دردنیای پر تلاطم امروزی که تغییرها در لحظه اتفاق میافتند، توصیف پدیدهها به همان صورتِ پیشین نیز کمرنگتر و بازتعریف آنها از سویِ پژوهشگران، محققان، کارگزاران و سایر عوامل مؤثر امری ضروری و ارزشمند محسوب میشود. «رقص» بر مبنای ارزش هنری و فرهنگیِ خود با تأثیرگذاری بر عوامل متعدد روانی، فکری و جسمانی اجتماع، موجب وحدت بین هنر، هنرمند و جامعه میشود و از اینرو، یکی از حوزههای بسیار مهمی قلمداد میشود که شناخت و تفسیر مجدد آن در ابعاد گوناگون و از جنبههای متعدد حائز اهمیت است.
کالبد و نقشهی گیلان در طریقت تاریخی همواره با تداعیهایِ طبیعی و فرهنگی برجسته از جمله سرسبزی طبیعت، سختکوشیِ زنان و مردان در عرصهی فلاحت، الگوهایِ غذایی ممتاز، اسلوبِ زیست روستایی، هنر و انواعِ فنِ دست، مناسکِ ویژه و غیره، شناخته شده و مسائل و دغدغههای آنها همیشه مورد بحث بوده است. در تمامیِ این فرمهایِ ساختاری، باید علاوه بر حضور فیزیکی عناصر و نقشهای متعدد اعضا بر مضمون و محتوایِ درونی و بهطور کلی حضور روحی آنها در راستایِ تداوم، ترقی و حفظ و ضبط آن بیش از پیش تمرکز شود. بر همین اساس، کنار هم قرارگیریِ اندامها و شکلگیری گروه یکی از شیوههایِ مؤثر در ایجاد تعامل، ائتلاف و اشتراکگذاری ایدهها و در نهایت افزایش حس تعهد و همبستگی اجتماعی محسوب میشود که به مدد آن عناصرِ اندامی و روانی دستخوش تغییرِ محتوایی میشوند که عرصهی گستردهی هنر و بهطور خاص هنرهایِ حرکتی_آیینی به خوبی در این مسیر نقشِ منحصربهفرد خود را بازگو و ثبت کرده است.
بسترِ نواحی مختلف گیلان با هنرهایِ خاصی پیوند خورده است که «رقصِ مرتبط با الگوهایِ کشاورزی» یا در اصطلاحِ عام، رقصِ کار، یکی از برجستهترین هنرهایِ مناسکی و جدانشدنی از این استان است.
همانطور که بیان شد، بسترِ نواحی مختلف گیلان با هنرهایِ خاصی پیوند خورده است که «رقصِ مرتبط با الگوهایِ کشاورزی» یا در اصطلاحِ عام، رقصِ کار، یکی از برجستهترین هنرهایِ مناسکی و جدانشدنی از این استان است؛ زیرا در این رقص زنان و مردانِ یک منطقه و حتی مناطق مختلف و فرزندان خردسال و بزرگسال آنها با باورها و عقاید و ارزشهای مشابه بهمثابهی یک خانواده برای ادای خردهفرهنگهایِ یگانهی کشاورزی مانند یاوردهی از پیش از مراحل اصلی زراعت و تا پایانِ فرایند اصلیِ آن در کنار یکدیگر قرار میگیرند. از اینرو هر یک از افراد با اندیشهها، ایدهها و مسئولیت ویژهی خود در این روند عامل معناسازی و اثرگذاری هستند. بنابراین، میتوان سه الگویِ بنیادین زراعت که محورهایِ اساسی نمایش در رقص هستند را از درزِ نوینی تفسیر نمود:
مرحله کاشت
مرحله شناخت ابزار و تشخیص بستر مناسب برای پاشیدن بذر است که با همراهی تعدادی از زنان در شالیزار و در جوار یکدیگر انجام میشود. پیش از ورود به هر مرحلهای در زیست، باید مهیاسازی از جنبههای گوناگون مادی و معنوی در راستای فعالیتی استاندارد و هدفمند انجام شود. در فعالیتهای مربوط به شالیزار، همیاری و اتحاد مردان و زنان (نشاگران) برای فراهمسازی زمین مناسب از مراحل مهم پیش از کاشت است. یکی از مهمترین آیینهای شالیکاری سنتی و خردهفرهنگِ خاص زنان گیلانی و شیوهی همیاری مادرانِ رنجِ برنج پیش از انجام مرحلهی کاشت، رسم یاوردهی است. در این رسم بانوان هر روستا یا حتی بانوان روستاهای مجاور بهصورت شفاهی با هم، پیمانِ کمک و یاری میبندند تا شالیزارهای یکدیگر را در مدت زمان کم برای مرحلهی کاشت و داشت آماده سازند و در روزِ کار با آواز و ترانه به هم خوشامد میگویند و پس از اتمام یکدیگر را بدرقه میکنند. بدینترتیب، یاری و همدلی بانوان روستایی در تمام مراحل و حتی در روز کاشت و بذرپاشی همراه با سرور و شادمانی ادامه خواهد داشت.
