یک منبع آگاه در سازمان پزشکی قانونی کشور، در گفتوگو با «اعتماد» خبر داد که آمار قربانیان خودکشی در ۸ ماه امسال – ابتدای فروردین تا پایان آبان – نسبت به مدت مشابه سال گذشته، ۴.۲ درصد افزایش داشته است.
افزایش ۴.۲ درصدی تعداد قربانیان خودکشی در بازه ۸ ماهه امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل، در حالی در گزارشهای سازمان پزشکی قانونی کشور ثبت شده که سال ۱۳۹۸، تعداد کل قربانیان خودکشی در کشور، ۵۱۴۳ نفر بود.با یک محاسبه ساده، میشود گفت که سال ۱۳۹۸، بهطور میانگین، روزانه ۱۴ نفر و در طول ۸ ماه از سال (معادل ۲۴۶ روز) ۳۴۴۴ نفر از مردان و زنان هموطن، جان خود را بر اثر خودکشی از دست دادهاند در حالی که امسال، روزانه ۱۵ نفر بر اثر اقدام به خودکشی فوت کردهاند و حالا میشود نوشت: «بنا به آمار تجمیعی تعداد قربانیان خودکشی از ۸ ماه سال جاری، ۳۵۸۹ نفر از هموطنانمان، جان خود را بر اثر خودکشی از دست دادهاند که این آمار، نسبت به مدت مشابه سال گذشته، ۴.۲ درصد افزایش یافته است.»
روانپزشکان بر این باورند که افزایش معنادار تعداد قربانیان خودکشی در کشور، باید همزمان با تغییرات و رخدادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در هر دوره زمانی خاص بررسی و ریشهیابی شود.در فاصله سالهای ۱۳۸۰ تا ۱۳۹۱ و ظرف ۴۰۱۵ روز که شرایط سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، با چالشهای عمیق مواجه بود، ۴۱ هزار و ۷۹ نفر از جمعیت کشور دست به خودکشی زدند که از این تعداد، ۲۷ هزار و ۷۵۲ نفر (بهطور میانگین، روزانه ۷ نفر) جان خود را از دست دادند.از سال ۱۳۹۵، اجرای برنامههای کشوری پیشگیری از خودکشی و مداخلات حمایتی برای افراد دچار اختلالات روانی، آمار اقدام به خودکشی را در سراسر کشور در حدی کاهش داد که در این مدت، افزایش سالانه نرخ خودکشی در کشور، کمتر از یک درصد بود چنانکه سال ۱۳۹۶، تعداد قربانیان خودکشی در کشور، ۴۶۲۷ نفر و معادل ۵.۷ در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت گزارش شد و تعداد قربانیان خودکشی در سال ۱۳۹۷ نسبت به سال ۱۳۹۶، ۰.۹ دهم درصد افزایش داشت.سال ۱۳۹۷، تعداد قربانیان خودکشی در کشور، ۵۱۰۱ نفر و معادل ۶.۲ در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت گزارش شد و سال ۱۳۹۸، تعداد قربانیان خودکشی در کشور نسبت به سال قبلتر، ۰.۸ درصد، افزایش داشت.حالا، افزایش ۴.۲ درصدی در آمار تعداد قربانیان خودکشی، آن هم در بازه ۸ ماهه سالی که با کرونا و بیکاری و بیپولی و تورم و گرانی آغاز شد و هنوز هم با کرونا و بیکاری و بیپولی و تورم و گرانی هم نفس است، این پیام هشداردهنده را دارد که «کرونا»، آدمها را در مقابل فقر و مشکلات معیشتی، بیتحملتر، شکنندهتر، ناپایدارتر، عجولتر و ناامیدتر کرده است.در چنین اوضاعی، دیگر، مداخلات قدیمی و منسوخ ۴ سال گذشته و از جنس شعار و لبخندهای زورکی برای زخمهای عمیق آدمهایی که صبر و شغل و معیشت و امیدشان، زیر پای کرونا، له شده، کارایی ندارد و مسوولان حوزه حمایت روانی، باید به فکر نسخههای جدیدتر و موثرتر باشند؛ نسخههایی از جنس امید و امنیت و معیشت؛ همانچه که در این ۱۱ ماه؛ از ابتدای شیوع کووید ۱۹ از مردم ایران دریغ شد.
