الهام رحمت آبادی، دکتری جامعهشناسی، پژوهشگر مسائل اجتماعی و مطالعات شهری، سردبیر پیشین نشریه تخصصی جستارهای شهرسازی که سالهاست در حوزههای مختلف جامعه شناسی شهری و آسیب های اجتماعی در دانشگاههای تهران تدریس می کند.
پدیده سالمندی اگرچه یک بحران اجتماعی فراگیر در همه استانهای ایران است اما استان گیلان دست کم طی یک دهه اخیر پیشقراول این سونامی بوده است. طبق آمارهای رسمی، استان گیلان با ۳ درصد نرخ سالمندی در صدر سالمندترین استانهای کشور قرار گرفته است. آمارهای دانشگاه علوم پزشکی گیلان حکایت از حضور۱۵.۹ (پانزده و نه دهم) درصد جمعیت سالمند گیلانی (۱۰.۴۳ درصد) بالاتر از میانگین کشوری دارد. بر طبق همین آمارها، از میان دو میلیون و ۵۰۰ هزار نفر جمعیت گیلان بیش از ۴۰۰ هزار نفر از جمعیت گروه سنی بالای ۶۰ سال در زمره سالمندان این استان قرار دارند.
آمار بالای جمعیت سالمندی گیلان، جایگاه این استان را در یک دهه اخیر به طور متوالی در رتبه نخست پیری جمعیت یا جمعیت سالمند کشور ثابت نگاه داشته است. این در حالیست که طبق گزارش اداره کل ثبت احوال گیلان، این استان با نرخ رشد ۰/۴ (چهاردهم درصد) کمترین نرخ زاد و ولد در کشور را به خود اختصاص داده است.
*طبیعی است که انسان در هر مرحله از زندگی دستخوش تغییر میشود؛ اما اغلب سالخوردگان بیان میکنند که تغییرات دوران سالخوردگی از همه مراحل زندگی پرچالشتر است و برای همین آنها با تجمع مسایل روبهرو هستند.
او در مقدمه مقاله پیشین خود در باب کیفیت و کمیت این دوره از زندگی به بیان فرصتها و تهدیدهای آن نگریسته است در بخش دوم این مقاله این بار به رویکردهای جدیدی اشاره میکند :سالخوردگی یک برساخت اجتماعی است. در واقع به این معنا که هر جامعهای برمبنای فرهنگ خود، سالخوردگی را تعریف میکند و به این شیوه، نحوه رمزگذاری سنی و مواجهه با این دوره سنی؛ فرصتها یا محدودیتهایی را پیش روی افراد سالخورده قرار میدهد. در تحقیقات پیری شناسی اجتماعی[۱]، کارهایی که به تاثیرات اجتماعی منفی سالخوردگی منجر میشود، برجستهتر است. این دیدگاه، که به عنوان مثال در مطالعات با دیدگاه سیاسی، اجتماعی-اقتصادی یافت میشود؛ بر سالخوردگی به عنوان دوران به حاشیه رانده شدن و مقاومت در برابر گفتمانهای حاکم متمرکز است. دورهای از زندگی که فرد در آن دچار زوال اجتماعی، اقتصادی و فیزیکی میشود. به این معنا سیاستگذاری اجتماعی میتواند در تجربیات مثبت و منفی دوران سالخوردگی سهیم باشد.
فرهنگی رایج که از تعداد سالها برای توجیه کاری که فرد انجام میدهد یا از انجام آن خودداری میکند استفاده میشود. طرز تفکری که تلاش میکند مسوولیت جامعه و افراد را نسبت به سالخوردگان کم کند و آنها را کم اهمیت جلوه بدهد.
