ارسال گزارشها و درج آنها در نشریات، همیشه پیآمدهایی برای نشریات داشت و به بازخوردهایی منجر میگردید، در این نوشتار، یکی از این گزارشها که اسنادی نیز در رابطه با آن به چاپ رسیده را، پس از نگاهی به تاریخچهی روزنامهی شرق، مرور خواهیم نمود:
نخستین شمارهی روزنامهی شرق به صاحب امتیازی «سید ضیاءالدین طباطبائی» در تاریخ پنجشنبه ۱۴ رمضان ۱۳۲۷، برابر ۳۰ سپتامبر ۱۹۰۹ به چاپ رسیده و شعار: «این روزنامه طرفدار استقلال ایران و آیینه حقیقت نمای ایرانیان است» در زیر لوگوی آن، درج میشد.
از شماره ۲۹، مورخ یکشنبه ۲۳ شوال ۱۳۲۷ برابر ۷ نوامبر ۱۹۰۹، تا شماره ۵۰، مورخ سهشنبه ۲۳ ذیقعده ۱۳۲۷ برابر ۷ دسامبر ۱۹۰۹، نام «میرزا حسینخان کسمایی» بهعنوان مدیر به سرتیتر این روزنامه اضافه شد و از آن پس، مدیریت به ترتیب به م.ی (مرتضی نجمآبادی) و دکتر حسینخان کحال و (علی. ا) ارجاع گردید و از شمارهی ۹۷، تا آخرین شمارهی روزنامه، صاحب امتیاز و مدیر مسؤول «سید ضیاءالدین طباطبائی» بود.
محمد صدرهاشمی در تاریخ جراید و مجلات ایران و گوئل کهن در تاریخ سانسور در مطبوعات ایران، ج ۱، ص۵۶۶، به اشتباه آخرین شمارهی روزنامه را، شماره ۱۰۶ ذکر کرده، در حالیکه کپی شمارهی ۱۰۹آن، به تاریخ پنجشنبه ۱۰ رمضان ۱۳۲۸، برابر ۱۵ سپتامبر،۱۹۱۰ در اختیار بنده قرار دارد که در شرکت روزنامهی یومیه به چاپ رسیده است.
شرق، در شمارهی ۱۷، مورخ یکشنبه ۹ شوال ۱۳۲۷، ۲۴ اکتبر ۱۹۰۹، مطلبی از مخبر روزنامه در رشت را به چاپ رساند که واکنشهایی در بر داشت، در ادامه، بدون هیچگونه قضاوت و داوری، مطلب درج شده در روزنامه و تبعات آن را خواهیم خواند:
ص۳، اخبار داخله: مخبر ما از رشت مینگارد: چندیست آزادی گیلان به درجه[ای] رسیده که مردم از زدن حرف حسابی خود عاجزند و شبنامهای میاندازند، در واقع هم حق دارند، چرا باید مملکت آنقدر تضییق بشود که هیچکس قدرت حرفزدن نداشته باشد و تمام این محذورات تولید شده از تعیین حاکم بومی که در هر گوشه املاک و رعایا و مستقلات دارد، بلکه تمام املاک گیلان نصفش مال فامیل اینها است. علاوه همدستی پسرهای حاجی وکیل، برادرهای معزالسلطان با حاکم و تعیین وکلای انجمن ایالتی بهمیل خود، کذا بلدیه، عدلیه، نظمیه حتی کدخداهای محلات، حتی ادنی فراش و پلیس از بستگان خود اهالی گیلان را مثل حلقه انگشتر احاطه نمودهاند. چنانچه اگر صدای[ی] در بیاید، فورا تلگراف وزارت جنگ یا مبنی بر اظهار لطف یا اقسام دیگر محذورات مختلفه هم در مقابل هر عموم ادارات قادر نیستند. آنچه میرزا کریم خان امر کرد تخطی بکنند و عماقریب تولید بعضی اشکالات خواهد شد. بر رؤسا است که فورا تبدیل حکومت به حکومت عادله و کندن ریشه آن فتنه را از گیلان، والا آتش فتنه در گیلان مشتعل خواهد شد، علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد. سابق نوشتیم و مصادر نشنیدند و شد آنچه نبایست بشود. حالا هم ذمه داریم، مصادر را مسبوق داریم خود دانند تکلیف وطنپرستی خودشان.
مخبر ما از رشت مینگارد: چندیست آزادی گیلان به درجه[ای] رسیده که مردم از زدن حرف حسابی خود عاجزند و شبنامهای میاندازند، در واقع هم حق دارند، چرا باید مملکت آنقدر تضییق بشود که هیچ کس قدرت حرف زدن نداشته باشد و تمام این محذورات تولید شده از تعیین حاکم بومی که در هر گوشه املاک و رعایا و مستقلات دارد، بلکه تمام املاک گیلان نصفش مال فامیل اینها است
شرق: توجه نظر وزارت داخله و اصلاح حال گیلان را جدا خواستاریم.