آخرین راه، اولین راه
۸ ماه امسال، ایام سربهسر شدن گرانی و بیکاری و بیپولی بود برای هزاران انسان ناامید و ناآگاه از رویارویی با حجم و وزن کمرشکن بار سنگین چالشهای اقتصادی گره خورده به چالشهای روانی که در ماتم چگونه بیرون کشیدن گلیم پوسیده خود از این مرداب گلآلود و عمیق، آخرین راه را همان اول انتخاب کردند.بنا به اعلام روانپزشکان، برای درک وخامت شدت افسردگیهای درمان نشده در جامعه ایران، باید آمار خالص از تعداد قربانیان خودکشی را حداقل ۲۰ یا ۳۰ برابر افزایش دهیم تا به رقم خام از موارد اقدام به خودکشی برسیم.سال ۱۳۹۸، مقالهای در مجله داخلی دانشگاه علوم پزشکی رفسنجان به قلم محسن رضاییان؛ رییس جمعیت علمی پیشگیری از خودکشی ایران منتشر شد که شیوع اقدام به خودکشی متاثر از عوامل فرهنگی و منطقهای را در خطه جنوب کشور، ۱۶.۸ در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت و در شمال کشور ۱۱۷.۸ در ۱۰۰ هزار نفر جمعیت برآورد میکرد.نویسنده در این مقاله، مهمترین عوامل موثر بر اقدام به خودکشی را در فهرست مفصلی شامل مهاجرت، تاهل و داشتن فرزند، سن، جنسیت، عوامل مذهبی و اخلاقی، تغییرات فصلی و دمایی، اختلالات روانی، تعارض و چالشهای خانوادگی، عوامل بیولوژیکی، عوامل سیاسی – نظامی، سلامت جسمی، عوامل اقتصادی – فرهنگی و حتی نحوه انتشار و بازنشر اخبار خودکشی در رسانهها طبقهبندی کرده بود.
چیدمانی از سم و طناب و گلوله
روزهای پایانی تابستان سال ۱۳۹۷ و در آستانه روز جهانی پیشگیری از خودکشی، مدیرکل دفتر سلامت روان وزارت بهداشت گفت که مسمومیت با سم، حلقآویز کردن و استفاده از اسلحه گرم شایعترین روشهای خودکشی در ایران است.در همان ایام، علیرضا کاهانی؛ معاون پژوهشی سازمان پزشکی قانونی کشور، در گزارشی از شایعترین روشهای خودکشی در ایران ظرف ۱۰ سال منتهی به سال ۱۳۹۷ اعلام کرد: «حلقآویز کردن با فراوانی حدود ۵۰ درصد و مسمومیت با سموم، شایعترین روشها در این مدت بوده است.۵۸.۹ درصد مردان و ۳۲.۴ درصد زنان قربانی خودکشی، روش حلقآویز را انتخاب کردهاند در حالی که ۵ درصد قربانیان مرد و ۲۴ درصد قربانیان زن، برای خودکشی به خودسوزی متوسل شدهاند.»
تیر ماه امسال، رییس سازمان پزشکی قانونی کشور در گزارش جدیدتری از مرور روشهای خودکشی در کشور، خبر داد که در سال ۱۳۹۸، شایعترین روش خودکشی، حلقآویز بوده و بیش از ۲۱ درصد خودکشیها، با خوردن سموم اتفاق افتاده است.نکته قابل توجه در اعلام سازمان پزشکی قانونی درباره خودکشی بر اثر مصرف عامدانه سموم، این است که هنوز مصرف عمدی قرص برنج (فسفید آلومینیوم) شایعترین روش خودکشی در پایتخت و سپس در استانهای متکی به کشت و زرع است چنانکه کامبیز سلطانینژاد؛ دبیر انجمن سمشناسی و مسمومیتهای دارویی هم در گفتوگو با «اعتماد»، تایید میکند که با وجود ممنوعیت فروش قرص برنج در تمام استانها، هنوز مصرف عمدی این سم آفتکش در استانهای شمالی – گلستان، گیلان و مازندران – و استانهایی همچون لرستان که درآمدزایی از مزارع و باغات کشاورزی، سهم قابل توجهی از معیشت مردم را تامین میکند، بالا و نگرانکننده است.بنا به اعلام سازمان پزشکی قانونی کشور، در سال ۱۳۹۸، ۹۱۹ نفر بر اثر مسمومیت با قرص برنج جان خود را از دست دادند که این عدد در مقایسه با سال ۱۳۹۷ و آمار ۸۲۵ نفری فوتشدگان با قرص برنج، افزایش ۱۱.۴ درصدی داشته ضمن آنکه استانهای تهران با ۲۲۰ فوتی، مازندران با ۱۲۲ فوتی و گیلان با ۸۵ فوتی، در صدر آمار مسمومیت غیرقابل بازگشت با قرص برنج بودهاند.گزارشی هم که آبان ماه امسال توسط سازمان غذا و دارو منتشر شد، تایید میکرد که نه تنها مصرف عمدی داروها و مواد شیمیایی در دهه اخیر، رو به افزایش رفته، سال ۱۳۹۸، ۲۳۷۶ نفر و در ۵ ماه ابتدای امسال، ۱۰۶۲ نفر بر اثر مسمومیت دارویی فوت کردهاند که ۸۰ درصد این مسمومیتها عمدی بوده است.
