فرآیند علمی به ندرت خطی است. اکتشافات جدید میتوانند نظریهها را تغییر جهت دهند یا آنها را به طور کامل از مسیر خارج کنند – و حتی ایدههای رد شده گاهی اوقات به شکلهای جدید احیا میشوند.
یکی از این نمونهها این تصور است که افراد اوتیستیک با «نظریه ذهن»، یعنی توانایی درک افکار و احساسات دیگران مشکل دارند. این نظریه که در ابتدا در سال ۱۹۸۵ ارائه شد، به طور پیوسته در دهه ۱۹۹۰ توجه جامعه پژوهشی را به خود جلب کرد. برخی از محققان تا آنجا پیش رفتند که ادعا کردند که همه چیز را در مورد اوتیسم توضیح میدهد. اما در نهایت، بسیاری آن را بهعنوان گذرا در نظر گرفتند و تا حد زیادی رها شد.
با این حال، در حدود یک دهه گذشته، نظریه ذهن توجه جدیدی را از سوی دانشمندان جلب کرده است که میگویند برخی از جنبههای مفهوم اصلی، اگر نه همه آن، ممکن است همچنان به اوتیسم مرتبط باشند.
یوتا فریت، استاد بازنشسته رشد شناختی در دانشگاه کالج لندن در بریتانیا، و یکی از اولین کسانی که نشان داد افراد اوتیستیک در تکالیف استاندارد تئوری ذهن عملکرد ضعیفی دارند، میگوید: «مردم فکر میکردند همه این کارها انجام شده و شفاف شده است. اما، او میگوید، ممکن است این رشته با این نظریه تمام نشود.
علاقه فریت به تئوری ذهن در اوتیسم با آزمایشی برای شناسایی سنی که کودکان میتوانند در مورد طرز فکر دیگران استدلال کنند آغاز شد. او و همکارانش با استفاده از داستانی درباره دو عروسک، سالی و آن، آزمایش را اقتباس کردند: سالی یک تیله را در یک سبد قرار میدهد و سپس میرود. آن تیله را از سبد خارج میکند و آن را داخل جعبه میگذارد. وقتی سالی برمی گردد، پزشک از کودک میپرسد سالی کجا به دنبال تیله میگردد.
فریت و همکارانش دریافتند تا سن ۴ سالگی، اکثر کودکان غیر اوتیستیک و مبتلایان به سندرم داون میتوانند به درستی پاسخ دهند که سالی به سبد نگاه خواهد کرد. بچهها میدانند که سالی «باور نادرستی» دارد: او نمیداند که آن تیله را جابجا کرده است. در مقابل، اکثر کودکان اوتیسمی که آنها ارزیابی کردند، از جمله کودکان بزرگتر از ۴ سال، نمیتوانستند به درستی پاسخ دهند، که نشان میدهد مشکل به نوعی مختص اوتیسم است.
نوآ ساسون، استاد روانشناسی در دانشگاه تگزاس در دالاس، که در مورد تعاملات اجتماعی در اوتیسم مطالعه میکند، میگوید: «این واقعا یک ایده جذاب بود.»
فرانچسکا هاپه، استاد علوم اعصاب شناختی در کینگز کالج لندن، میگوید: به نظر میرسد که نظریه پیشنهادی مشکلات اجتماعی در اوتیسم را توضیح میدهد و همچنین چرا افراد اوتیستیک دروغ نمیگویند یا اسرار خود را حفظ میکنند. «پیش از آن، ما واقعاً این تصور را داشتیم که افراد اوتیستیک چندان به مسائل اجتماعی علاقه ندارند. ناگهان، این نوع چیزهای گیج کننده در مورد اوتیسم به وجود آمد و معنا پیدا کرد.
متیو لرنر، مدیر تحقیقات ابتکار اوتیسم در دانشگاه استونی بروک در لانگ آیلند، نیویورک، میگوید: «نوعی از تحقیقات جالب توجه» به دنبال یافتههای اولیه فریت بود. “حداقل در اوایل، نسبتاً مثمر ثمر بود.”