طبیعی است که انسان در هر مرحله از زندگی دستخوش تغییر میشود؛ اما اغلب سالخوردگان بیان میکنند که تغییرات دوران سالخوردگی از همه مراحل زندگی پرچالشتر است و برای همین آنها با تجمع مسایل روبهرو هستند. انباشب مسایلی که در طول زندگی حل نشدهاند و با ضرب بیشتری به سالهای آخر زندگی منتقل شدهاند. برای مثال؛ سالخوردگان وقت و پول زیادی را صرف تندرستی خود میکنند با این حال همچنان درگیر بیماریهای مختلفی میمانند. اغلب آنها این واقعیت را میپذیرند که ممکن است در زندگی روزمره به کمک دیگران نیاز داشته باشند و از همه این تجارب دشوارتر مواجههی سالخوردگان با مرگ اعضای خانواده و دوستان است که اول آنها را تنها میکند و بعد به آنها یادآوری میکند که پایان زندگی خودشان هم نزدیک است. با این شرایط اگر جامعه به فعال ماندن سالخوردگان کمک نکند؛ آنها سالهای سختی را پیشرو خواهند داشت.
از آنجا که در آینده یکی از مهمترین واقعیتها، افزایش مستمر نسبت سالخوردگان به کل جمعیت کشور است بنابراین تعجبی ندارد که مطالعات سالخوردگان و توجه به سیاستگذاری در این حوزه حایز اهمیت باشد. در تعاملات روزمره، نمونههای زیادی از نحوه استفاده افراد از تصورات مربوط به سن و ردههای سنی پیدا میکنیم. فرهنگی رایج که از تعداد سالها برای توجیه کاری که فرد انجام میدهد یا از انجام آن خودداری میکند استفاده میشود. طرز تفکری که تلاش میکند مسوولیت جامعه و افراد را نسبت به سالخوردگان کم کند و آنها را کم اهمیت جلوه بدهد؛ اما جامعه باید بپذیرد که سالخوردگان یک گروه اقلیت نیستند؛ بلکه یک جمعیت رو به افزایش هستند که باید به کیفیت زندگی آنها اندیشید.
همانطور که پیشتر اشاره کردیم؛ سالخوردگی یک برساخت اجتماعی است و برخی از عواملی که در این ساخت و ساز نقش دارند؛ معتقد هستند که «سالخوردگی آفرینشی مجدد در زمان و مکان است به همین دلیل بیشتر فرهنگی است تا اینکه بیولوژیکی محسوب شود.» از همین روی رویکردی که توسط نهادهای اجتماعی تعیین میشود این قابلیت را دارد که منجر به «یادگیری سالخورده بودن» یا به عبارتی آگاهانه و با برنامه وارد دوران سالخوردگی شدن را نهادینه کند.
به همین جهت در این یادداشت رویکردی متفاوت نسبت به سالخوردگی را مطرح میکنیم. رویکردی که بر روی درک افراد مسنتر، کشف راههای بهتر برای زندگی در دوران سالخوردگی، فعالیت و پویایی برای شکستن تبعیض سنی تمرکز دارد. در این مسیر میتوان به کمک خود سالخوردگی مسیر هویتیابی سالخوردگان را بازآفرینی کرد.
البته باید توجه داشت که سالخوردگان در درون گروه سنی خود؛ گروههای اجتماعی متنوعی دارند که از درجات متفاوتی از سلامت و امکانات بهرهمند هستند پس در هنگام سیاستگذاری برای آنها باید از سیاستهای یکسان و برمبنای سن چشمپوشید.
وقتی درباره فعالیت و سرزندگی در دوران سالخوردگی صحبت میشود به طور معمول نقطه عزیمت بحث از دوران بازنشستگی شروع میشود. برای اینکه بازنشستگی مهمترین استراتژی اجتماعی- اقتصادی اصلی فارغ کردن سالخوردگان از نقشهای سازنده است. این اتفاق که بر مبنای گروهبندی سنی رخ میدهد همیشه برنامهی مناسبی برای همه سالخوردگان نیست.
دقیقا در همین نقطه باید نگاهی به این روند سیاستگذاری داشت. شاید فراغت نهایی سالخوردگان برای کل جامعه مفید باشد؛ اما ترک کار و سایر مسوولیتها همیشه امر اجتماعی مثبتی تلقی نمیشود.