در همین رابطه روزنامهی خیرالکلام در هفتمین شماره از سال دوم مورخ ۲۰ شوال ۱۳۲۷، ضمن چاپ متن شکواییهی انجمن ایالتی گیلان، مطالب زیر را نیز درج نموده است:
… [نقد جریده شرق]
در جریده شرق نمره ۱۷ سطوری چند مرقوم شده است که مایه حیرت و تعجب صاحبان بصیرت شده است، نمیدانیم این سطور را وقایعنگار این جریده تلفیق کرده یا خود دبیر تنمیق نموده؟ در هر صورت لازم است اصل عبارت را نقل کنیم و آنچه وطنخواهان را بلاشائبه غرض معلوم است عرضه بداریم، و هو هذا. [و در ادامه متن کامل مقاله روزنامه شرق را به چاپ رساند.]
جواب این تلفیقات از طرف انجمن مقدس ایالتی گیلان به طهران بهطورِ ایاک اعنی و اسمعی باجار به جراید داخله شده است که عینا صورت او به اداره رسیده است و درج میشود:
جواب نمره ۱۷ روزنامه شرق
مکتوبی از مخبر رشت شما، در جریده شماره هفده درج نموده بودید، قرائت و مایه بسی حیرت گردید، اینهمه اقدامات فداکارانه که از رؤسا و کارکنان و ادارات و انجمن گیلان در عرض این مدت دهماهه به منصه بروز و ظهور رسیده و گوشزد اغلب ساکنان کره خاکی گردیده و اگر حس و بصر باشد، فعلا نقشه آن را به خوبی و سهولت میتوان احساس و مشاهده نمود، چه شده که از نظرها محو و از لوح خاطرها زایل گشته، اوقاتی که احدی قدرت تفوه به کلمه مشروطه نمیتوانست نمود و در عالم خیال اگر آسایش امروزی از مد نظر و ساحت فکرش عبورمیکرد بر جان و مال و عرض فروگذار نمیشد، آن جماعتی که سر روی گفت گذاشته و سر قدم ساخته از وجود و هستی خود در راه حریت و استقلال وطن قیام و اقدام نمودند کیانند، بعد از فتح گیلان اشخاصی که به هزاران خونابه دل تحصیل مالیه کردند و آنی از آنات در پیشرفت مقاصد نوع غفلت روا نداشتند و چه شبها و روزها که با هزاران تیره در عرض راهها و سر سنگرها گرسنه و تشنه به سر بردند و در قبال آن همه سفاکان خونخواران سینه سپر کرده تا بیرق فتح و ظفر را در بلندترین کنگره نصب نکردند خواب و خور را بر خود حرام دانسته بودند، خوب است معرفی فرموده و بشناسانید. جنابعالی و سایر مدیران که امروزه در کمال حریت و آزادی قدرت روزنامهنویسی و نشر جراید تحصیل فرمودهاید و روزنامهجات شماها در اقطار عالم منتشر و تقسیممیشود از نتایج زحمات و آثار اقدامات کدام طایفه و اهل چه آب و خاکی است، جنابعالی اگر ایران تشریف نداشتید، دیگران بودهاند، هماناندازه که وقت خودتان را صرف نوشتن مکتوب مخبر رشت نمودید، اگر به همان مقدار در مقام تحقیق و استفسار از اول پیشقدم راه حریت و آزادی در این دوره اخیره برآمده بودید، گمان نداریم، وجدانتان حکم به درج چنین مکتوبیمینمود، هزاران افسوس که ما مردمان ایران قدرناشناس و حقناگذاریم در پاس خدمت و زحمت خدمتگذاران شکر عادت نکردهایم، عداوت و حسادت در کمون ما ودیعه شده، نفاق و دوئیت در فطرت و خمیره ما آمیخته گشته، عادات منحوسه و صفات مذمومه در قلوب سیاهمان رسوخ یافته. بین خادم و خادع فرق نمیگذاریم، خوب را از بد تمیز نمیدهیم، زهی بدبختی که اهالی ایران اینهمه تلفات و خسارات در راه حریت ببرند و قلم را آزاد کنند. عوض این که در نشر معارف و تحصیل کلمه اتحاد و اتفاق صرف شود، برعکس جنابعالی از آزادی قلم، آزادی و حریت مطلقه فهمیده. مکتوبی را که از اثر خامه شبنامهنویسهای رشت و چند نفر آشوبطلبان گیلان است و نتیجه غیر از القاء دوئیت و تولید فساد ندارد، باید در روزنامه درج و منتشر سازند.