روشهای اقدام به خودکشی، بخشی از جغرافیای این انتخاب تلخ است و نتایج بررسی کارشناسان پزشکی و سمشناسی و رصد آسیبهای اجتماعی از شواهد ۱۱ ماه گذشته و همنشینی گرانی و بیکاری و بیپولی و ویروس کرونا، یک داده نهایی تلختر دارد؛ افرادی که در این ۱۱ ماه، عزم جدی برای خداحافظی با این جهان و متعلقاتش داشتهاند، نشستهاند و روی یک صفحه کاغذ، فهرستی از روشهای خودکشی را نوشتهاند و از میان این همه، هر آنچه غیرقابل بازگشتتر را روی فهرست نه چندان مفصلشان، باقی گذاشتهاند.پیام غیر قابل تفسیر افزایش ۴.۲ درصدی آمار قربانیان خودکشی در ۸ ماه امسال، چیزی نیست جز اینکه مردان و زنانی در همسایگی ما «بودهاند» که چنان به آخر خط رسیدهاند که صرفنظر از هر تبصره زاید، فقط خواستار یک چیز بودند؛ دیگر در این دنیا نمانند.
اعداد، تمام واقعیت نیست
حسین حسنیانمقدم؛ دانشیار سمشناسی بالینی و مسمومیتها، در گفتوگو با «اعتماد»، آماری از مراجعات ۱۱ ماهه مسمومین ناشی از خودکشی با داروها یا مواد شیمیایی ندارد اما از مشاهدات خود در بیمارستان لقمان؛ بزرگترین مرکز ارجاع مسمومیتهای کشور و خاورمیانه، چنین نتیجه میگیرد که: «به نظر میرسد مراجعات بیمارستان لقمان بابت مسمومیت ناشی از خودکشی ظرف ۱۱ ماه گذشته و در مقایسه با مدت مشابه سال قبل، کاهش یافته اما سوال مهم این است که آیا، واقعا مصرف عامدانه دارو و مواد شیمیایی، کمتر از سال گذشته بوده یا اینکه خانواده و اطرافیان مسمومین عمدی، از ترس ابتلا به کرونا، جرات نکردند قربانی خودکشی را به بیمارستان منتقل کنند و فرد قربانی، در خانه فوت کرده و جسدش به پزشکی قانونی منتقل شده؟ پاسخ این سوالات هرچه باشد، کاهش مراجعات مسمومیتهای عمدی، به مفهوم کاهش قطعی مصرف عمد و با قصد خودکشی داروها و مواد شیمیایی نیست.کاهش مراجعات مسمومیتهای عمدی با دارو و مواد شیمیایی، حتی به معنای این هم نیست که حال مردم بهتر شده.بلکه خطر جدیتری را به ما گوشزد میکند؛ هرگونه تاخیر یا خودداری از ارجاع یک بیمار مسموم که دارو یا مواد شیمیایی را به قصد خودکشی و با مقادیر بسیار بالا مصرف کرده، زمان طلایی و در واقع، احتمال نجات بیمار را به شدت کاهش میدهد چون تاثیر تدریجی دارو بر مغز، اکسیژنرسانی به مغز را مختل میکند و بنابراین، فرد مسموم حتی اگر هم زنده بماند، انسان سالمی نخواهد بود اگرچه که اغلب مسمومینی که با قصد خودکشی، مقدار زیادی دارو یا مواد شیمیایی مصرف کردهاند، فوت میکنند.»
پاسخ حسنیانمقدم، فرض جدیدی ایجاد میکند؛ اگر مراجعات مسمومیتهای دارویی و مواد شیمیایی به بزرگترین مرکز احیای مسمومیتهای کشور، در ایام شیوع کووید۱۹ کاهش داشته، آیا ممکن نیست روشهای خودکشی، تغییر کرده باشد؟ و آیا ممکن است افرادی که در این ایام سخت و نفسگیر، قصد خودکشی داشتهاند، داوطلبانه و آگاهانه، یک راه بیبازگشت را انتخاب کردهاند تا هرگونه احتمالی برای نجات را در همان لحظه اول، صفر کنند؟
حسنیانمقدم در پاسخ به این فرض میگوید: «اگر واقعا این اتفاق افتاده باشد، اگر با پدیده تغییر روشهای خودکشی به سمت روشهای خشنتر مواجه باشیم، در واقع با یک خطر بسیار جدی روبهرو هستیم چون شانس نجات یک فرد قربانی مسمومیت عمدی، بسیار بالاتر از شانس نجات فردی است که خودش را حلق آویز میکند یا با اسلحه خودش را میکشد یا خودش را از بلندی پرتاب میکند.مقایسه سختی هم نیست؛ کسی که برای خودکشی، خودش را حلق آویز میکند و کسی که برای خودکشی، دارو یا مواد شیمیایی میخورد.شانس زنده ماندن کدامشان بیشتر است؟»
۱۰۴۳ مرگ ناخواسته
محمد قدیرزاده؛ کارشناس مطالعات اعتیاد، در گفتوگو با «اعتماد»، به جای پاسخ به فرض افزایش خودکشی در ایام شیوع کووید۱۹ در کشور و انتخاب روشهای یکسره و بیبازگشت برای راحت شدن از بار این دنیا، میانبر میزند و از مرگهای ناشی از مصرف مشروبات تقلبی در این ایام میگوید؛ مرگهای ناخواسته و بدون برنامهریزی قبلی.
