گیلان همیشه مهاجرپذیر یا مهمانپذیر؛ موضوعی که در شرایط کنونی در دو سطح اقتصادی و فرهنگی درحال ضربه زدن به مردم و بافت این استان است.
از نظر فرهنگی چندین مولفه درگیر ماجرا هستند؛ مهمترین نکته این است که فرهنگ روستا دچار دگردیسی و تغییر میشود. بافت سنتی روستا اعم از شکل خانهها، لهجه و زبان و ویژگیهای فرهنگی مردم در میانمدت و بلندمدت دچار تغییر میشود و اولین نمود آن شکل روستاها است.
با ورود افراد غیربومی به روستاها و خرید زمینها شکل خانههای کاهگلی و قدیمی جای خود را به بناهای مدرن و فوق مدرن میدهد و ظاهر منطقه را با یک ناهمگونی همراه میکند. این ظاهر ماجرا است اما محتوای مسئله بسیار عمیقتر است.
عملا روستاییها به دلیل مشکلات اقتصادی که دارند و توان برابری با آدمهایی که وارد روستا میشوند و خانههای آنچنانی میسازند را ندارند، امری که مردم روستا را دچار تبعیض و حس محرومیت میکند. این موضوع مهمترین معضل جامعهشناختی مهاجرت به روستاهای گیلان است که درحال رخ دادن است.
نمیتوان به راحتی از کنار این مسئله گذشت زیرا تبعات بسیار سنگینی در پی خواهد داشت. با ورود افراد غیربومی که طبقه متمول جامعه هم هستند خودروهایی در روستا رفت وآمد میکنند که شاید خرید آن در توان بسیاری از شهروندان هم نباشد چه برسد به روستاییها. یا جشنهایی مانند استخرپارتی که در شهرها جا افتاده است اما در روستاها امری غریب است تمایز عمیقی ایجاد میکند.
بخش دیگر مربوط به تنشهای بین بومیها و غیربومیها است. هرچند به صورت بحرانی تاکنون شاهد چنین مشکلی نبودهایم اما جسته و گریخته در فضای مجازی خبرهایی از درگیری افراد بومی و غیربومی در حال رخ دادن است.
برخی مطالعات نشان میدهد؛ چالش بومیها با غیربومیها از نوع پوشیدن لباس شروع میشود تا شب بیداری. روستاییها زود میخوابند و شاید ساعت ۱۰ شب چراغهای تمام روستا خاموش میشود اما کسانی که به عنوان مهاجر در خانههای لوکس روستایی زندگی میکنند یک زندگی شبانه دارند.
این تفاوت بسیار مهم است زیرا در فرهنگ روستا مردم در روز فعالیت میکنند و شب به استراحت نیاز دارند درصورتیکه این موضوع برای کسانی که به آن روستا مهاجرت کردهاند کاملا برعکس است و معمولا شب را به مهمانیهای پر سر و صدا میپردازند.
پذیرش دیگری در فرهنگ گیلان بسیار عمیق است اما برحسب اتفاقاتی که بین بومیها و غیربومیها وجود دارد نمیتوان به زیست بلندمدت این اخلاق جمعی و فرهنگی امیدوار بود. افرادی که از بقیه استانها برای ساخت ویلا به گیلان میآیند معمولا دست به خرید گسترده زمینها میزنند. این موضوع تا جایی پیش رفته است که بسیاری از روستاییها از فروش زمین خود امتناع میکنند که بافت روستا دچار تغییر نشود یا به فامیل و همشهریهای خود میفروشند.
خرید گسترده زمین باعث میشود منطقه محله محله شود و یک فاصله بین مردم منطقه ایجاد کند. برای مثال روستایی را فرض کنید که محلههای متفاوت از شهرهای مختلف کشور دارد؛ محله خراسانیها، محله اصفهانیها، محله شیرازیها و الا آخر. این جداسازی نیز در بلندمدت جامعه روستایی را دچار مشکل میکند مخصوصا زمانیکه مردم روستا توان همراهی یا رقابت با افراد متمولی که ساکن شدهاند را ندارند.
باید توجه داشت که مهاجرت یک امر و حق طبیعی برای افراد است، مشکل اصلی در بیقانون بودن این مهاجرت است. ما نمیتوانیم تمامی مناطق را در اختیار غیربومیهایی قرار دهیم که هرجور دوست دارند میخرند و میسازند آن زمانیکه فسادی که در ساختار اداری شوراها و دهدارهای روستاها وجود دارد.
مطالعات نشان داده است که مشخص کردن مناطقی خاص برای فروش به غیربومیهای استان راهحلی قابل اجرا است که کاسپین بندر انزلی مثال موفق آن است. نه مانند الان که در همه استان ویلاهای مدرن و لوکس در میان زمینهای کشاورزی و کوه و جنگل سر برآوردهاند و چهره طبیعی استان را خدشهدار کردهاند؛ امری که اگر ادامه پیدا کند در آینده نتیجه آن نابودی منابع طبیعی خواهد بود.
وجه و سطح دوم مربوط به اقتصاد است؛ همانگونه که گفته بود وجود مهاجران به اصطلاح پولدار در بین بافت مردم روستایی که شاید توان اقتصادی بالایی نداشته باشند معضل برجسته شدن حس محرومیت در روستاییها را بههمراه دارد. باید توجه داشت که اقتصاد ضعیف روستاییهای گیلان و قانون ارث در اسلام دو عامل اصلی ترغیب روستاییها برای فروش زمین به افراد غیربومی هستند.
متاسفانه پدیدههای تخریبگر در روستاها در حال شکلگیری است و سیاستهایی مانند تعریف آییننامههای اجرایی برای ساخت مسکن باید اجرایی شود. نباید اجازه داد غیربومیها در روستاها هرطور که خواستند مسکن بسازند و آنها را باید مجاب یا حتی مجبور کرد که باتوجه به شاخصهای خانههای روستایی استان گیلان دست به ساخت و ساز بزنند.
همچنین باتوجه به مشکلی که تامین انرژی استان وجود دارد قیمت تعرفههای انرژی نباید برای افراد بومی به اندازه افراد غیربومی باشد. غیربومیهایی که در استان ویلا میسازند معمولا استخر و جکوزی و وسایل پرمصرف برق دارند زیرا به دنبال رفاه و تفریح دست به ساخت و ساز میزنند درحالیکه شاید وسیله پرمصرف یک روستایی فقط یخچال باشد.
با چه معادلهای افراد متمول غیربومی باید به اندازه افراد روستایی که شکاف طبقاتی عمیقی هم بین آنها است، به یک اندازه تعرفه انرژی پرداخت کنند؟ این اختلاف تعرفه میتواند به نوعی افراد غیربومی را الک کند و از طرفی منابع قابلتوجهی برای روستاها و نهادهای استانی ایجاد میکند.
*عضو هیات علمی جامعهشناسی استان گیلان