ای مدیری که امروزه نمیتوانید به قلم خود تحصیل اتحاد و اتفاق نمایید و ولایات پرآشوب و درهم و برهم ایران را به نصایح مشفقانه بهصورت صلاح در آورید، تمنا داریم ولایات مامونه را محض شهوترانی و خودستایی چند نفر مفسد که در گیلان وسایل آنها قطع و رشته امید آنها گسسته شده، شما را دستخوش خیالات خود ساختهاید، آتش نیفروزید و دامن نزنید، اگر در محمکه قاضی عقل باوجدان خود به محاکمه حاضر شدید واندکی تامل و تعمق گردید، خواهید فهمید مفسده یک همچه قلم دوئیتانگیز چندین درجه افزون از مفاسد هزاران شمشیرهای تیز است، دانسته و میداند، در دو سال قبل لواء مخالفت برافراشته نشد مگر از اثر خامه بد، وسیله به دست دشمن نداد مگر جراید و روزنامه بد، پارلمان و مجلس مبعوثان منهدم نشد مگر از نتایج قلم بد، در این صورتای جناب مدیر اگر وطندوستید، اگر نوعپرستید، اگر حامی استقلال ایرانید، اگر حافظ بیضه اسلامید خدا را شرمی، تا کی عمرتان تباه و روزتان سیاه، با این رقابت اجانب و پریشانی مملکت و فلاکت ملت اینهمه تکالب چرا، جنگ خانگی تا کی، نفاق تا چند، شما را به هر کس که اعتقاد دارید، یک مدتی از قلم بد دست کوتاه کنید، رحمی بر فقراء و بیچارهگان نمایید، دامنه مطالب نافعه به حال مملکت این قدرها وسعت دارد که چندین سال ستونهای جریده و روزنامهتان را پر کنید، ملجاء و مضطر به نوشتن مطالب بی اصل و دروغ نیستید، عجالتا با کمال معذرت از روزنامهتان در گیلان عذرمیطلبیم و اخطارا عرضمیکنیم، چون مضر به حال ولایت ما است، از نشر آن در این شهر منع داریم و ثانیا از قلم بدتان درخواست داوری از کمسیون عالی و هیئت محترم وزراء نمودهایم، اگر جلوگیری نشد، ناچار تکلیف دیگری خواهیم داشت.
ان جائکم فاسق بنباءفتبینوالئلاتصبحوا علی ما فعلتم نادمین. انجمن ایالتی
خیرالکلام
بودم آن روز من از دایره دردکشان
که نه از تاک نشان بود و نه از تاکنشان
جریده شرق مسلم است که به واسطه بزرگی ورق جثه کوچک خیرالکلام را از نظر اعتنا نخواهد رد کرد والا بهانه به دست رستمنامه و رموز حمزه و الف لیله خواهد داد که به آن ضخامت جثه خود، اعتنا به قرآن آسمانی که سی جزو بیشتر نیست، نخواهند کرد و رحیم کنکن مایل برای تقیزاده نخواهد شد، پس بهنظر دقت در این شعر سابق خواهد تامل و ملاحظه کرد که فامیل حاج وکیلالرعایا وقتی میدان جانفشانی را لبالب از خون استبداد کرده بودند که جریده شرق در خواب عدم استراحت داشت، دست و بازوی فامیل حاجوکیلالرعایا اگر بر سر و بر متحصنین حضرت عبدالعظیم نبود، آن زاویه مقدسه به توپ استبداد با خاک یکسان شده بود و هیچ معلوم نبود که مدیر محترم در کدام وادی عدم خواهد قدم زد.
قدح بیموقع و مدح بیجا و توهین بی محل و تحسین بیجهت را کدام قلم دبیر عاجز از تحریر است ولی بسته دست قضا دست من جوهر جریدهنگاری که تحقیق حق مطلب است باید دهنه ترکمانی بر سر قلم جریدهنگار زند.
گیلانزمین از ابتدای بنیان آفرینش، تاکنون خود را به این امنیت و آرامی ندیده بود، چیزی که شده است این است که دوره عدل حق چپاول به وقایعنگار نمیدهد چون وقایعنگار محترم تبعه خارجه است در حقیقت هرچه گوید جای هیچ اکراه نیست زیرا که من کیدانی کجای آقا میسوزی، چون کثرت شبنامههای او مردم باهوش گیلان را نتوانست به آشوباندازد، لهذا دست به دامن وقایعنگاری زد که:
گرم برانی از این در، درآیم از در دیگر
توجه نظر وزارت معارف را به اصلاح حال جراید، جدا خواستاریم.
