اگر فوتبال را یک ورزش اجتماعی و تنیده در بافتار تودههای مردم بدانیم، باشگاه ملوان بندرانزلی، یکی از پنج باشگاه مهم ایران و موفقترین باشگاه ایرانی در فصل گذشته است. اهمیت و موفقیت مورد ادعایم، در مقایسهای یک به یک با سایر باشگاههای دو لیگ اصلی سنجیده میشود. در محورهایی مثل: اجتماعی بودن باشگاه و ارتباط ارگانیک و پیوسته با بدنه جامعه و مشارکتدهی گروههای اجتماعی در فرآیندهای تصمیمسازی و عملکردی؛ نحوه کسب درآمد و میزان بهرهوری از بودجه تأمینشده؛ استفاده از نیروی جوان و متخصص در ارکان سازمانی باشگاه؛ و سرانجام امتیازگیری در مسابقات و کسب جایگاههای برتر جدول.
اهمیتی که از آن حرف میزنم با معیارهای رسانهای و تبلیغاتی -همچون تعداد هواداران- قابل سنجش نیست. چنانکه هر پدیده اجتماعی را نه فقط براساس تعداد انسانهای درگیر با آن، که بیشتر با میزان نفوذ و تأثیر آن در اجتماع زمینه میباید سنجید. برای سیاستگذاران و متولیان ورزش، که وظیفهی حمایت زیربنایی و اتخاذ رویکردهای غیرپوپولیستی و پایدار را برعهده دارند، به جای معیارهایی مثل تعداد تماشاگر (که وابسته به منطقه جغرافیایی و اندازهی شهرهاست)، ضریب نفوذ محبوبیت باشگاهها در جامعهی زمینه و میزان اثرگذاریشان در مقیاس جامعه محلی میبایست مورد توجه قرار گیرد. از این منظر ملوان را میتوان جزو معدود باشگاههای مستحق توجهات ویژه در فوتبال امروز ایران دانست. حقی که حتی از جانب شخصیتهای سیاسی و مدیران ارشد دولتی خود استان گیلان هم زیادهخواهی پنداشته میشود! اما چرا اینگونه است؟
۱.فرصت یا تهدید؟
در تمام جوامع محلی، محرکهای اجتماعی توسعه را بسیار جدی میگیرند و غنیمت میشمرند. هویتسازی و برندینگ شهرهای کوچکتر با کمک انواع جشنوارهها و رویدادها با همین نیت انجام میشود. جذب سرمایههای خارج از منطقه و هدایت آن به موضوعات مولد و توسعهبخش از این مسیر سادهتر خواهد بود. حالا فرض کنید در یک شهر برخوردار از آوازهی مورد نیاز، یعنی انزلی، باشگاهی مثل ملوان دارید که در ارتباطی ارگانیک با جامعهی ورزشی پویا و پرسابقه است و به لحاظ جغرافیایی و ارتباطی هم در یکی از بهترین موقعیتهای مکانی نسبت به مراکز سرمایهای کشور قرار گرفته است. چرا از این فرصت استفاده نشود و با ملوان مثل یک تهدید برخورد شود؟ (تهدید به عنوان دریافتکننده یا هدردهندهی بخشی از منابع محدودی که در اختیار دولت محلی قرار دارد). واقعیت این است که اقتصاد بیمار فوتبال ایرانی، عموم مدیران و متولیان را به این باور رسانده که امر توسعهبخشی در این ورزش وجود ندارد و سراسر هزینهی بدون بازگشت است.
اگر در همهجای دنیا هفتاد درصد درآمد باشگاههای فوتبال از حق پخش تلویزیونی کسب میشود، اینجا با یکهتازی صداوسیما و سلب این درآمد از بقیه، باشگاهها از پیش ورشکسته تصور میشوند و دست به دامن کمکهای بلاعوض دولتی هستند که اغلب ارتباط مستقیمی با انواع رانتهای قدرت دارد. درنتیجه اگر در نزدیکی باشگاه شما واحد صنعتی بسیار سودبری مثل نفت و فولاد یا معادن دولتی وجود نداشته باشد که زیان باشگاهداری را پوشش دهد، مدیران دولتی هم تمایلی به درگیرکردن خود در فرآیندهای توسعهبخش و البته پاسخگوییهای سیاسی متعاقب آن ندارند.