یکی از مهمترین ویژگی مشترک در رقصهای آیینی مانند رقص گیلانی، حرکت بر دایرهای فرضی است که بیانگر میل به وحدت معنوی،کمال، یکپارچگی و تداعیکنندهی امنیت است که بهعنوان حرکت اصلی در نظر گرفته میشود.
این مرحله میتواند اشاره به کشت بذر اندیشه، سنت، فرهنگ و غیره توسط زنانی داشته باشد که رنج و سختیِ زراعت را از مرحله شروع بهمنظور رویش و ثمردهی حقیقی پذیرا هستند که با مساعدت و در جوار یکدیگر از آن میکاهند. خیشزدن به خاک برای افشاندن بذر تغییر است و برای رویش این بذرها، آب نخستین عنصر حیاتی خواهد بود و پیوند و همبستگی زن و کار در زمین با آب، نماد حیات، پاکی، رفع کسالت و زندگی دوباره، امید، آگاهی و باروری است. امور مختلف کشاورزی مانند کاشت، شخمزنی، آبیاری و غیره، نیازمند تعاملات و روابط و همکاری تعداد زیادی از افراد است که در این میان زنان نقش عمدهای دارند. بهعنوان مثال از نگاه اسطورهای و تاریخی میتوان به کشف قطعههای پراکندهی بدن اوزیریس (خدای غلات) مصری توسط تلاشهای مستدام همسرش ایزیس (خدای باروری) اشاره نمود که به هدف احیای سرسبزی طبیعت و زمین، این ایزدبانو مشقتهای فراوان را پشت سر گذاشته است.
همچنین، یکی از مهمترین ویژگی مشترک در رقصهای آیینی مانند رقص گیلانی، حرکت بر دایرهای فرضی است که بیانگر میل به وحدت معنوی،کمال، یکپارچگی و تداعیکنندهی امنیت است که بهعنوان حرکت اصلی در نظر گرفته میشود. یکی دیگر از حرکاتی که در رقص گیلانی قابل توجه است، بشکنزدن برای تولید سر و صدا به معنای حملهکردن به دشمن است. در واقع نوعی خارجکردن نیروهای منفی از دایرهی فرضی و ایجاد روحیه در اعضای گروه برای حفظ نظم و انسجام است.
مرحله داشت
مرحلهی وجینکردن بذرها، مرحله کَندن علفهای هرز و دوری از آفات و بیماریها و ایجاد فضای مناسب برای رشد بذر است. مرحله خالصنمودن بذر برای افزایش ارزش اقتصادی و غذایی آن است.
این مرحله همان طردکردن افکار و انرژیهای منفی از روح و داشتِ خلوص و یکدلیِ افراد را مفهومسازی میکند که سپریشدن آن نیازمند تحمل، صبوری، دلسوزی، مهربانی، صداقت و غیره است و زنان همواره در این مسیر نقش بسزایی در انجام آن و همچنین انتقال انرژی و احساس شادی دارند. از اینرو، رقصنده در رقص گیلانی با تکرار حرکات کَندن و پاککردن زمین از علفهای هرز، به اهمیت حضور افراد در محیطی سالم، شاد و منسجم اشاره دارد. زیرا در رقص گروهی، روح فرد از بین میرود و روح و کالبد جمعی باقی خواهد ماند.