محققان دیگر به زودی نکات مختلفی را گزارش کردند مبنی بر اینکه کودکان اوتیسمی در درک آنها از طرز فکر دیگران متفاوت هستند: گفتار خود به خودی کودکان حاوی عبارات و کلمات نسبتا کمی است که بیانگر حالات ذهنی است. کسانی که تستهای تئوری ذهنی پایه را قبول میکنند ممکن است هنوز در تفسیر گفتار غیر تحت اللفظی مانند طعنه و استعاره مشکل داشته باشند.
مطالعات به سرعت نشان داد که کودکان اوتیستیک به طور منحصر به فردی در توانایی آنها برای گرفتن دیدگاه دیگران و درک زمانی که آنها یک باور نادرست دارند به چالش کشیده میشوند. بر اساس مطالعهای که در سال ۱۹۸۹ توسط سایمون بارون کوهن، مدیر مرکز تحقیقات اوتیسم در دانشگاه کمبریج در بریتانیا انجام شد، آنها در آزمایشهایی که نیاز به دیدگاه پیچیدهتر و «درجه دوم» داشتند، بدتر از کودکان غیر اوتیستیک عمل کردند. -مؤلف مطالعه سالی-آن در سال ۱۹۸۵: گفتن اینکه سالی فکر میکند تیله کجاست، با گفتن اینکه مری فکر میکند سالی فکر میکند تیله کجاست، متفاوت است.
در سال ۱۹۹۰، بارون-کوهن پیشنهاد کرد که مشکل در تئوری ذهن یکی از ویژگیهای اصلی اوتیسم است – ویژگیای که منجر به چالشهای اجتماعی دیگر میشود. او گفت که به این ترتیب، اوتیسم را میتوان به عنوان یک “اختلال شناختی نابینایی ذهن” توصیف کرد و در ادامه کتاب محبوب “ذهن کوری” را برای حمایت از این ادعا نوشت.
محققان دیگر به زودی نکات مختلفی را گزارش کردند مبنی بر اینکه کودکان اوتیسمی در درک آنها از طرز فکر دیگران متفاوت هستند: گفتار خود به خودی کودکان حاوی عبارات و کلمات نسبتا کمی است که بیانگر حالات ذهنی است. کسانی که تستهای تئوری ذهنی پایه را قبول میکنند ممکن است هنوز در تفسیر گفتار غیر تحت اللفظی مانند طعنه و استعاره مشکل داشته باشند. و کودکان اوتیستیک کمتر از همسالان غیر اوتیستیک خود احساسات «مناسب» را به جفت مثلثهای متحرکی که یک صحنه را نمایش میدهند نسبت میدهند.
سوال همدلی:
در این دوره، بارون کوهن و همکارانش همچنین دریافتند که در مقایسه با افراد غیر اوتیستیک و مبتلایان به سندرم تورت، افراد اوتیستیک در تفسیر حالات ذهنی دیگران مهارت کمتری داشته باشند – حداقل از نظر نسبت دادن یک احساس به یک تصویر. افراد اوتیستیک همچنین در ارزیابی همدلی نمرات پایین تری کسب کردند که باعث شد تیم در مقالهای در سال ۲۰۰۴ پیشنهاد کند که اوتیسم یک “اختلال همدلی” است.
بارون کوهن نظریه خود را در مورد نابینایی ذهنی بر این اساس به روز کرد و پیشنهاد کرد که نظریه ذهن تنها بخشی از مهارت بزرگتر همدلی است. او پیشنهاد کرد که در اوتیسم، عدم تعادل بین همدلی و سیستمسازی، یا توانایی درک نحوه عملکرد سیستمها، به جای افراد، وجود دارد.
بارون کوهن میگوید که افراد اوتیستیک بی توجه نیستند. او میگوید: «آنها ممکن است در خواندن احساسات و حالات ذهنی مشکل داشته باشند، اما هنوز اشکال دیگری از همدلی دارند، و این پیام در مواقعی توسط جامعه اوتیسم به اشتباه تعبیر شده است.
برخی از محققان و افراد اوتیستیک معتقدند که این ایده که آنها همدلی ندارند باعث ایجاد کلیشههای مضر در مورد اوتیسم شده است. هاپه میگوید: «بسیاری از افراد اوتیستیک میگویند که همدلی عاطفی زیادی دارند ».