«براساس گزارش وزارت بهداشت، از ابتدای اسفند ۹۸ تا پایان خرداد ۹۹، ۶۷۳۶ نفر بر اثر مسمومیت با مشروبات الکلی تقلبی به بیمارستانها مراجعه کردند که از این تعداد، ۹۸۷ نفر دیالیز شدند و ۳۸۷ نفر نابینا یا کمبینا شدند.اما براساس گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور، از کل مسمومان با مشروبات الکلی تقلبی در همین بازه ۴ ماهه، ۱۰۴۳ نفر جان خودشان را از دست دادند که دلیل فوت ۹۷۰ نفر، مسمومیت با متانول بود.این اعداد، نشاندهنده افزایش مصرف مشروبات تقلبی و البته، افزایش مرگآوری مشروبات تقلبی است چون در سال ۹۷، مجموع فوتیهای کشور بابت مصرف مشروبات تقلبی، ۲۵۹ نفر بود که دلیل فوت ۱۸۸ نفر از این تعداد، مسمومیت با متانول بود.»
قدیرزاده، چندان نسبت به افزایش آمار خودکشی در کشور و بهخصوص، ارتباط این افزایش با شیوع کووید۱۹ و شرایط پیرامونی که به دنبال داشته، بدبین نیست و حتی افزایش معناداری در آمارهای سازمان پزشکی قانونی نمیبیند اما سراغ از سهم بالای قصور رسانهها میگیرد؛ قصوری که در افزایش اقدام به خودکشی، بیتاثیر نیست.قدیرزاده، به ماهیت نیت رسانهها و هر آنچه در قالب رسانه تعریف میشود؛ شبکه اجتماعی، خبرگزاریها، رسانههای مکتوب و دیداری و شنیداری بدبین است و این بدبینی را در قالب یک جمله، انعکاس میدهد: «انتشار به قصد جلب مخاطب.» محمد قدیرزاده، صبح روز ۱۷ دیماه به سوالات من پاسخ داد که اولین خبر پرمخاطب شبکههای اجتماعی، خبر خودکشی «رضا» بود؛ کودک کارگری که ۷ سال قبل، مهمان یک برنامه تلویزیونی شد و با جمله «وقت نکردم آرزو داشته باشم» در خاطره هزاران بیننده ماند.
«افزایش انتشار اخبار خودکشی در تمام رسانهها، نه تنها یک اقدام غیرحرفهای است، برای سیستم بهداشت و درمان هم مشکلساز شده چون انعکاس این اخبار، الگوبرداری و تشویق آن تعداد افراد مردد به خودکشی را به دنبال دارد.چرا باید خبر خودکشی این پسر نوجوان در شبکههای اجتماعی منتشر شود؟ انتشار این خبر آیا باعث تشویق دیگران نمیشود؟ آیا میدانیم این پسر به چه علت خودکشی کرده؟ آیا میدانیم چه مشکلاتی داشته؟ چرا با انتشار یک خبر خام و غیرحرفهای، با احساسات مردم بازی میکنیم؟ آیا مسوولان رسانههای جمعی، به این فکر میکنند که با انعکاس اخبار خودکشی، به چه هدفی میرسند؟ ما درباره مرگ بر اثر نوشیدن مشروبات الکلی تقلبی اطلاعرسانی میکنیم که به مردم هشدار بدهیم در کشور ما، مشروب الکلی استاندارد وجود ندارد و مردم باید آگاه باشند که نوشیدن این مشروب الکلی دستساز، ممکن است پایانی بر زندگیشان باشد.اطلاعرسانی ما، ترویج فحشا و تشویق به مشروب خواری نیست بلکه برعکس، ما به مردم میگوییم معلوم نیست با نوشیدن این مشروب دستساز، دچار چه بلایی بشوند؛ ممکن است بیناییشان را از دست بدهند، ممکن است کلیههایشان را از دست بدهند و البته ممکن است بمیرند.اما انتشار خبر خودکشی در رسانه، آیا نتیجهای غیر از این خواهد داشت که برای آن تعداد افرادی که به دلیل شرایط اقتصادی و اجتماعی کشور دچار مشکل شدهاند، راهنما و بلد راه شود؟ برای همان مرد و زن و نوجوانی که متاسفانه در این زمینه، مقلدهای خوبی هستند و به سرعت، الگوبرداری میکنند و اتفاقا، روشهای خشن را هم الگوبرداری میکنند؟ جواب من به شما این است، به شما و تمام خبرنگاران و فعالان هر نوع رسانه مکتوب و غیرمکتوب؛ با انتشار خبر خودکشی آدمها، خودتان را در مرگ قربانیان جدید سهیم نکنید.»
