سرنوشت یک قرن اراضی اوقافی لشت نشا؛

شهری جا مانده از توسعه

0 ۱۹

صد سال پس از روزی که میرزا محسن‌خان امین‌الملک و همسرش اشرف‌الملوک امینی ملقب به فخرالدوله [نهمین دختر مظفرالدین‌شاه] به لشت نشا تبعید شدند و ماجرای اراضی موقوفه آن‌ها بیم و امیدی برای ساکنان این شهر پدید آورد، این شهر تاریخی همچنان با چالش مالکیت مبهم روبه‌روست. حالا سال‌هاست با اختلاف میان مردم، اوقاف و دیگر نهادهای ذی‌ربط دست و پنجه نرم می‌کند. چالشی که نه تنها توسعه و مالکیت خصوصی شهروندان را بلاتکلیف نهاده، بلکه شهر را از شکوفایی آن و توسعه و ارتقای ظرفیت‌های تاریخی و طبیعی آن محروم ساخته است.

 

****

پیشینه شهر لشت نشا قدمتی کم و پیش هفتصد و پنجاه ساله دارد. محله‌ی قدیمی و باستانی ساقی مزار در روستای جورشر این شهر گواهی بر این ادعاست که قرن‌هاست ساکنان این شهر در آن سکنا دارند. لشت نشا در دوران ناصری به‌عنوان تیول (امانت موقت) به میرزا علی خان امین‌الدوله واگذار شد. پس از ناصرالدین شاه و در دوران مظفرالدین شاه موقعیت امین‌الدوله بهبود یافت و پس از عزل امین‌السلطان، او به صدراعظمی منصوب شد. صدرات امین‌الدوله به او وسعت و اقتدار داد و پسرش محسن خان نیز به وزارت گمرکات و خزانه کشور منصوب شد و سال‌هایی در اقتدار و شکوه به حکمرانی مشغول بود. در سال ۱۲۷۵ محسن خان با اشرف یا اشرف‌الملوک ملقب به “فخرالدوله” فرزند مظفرالدین شاه قاجار ازدواج کرد و این وصلت جهت زندگی‌شان را تغییر داد. پیش از آن، نجم‌السلطنه ـ خاله فخرالدوله ـ وی را برای فرزند خود محمد مصدق خواستگاری کرده بود که مظفرالدین شاه تمایلی به او نداشت و این وصلت به سرانجامی نرسید. شش سال بعد، سال ۱۲۸۱، محسن خان و فخرالدوله به  لشت نشا  تبعید و در همین شهر ماندگار شدند. زندگی در این شهر و دوری از مرکز ابهاماتی ایجاد کرد که هنوز هم ساکنان آن درگیر آنند.

اشرف الملوک فخرالدوله به‌همراه عزت‌الدوله، دختر مظفرالدین‌شاه و همسر عبدالحسین‌میرزا فرمانفرما

در همه این سال‌ها روایت متنوعی در مورد واگذاری و مالکیت اراضی لشت نشا به خانواده امینی ورد زبان‌ها بود که هر کدام احیانا گوشه‌ای از واقعیت است نه همه آن. اما آن‌چه می‌توان بدان استناد کرد این‌که مظفرالدین شاه در لشت نشا، بخشی را به عنوان جهیزیه به محسن خان واگذار کرد و بخش زیادی از اراضی لشت نشا که شامل ۲۷ روستای غربی از روستای چونچنان تا گفشه، از سوی ایشان و همسرش فخرالدوله تصاحب شد.

 

موقوفه فخرالدوله بزرگ‌ترین موقوفه درمانی استان گیلان است و حدود ۳۰ درصد از کل اراضی لشت نشا اوقافی هستند که تقریبا همه بخش‌های خدمات عمومی و دولتی همچون بانک، اداره ثبت احوال، ایستگاه پمپ بنزین، اداره پست، دادگستری، کتابخانه، آتش‌نشانی، شهرداری در محدوده اراضی اوقافی مستقر هستند

 