شکافهای نظریه:
واکنش به این ایده که افراد اوتیستیک فاقد همدلی هستند، همراه با تغییر تعاریف اوتیسم در طول زمان، نتیجه را متوقف کرد.
لرنر میگوید: «مردم دیگر این اثرات را پیدا نکردند» – تا حدی به این دلیل که با افزایش ناهمگونی جمعیت و مشخصتر شدن ارزیابیها، «اندازه تأثیر شما از بین میرود».
علاوه بر این، تستهای تئوری ذهن شروع به اثبات مشکل کردند. مطالعات اولیه کوچک و متناقض بود. همانطور که فریت و دیگران توضیح داده بودند، بسیاری از افراد اوتیستیک که رفتارهای اجتماعی غیر معمول در زندگی روزمره دارند، هنوز تستهای تئوری ذهن را پشت سر میگذارند. مشخص نبود که آزمایشهای آزمایشگاهی واقعاً چه چیزی رااندازهگیری میکنند.
ارین لیبساک، دانشجوی فارغ التحصیل میگوید: «اگر به عملکرد رفتاری [در یک تکلیف تئوری ذهن] در مقابل آنچه واقعاً برای این بچه در مدرسه، در زمین بازی با دوستانش اتفاق میافتد نگاه کنید، این رفتارها لزوماً مطابقت ندارند. آزمایشگاه لرنر
بهعنوان مثال، به نظر میرسد که توانایی زبان بر نمرات آزمون باورهای غلط و آزمون چشمخوانی بارون کوهن بیشتر از داشتن اوتیسم تأثیر میگذارد. به نظر میرسد که عملکرد یک فرد اوتیستیک در یک آزمون تئوری ذهن تأثیری بر عملکرد او در سایر آزمونها ندارد. و معلوم شد که بسیاری از تستهای تئوری ذهن در طول زمان پایدار نمیمانند: عملکرد یک فرد در آزمونها تغییر میکند.
برای تلاش برای مسدود کردن شکاف ها، محققان از دادههای تصویربرداری استفاده کردهاند. تصویربرداری رزونانس مغناطیسی عملکردی (fMRI) به این نکته اشاره میکند که افراد غیر اوتیستیک، اما نه افراد اوتیستیک، به تفکر در مورد داستانی که در آن به طور عمدی و غیرعمدی باعث آسیب به شخص دیگری میشوند، واکنش متفاوتی نشان میدهند. همچنین، افراد غیر اوتیستیک، اما نه افراد اوتیستیک، هنگام ارزیابی یک جمله کنایه آمیز، سطح بالایی از فعالیت مغز را نشان میدهند. اما fMRI همچنین نشان میدهد که مغز افراد اوتیستیک و غیر اوتیستیک به طور مشابه به یک کار باور نادرست پاسخ میدهد.
ما واقعاً فکر میکردیم که اگر افراد اوتیستیک سعی میکردند یک تست تئوری ذهن را متفاوت از افراد نوروتیپیک حل کنند، باید ببینیم که آنها از نواحی مختلف مغز استفاده میکنند – شاید از نواحی فرونتال تعمیمیافته یا چیزی مشابه. هاپه میگوید و ما واقعاً آن را پیدا نکردهایم.
برخی از محققان پیشنهاد کردهاند که ناگویی هیجانی – مشکل در تشخیص احساسات خود – نظریه اثرات ذهن در اوتیسم را مخدوش میکند. برخی دیگر معتقدند که تئوری ذهن را میتوان به چندین مؤلفه شناختی تجزیه کرد و افراد اوتیستیک تنها با زیرمجموعهای از آنها مشکل دارند.
محققان میگویند که ناهمگونی اوتیسم احتمالاً این تأثیرات را بیشتر پنهان میکند: برخی از افراد اوتیستیک ممکن است قادر به انجام یک کار نباشند، برخی ممکن است مهارتهای ضعیفی داشته باشند و برخی ممکن است در عملکرد خود از شرکتکنندگان غیراوتیستیک قابل تشخیص نباشند.
فریت میگوید در نتیجه، طراحی یک آزمون تئوری ذهن که افراد اوتیستیک به طور کلی شکست میخورند ممکن است غیرممکن باشد. در عوض، او میگوید، این رشته به رویکردهایی نیاز دارد که تفاوتهای فردی در عملکرد را امکانپذیر کند، که میتواند تفاوتهای فردی در مهارتهای اجتماعی و ارتباطی را توضیح دهد.