ققنوس در آتش خود میسوزد
نام دقیق انجمن این است؛ «انجمن حمایت از بیماران سوخته-ققنوس»
علامه بزرگ؛ علیاکبر خان دهخدا، سال ۱۳۲۴، ۷۰ سال قبل از راهاندازی تنها انجمن غیردولتی حامی بیماران سوختگی، در لغتنامه خود، «ققنوس» را چنین تعریف کرد: «…..مرغی است به غایت خوشرنگ و خوشآواز…گویند هزار سال عمر کند و چون هزار سال بگذرد و عمرش به آخر آید، هیزم بسیار جمع سازد و بر بالای آن نشیند و سرودن آغاز کند و مست گردد و بال بر هم زند چنانکه آتشی از بال او بجهد و در هیزم افتد و خود با هیزم بسوزد…»
محمدجواد فاطمی؛ مدیرعامل انجمن حمایت از بیماران سوخته، در گفتوگو با «اعتماد» میگوید که حدود ۵درصد از کل بیماران سوخته، قربانیان خودسوزی هستند.در صفحه اول وبسایت انجمن که آخرین بار، مرداد امسال بهروز رسانی شده، تعداد کل مراجعات سوختگی به مراکز درمانی کشور در سال، حدود ۲۳۰ هزار نفر است که با استناد به برآورد مدیرعامل انجمن از ما بهازای قربانیان خودسوزی در مقابل حجم سالانه بیماران سوخته، میتوان نوشت که حدود ۱۱ هزار و ۵۰۰ نفر از این تعداد، با قصد خودکشی، اقدام به خودسوزی کردهاند….
فرض افزایش خودکشی به روش خودسوزی در ایام شیوع کووید۱۹ به دلیل شدت گرفتن مشکلات اقتصادی و ناتوانتر شدن مردم از سربهسر کردن درآمدهای لاغر با هزینههای دچار اضافه وزن را به مدیرعامل «ققنوس» گفتهام و او هم، گزارشی از مراکز بزرگ بستری قربانیان خودسوزی در کشور گرفته؛ از رشت و مشهد و کرمانشاه و تهران.بنا به گزارشی که مسوولان این مراکز به مدیرعامل «ققنوس» دادهاند، آمار ارجاعیهای خودسوزی به این مراکز، ظرف ایام شیوع کووید۱۹، افزایش نداشته اما کم هم نشده.
«آمار دقیقی از مراجعات خودسوزی وجود ندارد چون فرد برای خودسوزی، نفت یا بنزین روی خودش میریزد و خودش را آتش میزند و بنابراین، درصد سوختگی این افراد، بالای ۶۰ یا ۷۰درصد است که به همین دلیل، اغلب در صحنه فوت میکنند و به پزشکی قانونی منتقل میشوند اما براساس گزارشهای موجود در سال جاری، تعداد ارجاعات خودسوزی به بیمارستانهای کرمانشاه، رشت، مشهد و دو بیمارستان تهران، تغییر فاحشی نداشته.به عنوان مثال، در ۶ ماهه اول سال گذشته، ۵ بیمار خودسوخته به بیمارستان رشت منتقل شدند که در ۶ ماهه امسال هم تعداد مراجعات به این بیمارستان، همین عدد بوده.بنابراین، میتوان گفت که آمار مراجعات خودسوزی به مراکز درمانی در سال جاری، کاهش نداشته اما ثابت مانده.»
مدیرعامل «ققنوس» در تایید یا رد فرضیه تغییر روشهای خودکشی به سمت روشهای غیرقابل بازگشت، جواب مفصلی نمیدهد اما تحلیلی قابل تامل درباره اقدام به خودسوزی دارد: «تفاوت خودسوزی با دیگر روشهای خودکشی این است که در خودسوزی، فرد نمیخواهد فقط خودش را از بین ببرد بلکه میخواهد از جامعه یا اطرافیانش هم انتقام بگیرد و میخواهد با روش خودکشی خودش یک پیام بدهد.در خودکشی با سم یا گاز و سایر روشها، فرد به هر علتی میخواهد بمیرد و البته شدت بیماریهای روانی، در تصمیم به خودکشی، تاثیر قابل توجهی دارد.انتظار هم داریم که در ایام شیوع کرونا، میزان افسردگی افزایش پیدا کرده باشد چون افراد ایزوله شدهاند و ارتباط اجتماعی و بسیاری لذات روزمره زندگی کاهش پیدا کرده و مجموع اینها باعث میشود که افراد در معرض خطر افسردگی قرار بگیرند و بر اثر افسردگی، دست به خودکشی بزنند.فردی که دست به خودسوزی میزند، از زندگی خسته شده اما دلیل این خستگی، فرد یا جامعه یا شرایط بیرونی است.پس ضمن انتخاب خودسوزی، میخواهد خطاب به همه این دلایل و آدمها، فریاد بزند که من به خاطر شما خودم را کشتم.یکی از شایعترین علتهای خودسوزی در کشور ما، اختلافات زناشویی و خانوادگی، مشکلات سیاسی و اجتماعی است، اغلب هم، زنان خودسوزی میکنند و خودسوزی، در استانهای محرومتر و فقیرتر و استانهای محل سکونت اقلیتهای قومی شایعتر است.بنابراین، آمار خودسوزی در استانهای کردستان، ایلام، کرمانشاه، شمال خوزستان و سیستان و بلوچستان بالاتر است.خودسوزی یکی از فجیعترین و متاثرکنندهترین روشهای خودکشی است.فرد خودسوخته، علاوه بر تحمل درد شدید، همه جامعه را تحت تاثیر قرار میدهد.امیدوارم روزی برسد که در کشور ما، مشکلات خانوادگی و زناشویی، تبعات نظام مردسالاری، تحمیل ستم بر زنان، بیسوادی و فقر از بین برود تا دیگر شاهد این روش تلخ خودکشی نباشیم.»