روایتی که دهان به دهان از ساکنان محلی شنیده و گفته می‌شود این‌که فخرالدوله برای تصاحب اراضی از ۴ نفر در دستگاه‌های مختلف حکومتی همچون اداره دادگستری، پاسگاه، اداره ثبت کمک گرفته و اعلام کرد که هر کدام یک مشت از خاک لشت نشا را در داخل چکمه‌شان بریزند! بدین ترتیب توانستند روستاهای زیباکنار چونچنان را بگیرند و زمانی که به روستای امین‌آباد رسیدند مردم به آنان اعتراض کردند. یکی از آن‌ها به عنوان عادل دست روی قرآن گذاشت و سوگند خورد که روی خاک لشت نشا پا گذاشته است! بله، در واقع خاک لشت نشا درون چکمه‌ها بود و پای آن شخص عادل روی خاک لشت نشا! این پیش‌روی نهایتا در روستای شیرایه با مقاومت مردم متوقف شد.

 

محسن امین‌الدوله

وقف برای مردم یا راهی برای در امان ماندن از اصلاحات ارضی

در سال ۱۳۴۱خورشیدی، لشت نشا مانند دیگر مناطق کشور طبق ماده ۲۷ و ۲۸  آیین‌نامه اصلاحات ارضی کشور مشمول اصلاحات ارضی شد و مردم مجددا با پرداخت اقساط ده‌ساله مالک اراضی آبا و اجدادی خود شدند و در نتیجه از سوی این سازمان سند قطعی دریافت کردند و اصلاحات ارضی با پرداخت پول آن به متولیان قانونی خانم فخرالدوله مالکیت اراضی را به مردم آن شهر بازگرداند. در نتیجه از سال ۱۳۴۱ مردم قرارداد اجاره نداشتند و خود مالک زمین‌هاشان شدند. طبق روایت محلی فخرالدوله به توصیه روحانی زمان اراضی را وقف کرده تا از اصلاحات ارضی در امان بماند!

 

بعدها، دودهه پس از آن، در سال ۱۳۶۳ آیت‌الله سیف‌الله جعفرزاده در نامه‌ای اراضی لشت نشا را اوقافی اعلام کرد. تصمیمی که آغازگر بروز مسائل جدیدی در این منطقه شد.

 

نامه آیت‌الله جعفرزاده به مردم؛ وقف، نه خلع ید

در ادامه اختلافات مطروحه و بررسی‌های صورت‌گرفته شیخ جعفرزاده نامه‌ای به مردم شهر لشت نشا نوشت.

بخشی از نامه شیخ سیف‌الله جعفرزاده به مردم لشت نشا بدین قرار بود:

“بعد از این‌که مرحوم حجت‌الاسلام قاهری روحانی رسمی تحقیق‌کننده اداره اوقاف برای من نوشت که این نوع وقف مرحومه فخرالدوله امینی را چون وقف خاص است شرعا نمی‌توانیم تصرف کنیم چون که متولیان در این وقف فراری هستند. در حکم مزبور نوشتم که اوقاف اجاره‌بها را گرفته و طبق وقف‌نامه عمل نماید. حال آن‌که نمی‌شود و باید اجاره‌بها را گرفته و به مصرف ایتام و مستحقین لشت نشا برساند و در هفته دو روز روضه‌خوانی بیاورد. معنی حکم مزبور بهم زدن اسناد و اجاره‌نامه‌ها نیست و معنی آن نادیده‌گرفتن تاسیسات مستاجرین نیست و معنی آن تخلیه دادن مستاجرین نیست و خلع ید نیست و معنی آن شریک شدن در ساختمان و تاسیسات مستاجرین نیست. فقط حق دارند اجاره‌بها را گرفته و طبق وقف‌نامه عمل نمایند و حکم مزبور بدین منظور انشا رای گردیده است.”

 

در واقع طبق این اظهارات، وقف حق تخلیه، خلع‌ید و دخالت در املاک مردم را به اوقاف نمی‌دهد؛ بلکه فقط اجازه اجاره‌بها و مصرف آن طبق نیت واقف وجود دارد؛ نیت واقف کمک به یتیمان، مستمندان و برگزاری روضه دو روز در هفته بوده است؛  اسناد مردم و قراردادهای آنان از نظر شرعی و قانونی قابل ابطال نیست.