در حدود یک سال گذشته، محققان برای توضیح برخی از این تفاوتها به ژنتیک، مطالعه تک تک سلولهای عصبی و الکتروانسفالوگرافی (EEG) روی آوردهاند.
در ژوئن سال گذشته، لرنر، لیب ساک و همکارانشان مؤلفهای از پاسخ EEG را شناسایی کردند که هم برای شرکتکنندگان اوتیستیک و هم برای شرکتکنندگان غیر اوتیستیک، بر اساس عملکرد فرد در یک وظیفه تئوری ذهن متفاوت بود. این تیم دریافتند که پاسخ، که مطالعات قبلی آن را به فرانمایش در مغز مرتبط کردهاند، با شدت ویژگی اوتیسم شرکتکنندگان نیز مرتبط است – که نشان میدهد این مهارت ممکن است رفتار اجتماعی فرد را شکل دهد.
لرنر میگوید این ایده که افراد اوتیستیک در ارائه فرابازنمایی ضعیفتر هستند، دقیقاً همان چیزی است که برخی از محققان نظریه ذهن در دهه ۱۹۸۰ فرض کردند. دیگران در این زمینه سالها این ایده را زیر سوال بردند، زیرا هیچ نشانگری وجود نداشت، اما این یافته به یک “نور عصبی” اشاره میکند که ممکن است به آن نگاشت شود.
لیبساک میگوید تشخیص اینکه آیا این نشانگر به سایر جنبههای زندگی افراد اوتیستیک نیز مرتبط است، مانند نحوه انجام وظایف روزانه، میتواند به پیشبینی نتایج آینده یک فرد کمک کند.
همدلی مضاعف:
گروهی از محققان در حال گسترش نظریه تحقیقات ذهنی به طور کامل در مسیر جدیدی هستند و میپرسند که چگونه چنین مشکلاتی در “ذهن خوانی” ممکن است یک خیابان دو طرفه بین افراد اوتیستیک و غیر اوتیستیک باشد. دامیان میلتون، محقق اوتیسم و رییس گروه تحقیقاتی اوتیسم مشارکتی، که خود اوتیستیک است، این ایده را «مشکل همدلی مضاعف» نامیده است.
بر اساس تحقیقات الیزابت شپرد، استادیار روانشناسی در دانشگاه ناتینگهام در بریتانیا، افراد غیر اوتیستیک وقتی صحبت از خواندن ذهن افراد اوتیستیک به میان میآید، دچار اختلال میشوند.
شپرد میگوید: این حوزه تحقیقاتی هنوز در مراحل اولیه است. اما حمایت در حال افزایش است، بهویژه در میان افراد اوتیستیک که ارتباط کمی با نظریههایی که فقدان همدلی را به دنبال دارند، احساس میکنند.
شپرد میگوید: «این دوران کاملاً انقلابی به نظر میرسد.
فریت و بارون-کوهن میگویند که این روش جدید تفکر میتواند بینش جدیدی را به این حوزه بیاورد، اما آنها بر این عقیده ایستادهاند که افراد اوتیستیک با تئوری ذهن به روشهایی که رفتارهای اجتماعی مشخصه این بیماری را شکل میدهند، مشکل دارند.
منابع و مآخذ:
- Does theory of mind training enhance empathy in autism? (2018)
- The autistic child’s theory of mind: A case of specific developmental delay (1989)
- Empathic brain responses in insula are modulated by levels of alexithymia but not autism (2010)
- Decoding moral judgments from neural representations of intentions (2013)
- Can children with autism read emotions from the eyes? The Eyes Test revisited (2014)
- Explaining variance in social symptoms of children with autism spectrum disorder (2020)
- Brief Report: Test-retest reliability of cognitive, affective, and spontaneous theory of mind tasks among school-aged children with autism spectrum disorder (2021)
- Genome-wide analyses of self-reported empathy: Correlations with autism, schizophrenia, and anorexia nervosa (2018)
- Single-neuronal predictions of others’ beliefs in humans (2021)
- An electrocortical measure associated with metarepresentation mediates the relationship between autism symptoms and theory of mind (2021)