اما آیا این دلایل و بیانگیزگیها، برای سلب مسئولیت از مدیران ارشد استان کافی است؟ اگر به جایگاه اقتصادی بندرانزلی و تعداد بنگاههای اقتصادی مستقر در محدوده این شهرستان نگاه کنیم، معادلات تغییر میکند. تنها یک مورد منطقه آزاد انزلی (با مسئولیت مشخص قانونی در ایجاد سرزنجیرههای توسعهبخش اقتصادی) کافی است تا بدانیم دلیل عدم استفاده از فرصت ملوان، به مجموعهی پیچیدهای از انواع بخشینگریها، تنبلیها و اجتناب از مسئولیتهای بنیادین بازمیگردد که تمام طرفهای بازی (از مدیران دولت محلی تا نمایندگان مجلس) در آن شریکاند. شوربختانه به نظر میرسد این گرهی کور تنها در صورت ارادهی دولت مرکزی و البته ناچار شدن به گشایش آن باز میشود.
۲.درآمد پایدار
نبود یک مجموعهی دایمی برای حمایت از باشگاه در اقتصاد بیمار فوتبال ایرانی، ملوان را به جستجوی درآمدهای کوچک اما پایدار برای تأمین هزینههای پایهای باشگاه میکشاند. تجربهی فصل قبل همین باشگاه نشان داد که اسپانسرهای خصوصی اما موقت با همهی حسننیت و تعلق خاطری که به اصل حمایت از ورزش دارند، بسیار متأثر از تلاطمهای اقتصادی محیط کسب و کار خود و البته تصمیمهای شخصی متأثر از عوامل خارجی هستند.
پس هیچ راهی جز درآمدزایی مستقل وجود ندارد. گروه مدیران جوان و خلاق باشگاه ملوان نیز به این ضرورت پیبردند و تجربیاتی در حد پروژههای اقتصادی کوچک را آزمودند اما برای پایداری بیشتر و نیل به دستاوردهای مؤثرتر در این راه، به همکاری دولت و برنامهریزی یک تیم اقتصادی ویژه نیاز است. شاید این سخن در محدودهی باشگاهداری عجیب به نظر برسد اما اقتصاد بیمار فوتبال ایرانی، باشگاه ملوان را مجبور میکند تا همانند یک هولدینگ اقتصادی به یک مدل توسعه اقتصادی مبتنی بر فرصتهای شهری و منطقهای، و مجموعهای از پروژههای اقتصادی پایدار بیندیشد.
این پروژهها میتواند از مالکیت پارکینگهای عمومی و تأسیس مراکز کوچک گردشگری، تا شراکت در صنایع حملونقل و تأسیسات بندری و همچنین راهاندازی واحدهای تولیدی و صنعتی مرتبط یا غیرمرتبط با ورزش را دربرگیرد. این امتیازات در چهارچوب قوانین اقتصادی ایران کاملاً قانونی و قاعدهی عرفی بودهاند. پس یک باشگاه ورزشی با منافع عمومی هم میتواند از فرصتها و موقعیتهای ویژهای که دولتها به تعاونیهای مرتبط با خود یا سایر نهادهای عامالمنفعه میبخشند، برخوردار شود. اینکه ساز و کار نهادی این فعالیتها چگونه تعریف شود تا هم انتفاع عمومی از منافع این پروژهها و منابع، در جهت تثبیت درآمدهای باشگاه ملوان را تضمین کند و هم مانع از به بیراههرفتن و زمینهساز دردسرهای جدید برای باشگاه شود، به دانش و خلاقیت همان تیم اقتصاددان و استراتژیست باز میگردد. همچنین حضور همدلانه و فراتر از روزمرگی مدیران مسئول در نهادهای دولتی شهرستان و استان، در موفقیت چنین مأموریت پیچیدهای بسیار تأثیرگذار خواهد بود.