 

در میان بازار و کسبه دالان لشت نشا

وقتی وارد دالان قدیمی بازار لشت نشا می‌شدم، فرسودگی و تخریب بافت مغازه‌ها یکی پس از دیگری نظرم را جلب کرد. جایی که کسبه می‌گویند به‌دلیل موانع اوقاف کسی رغبتی به بازسازی ندارد و ساکنان این مناطق، ترجیح می‌دهند بناها دست‌نخورده و نیمه‌مخروبه باقی بماند.

 

در یک مورد، مردی ۴۵ساله بنام فرشید الف که مغازه از پدر به او ارث رسیده بود می‌گوید: «بابت اجاره‌بها سخت‌گیری نیست؛ هر سه‌سال یک‌بار مبلغ مشخصی می‌دهیم. تقریبا همان مبلغی است که از دهه چهل محاسبه می‌‌شد. اما مشکل اصلی، تعمیرات یا انتقال و فروش است. هر تغییری  باید با اوقاف هماهنگ شود و می‌بایست مبلغی پرداخت کنید! بدون هماهنگی با اوقاف حتی یک بلوک هم نمی‌شود اضافه کرد.»

 

او ادامه داد: سال ۹۲، برای این‌که مغازه از پدرم به نام من منتقل شود، ۱۰ میلیون تومان به اوقاف پرداخت کردم. الان هم اگر بخواهم بفروشم، اوقاف پنج درصد مبلغ فروش را می‌خواهد. مثلا اگر مغازه دو میلیارد تومان باشد، حدود صد میلیون تومان باید پرداخت کرد!

مغازه‌دار دیگری، بنام رحیم ۶۳ ساله، پنجاه سال است که در بازار کاسبی می‌کند، روایت می‌کند: «چند وقت پیش یک زمین سنددار خریدم، اما وقتی برای استعلام اقدام کردم، گفتند چون زمین‌های کنار آن اوقافی هست، باید دوباره بررسی شود. انگار نمی‌توانیم به راحتی در این‌جا سرمایه‌گذاری کنیم!»

 

این روایت‌ها بخشی از واقعیت بازار لشت‌نشا است: بازاری که هرچند هنوز نفس می‌کشد اما پیر و فرتوت شده و جسارت توسعه و نوسازی را از دست داده است.

 

ناصر، ع ۷۰ ساله از اهالی امیلدان می‌گوید: «چندسال پیش اوقاف می‌خواست طی جلسه‌ای با مردم امیلدان موضوع اجاره زمین‌ها را مطرح کند و در ازای آن وعده ساخت و تجهیز بیمارستان داده بود. اهالی کشاورزند و جز این‌ها درآمد دیگری ندارند و اغلب ضعیف‌اند، چطور می‌شود پول محصول ما را بگیرند بیمارستان بسازند وقتی به نان شب بیشتر احتیاج داریم.

 

وی اشاره کرد: یکی از اهداف مهم اداره اوقاف راه‌اندازی بیمارستان و درمانگاه تخصصی در لشت نشا بود. این درمانگاه تا به امروز دو دستگاه آمبولانس، دستگاه رادیولوژی، صندلی دندانپزشکی، ۲۰ دستگاه اسپیلت برای اتاق‌های درمانگاه، تخت احیاء خریداری و دریافت کرده است اما اکنون در سطح شهر آمبولانس نیست و همچنان مردم برای خدمات تخصصی درمان بایستی به رشت بروند

توسعه‌ای که رخ نمی‌دهد

هوشنگ عباسی، محقق و پژوهشگر بومی، ریشه چالش‌های موجود را در عدم مطالبه‌گری مردم، فرار سرمایه، نبود طرح‌های توسعه پایدار و عدم همکاری ارگان‌های مختلف می‌داند.

 

عباسی یادآور می‌کند: «روزگاری لشت‌نشا شهر بود و خمام روستایی کوچک؛ روزگاری که لشت نشا شهر بود و خمام روستای کوچکی بود و امروز خمام به شهرستان توسعه یافته بدل شده و لشت نشا همچنان که حدود ۱۰۰ سال پیش بود، باقی مانده است.»