تمنای جواب
چهار مسئله مهمه را به حضور دانشمندان مملکت اظهار و تمنای جوابمیکنم:
۱- روزنامه که در خارجه طبع شود و به داخله ورود کند، اگر محتاج به محاکمه و استنطاق شد، ما که دست به مملکت خارجه نداریم چه باید کرد؟ از همه جا خواهد صدا بلند شد که موزع و ناشر و وکیل او مسؤول است باید جلب به محکمه شود، بسیار خوب اگر شخص موزع از تبعه خارجه باشد چه باید کرد؟
۲- اگر وقایعنگار یک جریده راپورت دروغی به اداره جریده خود دهد، تکلیف چیست؟ فورا همه خواهند گفت در تحت محاکمه و مجازات باید حاضر نمود، بسیار خوب، اگر شخص وقایعنگار تبعه خارجه باشد، چه باید کرد؟
۳- شبنامههایی که بهنظر شما میرسد آیا باعث سلب امنیت و اختلال و آسایش عموم و انتظام داخله را در قصد دارد؟ چه اثر بکند، چه نکند؟ مسلما خواهید فرمود چنین است، بسیار خوب جریده که از نویسندهگان این گونه شبنامهها توقیر و تمجید کند، به موجب ماده ۲۷ قانون انطباعات از یک سال الی پنج سال حبس و سیاست شود یا نه؟
۴- آیا هیچ وقت مملکت ایران خصوصا گیلان، خود را به این سعادت دیده بود که وکیل و موزع جراید و تبعه خارجه باشد، وقایعنگار جراید او تبعه خارجه باشد، نکتهگیر کارهای او تبعه خارجه باشد، شبنامهنویس مملکت او تبعه خارجه باشد؟
خیرالکلام
سال دوم / شماره ۹
۲۵ شهر شوالالمکرم ۱۳۲۷
تلگرافی است که عاشق حقیقی وطن حضرت آقامیرزاکریمخان، به اداره جریده شرق مخابره کرده و سواد آن را به اداره ما فرستادهاند که عینا درجمیشود:
تلگراف از رشت به طهران
اداره محترمه جریده شرق دامت بقائها، در نمره ۱۷ جریده مقدسه، شرحی راجع به رشت بهعنوان مخبر اداره نگارش رفته و اوضاع اینجا را بد خوانده و علت را وجود من و فامیل من دانسته و وجود ماها را محزور و مانع آزادی و پیشرفت امورات گیلان تشریح کرده، بنده بعد از خواندن جریده محترمه سجده شکر به جا آوردم که الحمدلله جانفشانیهای ما بیثمر نشده، اولین درجه حریت را که آزادی قلم ارباب جراید است به چشم دیده و به فال خیر برای آتیه مملکت تفال نموده، لازم دانستم آنچه نسبت به من داده جواب گفته و توضیح بدهم، معلوم است با مسلک حقنویسی اداره این لایحه را امر به طبعش در جریده مقدسه خواهند داد، مثلا مینویسد همدستی پسرهای حاجی وکیل، برادرهای معزالسلطان الی آخره، جانفشانیهای ما در حریت و رسیدن به مقصود به هیچکس پنهان و پوشیده نیست و تاریخ دنیا آنچه ما کردیم، ثبت و هرگز فراموش نخواهد نمود، تا جان داریم برای استقرار و استحکام این اساس کوشیده و فروگذار نخواهیم نمود، مینویسد وکلای انجمن ایالتی و بلدی و نظمیه بهمیل من بوده، این اشتباه و غرض صرف است، بلکه به انتخاب بوده، به علاوه بهتر از اینها، آیا در رشت سراغ دارید؟
من نمیگویم این آقایان تمام عالم و دپلوماتند، بلکه مملکت بهتر از اینها ندارد، باید دوره بگذرد و آدمهای جدید احداث شود، همین اعضاء انجمن بوده که حرکت نجاتیه را فراهم و وجوه اعانه تهیه و به تمام نقاط ایران مثل تبریز و آستارا و قزوین و همدان الی طهران، استعداد و لوازم کار فراهم و از هیچگونه جانفشانی و کار مضایقه و دریغ نداشتند و همین انجمن است که به جهت حادثه حاضره اردبیل دامن همت به کمر زده دقیقه[ای] آرام نداشته و علیالاتصال با کمسیون عالی و کابینه در گفت و شنود است که علاج این اوضاع حالیه ناگوار آنجا را نماید و مبلغی پول فراهم و دسته از مجاهدین را با ساز و برگ تمام در بندرانزلی آماده حرکت نموده و منتظر ورود سردارمحیی هستند، اینگونه میگوید کدخداهای محلات از بستگان منند، اشتباه و غرض صرف است، بلکه کمیسرها از جانبازان و سردسته مجاهدین بودند که در فتح انبوه و نیکی و قزوین و طهران حاضر بوده و امتحان خود را داده و ابدا احتیاج مالی ندارند و برای معیشت و گذران به قدر کفاف، ملک و ثروت داشته و محض خدمت به وطن متعهد این شغل شدهاند، اداره محترم میداند برای تجدد آدم جدید لازم است و بایستی حتیالمقدور اینها را تشویق و ترغیب نموده، اگر بایستی آن کدخدایان و مباشرین قدیم که در استبداد و تقلب تربیت شده بودند، در سر کار باشند، پس تجدد یعنی چه، اینهمه جانفشانیها برای چه بود، این جوانان [حدود یک سطر ناخوانا] میدانند، چنانچه برای این مقصود جان خود را به دست گرفته و تا آخرین قطره خون خویش ایستادهگی و مجاهدت ورزیدند، مخبر اداره بایستی چندی صبر کرده، بهبیند آیا این جوانان امورات را بهتر از پیش ترتیب نخواهند داد؟ بلی عده[ای] از مردمان جاهل کهنهپرست هستند که بستگی به قانون و نظم و ترتیب را به حال خویش مضر دانسته و القاء اراجیف درمیانه عواممیکنند، عقیده شخص من بر این است که در تجدد باید با قانون نظامی و به زور سرنیزه مملکت را تحت قانون جدید آورده و به قوه جبریه مردم را التزام به اطاعت قانون و مجبور ساخت، اگر بهمیل خود مردم باشد هرگز قانون اجراء و تجدد حاصل نخواهد شد. این را هم خاطرنشانمیکنم که اگر اردبیل و زنجان هم از اول جزء گیلان بودی، چنانچه با نبودن استعداد دولتی در گیلان کارکنان گیلان اینجا را منظم و محل تعجب و شگفت اجانب واقع ساخته آنجاها را بهتر از حالت مؤثره حاضره نگاه میداشتند، آیین کهمیگوید هواخواه حاکم هستم، خدامیداند ابدا خیال من از جزئی و کلی راجع به حکومت یا هواخواهی حکمران گیلان نیست، بلکه توجهم به تمام ایران و کلیه وطن مقدس است، چه نظرتنگ آدمی باشم که بعد از اینهمه جانفشانی خیالم حکومت کردن یا هواخواهی فلان حکومت باشد، ماموریت ما انتظام مملکت و استقرار کنستوسیون و تجدید حیات ایران است، این هم نگفته نماند که محض کسالت مزاج به انزلی رفتم که عازم فرنگ شوم، به واسطه اوضاع اردبیل مراجعتم دادند امیدوارم چنانچه امتحانات خود را داده و استعداد خویش را به همه ثابت نمودیم در این دفعه هم گوی پیشقدمی را ربوده و درمیانه تمام ایران مفتخر باشیم و پس از انجام این مقصود یعنی ترتیب امورات و تجهیز اردو و حرکت دستهجات مجاهدین عازم به فرنگ شده، شاید رفع مرض نموده و تجدید جانی بکنم، یحتمل بعد از این موفق به خدمات آتیه مملکت بگردم، اما این که مینویسد، مردم حرف حسابی خود را به ذریعه شبنامه مینویسند خیلیمیل داشتم که این اوراق را اداره محترمه خوانده و قدری غورمینمود که آیا حرف حسابی این است و اظهار مطلب و عرض حال چنین است، خوبست چند ورقه از این شبنامهها را اداره از وقایعنگار و مخبر موثق خود بخواهد که مدرک و شعور نویسنده را خوب بسنجد، محض استحضار اداره تصدیع میدهم که بعد از گرفتاری نویسنده شبنامه و استنطاق و اعتراف آنها در صورتیکه به موجب تمام قوانین محکوم قانونی بوده، محض این که هر که حرف حساب و مشروع دارد، علیالرئوسالاشهاد گفته و در شبنامه ننویسد آنها را بدون کفاره گناه مرخصی و آزاد ساخته، در خاتمه میگویم که ما خود نباید معرفی خود را بنماییم بلکه اعمال و وجدان پسرهای حاجی وکیل معرف آنها است و تاکنون آنچه کردهاند، پوشیده و پنهان نیست، آیا انصافمیخواهم در این حالت موجعه حاضره اردبیل کسی داوطلب شده و سر خویش را به دست گرفته و منتظر جانبازی است، باز پسرهای حاج وکیل است که معاضدت و همراهی مجاهدین غیور وطندوست حقیقی حاضر شده، عنقریب نتیجه جانفشانیهای آنها گوشزد عموم خواهد شد، ضمنا عرضمیکنم اگر بعضیها را به واسطه سوء نیت و اعمال آنها و کشیدن چرس و تریاک و قمار و لاابالیگری و اغراض شخصی اهالی وکیل دارالشورا یا انجمنایالتی یا غیره نمیکنند، اگر وطنپرست هستند، نباید ملول بشوند و اغراض شخصی خود را بروز بدهند و اسباب دوئیت و نفاق فراهم کنند. عبدالکریم
روزنامهی خیرالکلام در ششمین شماره از سومین سال انتشار خود به تاریخ ۱۸ شوال ۱۳۲۸ قمری، ذیل سرمقالهای با نام (سوال از اهالی گیلان) ضمن انتقاد شدید از حاجیمیرزامحمدرضا -یا به قول خیرالکلام رضا کاظماوف- و آقاسیدعبدالوهاب از اعضای انجمن ایالتی وقت گیلان مینویسد: «تا وقتی که روزنامه خیرالکلام گرفتار مطبعه عروهالوثقی بود، این معارفپروران هیچ روزنامه لازم نداشتند، بلکه روزنامهجات را اعدی عدو بودند و جریده شرق را برای آن که یک حرف در ماده میرزاکریمخان نوشته در رشت توقیف کردند که به سلطان مشروطه گیلان توهین نموده.»
