی و برخاسته از فرهنگ ایرانی است
درباره خوراکیها و میوههای شب چله توضیح میدهید؟ چرا هندوانه و انار جایگاه ویژهای دارند؟
در این شب از میوههای «توسرخ» مانند هندوانه، انار و لبو استفاده میشود؛ چرا که رنگ سرخ نماد آتش و آتش نماد خورشید است. با مصرف این میوهها، بهنوعی نیروهای زمینی برای تقویت قوای آسمانی بهکار گرفته میشود و در باورهای کهن، این عمل به زایش خورشید کمک میکند.
در فرهنگ ایران باستان، تاریکی و سرما نماد نیروهای اهریمنی تلقی میشدند، در حالیکه گرما و روشنایی جایگاهی مقدس داشتند. ایرانیان با تقویت نیروهای زمینی، در واقع به حمایت از «کودک خورشید» میپرداختند و از این راه، امید را زنده نگه میداشتند.

برای نمونه، رسم بود که در شب چله هندوانه بخورند تا در گرمای طاقتفرسای تابستان هنگام کار در شالیزارها احساس تشنگی نکنند. در منطقه اشکور، رسم بر این بود که در این شب چهل نوع خوراکی مصرف شود. خوراکیها را میشمردند و پس از رسیدن به عدد چهل، گندم و برنج برشته میخوردند.
در منطقه خورگام نیز میوهای به نام «اَربو» را در آب خنک میگذاشتند که به آن «اَربوکاج» میگفتند و در این شب مصرف میکردند، زیرا باور داشتند که نیروبخش است. همچنین اگر خانوادهای هندوانه نداشت، دیگران حتی در حد یک قاچ کوچک، حتما به او هندوانه میرساندند.
آیا نمونههای محلی دیگری از رسوم شب چله وجود دارد؟
بهطور معمول در شب چله، در مناطق غربی استان گیلان، افزون بر اجرای آیینها و رسوم رایج، سرودن و خواندن اشعار تالشی و نیز اجرای اشعاری در مدح پیامبر اسلام (مناقبخوانی) از برنامههای مرسوم این شب بهشمار میآید.
از جمله دیگر رسوم رایج در شب چله در بسیاری از مناطق گیلان، «گُندلهبازی» بود. این بازی شباهت زیادی به کمربندبازی داشت، با این تفاوت که بهجای کمربند از شال استفاده میشد. بازیکنان به دو گروه تقسیم میشدند و با یکدیگر رقابت میکردند. گُندلهبازی از بازیهای سنتی و کهن گیلان بهشمار میرود که در گذشته میان مردم رواج فراوانی داشت.
همچنین رسم هدیهبردن برای تازهعروسها و تازهدامادها وجود داشت که به آن «چلهای» میگفتند و نمادی از مهر، پیوند خانوادگی و همبستگی اجتماعی بود.
برای مثال در منطقه رودبار و عمارلو، رسم بر این بود که در شب چله تنورهای خانهها را بازسازی و آماده میکردند.

در این شب از میوههای «توسرخ» مانند هندوانه، انار و لبو استفاده میشود؛ چرا که رنگ سرخ نماد آتش و آتش نماد خورشید است. با مصرف این میوهها، بهنوعی نیروهای زمینی برای تقویت قوای آسمانی بهکار گرفته میشود و در باورهای کهن، این عمل به زایش خورشید کمک میکند
آیا فالگرفتن نیز از باورها و رسومات رایج شب چله در گیلان بوده است؟
بله، در فرهنگ گیلان فال هندوانه رواج داشته است. به این صورت که انتهای هندوانه را میبریدند و آن را به چهار قسمت تقسیم میکردند. سپس بزرگتر خانواده پس از نیتکردن فرد، چهار قطعه را به پشت سر خود پرتاب میکرد. اگر هر چهار قطعه به سمت سبز پوست هندوانه میافتاد، فال بسیار خوب بود؛ اگر سه قطعه سبز بود، فال خوب؛ اگر دو قطعه سبز و دو قطعه سفید میافتاد، فال معمولی تلقی میشد و اگر تنها یک قطعه سبز بود، فال خوب نبود. در صورتی که هر چهار قطعه به سمت سفید میافتاد، فال را تکرار میکردند.
از دیگر باورهای مردم گیلان، بهویژه در شرق گیلان و منطقه دامداری اشکور، پیشبینی وضعیت سال پیشرو بر اساس رنگ گاوی بود که صبح روز بعد از شب چله ابتدا از طویله خارج میشد. اگر گاوی سفید بیرون میآمد، نشانه سالی پربرف بود؛ اگر گاوی سیاه خارج میشد، سالی پرباران و توفانی پیشبینی میکردند و اگر گاوی زرد یا بور بیرون میآمد، آن را نشانه خشکسالی میدانستند.
آیا میان رسوم بومی گیلان در شب چله و آیینهای سایر فرهنگهای ایرانی شباهتی وجود دارد؟
خوردن هندوانه، گرفتن فال حافظ و برگزاری آیین شب چله با محوریت خانواده، در همهجا مشترک است. بهطور کلی، تمام مردمانی که در حوزه «ایران فرهنگی» زندگی میکنند این شب را گرامی میدارند. منظور از ایران فرهنگی، ایران با مرزهای سیاسی امروز نیست، بلکه گسترهای فرهنگی است که کشورهایی چون ایران، تاجیکستان، افغانستان را دربر میگیرد.
همانگونه که در مورد عید نوروز نیز وقتی سخن میگوییم، منظور ایران فرهنگی است، نه صرفا یک کشور با مرزهای سیاسی مشخص؛ شب چله نیز با کلیتی مشترک در همه این سرزمینها وجود دارد، هرچند در میان اقوام مختلف، آیینها و جزییات آن تفاوتهایی دارد. برای مثال، در میان لرها رسم «شالاندازی» رایج است، در حالی که در گیلان چنین رسمی وجود ندارد، چرا که ساختار و سقف خانهها امکان اجرای آن را فراهم نمیکرده است.