انتظار برای بعدهای ناخوشتر
فرید براتی سده؛ روانشناس در گفتوگو با «اعتماد» افزایش آمار خودکشی در هشت ماه امسال و ارتباط کاهش تابآوری مردم در ایام شیوع کووید ۱۹ و تورم گرانی وفقر و بیپولی با تغییر روشهایی اقدام به خودکشی را تحلیل کرده است.
فرض من بر این است که در مدت شیوع کووید ۱۹ در کشور و ظرف ۱۱ ماه گذشته، افزایش بیکاری و تورم و دشواری تامین معیشت، اختلالات روانی را تشدید کرده و چون مردم، توانی برای پرداخت هزینه مداخلات و درمان روانپزشکی ندارند، شدت افسردگی در مبتلایان اختلالات شدید، ممکن است آمار اقدام به خودکشی و فوت ناشی از آن را افزایش داده باشد.آیا شما این فرض را تایید میکنید؟
در اینکه شیوع کرونا در این ایام، مزید بر علت شده و سلامت روانی مردم را تحت تاثیر قرار داده، تردیدی نیست و بسیاری از متخصصان اشاره میکنند که مشکلات روانشناختی ناشی از کرونا، بعد از کاهش شیوع بیماری آشکارتر میشود و افزایش خودکشی هم میتواند یکی از تبعات افزایش و تشدید اختلالات روانی مردم باشد.
بنا به اعلام یک منبع آگاه در پزشکی قانونی کشور، در ۸ ماه امسال نسبت به مدت مشابه سال قبل، آمار فوت ناشی از خودکشی ۴.۲ درصد افزایش داشته ولی من در گفتوگوهایی با متخصصان حوزه پزشکی و سمشناسی متوجه شدم که برخلاف روال همه ساله، در این ایام، روشهایی برای خودکشی انتخاب شده که غیر قابل بازگشت باشد.به این معنا افرادی که قصد خودکشی داشتهاند، با علم به اینکه مسمومیت عمدی با دارو و مواد شیمیایی، با شستوشوی معده قابل احیاست یا حتی خودسوزی هم به شرط ارجاع سریع به بیمارستان، منجر به مرگ نمیشود، متاسفانه ظرف این مدت و در ایام شیوع کووید ۱۹ که مشکلات اقتصادی، عرصه را بر بسیاری از مردم کشور تنگ کرده، مبتلایان افسردگی، برای اقدام به خودکشی سراغ روشهایی رفتهاند که قطعی و غیرقابل بازگشت باشد.بنابراین، در این مدت، آمار خودکشی به روش سقوط از ارتفاع، پرت شدن جلوی قطار مترو یا حلقآویز، نسبت به سالهای قبل افزایش بیشتری داشته است.درباره این تغییر انتخاب چه تحلیلی دارید؟
بله، متاسفانه این فرضیه درست است.در سالهای گذشته، در برخی استانها که نرخ خودکشی بالاتر بود و به خصوص، خودسوزی به عنوان راه نهایی برای خودکشی انتخاب میشد، اقدامات و مداخلات موثری برای کاهش خودکشی انجام شد ولی متاسفانه، همزمان با این اقدامات، برخی روشهای خودکشی هم منسوخ شد و مبتلایان اختلالات روانی، به روشهای جدیدتری متوسل شدند.من هم چندی قبل، در گزارشی میخواندم که نه تنها مسمومیت و مرگ ناشی از مصرف عمدی قرص برنج، در کشور کاهش نداشته، خودکشی از طریق حلقآویز و پرت کردن از روی پلها و ارتفاعات و پرت کردن در مقابل قطار مترو هم افزایش یافته.اهمیت تغییر روشهای خودکشی این است که انگار فردی که قصد خودسوزی دارد، قبل از اقدام به خودکشی، به دشواریهای عمل خود فکر میکند که مثلا باید به دنبال تهیه بنزین و نفت باشد یا حتی دچار ملاحظاتی درباره خانوادهاش میشود که مثلا اگر خودش را آتش بزند، ممکن است دیگرانی هم آسیب ببینند یا محل زندگیشان آتش بگیرد و انگار، در زمان ارتکاب به یک رفتار نامعقول، سعی میکند حداقل عقلانیت را هم داشته باشد و بنابراین فکر میکند که کمآسیبترین روش این است که مثلا خودش را از بالای پل پرت یا حلقآویز کند.
