ما، اعضای شبکه تشکلهای محیطزیست و منابعطبیعی استان گیلان، با قلبی سرشار از احترام به مردم شریف این سرزمین و با مسؤولیتی عمیق در قبال آینده فرزندانمان، این بیانیه را خطاب به افکار عمومی منتشر میکنیم.
سالهاست که بحرانهای محیطزیستی ـ از انباشت پسماند و آلودگی رودخانهها تا نابودی تدریجی جنگلها و تالابها ـ بر دوش مردمان گیلان سنگینی میکند. در تمام این سالها، کنشگران مردمی با دانش، عشق و تعهد، بیهیچ چشمداشتی و تنها برای پاسداری از زیستبوم، در کنار مردم ایستادهاند تا به سهم خویش راهی برای رهایی از این بحرانها بیابند.
با اینحال، در روزهای اخیر یادداشتی با عنوان “فعالان محیطزیست بیپرده، بیعمل” منتشر شده است که تلاش میکند بدون شناخت و اندکی اطلاعات از اعضای محترم و فعال شبکه با کلماتی غیرمنصفانه چون “ذهنیتگرا”، “بیسواد”، “بلواگر” یا “طلبکار” که نهتنها غیرسازنده بلکه دور از اخلاق، انصاف و گفتوگوی مدنی است، و نگاهی تقلیلگرایانه، ارزش و جایگاه این تلاشهای بیوقفه سالهای متمادی را زیر سؤال ببرد. انتظار داریم منتقدان به جای تحقیر، از ظرفیت جامعه مدنی برای همفکری و همافزایی استفاده کنند.
1) حقیقت پنهان نمیماند؛ تاریخ اجتماعی این سرزمین گواهی میدهد که جامعه مدنی، هر جا که روزنی یافته با همه فضای امنیتی و محدودکننده، راهی برای اصلاح و بازسازی امید گشوده است. تشکلهای محیطزیستی گیلان حاصل سالها تجربه، مطالعه و کار میدانیاند؛ تجربههایی که با مشارکت مردم و تکیه بر دانش بومی و علمی شکل گرفته و امروز به عنوان یکی از مهمترین سرمایههای اجتماعی استان شناخته میشوند.
اگر پیگیریهای مستمر جامعهی مدنی، رسانهها و فعالان محیطزیستی در سالهای گذشته نبود، امروز بسیاری از تخلفات محیطزیستی، پروژههای آلاینده و سوءمدیریتها در پنهانترین لایهها باقی میماندند. مطالبهگری، حتی اگر به نتیجه نهایی نرسد، مسیر آگاهی عمومی و شفافیت را هموار میسازد و همین خود، بخشی از راهحل است.
اگر نگارنده محترم،اندک شناختی از تشکلهای محیطزیستی استان داشت بجای زیر سوال بردن عملگرایی، به ۱۰ پروژه شناخته شده تشکلها استان در طرحهای برگزیده سالهای ۱۳۹۸ تا ۱۴۰۲ اشرافی میداشتند و تنها از دو روستایی که خود با ایشان از طریق تبلیغات و معرفی، آشنا و شریک شدهاند، نام نمیبردند، که البته ما معتقدیم همواره میتوان بهتر و کاملتر شد و هر نوع پیشنهادی را میپذیریم.
2) خطای نگاه تقلیلگرایانه؛ آنچه در یادداشت اخیر دیده میشود، بیاعتنایی به پیچیدگی مسائل محیطزیستی و تلاش برای نسبتدادن ناکامیها به فعالانیست که سالهاست بار مسؤولیت اجتماعی را بر دوش میکشند. یادمان نرود در گذر زمان قدمهای رو به جلو بسیاری را از سر گذراندیم که با نگاهی موشکافانه به آنها درمییابیم که همه فاجعهاند:
– انتخاب محل لندفیل سراوان در دهه ۶۰ خورشیدی نقطه عطفی بود که پسماند را از شهر دور میکرد.
– جانمایی کارخانه کود آلی لاکان رشت که اصولا در مسیر اصلی توسعه شهر و نیز حرکت باد به سمت داخل شهر بوده که بوی کارخانه را به سمت شهر هدایت میکند و از سوی دیگر نیز فاصله زیاد و معنادار این کارخانه از دفنگاه سراوان مدیریت ریجکتی هزینهای مضاعف به مردم تحمیل کرد.
– جانمایی و سیستم کارخانه کود آلی بشمن انزلی که خود نمونه نابخردی در انتخاب سیستم (سیستم مربوط به گرین وست یعنی پسماند گیاهی شهری و نه پسماند خانگی) و جانمایی در عرصه تالابی است.