خیرالکلام
سال دوم- شماره ۱۰
۲۶ شهر شوالالمکرم ۱۳۲۷
از طهران به رشت
انجمن محترم ایالتی گیلان دامت تأییداتهم، این که در موضوع شماره ۱۷ و ۱۸ روزنامه شرق بعضی مقالات بود که موجب فتنه و فساد اهالی و به همین واسطه آن دو شماره را توقیف نمودهاند و خواستهاید که برای این عنوان بیقاعده که کردهست روزنامهاش چندی توقیف باشد، مطلع و مستحضر شدم، سواد تلگراف آن هیئت محترم را به وزارت جلیله داخله و به وزارت جلیله معارف فرستادم تا به هر نوعی که مقتضی بدانند اقدام و معمول دارند و از این حسن توجه خیلی ممنون شدیم. سپهداراعظم
از طهران به رشت
انجمن محترم، تلگرافات شریفه واصل، اخطارات وطنپرستانه موقع تصدیق کمسیون عالی و تشویق اولیای امور یافت، در باب استمداد برای رشت از طرف هیئت وزرا مقرر شد، دویست نفر سرباز کارآمد از قزوین سریعا فرستاده شود، تمام اوقات اولیای امور مصروف تحصیل پول است، آنی غفلت و مسامحه نمیشود، اگر پاره[ای] اقدامات سریعا نتیجه نمیدهد، حمل بر قصور نخواهند فرمود، زیرا مواقع و مشکلات برای این مملکت معلومالحال بهاندازه[ای] است که اولیای انجمن محترم بهتر واقفند، در باب روزنامه شرق، مدیر آن در تحت استنطاق و محاکمه است، امید است که به مجازات قانونی برسد، جناب دکتر اسمعیلخان به سلامت وارد شدند. یحییالحسینی، وزیرزاده، معاضدالسلطنه
خیرالکلام
سال دوم- شماره ۱۵
۷ شهر ذیقعدهالحرام ۱۳۲۷
تلگراف از طهران به رشت
انجمن محترم گیلان، تلگرافی را در باب شماره هفده و هیجده روزنامه شرق کرده بودید، ملاحظه گردید و اخطار لازم به وزارت جلیله معارف کردم و مدیر جریده را متذکر فرمودهاند که از مقالات دو شماره مزبور اعتذار جسته و بعد از این هم از این قبیل مقالات احتراز نماید. وزارت داخله
اسناد مرتبط (۸ سند) با شماره ۱۷ روزنامه شرق:
– وزارت جنگ، سواد تلگراف واصله از رشت، س ۱۹، مورخه ۳۱ شهر شوال ۱۳۲۷
حضور مبارک هیئت محترم وزراء دامت شوکتهم در موضوع شماره ۱۷ جریده شرق شرحی تلگرافا عرض شده است. چون این جریده از شماره ۱۷ – ۱۸ مضر به حال ولایت ماها و تولید فساد و فتنهمیکند، لذا توقیف شد. متمنی است قدغن اکید فرمایند، مقالات فتنهانگیز در جریده درج نکنند و برای این تقصیری که نموده است. جریده مشارالیه در تهران نیز توقیف باشد و همچنین قدغن فرمائید وکلاء مدیران در هر ولایت تبعه ایران باشد، اختیار جراید خود را به دست وکیلی که تبعه خارجه باشد ندهد.