نکتهای که این منبع آگاه در سازمان پزشکی قانونی به من میگفت، این بود که با وجود تشدید بار مشکلات معیشتی بر دوش مردان، در ایام شیوع کووید ۱۹ و در ایران، آمار زنان قربانی خودکشی نسبت به مدت مشابه سال قبل، افزایش داشته در حالی که روال پیشین این بود که زنان، معمولا مرتکب خودکشی نمایشی میشدند که فقط اعتراضاتشان را به نحوی بیان کرده باشند اما قصد قلبی و واقعیشان، مرگ و دست شستن از این دنیا نبود در حالی که ظرف ۸ ماه امسال، این قصد متاسفانه تغییر کرده و آمار قربانیان زن هم به دلیل انتخاب روشهای قطعی و غیرقابل بازگشت افزایش داشته است.
این نکته تلخی است و دقیقا، برخلاف روال معمول است، چون خانمها معمولا در خودکشیهای نمایشی مشارکت میکنند ولی حالا این تغییر نشان میدهد که به احتمال زیاد، خانمها هم در این ایام شیوع بیماری، از شرایط اجتماعی و نقشهای جنسیتی که برایشان در نظر گرفته شده، ناراضی بودهاند و در تلاش برای ابراز واکنش شدیدتر، متاسفانه شدت این واکنشها هم بیشتر متوجه خودشان است و آسیبهای روانی یا شرایط اجتماعی مجبورشان میکند که از خودشان شدیدتر انتقام بگیرند و به همین دلیل ممکن است بیشتر از گذشته، به روشهای غیرقابل بازگشت برای خودکشی متوسل شوند.
ظرف این ایام، با تغییر نگرانکننده کاهش سن خودکشی هم مواجه بودیم علاوه بر آنکه نسبت به سالهای گذشته، اخبار بیشتری درباره خودکشی نوجوانان منتشر شد.این تغییر را چطور تحلیل میکنید؟
ممکن است یکی از دلایل این تغییری که شما اشاره میکنید، افزایش انتشار اخبار این حوادث در رسانهها و فضای مجازی باشد، اما بخشی از این اشاره شما، متاسفانه همان واقعیت تلخ کاهش سن خودکشی است، چون نوجوانان ما در شرایط فعلی، دچار تاخیر در شکلگیری هویت و در واقع، گرفتار بحران هویت شدهاند که همین ناکامی، فشار بسیار شدید روانشناختی را برای گروه سنی نوجوان به دنبال دارد.علاوه بر این، نوجوانان ما از حجم فشارهای اقتصادی خانواده بیخبر نیستند، چون شاهدند که خانواده به دلیل مشکلات معیشتی نمیتواند نیازهای آنها را برآورده کند.همچنین، وجود رسانهها و فضای مجازی، باعث شده که نوجوان فعلی، بسیار آگاهتر از ایام نوجوانی نسل ما باشد، اما به نظر میرسد که این آگاهی، عملکرد معکوس دارد و انگار نوجوانان ما، تاوان آگاه شدنشان را میدهند به جای اینکه این افزایش آگاهی به کمکشان بیاید.در واقع، افزایش آگاهی باعث شده که نوجوان امروزی، از مشکلات معیشتی خانواده و تبعیضهای موجود، آگاهتر شود و تبعیض، زمانی مشکلساز میشود که افراد نسبت به آن آگاه میشوند.حالا نوجوان امروز هم نسبت به بیپاسخ ماندن نیازهایش و تبعیضهای موجود، آگاهتر شده و البته بخشی از این آگاهی، درک نسبت به واقعیتهای موجود در جامعه است، اما بخشی از آن هم ممکن است ناشی از انعکاس در فضای مجازی باشد.مصداق روشن اینکه نوجوان ما که مخاطب همین فضای مجازی است، با خواندن خبر منتشر شده در شبکههای اجتماعی یا حتی رسانههای مکتوب درباره خودکشی یک نوجوان، از آن الگوبرداری میکند و در واقع، بیاحتیاطی در انتشار اخبار خودکشی در فضای مجازی و رسانه مکتوب، میتواند ما به ازای هیستریکال داشته باشد، چون هیستریهای جمعی، صرفا ناشی از فشارهای اقتصادی نیست و فضای مجازی هم میتواند به هیستریهای جمعی دامن بزند که نمونه آن را هم در جنبش موسوم به نهنگ آبی شاهد بودیم.هیستریهای جمعی اتفاقا در زمان بروز فشارهای روانی شدید خودش را نشان میدهد.به عنوان مثال، وقتی اهالی یک روستا، دچار یک مشکل مشترک میشوند، هیستری جمعی در این روستا میتواند در قالب رفتارهای خودتخریبی مثل خودزنی یا خودکشی جمعی، خود را نشان بدهد.
ممکن است تعطیلی مدارس و دانشگاهها و تنها ماندن نوجوانان یکی از دلایل افزایش خودکشی در این گروه سنی باشد.