 

اداره اوقاف لشت نشا

مابقی بخش‌ها شامل مغازه‌ها و بخشی از ساختمان‌موقوفه فخرالدوله بزرگ‌ترین موقوفه درمانی استان گیلان است و حدود ۳۰ درصد از کل اراضی لشت نشا اوقافی هستند که تقریبا همه بخش‌های خدمات عمومی و دولتی همچون بانک، اداره ثبت احوال، ایستگاه پمپ بنزین، اداره پست، دادگستری، کتابخانه، آتش‌نشانی، شهرداری در محدوده اراضی اوقافی مستقر هستند، مسکونی است.

 

این را پورپیر، رییس اداره اوقاف لشت نشا، گفته است. او سپس افزوده است: «یک بیمارستان موقوفه در لشت نشا در دهه بیست از سوی خانم فخرالدوله به نام پدر همسرشان “علی‌خان امینی” احداث شد و مغازه‌های اطراف جهت تامین هزینه پزشکان و تجهیزات بیمارستان بنا شد.» طبق آن‌چه در متن وقف‌نامه آمده بود رعیت (مردم) لشت نشا به صورت رایگان درمان شوند اما ساکنان برخوردار جامعه با تامین مخارج و پرداخت هزینه درمان شوند. در زمانی که رشت شاید بیش از یکی دو بیمارستان دایر نبود، لشت نشا صاحب یک بیمارستان فعال بود که پس از انقلاب به این دلیل که خانواده امینی از کشور گریخته بودند دانشگاه علوم پزشکی این بیمارستان را در دست گرفت و آن بیمارستان تبدیل به درمانگاه شد و اسم آن نیز تغییر یافت و یکی از مسائل موجود در مورد این درمانگاه این است که این بیمارستان وقف است و نمی‌تواند دولتی باشد و حتی نام موقوفه نیز نباید تغییر کند. طبق متن وقف‌نامه این بیمارستان به نام “علی‌خان امینی” احداث شده بود و بایستی به همین نام باقی می‌ماند. مسیر خرج درآمد موقوفه بایستی صرف همان نیت واقف که تامین هزینه درمان و بیمارستان شود و برخلاف نیت واقف عمل کردن حرام شرعی است.

 

وی اشاره کرد: یکی از اهداف مهم اداره اوقاف راه‌اندازی بیمارستان و درمانگاه تخصصی در لشت نشا بود. این درمانگاه تا به امروز دو دستگاه آمبولانس، دستگاه رادیولوژی، صندلی دندانپزشکی، ۲۰ دستگاه اسپیلت برای اتاق‌های درمانگاه، تخت احیاء خریداری و دریافت کرده است اما اکنون در سطح شهر آمبولانس نیست و همچنان مردم برای خدمات تخصصی درمان بایستی به رشت بروند. به‌دلیل این‌که بیمارستان دولتی است و خدمات تخصصی به مردم داده نمی‌شود و آن‌چه که باید اتفاق نمی‌افتد مردم ناراضی هستند.

وی افزود: درمورد واگذاری اراضی موقوفه، زارعان صاحب نسق که در املاک اوقافی مسکونی ساختند، می‌توانند با تخفیف ۹۵ درصد و پرداخت ۵ % ارزش ملک بابت پذیره اولیه سند تملک عیان به‌نام خود دریافت کنند. وعده‌های نمایندگان بر این اساس که مساله زمین‌های اوقافی را حل خواهیم کرد وعده واهی است چرا که وقف مادام‌العمر است و کسی نمی‌تواند وقف را خارج کند. از طرفی تبلیغات منفی که علیه شهر وجود دارد این است که همه اراضی لشت نشا اوقافی است و قابل سرمایه‌گذاری نیست. در صورتی که ۳۰ درصد شهر اوقافی است و با همکاری‌ها و هماهنگی‌های سایر بخش‌های شهر مانند شهرداری می‌توان در جهت خدمت به مردم و توسعه شهر سیاست‌هایی اعمال کرد.

 

نتیجه آن‌که شهر لشت نشا بنا به پیشینه تاریخی، فرهنگی و ظرفیت‌های طبیعی که از آن برخوردارست، پتانسیل بالایی در جهت توسعه و رفاه مردم خود دارد. اما با توجه به تضاد منافع و عدم هماهنگی ارگان‌های مختلف، رونقی در سطح شهر دیده نمی‌شود و رفاه و آسایشی حال مردم را خوب نمی‌کند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.