انجمن ایالتی گیلان، سواد مطابق اصل است، [مهر:] احتشامدیوان
– وزارت جنگ، اداره تحریرات شمال، نمره ۲۷۱۸، به تاریخ ۲۲ شهر شوال ۱۳۲۷
وزارت جلیله معارف و فواید عامه، تلگرافی از انجمن محترم ایالتی دایر بر اظهار تشکی از جریده شرق که بعضی اخبار مضاره فتنهانگیز راجع به امور مملکتی در جریده خود درج کرده و خاطرها را مشوب نموده به وزارت جنگ رسیده که استحضار خاطر محترم عالی از مفاد تلگراف مزبور لازم بود. این است که سواد تلگراف را لفا ایفاد داشت، البته در این خصوصیات لازم است که نظر دقت و توجهی بفرمائید و حد جرایدنگاران را در انتشار اخبار محدود نمائید که تولید بعضی مفاسد غیر منتظره نکنند. زیاد زحمت است. [مهر] سپهدار اعظم
– وزارت داخله، سواد کاغذ محمدعلی ایروانی وکیل جراید از گیلان، مورخه ۲۲ شوال ۱۳۲۷
حضور مبارک حضرت اشرف آقای سرداراسعد وزیر داخله دولت علیه ایران زید اجلالهالعالی، تظلمات مظلومانه خود را با وجود اقتدار رفع، به ملاحظه پارهای محذورات نوعی سکوت نموده به حضور مبارک عرضمینماید. پستخانه رشت جراید و مراسلات پستی به اسم بنده را توقیف نموده، عنوانش این است که انجمن ایالتی جریده شرق را توقیف نموده است. اولا انجمن حق توقیف ندارد و دوم پستخانه حق ندارد به امر انجمن جراید و مراسلات پستی را توقیف بکند. در صورتیکه بنده مایوس بشوم و رجوع به سفارت سنیه روس در تهران بکنم، چه نتیجه خواهد داد. مستدعیم امر و مقرر فرمائید که پستخانه از این اقدامات غیر محقانه کف ید بنماید تا تولید مفاسد نشود و ادارات رسمی گیلان آلت اجرای مقاصد منحوسه غارتگران نشوند. زیاد عرضی ندارد.
– وزارت معارف و فواید عامه، نمره کتاب ثبت ۳۵۷۸، تاریخ خروج ۲۷ شهر شوال ۱۳۲۷
خدمت مدیر محترم جریده شرق زید مجده، تلگرافی از طرف انجمن ایالتی گیلان به وزارت جلیله جنگ مخابره شده و از بعضی نکات که در نمره هفده و هژده شرق درج شده شکایت کردهاند و خواطر اهالی آنجا را مشوب نموده به قسمی که موجب دلتنگی شده است. از طرف وزارت جلیله جنگ نیز شرحی در این خصوص به وزارت معارف نوشتهاند، این است که موکدا زحمتمیدهد، هیچگونه اخبار مضره که راجع به حال و امور مملکتی است، هیچوقت در جرائد نباید نوشته شود. البته در این خصوص باید خیلی نظر دقت و توجه نمود که تولید اشکال سخت خواهد شد. حالیه برای جبران این مسئله لازم است از طرف اداره شرق عذر خواسته شود که تشفی مقصود گذشته را بنماید و نیز وکلاء خود را در ولایات از اتباع ایران قرار بدهند و به اتباع خارجه نباید وکالت داده شود که این هم اسباب به تاویل و حرف خواهد شد، زیاده است. [امضاء] مهدیقلی
– وزارت داخله، دایره تحریرات شمال، نمره ۹۰۳۳، مورخه ۲۹ شهر شوال ۱۳۲۷
وزارت جلیله معارف شرحی وکیل جریده شرق به وزارت داخله نوشته لازم بود خاطر محترم زودتر از مضمون آن مستحضر شود، هر طور تصویبمیفرمائید، مرقوم دارید اطلاع حاصل و جواب مشارالیه از آن قرار نوشته شود. [امضاء ناخوانا]، [مهر] وزارت داخله.