– و مثالهای بسیار از این دست …
در مقابل، تشکلهای عضو شبکه، نمونههای مؤثری از آموزش کودکان و تغییر در ساختار آموزش محیطزیست در کشور و گنجاندن مقوله پسماند در کتاب درسی کلاسهای ۶ – ۹ و ۱۱ را در رزومه خود دارند.
موضوع اصلی ما نه عمل یا بیعملی بلکه چگونه عملی در فرآیند مدیریت پسماند هست که همچنان پس از گذر چندساله دوباره یک فاجعه انسانی و اجتماعی شکل نگیرد.
در مدیریت پسماند نکته نانوشته یا غریبی وجود ندارد، همه دنیا مسیر ۹گانه مدیریت پسماند را پذیرفته و ما نیز معتقدیم راهی بهجز حرکت در این مسیر نیست، اعتراض و انتقاد ما این است که دفنگاه مرحله نهم از مسیر است اما بین دفن بهداشتی و دامپینگ فرق است و در مرحله ۸ بین زبالهسوزی با صرف انرژی یا زبالهسوزی و تولید انرژی فاصله است و انتخاب هر کدام از این مسیرها باید با استاندارد درست اتفاق بیفتد.
3) ناآشنایی با قوانین؟ یا عبور از قانون از سوی برخی مدیران؟؛ انتقاد از عملکرد دستگاههای اجرایی به معنای بیاطلاعی از قوانین نیست، بلکه برخاسته از شناخت عمیق نسبت به ضعف در اجرای همان قوانین و غیبت نظارتهای مؤثر است. بسیاری از فعالان محیطزیستی، فارغالتحصیلان رشتههای مرتبط، کارشناسان باسابقه، و حتی مشارکتکنندگان در تدوین یا پیگیری قوانین و آییننامهها بودهاند. در بازنگری قانون مدیریت پسماند یکی از اعضای دایمی کارگروه مذکور بودهایم.
4) پروژهنگری با مشارکت مدنی تفاوت دارد؛ اتهام “پروژهبگیری” به بدنهای که سالهاست بدون حمایت مالی، با اتکا به منابع خویش، دغدغه و مسؤولیتپذیری اجتماعی فعالیت کرده، تحقیر آشکار تلاشهای مردمی است. تشکلها نه پیمانکار و نه بنگاههای اقتصادیاند؛ ما میدانیم که اعضای داوطلب تشکلها برای آموزش و رفت و آمدها، تولید بروشور و اطلاعات و مستندسازی هزینههایی نیاز دارند که میبایست پرداخت شود؛ و هیچ طرحی چه آموزشی و فرآیندی بدون منابع همواره ابتر خواهد ماند، تجربه شبکه تشکلهای محیطزیست و منابع طبیعی استان گیلان در تجهیز منابع و کمک به جذب منابع مناسب از زیرساختهای دولتی حداقل در ۱۰ سال گذشته نمونههای مؤثری را داشته، هرچند پس از ورود بودجه، پیمانکاران و افراد غیر در صرف آن اولویت یافتند.
5) صدای ما، صدای عملگرایی و امید؛ شبکه تشکلهای محیطزیست، نه اهل هیاهوست و نه اسیر منافع کوتاهمدت. ما در این سالها مدلهای علمی و عملیاتی متعددی را برای مدیریت پایدار پسماند و حفاظت از منابع طبیعی آزموده و ارائه کردهایم. امروز نیز با قدرت بیشتر، به سمت تعامل سازنده با مدیران دلسوز و شفاف، و مطالبهگری حرکت میکنیم. از همه رسانهها، دانشگاهیان و اندیشمندان دعوت میکنیم که به جای پذیرش روایتهای سطحی، به دادهها، تجربههای میدانی و واقعیتهای ملموس رجوع کنند و آماده ارایه عملکرد اعضای فعال شبکه در حوزه مدیریت پسماند، آموزش و مشارکت مردمی هستیم، مسیر ما روشن است.
ما همچنان بر این باوریم که راه عبور از بحرانهای محیطزیستی، تنها از مسیر مناظرات علمی، شفافیت مدیریتی و حضور فعال مردم میگذرد. هیچ هجمه رسانهای یا نقد غیرمنصفانهای، ما را از این مسیر باز نخواهد داشت.
6) دعوت به همدلی و همکاری؛ این بیانیه نه پاسخی به یک فرد، که خطاب به مردم فهیم گیلان است:
ما کنار شما ایستادهایم؛ در روستاها و شهرها، در حاشیه رودخانهها، در جنگلها و در میان پسماندهای تلنبارشده. این مبارزه، مبارزهای برای آیندهای پاکتر، زمینی سالمتر و نسلی امیدوارتر است. ما باور داریم که با اتحاد و همگرایی، دانش و صداقت، میتوانیم گیلانی بسازیم که دوباره نفس بکشد.