بله، به هرحال اصلیترین ویژگی مثبت محیط مدرسه و دانشگاه یا حتی فضاهای کار، وجود این بافت همبند و حمایتی بود.دانشآموز، در فضای مدرسه مشکلش را با معلم و اولیای مدرسه و دوستانش طرح میکرد و فشارهای روانی، با همین حرف زدنهای روزمره تخلیه میشد، دانشجو هم با دوستانش در محیط دانشگاه حرف میزد و از استادانش راهنمایی میگرفت و به خانه دوستانش میرفت و در اثنای نوشیدن چای و قهوه با هم حرف میزدند و تخلیه فشار روانی اتفاق میافتاد.متاسفانه به دنبال شیوع کرونا، این بافت حمایتی که مفری برای تخلیه روانی بود، از دست رفت و طبیعی است که بعضی افراد، شکنندگی بیشتری در مقابل آسیبهای روانی و اجتماعی داشته باشند.
در صحبتهایتان به نکته مهمی اشاره کردید و گفتید گروه متخصصان روانشناسی بر این باورند که بعد از تمام شدن شیوع کووید ۱۹، جامعه تازه با چهره واقعی اختلالات روانی مواجه میشود.مثل درد یک استخوان شکسته که بعد از سرد شدن، خودش را نشان میدهد، مثل یک فرد عزادار که بعد از تمام شدن ایام سوگواری و خلوت شدن خانه از حضور دوستان و آشنایان، تازه میفهمد چه بر سرش آمده.
بله، حتما مشکلات روانی بعد از پایان شیوع کووید ۱۹ افزایش خواهد داشت، چون در آن زمان دیگر حمایتی در کار نیست.نتایج تحقیقات بینالمللی در همین ایام نشان داده مبتلایان اختلالات روانی، بیشتر از باقی مردم در معرض ابتلا به کرونا هستند و حتی بهبودیافتگان کرونا هم، بیش از باقی مردم دچار اختلالات روانی میشوند.در حال حاضر، ما مدعی هستیم که شیوع اختلالات روانی در کشور، حدود ۲۳ درصد است اما با این حال، تا امروز، در کشور ما تحقیقی درباره ارتباط اختلالات روانی و ابتلا به کرونا، در همین جمعیت مبتلایان انجام نشده در حالی که بنا به نتایج تحقیقات جهانی، کووید ۱۹ و مشکلات روانشناختی، همدیگر را حمایت و تقویت میکنند.
رییس انجمن بیماران سوختگی به من میگفت که معمولا انتخاب روش خودسوزی برای خودکشی، به این دلیل است که فرد آسیب دیده، میخواهد با این روش، از اطرفیانش انتقام بگیرد و به آنها این پیام را بدهد که «شما مقصر مشکلات من بودید» با این حال وقتی ایشان به استناد گزارش مراکز بستری سوختگی، به من گفت که آمار اقدام به خودسوزی، نسبت به سال قبل تغییری نداشته، به این فرض رسیدم که در این ایام، انگار مشکلات آدمها هم، فردی شده و دیگر، کسی حوصله پیدا کردن مقصر ندارد.
بله، در حقیقت، انگار آسیبدیدگان دچار یک نوع بیتفاوتی، یک نوع درماندگی، یک نوع چارهناپذیری شدهاند و دیگر، اطرافیان را در مشکلاتشان مقصر نمیدانند.با یک تحلیل روانکاوانه میتوان گفت که این فرد آسیب دیده، در حالی که از حجم مشکلات، دچار خستگی و ناتوانی شده و از همه چیز و همه کس بریده، اما اطرافیان و خانواده را مقصر نمیداند که بخواهد از آنها هم انتقام بگیرد.در واقع، این فرد آسیب دیده به نقطهای رسیده که احساس بیمعنا بودن زندگی و بیریشهگی و بریده شدن از هر نقطه اتکا دارد و مشکلاتش را، نه متوجه ناتوانی خانواده و همسر و فرزند، بلکه ناشی از شرایط دیگری میبیند و بنابراین نمیخواهد از کسی انتقام بگیرد، پس خودسوزی نمیکند، خود را حلقآویز میکند.
ثانیههای تنهایی
تخیل درباره هر اتفاقی، ممکن است جز درباره آخرین ثانیههای زندگی زن یا مردی که خود را کشت و دیگر در این جهان نیست؛ آنکه سم خورد، آنکه سقوط را انتخاب کرد، آنکه خود را سوزاند، آنکه نفس خود را در ذرات گاز متان حبس کرد، آنکه روی ریلها جان داد و…بازسازی آن ثانیههای آخر، از هر غیرممکنی، ناممکنتر است.چه میکردند؟ اشک ریختند؟ با خدا حرف زدند؟ دعا خواندند؟ لحظههای بیتاثیر و شگفتآور زندگیشان را مرور کردند؟ چه کردند؟ آن ثانیه آخری که دیگر بعد از آن، هیچ نبود و مرگ بود، آن زن، آن مرد، آن آدمهای غرق شده در تنهایی مطلق و بیرحم، چه کردند؟ با خود، با تنها کسی که برایشان باقی مانده بود در این دنیای بزرگ بیوفا، چه گفتند؟ در آن آخرین لحظهای که بعد از آن، سکوت بود، خاموشی مطلق، هیچ بود؟….