مرحله برداشت
برداشت، فرایند دروکردن محصول بالغشده و مزد زحمت طاقتفرسای نشاگران گیلانی است. زنان و مردان با مشاهده سرسبزیِ پایه خوشهها به روش سنتی و با وسیلهای بهنام دَرِه (داره) یا همان داس (اصطلاح محلی)، دروی محصول را انجام میدهند. در بعضی مناطق مردان در این مرحله نقش بیشتری دارند.
این مرحله همان فرایند جمعآوری زحمات بانوان نشاگر پس از صبوری بسیار است. این فرایند نمایانگر دورهی رویش، ثمر و گلدهی و همچنین کاملشدن اندیشه و تدبیر در روابط و تعاملات اجتماعی با هدف ترویج و توسعهی فرهنگ کشاورزی (سنتی)، کارهای گروهی، برنامهریزی، مشارکت در عرصههای گوناگون، هماهنگی و وحدت در اهداف و اعمال و همچنین انتقال آن به نسل جوان است. زیرا برداشت محصول، «زمان رسیدن» است و این فرایند نیازمند بررسی و دقت در تکامل جسمی و رسیدن فیزیولوژیکی محصول و همچنین تکامل روانی آن در قالب اقتصاد و تجارت است. رسیدن در برداشت همان روییدن و شکلگرفتن طبیعی بذر فرهنگ توسط نشاگران با باورهای همسان و اتحاد و همدلی در بستر کوچکی است که حاصل آن در زمان مناسب باعث رشد و نمو جنبههای گوناگون زندگی روستایی، شهری و سپس جامعهای بزرگتر خواهد شد.
بشر در جوامع بدوی به کمک رقص و آواز بود که توانست خود را جزئی از جمع آدمی بهشمار آورد و فردیت خویش را تحتالشعاع وحدت جمع سازد
بهطورکلی، با آمدن آدمی بر زمین و آغاز کشت و زرع، شناخت هنجارها و حرکات آهنگین طبیعت نیازی حیاتی بود و از آن زمان تشبه به حرکات و قوای طبیعت به منظور تسلط بر آنها از راه رقص همواره یک ضرورت بنیادی جلوه کرد. به همین دلیل، بشر در جوامع بدوی به کمک رقص و آواز بود که توانست خود را جزئی از جمع آدمی بهشمار آورد و فردیت خویش را تحتالشعاع وحدت جمع سازد. بنابراین، توانایی درک مفاهیم و معنای الگوهای زیستی، فرهنگی و غیره و به تصویر کشیدن و توضیح آنها در دنیای امروز ما بسیار مهمتر از خود دادهها هستند.
در ماهیت چرخهای و دایرهای حیات، برقراری ارتباط معنوی با طبیعت (مانند کشاورزی) در قالب احترام به اشکال گوناگون هستی، بهرهی صحیح از منابع، رویش و سازگاری معنا میشود که نمایانگر بازگشت به تعادل، بنیاد و خود انسانی حقیقیمان است و کار پرزحمت کشاورزی که اهتمام و پویایی خاصی را طلب میکند، باعث بروز محیطهای همکاری و همیاری شده است و فضایی دوستانه و رفاقت را بهوجود میآورد که تنها به محیط کار ختم نمیشود و در تمام مراحل زندگی روستایی ازجمله در برپایی آیینهای مربوط به زراعت، ازدواج، کمک به افراد و غیره جریان دارد.
از طرفی پیوند زندگی روستایی با انسجام و استحکام آن در همیاری، به مرور زمان پیامدها و کارکردهای بسیار مهمی از جمله افزایش روابط، احساس امنیت و احساس مسئولیت، مشارکت و حمایت از یکدیگر در تمامی فصول، احساس تعهد بهمثابهی عبادت به درگاه خدای متعال، جدیگرفتن مفهوم زمان و اصل وجدان در روند کار، همدلی در رفع مشکلات و رفع خستگی، افزایش روحیهی شخصی و ایجاد نشاط و شادی گروهی، تبادل اطلاعات و دانش و افزایش خلاقیت و تنوع در تولید و عرضهی محصولات، تجدید دیدار و ایجاد عاطفه و احساس رضایت و خرسندی را به دنبال دارد که این شباهتها، ائتلاف و تعهد را میتوان در هر یک از مراحل رقص گیلانی مشاهده کرد.
نظرات بسته شده است.