– وزارت معارف و فواید عامه، نمره کتاب ثبت ۳۵۸۴، نمرههای قبل ۳۵۷۸، تاریخ خروج سلخ شهر شوال ۱۳۲۷
تهران وزارت جلیله داخله مختصری که به نمره (۴۶۴۰) در باب شکایت اهالی گیلان از مفاد روزنامه شرق مرقوم رفته بود به انضمام سواد تلگراف انجمن ایالتی گیلان ملاحظه شد. سابق از طرف وزارت جلیله جنگ فحوای همین مرقومه و شکایت را به اداره معارف اخطار فرموده بودند. اداره معارف هم مدیر جریده شرق را بهطورِی که لایق بود متذکر کرد که از آرتیکل ۱۷ و ۱۸ که مایه شکایت حضرات است، معذرت بخواهد و البته هم خواهد خواست باز هم تأکید میشود که در روزنامه خود معذرت خواسته رفع شکایت بنماید. زیاده زحمت است. [امضاء] مهدیقلی
– وزارت معارف و فواید عامه، نمره کتاب ثبت ۳۵۹۲، تاریخ خروج سلخ شهر شوال ۱۳۲۷
تهران جناب مدیر محترم جریده شرق زید مجده. سابق شرحی زحمت داد که از انجمن ایالتی گیلان به وزارت جلیله جنگ شکایتی تلگرافا از مفاد نمره ۱۷ و ۱۸ روزنامه شرق نمودهاند. حالیه هم شرح مشبعی در همان مبحث به وزارت جلیله داخله شکایت کردهاند، این است که مجددا زحمت میدهد همانطوری که از اداره معارف نوشته شد به هر زبانی که میدانید زودتر عذر بخواهید و رفع تولید زحمت بکنید. و نیز وکالت روزنامه را به اتباع خارجه ندهید که مایه تباین بشود. میدانید موقع خیلی باریک است و مردم در صدد به دست آوردن بعضی مطلباند. البته با آن دقت نظر که دارید، به اصلاح آن بکوشید که زحمتی حادث نشود. [امضاء] مهدیقلی
– وزارت معارف و فواید عامه، نمره کتاب ثبت ۳۶۰۲، نمرههای قبل ۳۵۹۲، تاریخ خروج ۴ ذیقعده ۱۳۲۷
وزارت جلیله داخله مراسله شریفه به نمره ۹۰۳۳ در باب شکایت وکیل جریده شرق ملاحظه شد. سواد کاغذ وکیل مشارالیه هم ملاحظه گردید. این شکایتی را که از بابت توقیف جریده مزبوره نموده است، صحیح است. ولی ربطی به اداره معارف ندارد. و انجمن ایالتی گیلان بعضی ایرادات به نمره ۱۷ و ۱۸ روزنامه مزبور گرفته و در همانجا جراید او را توقیف داشته. در این خصوص از طرف انجمن ایالتی گیلان تلگرافی به وزارت داخله شد و سواد تلگراف مزبور را با شرحی به نمره ۴۶۴۰ به وزارت معارف اخطار فرمودند، جواب هم داده شده است. اکنون تکلیف وزارت جلیله داخله است در این باب رسیدگی نماید و رفع شکایت طرفین را کند. زیاده زحمت است. [امضاء] مهدیقلی.
(اسناد مطبوعات (۱۳۲۰ – ۱۲۸۶ ه.ش) به کوشش کاوه بیات، مسعود کوهستانینژاد، سازمان اسناد ملی ایران، ۱۳۷۲، ج ۲، صص۷۴-۷۷)
اینها اسنادی از واکنشهای انجمن ایالتی گیلان و جوابهای وزارت جنگ، وزارت داخله و وزارت معارف و فواید عامه بود که با هم خواندیم که به هر حال سرفصل مهمی از تاریخ مطبوعات را تشکیلمیدهد. در همین زمینه، روزنامهی خیرالکلام رشت که زمانی با انجمن ایالتی همکاری داشت و پس از مدتی از آنها برید، پس از سالی در رابطه با مقالهی روزنامهی شرق و مقالهی فوقالذکر چنین مطالبی را نیز به چاپ رساند:
روزنامهی خیرالکلام در ششمین شماره از سومین سال انتشار خود به تاریخ ۱۸ شوال ۱۳۲۸ قمری، ذیل سرمقالهای با نام (سؤال از اهالی گیلان) ضمن انتقاد شدید از حاجیمیرزامحمدرضا -یا بهقول خیرالکلام رضا کاظماوف- و
آقاسیدعبدالوهاب از اعضای انجمن ایالتی وقت گیلان مینویسد:
«تا وقتی که روزنامه خیرالکلام گرفتار مطبعه عروهالوثقی بود، این معارفپروران هیچ روزنامه لازم نداشتند، بلکه روزنامهجات را اعدی عدو بودند و جریده شرق را برای آنکه یک حرف در ماده میرزاکریمخان نوشته در رشت توقیف کردند که به سلطان مشروطه گیلان توهین نموده.»
خیرالکلام در سی و سومین شماره از سال سوم انتشار خود به تاریخ چهارشنبه ۲۷ ذیقعده ۱۳۲۸، ذیل سرمقاله (ناچاریم بگوییم) آورده است: (معاندت انجمن رشت را با جراید آزادیخواه علاوه از آنکه فطریمیدانیم و بالعرض هم محض غرضمیشود، چنان که جریده شرق را در سابق برای آرتیکلی که در نکتهگیری از آقامیرزاکریمخان نوشته بود در پستخانه رشت توقیف کرد و به تلگرافی توقیف اصل شرق را و یا سانسور در کلیه جراید را در طهران خواستار شدند، دولت ایران خود را مشروطه میداند. البته این خواهش انجمن را نمیتواند بپذیرد.)