به بهانه نهمین انتخاب پایتخت کتاب ایران؛

ما دود کباب خوردیم

0 35

به خاطر دارم بوستان کتاب رشت 14تیرماه 1397 و همزمان با روز قلم با مسؤول وقت پایتخت کتاب ایران افتتاح شد این اقدام در راستای زمینه‌سازی برای کسب عنوان «پایتخت کتاب ایران» از سوی مدیریت شهری و با همکاری اداره ارشاد شهرستان رشت صورت گرفت.

 

سال ۲۰۰۱ یونسکو طرح «پایتخت کتاب جهان» را به منظور تقویت جایگاه کتاب و ترویج فرهنگ مطالعه پیشنهاد داد و بسیاری از شهرهای دنیا توانستند با ایجاد زیرساخت‌های فرهنگی این عنوان بین‌المللی را از آن خود کنند.

 

«پایتخت کتاب ایران» تقلیدی از همان طرح جهانی بود و از سال 1390 در ایران کلید خورد و وزارت فرهنگ و ارشاد با الگوبرداری، رقابتی را رسما از سال 1395 بین شهرهای ایران فراهم آورد تا با استفاده از دو مولفه مهم مشارکت‌های مردمی و مدیران شهری و متولیان فرهنگی، فرهنگ مطالعه را ترویج دهند. اما فقدان مدیریت واحد شهری در ایران از یک سو و تولی‌گری وزارت فرهنگ و ارشاد بر حوزه نشر و کتاب از سوی دیگر، نخستین چالش پیش رو بود و قرار شد مدیریت شهری با نظارت وزارت ارشاد، مجری طرح پایتخت کتاب ایران باشد. ضمن اینکه طبق قوانین دبیرخانه، برای باقی ماندن در این جایگاه شهرهای منتخب باید بازهم تلاش نمایند وگرنه عنوان از آنها سلب می‌گردد. از سال یاد شده تاکنون به ترتیب شهرهای؛ اهواز، نیشابور، بوشهر،کاشان، یزد، شیراز و سنندج توانستند عنوان پایتخت کتاب ایران را  کسب نمایند.

 

هفته پیش نهمین پایتخت کتاب ایران معرفی شد. «شهر اِوَز» در استان فارس عنوان پایتخت کتاب ایران را کسب کرد، شهر بهشهر عنوان دوستدار کتاب و شهر لاهیجان مشتاق کتاب معرفی شدند.

 

شهر رشت، همواره مفتخر بوده که نخستین کتابخانه ملی را پایه گذاری کرده و لاهیجان نیز در قرون 6 و 7 مرکز تجمع بسیاری از ادبا و فرهیختگان در دربار کیائیان بود و این سلاطین محلی از ایشان حمایت می‌کردند و یکی از خروجی‌های آن نگارگری و خطاطی بزرگترین شاهنامه مصور ایران در این دربار است.

 

با این پیشینه چرا پس از برگزاری 9 دوره از اجرای پایتخت کتاب ایران، نامی از رشت نمی‌شنویم؟! بهتر است به جای زیرسئوال بردن نحوه ارزیابی داوران، این پرسش را از خودمان پرسیم.

 

رشت از سال 1394 عنوان «شهر خلاق خوراک» را در یونسکو کسب کرد و از سال یاد شده تاکنون نه تنها مدیریت شهری بلکه بسیاری از فعالان حوزه گردشگری، سمن‌ها و رستوران‌دارها برای باقی ماندن این جایگاه تلاش مضاعفی توام با هزینه‌های گزاف کرده‌اند. به‌نحوی که در هجدهمین نمایشگاه بین المللی گردشگری، که 23تا 26بهمن 1403 در تهران برگزار شد، بازهم تلاش غرفه گیلان با محوریت «خوراک» بود.

 

این جایگاه برازنده رشت و این تلاش ستودنی است. اما در شرایطی که سالانه میلیاردها تومان هزینه صرف باقی ماندن این عنوان می‌شود، نخستین تلاش برای کسب عنوان پایتخت کتاب ایران یعنی همان افتتاح «بوستان کتاب» در گام نخست باقی ماند. اکنون از این بوستان، که درواقع فضای حریم رودخانه و در خیابان رودباری است، تنها سردرب طراحی شده کتاب آن باقی مانده است و به خلاف آنچه عضو شورایی (که اکنون نیز شورانشین است) در مراسم افتتاح وعده داد، نه آزادسازی حریم رودخانه برای توسعه این بوستان تداوم یافت و نه جایگاه‌های تعبیه شده برای دست به دست شدن کتاب در این بوستان سالم مانده است. در عوض اگر به انتهای این بوستان بروید، جوانان و نوجوانانی را خواهید دید که بجای کتاب در دود غرق شده‌اند.

 

اواخر سال گذشته شاهد تعطیلی چند کتابفروشی در رشت بودیم و در روزهایی که علاقه‌مندان به کتاب، بسته شدن این کتابفروشی‌ها را با افسوس استوری می‌کردند، مدیریت شهری هم در جلسات خود از ساماندهی گاری کباب‌ها می‌گفت و از رشد قارچ‌گونه ون کافه‌ها گله می‌کرد! و در عوض شهر اوز آخرین تلاش‌هایش را هم برای کسب عنوان پایتخت کتاب ایران با مشارکت صاحبان حِرَف به‌کار می‌بست.

 

شهر اوز- که شاید نامش را هم نخستین بار است که می‌شنویم- از سال 95 به صورت مستمر در این جشنواره حضور داشته و در تمام این سال‌ها پنج بار به‌عنوان شهر خلاق کتاب و دو بار به‌عنوان شهر دوستدار کتاب انتخاب شده است. مهمترین برنامه‌های بلندمدت این شهر برای ترویج کتابخوانی، مشارکت فعال و خودجوش شهروندان در کنار مدیران است.

 

به عنوان نمونه، ایجاد قفسه‌های کتاب در محیط‌های کار، از فروشگاه‌ها تا ادارات توسط صاحبان حرف و چشمگیرتر از آن اقدام یک طلافروشی در اوز که کتاب امانت می‌دهد.

 

اوز، در آیین رونمایی کتاب‌های نویسندگان بومی بیشترین آمار را در سال گذشته در استان فارس داشت و درعوض پژوهشکده گیلان شناسی در برنامه‌های رونمایی کتاب، هر بار خالی‌تر از قبل می‌شود. شهر اوز، با برگزاری ویژه برنامه‌های حافظ‌خوانی، سعدی‌خوانی و شاهنامه‌خوانی برای گروه سنی کودک، در کشور صاحب مقام شده است.

 

این نمونه تلاش‌ها در مقایسه با کاهلی‌های ما بسنده است تا  انتخاب شهر اوز را تحسین کنیم. بنابراین نه به شهر اولین‌ها و عنوان‌ها دلخوش باشیم و نه گله‌مند از نحوه داوری. در سال‌هایی که ما دود گاری کبابی‌ها را می‌خوردیم، مردم اوز برای فربگی‌اندیشه‌هایشان تلاش می‌کردند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.