در دوره مدرن و البته به طور رسمی این عقیده وجود دارد که سالخوردگان باید از مسوولیت معاف و با نیروهای جوان جایگزین بشوند. سیستمی که به سالخوردگان امکان میدهد بعد از سالهای سخت کار کردن از شانس استراحت، جستجوی فرصتهای جدید، سفر و گذراندن وقت بیشتری با خانواده برخوردار بشوند. اگر چه این دیدگاه به یک نکته بسیار مهم توجه نمیکند و آن اینکه جوانانی که با سالخوردگان در تعامل نیستند به طور حتم وارث تجارب آنان هم نخواهند بود.
دقیقا در همین نقطه باید نگاهی به این روند سیاستگذاری داشت. شاید فراغت نهایی سالخوردگان برای کل جامعه مفید باشد؛ اما ترک کار و سایر مسوولیتها همیشه امر اجتماعی مثبتی تلقی نمیشود. بنابراین به گمان منتقدان، فراغت سالخوردگان چه بسا هزینه شخصی سنگینی در بر داشته باشد از جمله کاهش درآمد و کم شدن موقعیت اجتماعی در چشم دیگران و افزایش خطر فزاینده انزوای اجتماعی. نیاز افراد به فعال ماندن در دوران سالخوردگی موضوعی است که رویکرد سالخوردگی فعال و موفق را طرح میکند.
رویکرد سالخوردگی فعال و موفق به ما کمک میکند که در نظر بگیریم تواناییها، نیازها و علایق سالخوردگان متنوع است؛ اما این نظریه این واقعیت را نادیده میگیرد که دستکم برخی از سالخوردگان از لحاظ بدنی قادر به فعالیت نیستند.
نتایج مطالعات انجام شده در این زمینه نشان میدهد که رضایت شخصی در دوران سالخوردگی متکی است به این که از لحاظ اجتماعی فعال بمانند. در واقع افراد با برخورداری از فعالیتهای اجتماعی مختلف و گاه داوطلبانه به رضایت شخصی میرسند؛ زیرا که سالخوردگان نیز مانند بقیه گروههای سنی یک دست و همگن نیستند و نیازها، تواناییها و علایق گوناگونی دارند. به همین دلیل هیچ سیاستگذاری واحدی برای همه مناسب نیست و نباید انتظار داشت که همه سالخوردگان که به ترک شغل رضایت میدهند درباره نوع فعالیتهایی که در ادامه زندگی روزمره باعث رضایت خاطر میشود نیز اتفاق نظر داشته باشند.
رویکرد سالخوردگی فعال و موفق به ما کمک میکند که در نظر بگیریم تواناییها، نیازها و علایق سالخوردگان متنوع است؛ اما این نظریه این واقعیت را نادیده میگیرد که دستکم برخی از سالخوردگان از لحاظ بدنی قادر به فعالیت نیستند. کسانی که در بعضی از موارد آزادی عمل زیادی در مورد زندگی خویش ندارند. یکی از مهمترین گروههای سالخورده؛ گروههای کم درآمد هستند که به نوعی دچار محرومیتهای اقتصادی میشوند و قادر نیستند زندگی را مطابق میل و سلیقهی فراغتی خود سپری کنند.
تحقیقات انجام شده بر روی موضوع سالخوردگی بهتر ومولد عمدتا مبتنی بر مطالعات تجربی است. نتایج حاصل از این مطالعات نشان میدهد که اول، اشتغال در دوران سالخوردگی. دوم، مشارکت اجتماعی در این سنین و سوم، روابط اجتماعی پویا میتواند به فعال ماندن سالخوردگان کمک کند.
پس در نهایت برای تحقق بخشیدن به سالخوردگی فعال و موفق علاوه بر نهادهای اجتماعی، نیازمند شناخت و بازتعریف سالخوردگی از نگاه خود سالخوردگان هستیم. البته باید در نظر داشته باشیم که مطالعات روی سالخوردگان و مسایل پهن دامنه آنها هنوز راه بسیار طولانی در پیش دارد و هر بار که نگاهی جدید به این پدیده طرح میشود فقط لزوم توجه بیشتر به آن را یادآوری میکند.
[۱] – social gerontological