۳. مردم
مردم انزلی و طرفداران ملوان در سایر شهرها و روستاهای گیلان، یکی از بهترین ارتباطهای باشگاه با تودهها را در سالهای اخیر رقم زدهاند و میتوان گفت هیچ مسئولیت بیشتری بر عهدهی آنان نیست. حمایت مردمی از تیم ملوان چنان یکه و همهجانبه است که ملوان را در موقعیت محبوبیت بینظیری در شهرستان تثبیت کرده است. از پژمان نوری تا مازیار زارع و از مربیان پایه تا سایر ارکان فنی و پشتیبانی باشگاه ملوان، هم به صورت مستقیم و رودررو با تودههای مردم انزلی در ارتباط هستند و هم بصورت غیرمستقیم از طریق نمایندگان گروههای اجتماعی و گروههای پیشکسوتان و گروههای هوادارای متعددی که در طول پنج دهه پیرامون ملوان شکل گرفته است. همهی این گروهها بر تصمیمات کلان تا خرد باشگاه اثر میگذارند و با درایت جمعی پیچیدهای، باشگاه را از حاشیهها و آسیبهای معمول دنیای فوتبال دور نگه میدارند. ملوان از این نظر یک باشگاه اجتماعی کامل و کمنظیر است. در کنار این شبکههای واقعی، مجموعهای از گروههای مجازی در شبکههای اجتماعی مختلف، همهروزه محل بحث و گفتوگو و تبادل نظر در مورد موضوعات و مسائل تیم هستند. همین گروهها بودهاند که رسانههای رسمی و غیررسمی ورزشی انزلی را شکل دادهاند و چنان در کار خود حرفهای عمل میکنند که طرفداران ملوان را از همهی رسانههای استانی و محلی بینیاز کردهاند.
۴.نهادهای مدنی
با وجود قوت و جایگاه منحصربفردی که از ملوان در متن جامعه برشمردم، گروههای منتخب اجتماعی نظیر بازیکنان و مربیان پیشکسوت و طرفداران متعصب فوتبال در انزلی نتوانستهاند جایگاه نهادی مناسبی برای طرح و پیگیری مطالبات خود از مجرایی غیر از باشگاه ایجاد کنند. شهر انزلی با سابقهی طولانی خود در موفقیتهای ورزش قهرمانی و با سابقهی طولانیتر در مطالبات مدنی، به خوبی زمینهی آن را داشته تا اتحادیهها و انجمنهای مؤثری با شرکت ورزشکاران و ورزشدوستان تأسیس کند و انرژیهای فراوان انباشتشده در این شهر را از طریق برنامههای زمانمند نهادی، به کار گیرد. این نقیصهای بوده که در تمام این سالها – خاصه در بزنگاههای بحرانی پیش آمده برای باشگاه ملوان – همواره احساس شده و بدون خلاقیت جامعه نخبگانی شهر، مرتفع نخواهد شد. حل مشکل غیرمولدشدن مدارس فوتبال و تیمهای پایهای انزلی نیز تنها با ورود اینگونه نهادهای مدنی و ترغیب ادارات متولی مالک بر زمین و امکانات شهر، امکانپذیر است. چالشی که هماکنون نیز ملوان را دچار مشکلات عدیدهای در فرآیند بازیکنسازی کرده است.
فصل جدید لیگ برتر فوتبال ایران را ملوان در حالی آغاز میکند که با وجود تمام برتریها و موفقیتهای اجتماعی و سازمانی ذکر شده، همچون نماد زیبای خویش، قوی سپید تنها و آسیبپذیری در میانهی هزار طوفان و کمینگاه است. مناسبات بیمار اقتصادی و هزینههای سرسامآوری که هر باشگاه نابرخوردار از حمایتهای دولتی را به هراس میافکند، ممکن است ابتکار عمل را از دست مدیران جوان و خوشفکر ملوان خارج کند و رؤیای سپیدهدم ساحلنشینان، خیلی زود به کابوسی تلخ بدل شود. مگر آنکه نه فقط در انزلی بلکه در همهی گیلان، ملوان را فرصتی برای توسعهی جامعهی محلی بدانند و بدون حب و بغض و بخشینگری، بکوشند تا حقوق لازم را از دولت کماعتنا به توسعه، بستانند و به مدیران توانمند این باشگاه منتقل کنند.